سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا نشدن حاجت ، آسانتر ، تا آن را از نا اهل خواستن . [نهج البلاغه]

                                                        یا مقلب القلوب و الابصار                 
چندی پیش رهبر معظم انقلاب طی سخنانی نسبت به «مظلومیت فرهنگی» هشدار داده و از مسؤولان و متولیان خواستند از فرهنگ رفع مظلومیت کنند.

تعبیر«مظلومیت» برای فرهنگ حاوی پیام‌ها و نکات بسیاری است که باید اهل نظر و همچنین رسانه‌های مختلف آن را مورد دقت قرار داده و به تحلیل و بررسی پیرامون آن بپردازند.
مسؤولان کشوری و متولیان فرهنگی باید این هشدار رهبری را جدی گرفته و باز تعریفی از وضعیت موجود را ارائه نمایند.
نگارنده این سطور که خود سال‌های متمادی در عرصه فرهنگی فعالیت نموده و با فراز و نشیب‌های فرهنگی این مملکت آشنایی خوبی دارد به این نکته اذعان دارد که همچنان که رهبر فرزانه انقلاب تصریح فرموده‌اند مظلومیت فرهنگی یک واقعیت بسیار تلخ و ناگواری است که متأسفانه امروز در جامعه ما جریان دارد. واقعیتی که رهبر نظام اسلامی‌را بر آن داشت که به دنبال هشدار‌های قبلی در مورد فرهنگ آن را مطرح نموده تا شاید متولیان خرد و کلان فرهنگی به خود آیند و چاره‌ای اساسی برای این مقوله بنمایند.
لکن همچنان که پیش بینی می‌شد با این هشدار حکیمانه نیز مانند بسیاری از موارد فقط در حد تکرار، شعار، توجیه و تجلیل‌های مصلحتی برخورد گردید و نشانه‌هایی برای عزم جدی در راستای تحقق عملی دیدگاه معظم له دیده نمی‌شود.
پر واضح است مظلومیت فرهنگی، مظلومیت انقلاب و نظام است چرا که انقلاب اسلامی‌با شعار تحول فرهنگی و ماهیتی کاملاً فرهنگی شکل گرفت و مردم را با خود همراه ساخت و به پیروزی رسید.
نکته مهمی‌که در این موضوع وجود دارد این است که ظلمی‌که بر فرهنگ روا داشته شده از کجا و توسط چه کسانی صورت گرفته است؟! آیا منشأ خارجی داشته و دارد؟ و یا دارای پیش زمینه‌های داخلی است؟!
اگر در پاسخ این سؤال سر چشمه مظلومیت فرهنگی را در خارج از مرز‌ها جست و جو کنیم سؤال مهم تری پیش می‌آید و آن این است که با قبول این فرضیه، پس طی این سال‌ها متولیان فرهنگی این کشور کجا بوده‌اند؟!چه تدابیری برای پیش گیری و یا خنثی سازی آثار تهاجم و جنگ فرهنگی بیرحمانه دشمنان به کار گرفته‌اند؟!
تردیدی نیست جنگ امروز ما جنگ فرهنگی است، دشمن با تمام قوا و بسیار همه جانبه و قطعاً با برنامه‌ای منسجم و حساب شده به میدان آمده و استحاله فکری و اعتقادی و انحراف مردم به خصوص جوانان را هدف گرفته است.
اگر رهبر بیدار انقلاب روزی از تهاجم و روزی دیگر از شبیخون و در موقعیتی دیگر از ناتوی فرهنگی دشمن پرده بر داشته و خطرات سهمگین آن را گوش زد می‌کند ناظر به همین مسأله است.
اما نیرو‌های جبهه خودی در برابر این جنگ تحمیلی پر خسارت و خانمان برانداز چه کرده‌اند؟! آیا توانسته‌اند جامعه و به خصوص جوانان و بانوان را در برابر امواج مسموم و ویروس‌های خطرناک فرهنگ غرب واکسینه کنند؟!
اگر می‌بینیم بازار دشمن گرم گرم است و هر لحظه بر مشتریان کالاهای گناه معصیت او افزوده می‌گردد. اگر می‌بینیم تعداد آنتن‌های ماهواره بر پشت‌بام خانه‌های مسلمین رو به تزاید است، اگر با شبکه‌های مستهجن خارجی فضای خانه‌ها و دل‌های مردم را آلوده نموده، اگر مجبور می‌شویم برای کنترل اینترنت از فیلترینگ استفاده می‌کنیم، اگر مدل‌های غربی حرف اول را می‌زنند، اگر گروه‌های فساد جوانان ما را جذب نموده و فرقه‌های استعماری استان‌های مرزی را درنوردیده و اکنون در نقاط مرکزی خیمه زده است. اگر سفره آلوده سکولاریزم در جای جای جامعه پهن گشته و به تدریج التقاط در اعتقادات و بینش‌ها تثبیت می‌گردد، اگر اوقات فراغت مردم با بولوتوث‌های مستهجن و سخیف تلفن‌های همراه پر می‌گردد، اگر مدارس و دانشگاه‌های ما صحنه تاخت و تاز افکار انحرافی قرار گرفته‌و آینده آن را تهدید می‌کند و .... همه و همه به‌خاطر کم کاری و بی‌برنامگی خودمان است.  

                                                 آبادی بتخانه ز ویرانی ماست

                                                                                                جمعیت کفراز پریشانی ماست

مشکل فرهنگی ما مشکل اعتباری و بودجه‌ای نیست چرا که حتی زمانی که از نظر اعتبارات و بودجه هم در موقعیت خوبی قرار داشته‌ایم فعالیت تأثیرگذار و تحول گرایی نداشته‌ایم حمایت جدی بودجه‌ای نظام دربخش فرهنگی در دو ساله اخیر که در نوع خود بی‌سابقه بود باید سرآغاز یک خیز بلند در عرصه فرهنگ می‌گردید که عملا چنین نشد.آیا اینکه به‌رغم رشد بودجه‌ای فرهنگ، نتوانسته‌ایم تأثیرگذاری لازم  وتحول مورد انتظاری را شاهد باشیم مظلومیت فرهنگ و نظام نیست؟!آیا اینکه همواره دشمن از ما جلوتر، فعال‌تر، کارآمدتر و مؤثرتر عمل می‌کند فاجعه نیست؟!

