فاطمه ناموس عشق و کوثر بیکران حق است. دختری از نسل خورشید که آفرینش،حیات خویش را وامدار این شاهکار خلفت میداند . بانوی آیینه و آب که مهرش ، عرش را زندگی بخشیده و قهرش جهان هستی را در هم می ریزد . همان انسان برتری که رضا و خشم پرودگاربسته به رضا و خشم او دارد . همو که وقتی به عبادت می ایستاد نورش آسمانیان را غافلگیر کرده و خدای کوثر آفرین ، عرفان ، اخلاص و عبودیت اورا به رخ فرشتگان می کشید .
دختری که مادر پدرش بود و جگر گوشه نبی . دسته گلی که پیامبر(ص) همواره او را می بویید و مشام جانش را از عطر دل انگیزش معطر می کرد و می فرمود : فاطمه از من است و من از فاطمه . فرزند دلبندی که چون پروانه گرد پدر می چرخید و غبار غم و اندوه را از چهره خسته و زجر کشیده او می زدود .
همسری که درس وفا ، ایثار، عفت ، حیا و شایسته ترین همسرداری را به زنان عالم از ازل تا ابد داد و در عشق به همسر و مولایش علی (ع) جانش را نیز فدا کرد .
شکی نیست که عنوان " شایسته ترین مادر " عالم ، فقط و فقط سزاوار فاطمه است و بس .
مادری که خود عصاره همه خوبی ها بود و فرزندانی در دامن فضیلتش پرورش یافتندکه تجسم کامل تمام زیبا یی های عالمند.
و چه بگویم در رثای شخصیت عظیم القدری چون زهرای مرضیه (س) ، هنگامی سلاله پاکش حضرت روح الله (ره) که ولادتش قرین با میلاد خجسته آن حضرت است در وصفش می گوید :
فاطمه زهرا (س) ، زنی بود که از حجره ای کوچک و خانه ای محقر انسان هایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد .
و باز فرمود :
صلوات و سلام خداوند تعالی بر حجره فاطمه (س) که جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد عالم است .
یاد خدا چراغ دل هاست .
ادب ، الفبای انسانیت است .
فرشی ، عرشی نمی شود .
ریا ،چک بی محل است .
سکوت ، قفل زبان است .
سجده ، قله عبادت هاست .
کفشی که ریگ دارد ،اول صاحبش را آزار می دهد .
حسد ،سوهان روح است .
اگر مالت را "تقسیم " کنی ،خداوند آن را" جمع " و" ضرب " می کند .
عمر هوس ،از عمر حباب کوتاه تر است .
بعضی ها هندسه شخصیت خود را با خط های کج و معوج ترسیم کرده اند .
در کشور دینتان مراقب کودتای شیطان باشید .
دل گناه کار ، چراگاه شیطان است .
بدبینی ،بدترین بینش هاست .
مزرعه جانمان را با یاد خدا سبز نگه داریم .
همه کوچه های شیطان بن بست است .
گناه کردن ، بازی با آتش است .
زبان دروغگو ، همیشه در جاده صداقت می لنگد .
در مزرعه شیطان جز خار نمی روید .
گناهکار ، عروسک کوکی شیطان است .
ظاهر سازی ، بدترین ساخت و ساز است .
توبه صابون گناهان است .
نه از کاه ، کوه بسازیم و نه از کوه ، کاه .
درخت نیکی در همه فصل ها میوه می دهد .
از "نگاه " تا " گناه " راهی نیست .
کتاب مسموم ،نسخه شیطان است .
بر سر در دلمان بنویسیم : ورود شیاطین اکیدا ممنوع .
دنیا کنکور آخرت اسیت .
زیر پرچم شیطان سینه نزنیم.
آدم های متکبرهر چند وقت یک بار "باد " خودشان را تنظیم کنند.
ترک نماز، شیطان را به رقص در می آورد .
نماز، پالایشگاه روح است .
اخلاص ، علامت استاندارد بندگی است .
در جاده هوس ،هیچکس به مقصد نمی رسد .
همه ما نمک پرورده خداییم مبادا .....
آیینه عبرت ، بهترین آیینه هاست .
چاپلوس ، اول خود را گریم می کند بعد دیگران را .
نامه اعمالمان را با قلمی از نور بنویسیم .
دروغ ، حنای شیطان است .
"تک " شیطان را "پاتک " کنیم .
دل بعضی ها کور مادر زاد است .
خود پسند ، خدا پسند نمی شود .
دل حسود ویرانه است و چشمش وارونه .
زیر سایه شیطان زندگی نکنیم .
حساب آخرت را هرگز نبندیم .
"گل " و "گلوله " شیطان یکی است .
ناکام آن است که ایمان ندارد .
بهشت را با نماز بخرید .
کالای شیطان در بازار مومنان بی مشتری است .
گناه ، ویروس نیکی هاست .
حقیقت ، برای اهل مجاز تلخ است .
خود را رام کنیم تا آرامش یابیم .