آیا اینکه به‌رغم همه شعارها و آمارها، فرهنگ عمومی جامعه به سمت بی‌هویتی مادی گری، تجمل گرایی و فاصله گرفتن از ارزش‌های دینی و اخلاقی پیش می‌رود جای تأمل ندارد؟!

برخی پس از طرح مسأله مظلومیت فرهنگی توسط رهبر هوشمند انقلاب با فراری به جلو سریعا مسأله را به مسائل مادی و اعتباری ارتباط داده و مسائل اصولی‌تر را تحت‌الشعاع قرار دادند. هر چند سهم بخش فرهنگ نسبت‌به، سایر بخش‌ها از نظر بودجه‌ای اندک است، اما سخن این است که همین مقدار هم خروجی مطلوبی نداشته است.پس به جرأت می‌توان گفت مشکل فرهنگ از جایی دیگر است.
مشکل عمده‌ای که باعث مظلومیت فرهنگ شده است مسائل مدیریتی و عدم برنامه‌ریزی صحیح و کارشناسی است. مشکل، تعدد تصمیم‌گیران، فقدان نیروی انسانی زبده‌و کارآمد، بی‌برنامگی، هدفمند نبودن، سیاسی کاری، موازی کاری، آمارگرایی، سطحی نگری و انفعال در عرصه فرهنگ است.اگر «فرهنگ» به درستی آسیب شناسی نشود و باز تعریف جامع و کاملی از کار فرهنگی ارائه نگردد همچنان عقب گرد قهقرایی خواهیم داشت حتی اگر میزان اعتبارات و بودجه فرهنگی صدها برابر گردد. چرا که تأثیرگزاری فعالیت فرهنگی بیش از آنچه که به اعتبارات وابسته باشد به عقبه فکری قوی، کارآمد، هوشمند، عمیق و درک صحیح  و به‌موقع اوضاع فرهنگی واندیشه معنوی نیاز دارد.



 



مسعود صفی یاری ::: پنج شنبه 86/9/29::: ساعت 10:26 عصر نظرات دیگران: نظر

                                                            یا مقلب القلوب و الابصار                 
چندی پیش رهبر معظم انقلاب طی سخنانی نسبت به «مظلومیت فرهنگی» هشدار داده و از مسؤولان و متولیان خواستند از فرهنگ رفع مظلومیت کنند.
تعبیر«مظلومیت» برای فرهنگ حاوی پیام‌ها و نکات بسیاری است که باید اهل نظر و همچنین رسانه‌های مختلف آن را مورد دقت قرار داده و به تحلیل و بررسی پیرامون آن بپردازند.
مسؤولان کشوری و متولیان فرهنگی باید این هشدار رهبری را جدی گرفته و باز تعریفی از وضعیت موجود را ارائه نمایند.
نگارنده این سطور که خود سال‌های متمادی در عرصه فرهنگی فعالیت نموده و با فراز و نشیب‌های فرهنگی این مملکت آشنایی خوبی دارد به این نکته اذعان دارد که همچنان که رهبر فرزانه انقلاب تصریح فرموده‌اند مظلومیت فرهنگی یک واقعیت بسیار تلخ و ناگواری است که متأسفانه امروز در جامعه ما جریان دارد. واقعیتی که رهبر نظام اسلامی‌را بر آن داشت که به دنبال هشدار‌های قبلی در مورد فرهنگ آن را مطرح نموده تا شاید متولیان خرد و کلان فرهنگی به خود آیند و چاره‌ای اساسی برای این مقوله بنمایند.
لکن همچنان که پیش بینی می‌شد با این هشدار حکیمانه نیز مانند بسیاری از موارد فقط در حد تکرار، شعار، توجیه و تجلیل‌های مصلحتی برخورد گردید و نشانه‌هایی برای عزم جدی در راستای تحقق عملی دیدگاه معظم له دیده نمی‌شود.
پر واضح است مظلومیت فرهنگی، مظلومیت انقلاب و نظام است چرا که انقلاب اسلامی‌با شعار تحول فرهنگی و ماهیتی کاملاً فرهنگی شکل گرفت و مردم را با خود همراه ساخت و به پیروزی رسید.
نکته مهمی‌که در این موضوع وجود دارد این است که ظلمی‌که بر فرهنگ روا داشته شده از کجا و توسط چه کسانی صورت گرفته است؟! آیا منشأ خارجی داشته و دارد؟ و یا دارای پیش زمینه‌های داخلی است؟!
اگر در پاسخ این سؤال سر چشمه مظلومیت فرهنگی را در خارج از مرز‌ها جست و جو کنیم سؤال مهم تری پیش می‌آید و آن این است که با قبول این فرضیه، پس طی این سال‌ها متولیان فرهنگی این کشور کجا بوده‌اند؟!
چه تدابیری برای پیش گیری و یا خنثی سازی آثار تهاجم و جنگ فرهنگی بیرحمانه دشمنان به کار گرفته‌اند؟!
تردیدی نیست جنگ امروز ما جنگ فرهنگی است، دشمن با تمام قوا و بسیار همه جانبه و قطعاً با برنامه‌ای منسجم و حساب شده به میدان آمده و استحاله فکری و اعتقادی و انحراف مردم به خصوص جوانان را هدف گرفته است.
اگر رهبر بیدار انقلاب روزی از تهاجم و روزی دیگر از شبیخون و در موقعیتی دیگر از ناتوی فرهنگی دشمن پرده بر داشته و خطرات سهمگین آن را گوش زد می‌کند ناظر به همین مسأله است.
اما نیرو‌های جبهه خودی در برابر این جنگ تحمیلی پر خسارت و خانمان برانداز چه کرده‌اند؟! آیا توانسته‌اند جامعه و به خصوص جوانان و بانوان را در برابر امواج مسموم و ویروس‌های خطرناک فرهنگ غرب واکسینه کنند؟!
اگر می‌بینیم بازار دشمن گرم گرم است و هر لحظه بر مشتریان کالاهای گناه معصیت او افزوده می‌گردد. اگر می‌بینیم تعداد آنتن‌های ماهواره بر پشت‌بام خانه‌های مسلمین رو به تزاید است، اگر با شبکه‌های مستهجن خارجی فضای خانه‌ها و دل‌های مردم را آلوده نموده، اگر مجبور می‌شویم برای کنترل اینترنت از فیلترینگ استفاده می‌کنیم، اگر مدل‌های غربی حرف اول را می‌زنند، اگر گروه‌های فساد جوانان ما را جذب نموده و فرقه‌های استعماری استان‌های مرزی را درنوردیده و اکنون در نقاط مرکزی خیمه زده است. اگر سفره آلوده سکولاریزم در جای جای جامعه پهن گشته و به تدریج التقاط در اعتقادات و بینش‌ها تثبیت می‌گردد، اگر اوقات فراغت مردم با بولوتوث‌های مستهجن و سخیف تلفن‌های همراه پر می‌گردد، اگر مدارس و دانشگاه‌های ما صحنه تاخت و تاز افکار انحرافی قرار گرفته‌و آینده آن را تهدید می‌کند و .... همه و همه به‌خاطر کم کاری و بی‌برنامگی خودمان است.
                                                     آبادی بتخانه ز ویرانی ماست

                                                                                                جمعیت کفراز پریشانی ماست

مشکل فرهنگی ما مشکل اعتباری و بودجه‌ای نیست چرا که حتی زمانی که از نظر اعتبارات و بودجه هم در موقعیت خوبی قرار داشته‌ایم فعالیت تأثیرگذار و تحول گرایی نداشته‌ایم حمایت جدی بودجه‌ای نظام دربخش فرهنگی در دو ساله اخیر که در نوع خود بی‌سابقه بود باید سرآغاز یک خیز بلند در عرصه فرهنگ می‌گردید که عملا چنین نشد.آیا اینکه به‌رغم رشد بودجه‌ای فرهنگ، نتوانسته‌ایم تأثیرگذاری لازم  وتحول مورد انتظاری را شاهد باشیم مظلومیت فرهنگ و نظام نیست؟!آیا اینکه همواره دشمن از ما جلوتر، فعال‌تر، کارآمدتر و مؤثرتر عمل می‌کند فاجعه نیست؟!

آیا اینکه به‌رغم همه شعارها و آمارها، فرهنگ عمومی جامعه به سمت بی‌هویتی مادی گری، تجمل گرایی و فاصله گرفتن از ارزش‌های دینی و اخلاقی پیش می‌رود جای تأمل ندارد؟!

برخی پس از طرح مسأله مظلومیت فرهنگی توسط رهبر هوشمند انقلاب با فراری به جلو سریعا مسأله را به مسائل مادی و اعتباری ارتباط داده و مسائل اصولی‌تر را تحت‌الشعاع قرار دادند. هر چند سهم بخش فرهنگ نسبت‌به، سایر بخش‌ها از نظر بودجه‌ای اندک است، اما سخن این است که همین مقدار هم خروجی مطلوبی نداشته است.پس به جرأت می‌توان گفت مشکل فرهنگ از جایی دیگر است.
مشکل عمده‌ای که باعث مظلومیت فرهنگ شده است مسائل مدیریتی و عدم برنامه‌ریزی صحیح و کارشناسی است. مشکل، تعدد تصمیم‌گیران، فقدان نیروی انسانی زبده‌و کارآمد، بی‌برنامگی، هدفمند نبودن، سیاسی کاری، موازی کاری، آمارگرایی، سطحی نگری و انفعال در عرصه فرهنگ است.اگر «فرهنگ» به درستی آسیب شناسی نشود و باز تعریف جامع و کاملی از کار فرهنگی ارائه نگردد همچنان عقب گرد قهقرایی خواهیم داشت حتی اگر میزان اعتبارات و بودجه فرهنگی صدها برابر گردد. چرا که تأثیرگزاری فعالیت فرهنگی بیش از آنچه که به اعتبارات وابسته باشد به عقبه فکری قوی، کارآمد، هوشمند، عمیق و درک صحیح  و به‌موقع اوضاع فرهنگی واندیشه معنوی نیاز دارد.




مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/27::: ساعت 10:4 عصر نظرات دیگران: نظر