دل آدم اخمو ، همیشه غبار آلود است .
بی نمازی قهر با خداست .
در قیامت ،کتاب اعمال من و تو از چاپ خارج می شود .
هیچ کس را رنگ نکنید .
"صد "ا و" سیما "ی خود را تنظیم کنید .
فبرستان ، درمانگاه عبرت است .
خانه تکانی دل را از یاد نبریم .
صدقه را با صداقت بپردازیم .
بت های دلت را بشکن .
نماز، درخت هزار شکوفه است .
تقوا چراغ دل است ، دلتان را بی چراغ نگذارید .
شیطان دعاگوی بی نماز هاست .
با شیطان هیچ قراردادی امضاء نکنید .
بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم . خداوندا ، من از این گرمی بازار می ترسم .
فراخوان ایده های نو در حوزه فرهنگ و اندیشه دینی
رسا، سرویس فرهنگی ـ مسؤول طرح و برنامه اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم گفت: در جهت عملی کردن منویات مقام معظم رهبری، طرح فراخوان ایدههای نو را طراحی کرده و به دنبال شناسایی ایدههای نو در کشور هستیم.
حجت الاسلام مسعود صفی یاری، مسؤول طرح و برنامه اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا گفت: نوآوری از نیازهای روز جامعه ما است و متأسفانه این امر در کشور ما زیاد جدی گرفته نمیشود.
وی ادامه داد: اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم در جهت عملی کردن منویات مقام معظم رهبری، طرح فراخوان ایدههای نو را طراحی کرده و به دنبال شناسایی ایدههای نو در کشور است.
حجت الاسلام صفییاری در ادامه به تبیین موضوعات این فراخوان پرداخت و افزود: تعمیق و گسترش نوآوری فرهنگی مطلوب، حاکمیت نوآوری در حوزه فرهنگ دینی، بزرگداشت سیامین سالگرد انقلاب اسلامی و رسالت مجلس تازه نفس و دولت خدمتگزار در عرصه فرهنگی، از جمله موضوعات این فراخوان است.
وی، جبران عقب ماندگیها و شکوفایی سرمایههای گذشته در عرصه فرهنگی، راهکارهای رسیدن به صفوف مقدم در آستانه دهه چهارم انقلاب، احساس وظیفه همگانی نسبت به کارهای نو و ابتکاری و نیز پیشرفت و اقتدار در عرصه اخلاق، معنویت و انظباط اجتماعی را از دیگر موضوعات این فراخوان عمومی ذکر کرد.
مسؤول طرح و برنامه اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم در بخش دیگری از سخنان خود انتخاب یک یا چند موضوع را بلامانع دانست و اظهار داشت: آثار باید به صورت تایپ شده و در برگه A4 به همراه لوج فشرده آن ارسال شود، همچنین ایدههای نو باید در قالب طرحهای عملیاتی و برخوردار از شاخصهای علمی ارائه شود.
قابل ذکر است، درج مشخصات فردی، سطح تحصیلات، شغل، نشانی و تلفن در آثار ارسالی ضروری است.
گفتنی است، شرکت کنندگان در این فراخوان میتوانند آثار خود را تا پانزدهم مردادماه سال نوآوری و شکوفایی به نشانی قم ـ بلوار جمهوری اسلامی ـ نبش کوچه شماره شش ـ اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم ـ دبیرخانه فراخوان ایدههای نو، ارسال کنند.
علاقهمندان برای کسب اطلاعات بیشتر به نشانی اینترنتی www.tebyan-qom.ir مراجعه و یا با شماره تلفن 4-2935681-0251 تماس برقرار کنند.
انتهای خبر // خبرگزاری رسا //www.rasanews.com
نوآوری علمی و فنی
بدون تردید یکی از ارکان اساسی و کلیدی حوزههای علمیه اندیشه محوری و ماهیت علمی و پژوهشی آن است. بر همین اساس باید حوزه را با مؤلفههای پژوهشی و علمی نگریست و هرگونه برنامهریزی برای آن را مبتنی بر این اصل مهم قرار داد.
توجه به این امر خطیر به خصوص در شرایط خاص فعلی که عصر انفجار اطلاعات عنوان گرفته ودنیا لحظه به لحظه در حال تغییر و تحول و پیشرفتهای علمی و دست یافتن به یافتههای جدید است بسیار ضروریتر است.
یکی از رموز مهم کارآمدی و تأثیر گذاری حوزه به روز بودن و به تعبیر روایات «علم به زمان» است.
حوزه باید این توانمندی را در خود ایجاد کند که در هر شرایطی و در هر عرصهای با زبان خود مخاطبین و منطبق با اقتضائات و ابزار زمان مفاهیم نورانی اسلام را عرضه نماید.