                                                                           یا واحد و یا احد

منظور از اتحاد حوزه و دانشگاه چیست؟! این اتحاد از چه زاویه‌ای و با چه شاخص‌هایی محقق  می‌گردد؟ اصولا مگر بین دانشگاه و حوزه و یا به عبارتی بین دانشجو و طلبه اختلاف و فاصله‌ای وجود دارد که اکنون می‌خواهیم آن را ترمیم کرده و این دو نهاد را به هم وصل کنیم؟اگر فاصله‌ای وجود دارد ریشه آن چیست؟ آیا آن ریشه‌ها از بین رفته و یا هنوز هم باقی است؟ آیا وجود این فاصله طبیعی و بدیهی است و یا غیرطبیعی؟ اگر این فاصله‌ها غیر طبیعی و آسیب زا است این معضل با چه فرایندی باید برداشته شود؟ و مهم‌تر اینکه بعد از اتحاد حوزه و دانشگاه چه برنامه‌هایی برای مراحل بعد داریم؟این سؤالات نمونه‌ایی از دهها سؤال پیرامون مقوله وحدت حوزه و دانشگاه است که متأسفانه به‌رغم گذشتن بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب هنوز بدون پاسخ مانده است.
تنها چیزی که به چشم می‌خورد این است که هر سال حداکثر چند روز به مناسبت 27 آذر و سالگرد شهادت شهید مفتح موضوع حوزه و دانشگاه سر زبان‌ها می‌افتد و با چند سخنرانی و همایش و مقاله کار به پایان می‌رسد بدون اینکه قدم عملی در این راستا برداشته شود.تردیدی نیست امروز چهره‌های دلسوز و خیرخواه حوزه نگران دانشگاه و دانشگاهیان متعهد نیز نگران حوزه هستند. یکی نگران فاصله گیری دیگری از ارزش‌ها، هنجارها و مبانی دینی و دیگری نگران روزمرگی، ناکارآمدی و عقب افتادن از معادلات جهانی است. شاید به نحوی بتوان این دو نگاه را به موضوع سنت و مدرنیته ربط داد که در نظام سیاسی باید متناسب با اصول و شاخص‌های تعریف شده به هم نزدیک شده و نقاط ضعف و قوت هر یک شناسایی و به تناسب آن برنامه‌ریزی گردد.
شکی نیست این برنامه‌ریزی نیازمند فرایندی علمی‌و ریشه‌ای است و بحث‌های کلیشه‌ای، تکراری و سطحی سودی نمی‌بخشد بلکه باید عمیق‌تر و واقع بینانه‌تر وضعیت موجود را تجزیه و تحلیل نموده و پس از آسیب شناسی دقیق، وضعیت مطلوب  را ترسیم کرده و مطابق نیاز و واقعیت موجود برنامه‌ریزی گردد.مقام معظم رهبری با نگاهی ژرف و عمیق و تحلیلی جامع هر دو نهاد را که به منزله دو بال برای تعالی و اوج هستند در تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب مسؤول می‌داند.معظم له از یک سو ایجاد تحول در نگرش اهداف برنامه‌های حوزه را ضروری و همچنین ترسیم چشم اندازی علمی‌و برنامه‌ریزی برای تحقق دین‌مداری جامعه را از اهم تکالیف حوزه‌ها می‌شمرند. همچنان‌که اصرار دارند محیط دانشگاه در کنار جهش‌های علمی‌باید محیطی دینی و معنوی باشد.ایشان متذکر شده‌اند، اگر دانشگاه بیگانه و جدای از دین باشد این یک فاجعه غیرقابل جبران است. استاد دانشگاه نباید از وجود خودش بی‌دینی صادر کند و سپس دردمندانه فرموده‌اند: تلاش برای ایجاد محیط اسلامی‌در دانشگاه‌ها کامل نیست.
به نظر می‌رسد توجه به دغدغه‌های رهبری بهترین محور برای وحدت و انسجام بین حوزه و دانشگاه است و اگر اندیشمندان حوزه و دانشگاه با هماهنگی و همدلی و در نظر گرفتن توطئه‌های شوم دشمنان که در صدد ایجاد فاصله، تفرقه و بدبینی بین این دو نهاد تأثیرگذار هستند اقدامات عملی و ماندگاری را از خود بر جای می‌گذارند و با ایجاد وفاق و همفکری بیشتر بین این دو مرکز فرهنگی تأثیرگذار، اعتلای فرهنگ و آرمان‌های نظام را تحقق بخشند.



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/27::: ساعت 9:53 عصر نظرات دیگران: نظر

                                                           یا محول الحول والاحوال
شرایط جهانی لحظه به لحظه در حال تغییر و تحول است. ذائقه‌ها، سلیقه‌ها و حتی انگیزه‌ها دیگر مثل سابق نیست. فرهنگ، آداب و رسوم مردم متأثر از فرهنگ و آداب و رسوم جهانی رنگ عوض کرده و جوامع در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند.زندگی ماشینی، دنیای صنعت و تکنولوژی فکر و ذهن انسان‌ها را تسخیر نموده و آنان را به سرعت دنبال خود می‌کشاند.پس باید ما نیز به روز شویم، باید مرد زمانه خویش باشیم و ضمن پافشاری به اصول و آرمان‌ها از جدید‌ترین و مؤثرترین ابزارها برای تبلیغ و گسترش دین و دین‌مداری در جهان استفاده کنیم.
امروز بسنده کردن به روش‌های سنتی و دیوار کشیدن بین خود و دنیای جدید کار عاقلانه‌ای نیست.  به تعبیر شهید بزرگوار استان مطهری(ره) اراط در مباحثه و شیوع علم اصول در عین اینکه یک نوع قدرت و هوشیاری در اندیشه طلاب ایجاد می‌کند یک نقص دارد و آن این است که تفکر طلاب را از واقع بینی در مسائل اجتماعی دور می‌کند.امروز جهان تشنه شنیدن حقایق دینی و معارف ناب اسلامی از سرچشمه زلال حوزه علمیه قم است. اما آیا فقط با تکیه بر روش‌های سنتی می‌توان این توقعات را جواب داد و آیا اصولا در این هیاهوی وحشتناک بنگاه‌های تبلیغاتی مدرن که از تمام ابزارها و امکانات برای خدشه دار نمودن اسلام و تحقیر مسلمانان بهره‌مند می‌شوند کسی صدای تبلیغ سنتی ما را می‌شنود؟
امروز دنیا دنیای ماهواره است .به زودی کانال‌ ماهواره‌ای به‌طور مستقیم از تلفن‌های همراه قابل دریافت خواهند شد. حوزه علمیه با عظمت قم چند کانال ماهواره‌ای برای ترویج افکار و احکام زندگی ساز اسلام در اختیار دارد؟میلیون‌ها سایت و وبلاگ لحظه به لحظه به سم پاشی علیه اسلام و مسلمانان مشغولند.
طبق آخرین اخبار گروه القاعده با حدود 6 هزار سایت و وبلاگ در حال سم‌پاشی علیه اسلام ناب محمدی(ص) است، حوزه علمیه قم مشخصا چه تعداد سایت و وبلاگ و با چه موضوعات و گرایش‌هایی و با کدام زبان و لغت را حداقل برای خنثی کردن سایت‌های انحرافی تدارک دیده است. و اگر نبود برخی سایت‌ها و وبلاگ‌های پراکنده که برخی از طلاب و فضلا به جهت احساس مسؤولیت راه‌اندازی کرده‌اند که در حد صفر بودیم! بسیار مناسب است حوزه علمیه کلیه طلاب را ملزم به آموزش سایت و وبلاگ‌نویسی نماید.پس با برنامه‌های منسجم، حساب شده و برآورد نیازهای فکر دنیا و بررسی شبهات موجود می‌توان ده‌ها و صدها هزار سایت و وبلاگ مذهبی را مدیریت نمود. نسل امروز نسل پرسشگری است.جنس سؤالات و شبهات جوانان ما اصلا شباهتی به گذشته ندارد. سؤال جدید پاسخ جدید می‌طلبد و برای پاسخ جدید باید ابتدا کارشناسانی زبده و برخوردار از علوم مرتبط از قبیل جامعه شناسی و روانشناسی را تربیت نمود و روانه دانشگاه‌ها و مجامع دیگر کرد. مُبلغ اگر از مبانی جامعه شناسی روان‌شناسی و دانش ارتباطات بی‌‌بهره باشد یقینا در شرایط امروز راه به جایی نخواهد برد.با تدبیر رهبر فرزانه انقلاب چشم انداز بیست ساله کشور در حال پیگیری است به این ترتیب ایران در سال 1404 بر بام منطقه خواهد ایستاد و همچون خورشیدی خواهد تابید. با توجه به ماهیت دینی و ارزشی انقلاب اسلامی ایران، توقع می‌رود نقش حوزه علمیه در تحقق چشم انداز دینی و فرهنگی کشور بسیار پررنگ و برجسته باشد اینکه وضعیت دین‌مداری در سطح بالا و مطلوبی باشد امری است که حوزه با عظمت قم در آن سهم عمده‌ای دارد.
تحقق این امر نیازمند تحولی اساسی در نگرش‌های و برنامه‌ها حوزه علمیه است. همان تحولی که چندی پیش مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) بر آن تأکید کردند. براین اساس متون درسی حوزه باید ضمن حفظ اصول، کاربردی‌تر کارآمدتر و ملموس‌تر گردد، چرا که در شرایط کنونی اگر مطالعات و تلاش‌های خارج از برنامه طلاب نباشد عملا جوابگویی به مسائل مستحدثه و شبهات روز ممکن نیست. حوزه نیز در گزینش، ارزیابی، تربیت و هدف گذاری نیروی انسانی خود تلاش نوین و جدی بنماید. حوزه علمیه باید جهانی بیندیشد و طلاب حوزه نیز این نگرش و توانایی را داشته باشند.
روزمرگی برای حوزه خطرناک‌ترین مسأله است که باید از آن پرهیز کرد.چشم دنیا به حوزه علیمه قم دوخته شده است و شایسته است حوزه قم سبک بال، چابک، انعطاف پذیر و برخوردار از مدیریتی تحول‌گرا و ریسک پذیر به میدان آمده و در این جنگ فرهنگی، اعتلا، عظمت، عزت و دوراندیشی اسلامی را به رخ دشمن بکشد. دشمنی که با تمام داشته‌هایش به میدان آمده و تا درون خانه‌های ما هم نفوذ کرده است. اگر امروز سستی کنیم یقینا فردا پشیمان خواهیم شد. چنانچه برای کم‌کاری‌های گذشته پشیمان شده‌ایم



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/27::: ساعت 9:51 عصر نظرات دیگران: نظر

چندی پیش رهبر معظم انقلاب طی سخنانی نسبت به «مظلومیت فرهنگی» هشدار داده و از مسؤولان و متولیان خواستند از فرهنگ رفع مظلومیت کنند.

تعبیر«مظلومیتم» برای فرهنگ حاوی پیام‌ها و نکات بسیاری است که باید اهل نظر و همچنین رسانه‌های مختلف آن را مورد دقت قرار داده و به تحلیل و بررسی پیرامون آن بپردازند. مسؤولان کشوری و متولیان فرهنگی باید این هشدار رهبری را جدی گرفته و باز تعریفی از وضعیت موجود را ارائه نمایند.

نگارنده این سطور که خود سال‌های متمادی در عرصه فرهنگی فعالیت نموده و با فراز و نشیب‌های فرهنگی این مملکت آشنایی خوبی دارد به این نکته اذعان دارد که همچنان که رهبر فرزانه انقلاب تصریح فرموده‌اند مظلومیت فرهنگی یک واقعیت بسیار تلخ و ناگواری است که متأسفانه امروز در جامعه ما جریان دارد. واقعیتی که رهبر نظام اسلامی‌را بر آن داشت که به دنبال هشدار‌های قبلی در مورد فرهنگ آن را مطرح نموده تا شاید متولیان خرد و کلان فرهنگی به خود آیند و چاره‌ای اساسی برای این مقوله بنمایند.

لکن همچنان که پیش بینی می‌شد با این هشدار حکیمانه نیز مانند بسیاری از موارد فقط در حد تکرار، شعار، توجیه و تجلیل‌های مصلحتی برخورد گردید و نشانه‌هایی برای عزم جدی در راستای تحقق عملی دیدگاه معظم له دیده نمی‌شود.