تأکیدهای مکرر مقام معظم رهبری بر تحول اجتناب ناپذیر در حوزه و ضرورت مدیریت آن ناظر بر همین مسئله است. آنچه رهبر اندیشمند انقلاب(مدظله) با درک صحیح و عمیق شرایط کنونی از حوزه انتظار دارند واقعیتی است که شیفتگان حقیقت و تشنگان معارف الهی در سرتاسر جهان از حوزه علمیه قم توقع دارند.
نکات کاربردی و اساسی که در موضوع تحول و نوآوری حوزه در سخنان حکیمانه رهبری به چشم میخورد اگر جامه عمل بپوشد بیشک انقلابی عظیم و موثر در فرایند تبلیغ و نشر مفاهیم دینی در جهان را به ارمغان آورده و عقبافتادگیهای گذشته را جبران خواهد کرد. هر چند معالاسف باید گفت بسیاری ازاین توصیهها عملی نشده و مایه رنجش خاطر معظم له را نیز فراهم کرده است.
مروری دوباره بر منویات مقام ولایت در خصوص تحول و نوآوری علمی و پژوهشی در حوزه علمیه طی سالیان اخیر ما را با اندیشههای بلند و عمیق ایشان آشناتر و موقعیت فعلی و چشمانداز آینده حوزه را نمایانتر میسازد.
آنچه رهبری به کرات برآن تأکید کردهاند عبارت است از:
ـ آگاهی از پژوهشهای معارف و حوادث علمی جهان و حضور در متن حوادث علمی جهان با آگاهی از آخرین نظرات و ایدههای مربوط به جامعه ... برای واکسینه کردن جامعه اسلامی.
ـ استفاده از آخرین پدیدههای علمی در مراکز علمی و تحقیقی و بهرهگیری از علوم کامپیوتری در علوم اسلامی.
ـ آشنایی حوزه علمیه با جریانهای فکری جهان، شناخت و گزینش مخاطبان و سخنگفتن بر اساس استفهام و استفسار آنها.
ـ پیریزی و طراحی یک حرکت و خیزش تازه در رفتار علمی، مباحث اسلامی و رویکرد تازه به معارف الهی و ترویج و تبلیغ اسلام.
ـ غیرت عالمانه و احساس تعلق نسبت به کار علمی.
ـ جمعآوری و طبقهبندی استعدادهای درخشان و تخصصی کردن رشتههای علمی.
ـ آشنایی و آموزش علمی و فنی مبانی و معارف دینی و فنون تبلیغ دین.
ـ آشنایی طلاب با یک یا چند زبان زنده دنیا به عنوان ابزاری حتمی.
ـ اهتمام به اصالت دادن به علوم اسلامی همچون تفسیر، حدیث، فلسفه، کلام، رجال و ... در برنامهها و نگاه تخصصی به این علوم.
ـ تجهیز حوزه علمیه به مجموعهای از علوم انسانی که دارای تأثیر در استنباط صحیح و تشخیص درست موضوعات هستند.
ـ استفاده از نیروی مبتکر و خلاق و بازکردن راه برای نوآوریهای علمی و فنی و تقدیر از پدیدآورندگان تازههای بازار رایج علم دین.
ـ طبقهبندی مراحل تحصیلی طلاب، تعیین رشتههای اختصاصی و مواد آنها، تغییر کتب درسی کنونی، تعیین مدارسی برای رشتههای مختلف طبق برنامههای معین و مدارس ویژهای برای تربیت افرادی در جهت اشتغال در مشاغل خاص طلاب.
ـ تربیت شماری فقیه، محقق، فیلسوف و متکلم در هر سال به عنوان گامی برای ترسیم حوزه مطلوب و ایدهآل.
ـ ساماندهی امر تبلیغ وعظ و خطابه در کشور.
ـ پاسخگویی کارشناسی به سؤالات مختلف روز در زمینههای سیاسی، وظایف کارگزاران حکومت، روابط بینالملل، مسایل اقتصادی و پولی وصدها مسأله دیگر که نظام با آنها مواجه ا ست.
ـ تعیین پایاننامهها و شهادات مخصوص حوزه علمیه برای درجات مختلف تحصیلی.
ـ شناسایی استعدادهای برجسته برای تحصیل و تهیه امکانات برای پرورش آنها.
ـ تأسیس واحدهای علمی و یا گرایشهای نو و ابتکاری و تشکیل مدارس ویژه تربیت مبلغ و مدرس برای داخل و خارج کشور.
ـ تعیین کتابهای درسی مورد نیاز حوزه و حذف بخشهای زائد و یا اضافه کردن نکات ضروری به آن با تحقیق لازم و تربیت مدرسینی برای تدریس کتابهای جدید.
ـ تشکیل مؤسسه آموزشی و تبلیغات بینالمللی.
ـ تشکیل و راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی.
ـ تجدید نظر در کتب درسی حوزه و محوریت فهم مطالب به جای فهم عبارت با حفظ اصول کلی و مراعات وضوح بیان و متناسب با استعداد طلاب.
ـ تعمیق باورها، عقاید و رسوم با جدیت در طرح مسایل کلامی به موازات فقه با توجه به تشکیکهای موجود فراوانی که در مسایل اعتقادی میشود و پاسخگویی سریع و جامع به شبهات و ابهامات.