پر واضح است مظلومیت فرهنگی، مظلومیت انقلاب و نظام است چرا که انقلاب اسلامی‌با شعار تحول فرهنگی و ماهیتی کاملاً فرهنگی شکل گرفت و مردم را با خود همراه ساخت و به پیروزی رسید.

نکته مهمی‌که در این موضوع وجود دارد این است که ظلمی‌که بر فرهنگ روا داشته شده از کجا و توسط چه کسانی صورت گرفته است؟! آیا منشأ خارجی داشته و دارد؟ و یا دارای پیش زمینه‌های داخلی است؟!

اگر در پاسخ این سؤال سر چشمه مظلومیت فرهنگی را در خارج از مرز‌ها جست و جو کنیم سؤال مهم تری پیش می‌آید و آن این است که با قبول این فرضیه، پس طی این سال‌ها متولیان فرهنگی این کشور کجا بوده‌اند؟!

چه تدابیری برای پیش گیری و یا خنثی سازی آثار تهاجم و جنگ فرهنگی بیرحمانه دشمنان به کار گرفته‌اند؟!

تردیدی نیست جنگ امروز ما جنگ فرهنگی است، دشمن با تمام قوا و بسیار همه جانبه و قطعاً با برنامه‌ای منسجم و حساب شده به میدان آمده و استحاله فکری و اعتقادی و انحراف مردم به خصوص جوانان را هدف گرفته است.

اگر رهبر بیدار انقلاب روزی از تهاجم و روزی دیگر از شبیخون و در موقعیتی دیگر از ناتوی فرهنگی دشمن پرده بر داشته و خطرات سهمگین آن را گوش زد می‌کند ناظر به همین مسأله است.

اما نیرو‌های جبهه خودی در برابر این جنگ تحمیلی پر خسارت و خانمان برانداز چه کرده‌اند؟! آیا توانسته‌اند جامعه و به خصوص جوانان و بانوان را در برابر امواج مسموم و ویروس‌های خطرناک فرهنگ غرب واکسینه کنند؟!

اگر می‌بینیم بازار دشمن گرم گرم است و هر لحظه بر مشتریان کالاهای گناه معصیت او افزوده می‌گردد. اگر می‌بینیم تعداد آنتن‌های ماهواره بر پشت‌بام خانه‌های مسلمین رو به تزاید است، اگر با شبکه‌های مستهجن خارجی فضای خانه‌ها و دل‌های مردم را آلوده نموده، اگر مجبور می‌شویم برای کنترل اینترنت از فیلترینگ استفاده می‌کنیم، اگر مدل‌های غربی حرف اول را می‌زنند، اگر گروه‌های فساد جوانان ما را جذب نموده و فرقه‌های استعماری استان‌های مرزی را درنوردیده و اکنون در نقاط مرکزی خیمه زده است. اگر سفره آلوده سکولاریزم در جای جای جامعه پهن گشته و به تدریج التقاط در اعتقادات و بینش‌ها تثبیت می‌گردد، اگر اوقات فراغت مردم با بولوتوث‌های مستهجن و سخیف تلفن‌های همراه پر می‌گردد، اگر مدارس و دانشگاه‌های ما صحنه تاخت و تاز افکار انحرافی قرار گرفته‌و آینده آن را تهدید می‌کند و .... همه و همه به‌خاطر کم کاری و بی‌برنامگی خودمان است.

آبادی بتخانه ز ویرانی ماست

جمعیت کفراز پریشانی ماست

مشکل فرهنگی ما مشکل اعتباری و بودجه‌ای نیست چرا که حتی زمانی که از نظر اعتبارات و بودجه هم در موقعیت خوبی قرار داشته‌ایم فعالیت تأثیرگذار و تحول گرایی نداشته‌ایم حمایت جدی بودجه‌ای نظام دربخش فرهنگی در دو ساله اخیر که در نوع خود بی‌سابقه بود باید سرآغاز یک خیز بلند در عرصه فرهنگ می‌گردید که عملا چنین نشد.

آیا اینکه به‌رغم رشد بودجه‌ای فرهنگ، نتوانسته‌ایم تأثیرگذاری لازم  وتحول مورد انتظاری را شاهد باشیم مظلومیت فرهنگ و نظام نیست؟!

آیا اینکه همواره دشمن از ما جلوتر، فعال‌تر، کارآمدتر و مؤثرتر عمل می‌کند فاجعه نیست؟!

آیا اینکه به‌رغم همه شعارها و آمارها، فرهنگ عمومی جامعه به سمت بی‌هویتی مادی گری، تجمل گرایی و فاصله گرفتن از ارزش‌های دینی و اخلاقی پیش می‌رود جای تأمل ندارد؟!

برخی پس از طرح مسأله مظلومیت فرهنگی توسط رهبر هوشمند انقلاب با فراری به جلو سریعا مسأله را به مسائل مادی و اعتباری ارتباط داده و مسائل اصولی‌تر را تحت‌الشعاع قرار دادند. هر چند سهم بخش فرهنگ نسبت‌به، سایر بخش‌ها از نظر بودجه‌ای اندک است، اما سخن این است که همین مقدار هم خروجی مطلوبی نداشته است.

پس به جرأت می‌توان گفت مشکل فرهنگ از جایی دیگر است.

مشکل عمده‌ای که باعث مظلومیت فرهنگ شده است مسائل مدیریتی و عدم برنامه‌ریزی صحیح و کارشناسی است. مشکل، تعدد تصمیم‌گیران، فقدان نیروی انسانی زبده‌و کارآمد، بی‌برنامگی، هدفمند نبودن، سیاسی کاری، موازی کاری، آمارگرایی، سطحی نگری و انفعال در عرصه فرهنگ است.