کار فرهنگی فینفسه آن قدر ظریف، حساس و پیچیده است که لاجرم برای مدیریت آن باید از افرادی متدین، پایبند به اصول اخلاقی، قوی، خوشفکر، سلیم النفس، صاحبنظر، با تجربه و فارغ البال از اشتغالات فکری و ذهنی دیگر استفاده نمود.
یک مدیر فرهنگی باید از بینش ناب و خالص، نگاهی متعادل و منطقی و گویش فرهنگی برخوردار بوده و مسایل فرهنگی را از زاویهای فراگیر و اصولی بنگرد. بدیهی است خروجی چنین نگرشی تحول فرهنگی و تأثیرگذاری عمیق در جامعه اسلامی خواهد بود. اما اگر فرهنگ و مسؤولیت فرهنگی صرفا پوششی برای اعمال ملاحظات غیر فرهنگی، اهداف جناحی و سیاستهای خطی قرار بگیرد به همان اندازهای خطرناک است که ناتوی فرهنگی دشمن برای نظام و جامعه دینی ایجاد خطر میکند.
هر چند نظام دینی و جامعه اسلامی ایران پیوند دین و سیاست را محقق ساخت و به تعبیری انقلاب، انقلابی فرهنگی سیاسی بود اما سیاستزدگی فرهنگی با ماهیت ا نقلاب اسلامی اساسا ناسازگار است.
به تعبیری دیگر، حضرت امام(ره) فرمودند: «فرهنگ مادر همه تحولات است». به این معنا که همه عرصهها و شاخصهای نظام را باید از دریچه فرهنگی نگریست تا انقلاب تمام عیار فرهنگی تحقق یابد اما اگر بنا شود فرهنگ را با عینک سیاسی، اقتصادی و یا نظامی تنظیم کنیم یقیناً راه خطایی پیش گرفتهایم.
اگر گرایشات سیاسی به معنای خاص خود بر نگرش فرهنگی غلبه کند دیر یا زود متوجه خواهیم شد «فرهنگ» فدای برخی مصالح جناحی و تنگنظریهای حزبی شده است. آن وقت اخلاقیات دینی و حتی احکام شرعی هنگامی موجه و مقدس شمرده میشود که با منافع سیاسی و جناحی، تضاد نداشته باشد.
اگر در برخی صحنهها همچون انتخابات، اخلاق و ادب رنگ میبازد و برخی افراد مدعی حاضرند به خاطر کسب رأی بیشتر و راهیابی به کرسی مورد نظر به هر کاری دست بزنند و یا برخوردهای چندگانه درباره برخی انحرافات فرهنگی و حرمتشکنیهای اخلاقی ریشه در این قضیه دارد. پس باید سکانداری امور فرهنگی را به اهلش سپرد.
این مهم به خصوص در شهری مانند قم، که ویژگیهای منحصر به فردی دارد باید به مراتب جدیتر گرفته شود. شأنیت فرهنگی قم به حدی است که باید از تأثیر مستقیم در تحولات مثبت فرهنگی کل کشور و کل جهان برخوردار باشد.
قم باید موتور محرکه فرهنگی ایران باشد و مسایل فرهنگی را با نگاهی کلان و ناب رصد نموده، کارشناسی کرده و ارایه طریق نماید. اما اگر بخش فرهنگی قم در دستگاهها و نهادهای مختلف اسیر نگاههای تنگ جناحی و خطوط سیاسی گردد نه تنها آن نقش را نمیتواند ایفاء نماید که خود قربانی تعاملات جناحها و احزاب خواهد شد.
حضور برخی چهرههای کاملاً سیاسی(خطی) در عرصه فرهنگی قم مدتی است زنگ خطر را به صدا درآورده و اگر این روند اصلاح نشود به زودی شاهد فاجعه فرهنگی خواهیم بود.
در پایان سخنی ارزشمند از رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیتا... خامنهای(مدظله العالی) را آویزه گوش و جانمان میکنیم که:«هر مسؤول و مدیری که وظیفه فرهنگی دارد اگر کار فرهنگی را در خدمت سیاستهای خطی و جناحی قرار دهد خیانت کرده است».
ابعاد گوناگون خطبه حضرت زهرا
چون فعلاً در صدد شرح خطبه زهرا نیستیم و بیشتر به چرایى و چگونگى انشاء خطبه، دوخته شده است و در صدد بیان این نکتهایم که حضرت با این خطبه خود را معرفى کرد و علم و درایت و کاردانى خود را به اثبات رسانید و روشن کرد که سخن پیامبر(ص) «فاطمة بضعة منى» یا «فداها ابوها» به خاطر خویشاوندى نَسَبى نبوده بلکه او گوهرى ناشناخته بوده است که در این خطبه تنها رُخى بنموده و این سخنان نمونه و آینهاى براى نمایش پرتویى از انوار او شده است.
لذا بیشتر به مسایل جنبى خطبه مىپردازیم و از جمله اینکه این خطبه حدود 120 سطر است که 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر(ص) مىباشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احکام است. در این 10 درصد به حکمت و فلسفه 20 رکن و موضوع اساسى از موضوعات دین اشاره مىکند 10 درصد آن را به کارهاى پیامبر اکرم(ص) اختصاص مىدهد تا بیان کند مردم را از کجا به کجا کشاند و در 5 درصد دیگر فداکاریهاى حضرت على(ع) در عین رفاهطلبى دیگران را گوشزد مىکند که تا اینجا دقیقا خطبه نصف مىشود.
از اینجا حضرت شروع مىکند به انحرافات جامعه و بیان توطئههاى شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات که به زودى گریبانگیر مردم مىشود مىپردازد که باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص مىدهد. سپس به موضوع فدک مىپردازد که با استدلالها و پنج آیه قرآن که حضرت به آنها تمسک مىکند باز 10 درصد مىشود.
و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش از فدک به اندازه نصف خطبه او در ثناى خدا و توصیف پیامبر اکرم(ص) بود. شاید حضرت در این انتظار بحق بود که با این مقدار از خطبه خلیفه به اشتباه خویش پى ببرد و خود را از خلافتى که اولین گامهایش بر خطا نهاده شده است و در اولین عمل خطا کرده است، خود را خلع کند و یا مسلمانان به فکر خلع کردن او بیفتند ولى وقتى چنین نشد با سخنانى که خطاب به انصار در حدود سى سطر، گذشته آنان، فداکاریشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان کرد و از آنان خواست که برپا خیزند و از او در برابر ظلمى که بر وى شده است دفاع کنند. اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا(ع) حتى سکوت خود را بشکنند و بالاخره نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید.
شاید و بلکه حتما بسیارى از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا(ع) در مقدار کلمات توجهى نداشتند و این امور را اتفاقى مىدانستند ولى اکنون که نوشتههاى آن سخنان را در جلوى روى خود نگاه مىکنیم به مدیریتى دقیق پى مىبریم که یک چهارم سخنرانى خود را براى دفاع از حق خویش و به استیضاح کشاندن وضع موجود کافى مىدانسته است ولى وقتى خبرى نشد بار دیگر همگان و خصوصا انصار را مورد عتاب قرار مىدهد و تازیانههاى کلام را بر گرده فکر و اندیشه آنان فرود مىآورد و بیان مىکند که فکر دفاع از حکومت نوپاى اسلام با ظلم بر یک فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمىتوان به حکومت اسلامى دلخوش کرد که در آن به یک نفر ـ به اسم زهرا(ع) ظلم شده است و سکوت آنان نه براى مصلحت و رضاى خدا، بلکه ناشى از راحتطلبى و فرصتطلبى و طبق تشبیه خود وى، کره و روغنگیرى از شیر است. بله اگر در جامعه به شخصیت معروفى چون حضرت زهرا(ع) و على(ع) که مظهر فداکارى، قیام، استقامت و ... هستند ظلم شود مسلّم است که به دیگران نیز ستم مىشود و چنین جامعه اى را نمىتوان جامعهاى خداپسند و مورد قبول رسول اکرم(ص) دانست.
ادامه دارد
خطبه حماسی
آنگاه شروع به خطبه مىکند اما خطبهاى که با ناله و اشک همراه نیست، خطبهاى که با لرزش صدا و اضطراب همراه نیست بلکه کوبنده و محکم است. آهنگ کلمات به کار گرفته شده براى حالات حماسى قرار داده شده است. زیرا معمولاً وقتى کسى بخواهد همراه با سوز و گداز خطبه بخواند کلماتى را انتخاب مىکند که به حروف قابل مدّ مانند «ین» و «اون» ختم شود نظیر «الحمد اللّه رب العالمین، بارىء الخلائق اجمعین. مالک یوم الدین، مبیر الظالمین» تا اگر صدایش گرفت و گریه گلویش را فشرد با کشیدن حروف مدّ آن ضعف را جبران کند و باز کسى که نمىداند سرانجام، حالش چگونه خواهد شد باز براى رعایت احتیاط همین گونه کلمات را انتخاب مىکند ولى زهراى مرضیه(ع) کلمات دیگرى را انتخاب کرد که کوچکترین لرزش، اضطراب و تغییر حالت کاملاً در آن کلمات رخ مىنمود. با صداى رسا گفت:
«الحمد للّه على ما الهم، و له الشکر على ما انعم، و الثّناء بما قدّم، من عموم نعمة ابتدأها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام مِنَن اولاها، جمّ عن الاحصاء عددها و نأى عن الجزاء امدها و تفاوت عن الإدراک ابدُها، و ندبهم لاِستزادتها بالشکر لإتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها و ثنى بالندب الى امثالها ...»(2)
عمق کلمات و معانى آن را در وقت دیگر باید مورد بررسى قرار داد و مىتوان به شرحهاى خطبه آن حضرت مراجعه کرد. فعلاً هدف بیان آهنگ کلمات، چینش آنها و حروفى است که کلمات به آنها ختم مىشود که هر خوانندهاى مىتواند تمرین کند و با حالت گریه و زارى و فشار گریه بر گلو این کلمات را بخواند تا متوجه شود این کلمات براى آن حالتها نیست و مسلما حضرت زهرا(ع) در آن حال که خطبه مىخوانده گریه و زارى نمىکرده، بلکه خطیبى قوى، حماسى و فصیح بوده که کلمات را و فرازها را یکى پس از دیگرى با آهنگى رسا انشا مىکرده است.