اگر «فرهنگ» به درستی آسیب شناسی نشود و باز تعریف جامع و کاملی از کار فرهنگی ارائه نگردد همچنان عقب گرد قهقرایی خواهیم داشت حتی اگر میزان اعتبارات و بودجه فرهنگی صدها برابر گردد. چرا که تأثیرگزاری فعالیت فرهنگی بیش از آنچه که به اعتبارات وابسته باشد به عقبه فکری قوی، کارآمد، هوشمند، عمیق و درک صحیح  و به‌موقع اوضاع فرهنگی واندیشه معنوی نیاز دارد.



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 86/9/25::: ساعت 1:19 عصر نظرات دیگران: نظر

                                                 السلام علیک یا رسول الله
 در پست قبلی اشاره ای داشتم به جسارت های وقیحانه برخی از وبلاگ ها به مقدسات اسلام و ارزش های انقلابی  در  بلاگفا لکن با بی تفاوتی دوستان الاخص پارسی بلاگی ها که مدعی ارزش گرایی هستند مواجه شد . شاید تعصب صنفی آنان سبب شد که از کنار این قضیه به راحتی بگذرند . که البته اگر چنین باشد جای تآسف دارد . مطمئن باشید این مصلحت اندیشی ها معاندان را جری تر خواهد کرد و این بار به جای تبلیغ سلطنت طلبها و دمکراتهای جنایت کار و نوشتن مقاله موسوم به -مزخرفات رسول الله - ( با عرض معذرت از پیشگاه پیامبر اعظم و همه شیفتگان آن بزرگوار ) اصول و ارکان دیگر اسلام و نظام را زیر سوال خواهد برد .اصول گرایی این جاها خودش را نشان می دهد .



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 86/9/25::: ساعت 12:5 صبح نظرات دیگران: نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سایت ها و شبکه های اینترنتی که در درون نظام فعالیت می کنند موظف به رعایت کامل قوانین جمهوری اسلامی بوده و باید شئونات و اخلاقیات را پاس دارند . اما متاسفانه سایت بلاگفا با زیر پا گذاشتن این تعهد قانونی به بستری برای عرض اندام دشمنان اسلام ،معاندان نظام و مفسدان اخلاقی تبدیل شده است . به عنوان مثال در شامگاه جمعه 23آذر ساعت 22:30 دقیقه در تیتر یکی از وبلاگ های معرفی شده اهانت به مقام شامخ رسول الله (ص)  در پیشانی آن نقش بسته بود که قلم از تکرار آن چه در این وبلاگ مبتذل درج شده بود  شرم دارد . در همین زمان اطلاعیه ای از حزب منحله دمکرات کردستان که تا مرفق دستش به خون جوانان این مملکت الوده است به چشم می خورد . لابد به خاطر این افتضاح اگر مورد باز خواست هم قرار گیرند داد و فریاد می کنند که آزادی در مملکت وجود ندارد . گویا این افراد معنی آزادی را با توهین و تمسخر به مقدسات و مبارزه با نظام اشتباه گرفته اند . به قول آن شاعر طنزپرداز:

میزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن

می کشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست



مسعود صفی یاری ::: جمعه 86/9/23::: ساعت 11:45 عصر نظرات دیگران: نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چند ساده زیستی برای همه مطلوب است اما برای مسئولین زیبنده‌تر است. چرا که ساده زیستی واقعی آنان، آثار و بازخوردهای روانی، فرهنگی، تربیتی، اقتصادی و حتی سیاسی زیادی در سطح جامعه و در میان طبقات مختلف مردم دارد.

ساده زیستی مسئولین و پرهیز آنان از مبتلا شدن به اشرافی‌گری، تجمل‌پرستی و رفاه زدگی باعث جلب اعتماد عمومی به آنان شده، آرامش و آسایش را در سطح جامعه حاکم نموده و از سوء استفاده‌های مالی و مفاسد اقتصادی جلوگیری خواهد کرد.

بی‌شک، اگر سیاستگذاری جامعه به نحوی صورت بگیرد که بجای سوق دهی به سمت اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی به سادگی و قناعت گرایش پیدا کند، بسیاری از تنش‌های خانوادگی،‌ رقابتهای منفی دنیایی، کشمکش‌های اجتماعی و حرص و طمع‌های مشمئز کننده از جامعه رخت بر خواهد بست.

در غیر این صورت شکاف بین مسئولین و مردم و بی‌اعتمادی آنان به متولیان امور، موجبات دلسردی و دل‌زدگی توده مردم را فراهم خواهد آورد.

وقتی مسئولی طعم فقر را نچشیده باشد و تجملات و زرق و برق دنیا قلب او را پر کرده باشد، چگونه می‌تواند برای رفع فقر، فساد و تبعیض برنامه‌ریزی کند چرا که او به جای فکر خدمت به مردم، با تمام توان، خدمت به خود، خانواده و بستگان و ... را مدنظر قرار داده و رفاه خود و وابستگان سببی، نسبی و حزبی خود را بر رفاه مردم ترجیح می‌دهد.

در این صورت زمینه برای تعرض به اموال بیت‌المال، تضییع حقوق ضعفا و شکاف اجتماعی کاملاً‌ مهیا گشته و روحیه استکباری، خود بزرگ‌ بینی و برتری طلبی، سرمستی،‌ غفلت، ‌گناه و دوری از خدا که محصول دنیا زدگی و تجمل پرستی است سراسر جامعه را فرا گیرد.

معیارهای ارزش گذاری انسان‌ها جابجا شده و به جای تقوی، خدمت، صداقت، خلوص و آخرت‌گرایی، بی‌تقویی، سوءاستفاده از موقعیت و پست، ‌نمایش ثروت،‌ بهره‌مندی از امکانات بیشتر،‌اتومبیل‌گرانتر، زیور آلات بیشتر، برج‌ها و ویلاهای مجلل‌تر، لباس شیک‌تر، ظاهر برازنده‌تر ملاک ارزیابی افراد می‌شود.