اثرپذیرى بزرگان اهل ادب از مقدمه خطبه حضرت زهرا(ع)
به زودى سران قوم و اهل علم و فرزانگان و کسانى که در امور اجتماعى و روحى دستى داشتند فهمیدند که او یک شخص معمولى نیست؛ او بانویى داغدار و مصیبتزده نیست که مصیبت فقدان پدر، او را آشفته کرده باشد و نتواند بر خود مسلط باشد و نتواند جلوى گریه خود را بگیرد بلکه آگاهانه کلماتى را انتخاب مىکند که با حالت حرارت و فوران، از وجود انسانى نشأت مىگیرد. و باید سخنان او را سخنان حکیمى فرزانه دانست و به آنها گوش دل سپرد.
حضرت زهرا(ع) با این حرکات و سکنات و پیمودن این فراز و نشیبها، در همین مراحل آغازین ثابت کرد که احساسات و عواطف خانوادگى و فامیلى نیست که او را به مسجد کشانده و او را به خطبهخوانى وادار کرده است بلکه مطالب مهم دیگرى در میان است که باید بیان کند. نحوه ورود به مسجد و شروع خطبه و کلمات ابتدایى آنچنان همگان را مجذوب خود ساخت که ابنابىالحدید معتزلى در شرح نهجالبلاغهاش در توضیح نامه 45 حضرت على(ع) به عثمان بنحنیف که حضرت نامى از فدک به میان آورده به نقل قسمتهایى از خطبه حضرت زهرا(ع) مىپردازد و قبل از آن حالت ورود و هیأت وارد شدن حضرت زهرا و گریه و سکوت او و اولین کلماتى که زهرا(ع) خطبه را با آنها شروع کرد را ذکر مىکند و سپس به کلمات حضرت پیرامون مسأله فدک مىپردازد.
از اینکه ابنابىالحدید به بیان حالت ورود زهرا(ع) سکوت و گریه او و جملات اول خطبه آن حضرت مىپردازد معلوم مىشود که این امور در نظر او نیز بسیار مهم بوده است و الا همه این مقدمات را رها مىکرد و همان قسمت مربوط به فدک را نقل مىکرد.
از اینجا معلوم مىشود که قصد حضرت زهرا(ع) از سکنات و حرکاتش بر بزرگان اهل ادب و فضل مخفى نمانده است اگرچه توده مردم ممکن است در آن لحظات متوجه مقصود آن حضرت نشده باشند. بنابراین حضرت زهرا(ع) با گذشت زمان به هدف خود که معرفى جنبههاى مختلف شخصیت خود و بیان انحراف خلافت بود فائق آمده است.
ادامه دارد
هدف اصلی
اگرچه کسى به یارى زهرا(ع) برنخاست و کلام حق او را یارى نکرد و خلیفه اول با تسلیم ظاهرى گناه را به گردن مسلمانان انداختن و آنان را در کار خود شریک ساخت و با تحلیل و تکریم حضرت زهرا(ع) در صدد به سامان کردن اوضاع افتاد ولى آنچه را که باید معلوم مىشد، شد و آنچه از سخنرانى حضرت زهرا(ع) به خوبى روشن مىشد این بود که گرفتن فدک از حضرت زهرا(ع) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفهاى در چند روز اول حکومت که روزهاى طلایى است و تازه پیامبر(ص) از دنیا رفته و همگان فهمیدهاند که مرگ براى همه واقع شدنى است چنین مخالفتى با قرآن بکند و وقتى اولین مظلوم شخصى سرشناس، فداکار و فرزند تنى و واقعى رسولاللّه(ص) و بلکه یگانه فرزند او باشد چنین حکومتى پس از استقرار و پس از فرو افتادن در مقام و منال نسبت به مردم عادى و مجهولالهویه چه رفتارى خواهد داشت و وقتى آیات محکم و روشن خدا که امّهات کتابند اشتباها یا عمدا مورد مخالفت واقع شود دیگر از کتاب خدا چیزى باقى نمىماند.
اگر او عمق کلام حضرت زهرا(ع) را درک مىکرد و اخلاص هم داشت فورا از مقام خلافت کناره مىگرفت و افسار خلافت را بر روى خودش مىانداخت و اگر مردم عمق کلام حضرت را درک کرده بودند فورا او را از خلافت عزل مىکردند و حضرت زهرا(ع) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتى به منزل برگشت به حضرت على(ع) گفت: «خرجتُ کاظمة و عُدتُ راغمةً؛ در حالى که بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالى که خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم.» و در باره برخورد ابوبکر گفت: «لقد اجهد فى خصامى؛ او در دشمنى و خصام با من تمام جهد خود را به کار برد. «و الفیته الدّ فى کلامى؛ او را در مکالمهاى که با وى داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»
بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهاى او از زهرا(ع) را جدّى گرفت.
سخنان خلیفه در پاسخ به زهرا(ع)
«یا بنت رسولاللّه(ص) لقد کان ابوکِ بالمؤمنین عطوفا کریما، رؤوفا رحیما، و على الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباکِ دون النساء، و اخا اِلفکِ دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الاّ سعید و لا یبغضکم الاّ شقى بعید، فانتم عترة رسولاللّه الطیبون، و الخیرة المنتجبون، على الخیر ادلتنا، و الى الجنة مسالکنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فى قولک، سابقة فى وفور عقلک، غیر مردودة عن حقک و لا مصدودة عن صدقک.»
اگرچه در جمله اول تلویحا به حضرت زهرا(ع) گوشزد مىکند که پدرت بر کافران سختگیر بود و بر مؤمنان رحیم، بنابراین تو باید با ما رحمت داشته باشى و شمشیر زبانت را علیه کفار به کار برى و با این کلام در صدد بیان دوگانگى سیاست دختر پیامبر(ص) با روش پیامبر اکرم(ص) است ولى سایر کلماتش همه تعریف و تمجید از زهرا است. شما راستگویید، شما راهنماى ما به سوى حق و به سوى بهشتید، وفور عقل شما بر ما پوشیده نیست و ...
در مقابل این سؤال که اگر چنین است چرا حق مرا غصب کردهاید؟ سخنم پیرامون فدک را به هیچ انگاشتهاید؟ و چرا با فرمانهاى خدا و رسولش که راهنماى به سوى بهشت است مخالفت کردهاید؟ جواب مىدهد که:
«و اللّه ما عدوت رأى رسولاللّه و لا عمدت الاّ باذنه و ان الرائد لا یکذب اهله و انى اشهد اللّه و کفى به شهیدا انى سمعت رسولاللّه(ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ما کان لنا من طعمة فلولى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه؛
به خدا سوگند من از رأى و نظر پیامبر(ص) تجاوز نکردم و آنچه عمل کردم به اذن او بود، و پیشقراول و جلودار قافله به اهلش دروغ نمىگوید. من خدا را شاهد مىگیرم و شهادت او کفایت مىکند من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «ما طایفه انبیاء، طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمىگذاریم بلکه تنها کتاب، حکمت، علم و نبوت را به ارث مىگذاریم و هر آنچه از ما به جاى ماند از آنِ ولىّ امر بعد از ماست او به هر شکل که صلاح دید عمل مىکند.»
او با این حدیث که حضرت زهرا(ع) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت کرد در صدد بیان حجتى بر اینکه فدک ملک زهرا نیست بر آمد و به قسم و سوگند و شهادت الهى متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد که حتما تحت تأثیر سخنان حضرت زهرا(ع) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند که هیچ امر خلاف دینى اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدک به امر رسول اکرم(ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.
سپس به بیان مصرف فدک مىپردازد و آن را نیز ناشى از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان مىداند که در راه باطلى نیز به مصرف نرساندهایم بلکه در راه جنگ با کفار و مرتدان به کار گرفتهایم.
اینجاست که حضرت زهرا(ع) با یک «سبحان اللّه» گفتن تمامى بافتههاى خلیفه را نقش بر آب مىکند و مىفرماید: سبحان اللّه! ما کان ابى رسولاللّه(ص) عن کتاب اللّه صادفا و لا لأحکامه مخالفا! منزه است خداى! پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا روى گردان نبود و با احکام آن مخالف نبود.»
بله کلمه «سبحان اللّه» را در سخن وقتى به کار مىبرند که کسى تهمت بسیار ناروایى بزند که همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است که چنین اتهامى پاى خدا را نیز در میان مىکشد و او را با خلق کردن چنین موجودى که این گونه کار قبیح و فاسدى انجام دهد مورد عیبجویى قرار دهد.
به هر حال حضرت زهرا(ع) با این سبحان اللّه به همگان نشان مىدهد که کلام ابىبکر خالى از حقیقت است و سپس کلام خود را توضیح مىدهد که آیا رسول خدا(ص) بر خلاف احکام قرآن نظرى مىدهد؟! آیا او از احکام کتاب الهى روى گردان بوده است؟!
و سپس اشاره به درون آنان که اجتماع کردن براى حیلهگرى و تزویر بوده است مىکند و باز با تأکید و تلاوت آیات قرآن بطلان سخنان خلیفه را نمایان مىسازد.
خلیفه این بار پس از گفتن «صدق اللّه و صدق رسوله و صدقت ابنته» خدا، رسول و دختر رسولاللّه(ص) راست گفتهاند به تمجید از حضرت زهرا(ع) مىپردازد ولى تمامى گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان مىاندازد:
«هولاء المسلمون بینى و بینک، قلّدونى ما قلّدتُ و باتفاق منهم اخذتُ ما اخذت؛ این مسلمانان بین من و تو قضاوت کنند، اینان حکومت را بر دوش من انداختهاند و با اتفاق و اجماع آنان فدک را گرفتهام.»
در این هنگام حضرت براى آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول کردن سخنان باطل و چشمپوشى از حق و تدبر نکردن در قرآن سرزنش کرد و وقتى که اینان از مسیر خود دست برنمىدارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روى را به طرف قبر پدر بزرگوارش کرد و با خواندن اشعارى یک بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهاى مخالفان را گوشزد کرد و از مسجد خارج شد.
بهار توبه ایام جوانی است
که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقص تر و شرایط توبه سهل تر است
گیرم انسان بتواند در ایام پیری به این امر (توبه) قیام کند از کجا ( معلوم ) به ( سن ) پیری برسد ؟
و اجل اورا در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد ؟
پس ای عزیز ، هر چه زودتر دامن ( همت ) به کمر زن و عزم را محکم و اراده را قوی کن
و از گناهان ، تا در سن جوانی هستی یا در قید حیات می باشی توبه کن ....
شما جوان ها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید ، شما به ملکوت نزدیک تر هستید از پیرمردها
یک پیر اگر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است ، جوان زودتر اصلاح می شود .
حال که جوان هستید سیر خودتان را بکنید .
شروع کنید همین الان
وبلاگ اخوی رو داشتم مرور می کردم (پری برای پریدن)یه مطلب توجهمو جلب کرد .
یک طلبه عمامه بر سر نگذاشت .
این مطلب رو از یه وبلاگر تازه کار و احتمالا یه طلبه ناشی (در طلبه بودنش شک دارم چون برای کسی که وارد حوزه می شه غیرت طلبگی خیلی مهمه ) نقل کرده بود و خودش هم حسابی داغ کرده بود و نقدی به نوشته های اون وبلاگ زده بود . اصل قضیه زیاد مهم نیست . خیلی از دوستان طلبه به هر دلیلی مایل به تلبس لباس مقدس روحانیت نیستنن که البته در بسیاری از موارد هم توجیهات اونابهانه ای بیش نیست . اما نکته قابل توجه حرمت شکنی و تشویش اذهان عمومی نسبت به روحانیت ، مرجعیت و حوزه های علمیه است . علمای اخلاق می گن سعی کنید تو دلتون نسبت به علما منفی نگری نداشته باشید (منظور علمای ربانی است )چرا که همین بدبینی آروم آروم تعمیم پیدا می کنه و یه وقت می بینی به اصل دین و مبانی اعتقادی کشیده شد .
این اقا حسنی پر ادعای قصه ما هم که انگار وبلاگ نویسی تو دهنش مزه کرده مطالب سخیفی رو بیان کرده که من به عنوان یه طلبه به جای اون خجالت کشیدم . البته هیچ کی نمی تونه وجود بعضی عناصر ناباب ،نفوذی و نالایق رو تو حوزه انکار کنه ، حوزه هم مثل جاهای دیگه ، هرچند کم این طور افراد هم در حوزه زیاده و مدیران محترم حوزه باید فکری برای پالایش حوزه بکننن اما به تعبیر شهید مطهری (ره ) برای پرورش یه گل چاره ای نیست که علفای هرز رو هم باید آب داد و برای اونا هم هزینه کرد .
نکته بعدی که جالب بود انتخاب این مطلب از سوی مدیران پارسی بلاگ به عنوان مطلب برگزیده بود . خوب پارسی بلاگ از این کارا کم نکرده . به قول یکی از دوستان(امیدوارم اینجور نباشه ) اونا عاشق کلیکن و دنبال مطلبی که مشتری داشته باشه ،حالا اون مطلب هر چی می خواد باشه .
دیگه بیشتر از این مطلبو کش ندم که بعضی تصور کنن چون خودم طلبه ام مطلب اون آقا بهم برخورده و ....فقط آخر این پست رو با مطلبی از عارف بالله حضرت آیت الله العظمی بهجت زینت میدهم :حضرت آیه الله بهجت فرمودند:
حسن ظن و سوء ظن در خیلی از مطالب و در بسیاری از تشخیص ها با هم فرق می کند . .. عده ای خدمت یکی از بزرگان رسیدند و عرضه داشتند که طلبه ای دزدی کرده است . ایشان فرمودند : خیر بگویید دزدی طلبه شده است .
***************************
یادش بخیر روزهای شور و احساس ....می گفتیم :
برادر خواهر
خطایی گر زمن دیدی ،به پای مکتبم مگذار