مسابقه تجمل‌گرایی، چشم‌ هم چشمی‌ها و رقابتها اوج می‌گیرد و مردم به هر دری می‌زنند تا به هدف مادی خود برسند و لو با ارتکاب امور حرام و در آمدهای نامشروع و حتی خلاف اخلاق.

بنابراین باید به دامن اسلام برگردیم و اگر می‌خواهیم جامعه‌ای مبتنی بر ارزشهای معنوی داشته باشیم، ساده زیستی، قناعت، ایثار و همدردی با طبقه آسیب‌پذیر جامعه را به عنوان خط مشی خود انتخاب نماییم.




مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/20::: ساعت 6:45 عصر نظرات دیگران: نظر

ورزش در جهان امروز

اسلام دین تعادل است و با تندروی و یا کندروی در همه امور حتی در امور عبادی مخالف است. ورزش نیز از این قاعده استثناء نیست، متاسفانه در جهان امروز ورزش که فی‌نفسه یک ارزش به شمار می‌رود به تدریج از اصالت خود دور شده و بجای فرهنگ سازی، فرهنگ سوزی و به جای تکامل، انحطاط و به جای تقویت روح انسانی و بعد عاطفی، درنده خویی را به ارمغان می‌آورد.

ورزش امروز به عنوان یک ابزار استعماری، عاملی برای تحمیل و توجیه سلطه استکبار و ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی، مدگرایی، پوچی و بی‌بند‌وباری نگریسته می‌شود و از آن برای نیل به مطامع اقتصادی و سیاسی استفاده می‌شود.

در حالی که از نگاه اسلام که افتخار دارد پیامبرش نمونه کامل (خلق عظیم) است یک ورزشکار باید از ورزش، در راستای تقویت بنیه اعتقادی، معنوی و اخلاقی خودش بهره ببرد و تن قوی و اندام نیرومند را صرفا برای خدمت به خدا و خلق بخواهد نه برای فخرفروشی و ابزار سوء استفاده دیگران.

چنانچه در دعای کمیل از زبان مولای متقیان حضرت علی(ع) می‌خوانیم:

«قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی» خدایا اعضاء و جوارح مرا قوی گردان تا بتوانم بهتر خدمت نمایم و در دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان زمزمه می‌کنیم:

«اللهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلی اِقامَةِ اَمْرِک.» بار پروردگارا جسم و روحم را چنان قوی کن که بتوانم برای اقامه دینت از آن بهره ببرم.

ورزشکار مسلمان باید علاوه بر ایمان و تعهد، خود را مجهز به بینش، دانش و معرفت کند تا در جهان امروز بتواند از حیثیت اسلام و ارزشهای اخلاقی دفاع کرده و با فتح قله‌های کمال، منش و روش جوانمردی و مردانگی را به جهانیان نشان دهد.



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/20::: ساعت 6:41 عصر نظرات دیگران: نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

وقت نماز بود و رسول خدا(ص) طبق معمول برای اقامه نماز جماعت به طرف مسجد می‌رفت، نمازگزاران نیز در مسجد منتظر تشریف‌فرمایی ایشان بودند تا بار دیگر توفیق اقتداء به آن حضرت را پیدا کنند و چشمشان به جمال نورانی او روشن شود.

اما در بین راه مردی یهودی تا چشمش به پیغمر افتاد جلو آمد و بدون مقدمه گفت: چرا بدهی من را نمی‌دهی! من همین الان و همین جا بدهی خود را می‌خواهم!

پیغمبر با آرامش فرمود: اولاً من بدهی به تو ندارم ثانیاً اگر هم مدعی هستی، الان وقت نماز است و باید به مسجد بروم، مردم آنجا منتظرند، اجازه بده پس از اقامه نمازجماعت باهم صحبت کنیم! زیرا الان پولی همراه من نیست که به تو بدهم.

اما مرد یهودی با جسارت تمام گفت: اصلاً امکان ندارد. من حتی یک قدم هم نمی‌گذارم تو بروی!

هر چه پیغمبر ملایمت کرد و با اخلاق کریمانه‌اش با او صحبت کرد، در مقابل آن مرد خشونت و بی‌ادبی بیشتری نشان داد تا آنجا که عبا و ردای پیامبر را گرفت و دور گردن آن بزرگوار پیچید و آنقدر آن را کشید که اثر سرخی در گردن مبارک رسول خدا(ص) نمایان شد.

در این میان چند نفر از اهل مسجد که متوجه تأخیر پیامبر در آمدن به مسجد و اقامه نماز جماعت شده بودند، به قصد پیگیری امر از مسجد خارج شده و چشمشان به این صحنه تأسف‌بار افتاد.

جلو آمدند و مرد یهودی را کنار زده و درصدد تأدیب او بر آمدند. پیغمبر اسلام فرمودند: نه کاری به او نداشته باشید؛ من خود می‌دانم با رفیقم چه کنم؟! شما حق ندارید روی او دست بلند کرده و او را کتک بزنید!

پیامبر اسلام(ص) آنقدر ملایمت نشان داد که مرد یهودی به خود آمد و با خود گفت: معلوم است مردی که با این همه قدرت و اقتدار، اینچنین متواضع، بخشنده و با گذشت است حقیقتاً رسول خدا و پیامبر الهی است. لذا همانجا سر تعظیم فرود آورد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله.

 

بر گرفته ازکتاب پیامبر اعظم و روابط اجتماعی

نوشته مسعود صفی یاری



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 86/9/20::: ساعت 12:1 صبح نظرات دیگران: نظر
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >