سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]

                                                              هدف اصلی

اگرچه کسى به یارى زهرا(ع) برنخاست و کلام حق او را یارى نکرد و خلیفه اول با تسلیم ظاهرى گناه را به گردن مسلمانان انداختن و آنان را در کار خود شریک ساخت و با تحلیل و تکریم حضرت زهرا(ع) در صدد به سامان کردن اوضاع افتاد ولى آنچه را که باید معلوم مى‏شد، شد و آنچه از سخنرانى حضرت زهرا(ع) به خوبى روشن مى‏شد این بود که گرفتن فدک از حضرت زهرا(ع) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفه‏اى در چند روز اول حکومت که روزهاى طلایى است و تازه پیامبر(ص) از دنیا رفته و همگان فهمیده‏اند که مرگ براى همه واقع شدنى است چنین مخالفتى با قرآن بکند و وقتى اولین مظلوم شخصى سرشناس، فداکار و فرزند تنى و واقعى رسول‏اللّه‏(ص) و بلکه یگانه فرزند او باشد چنین حکومتى پس از استقرار و پس از فرو افتادن در مقام و منال نسبت به مردم عادى و مجهول‏الهویه چه رفتارى خواهد داشت و وقتى آیات محکم و روشن خدا که امّهات کتابند اشتباها یا عمدا مورد مخالفت واقع شود دیگر از کتاب خدا چیزى باقى نمى‏ماند.

اگر او عمق کلام حضرت زهرا(ع) را درک مى‏کرد و اخلاص هم داشت فورا از مقام خلافت کناره مى‏گرفت و افسار خلافت را بر روى خودش مى‏انداخت و اگر مردم عمق کلام حضرت را درک کرده بودند فورا او را از خلافت عزل مى‏کردند و حضرت زهرا(ع) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتى به منزل برگشت به حضرت على(ع) گفت: «خرجتُ کاظمة و عُدتُ راغمةً؛ در حالى که بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالى که خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم.» و در باره برخورد ابوبکر گفت: «لقد اجهد فى خصامى؛ او در دشمنى و خصام با من تمام جهد خود را به کار برد. «و الفیته الدّ فى کلامى؛ او را در مکالمه‏اى که با وى داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»

بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهاى او از زهرا(ع) را جدّى گرفت.

                                            سخنان خلیفه در پاسخ به زهرا(ع)

«یا بنت رسول‏اللّه‏(ص) لقد کان ابوکِ بالمؤمنین عطوفا کریما، رؤوفا رحیما، و على الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباکِ دون النساء، و اخا اِلفکِ دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الاّ سعید و لا یبغضکم الاّ شقى بعید، فانتم عترة رسول‏اللّه‏ الطیبون، و الخیرة المنتجبون، على الخیر ادلتنا، و الى الجنة مسالکنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فى قولک، سابقة فى وفور عقلک، غیر مردودة عن حقک و لا مصدودة عن صدقک.»

اگرچه در جمله اول تلویحا به حضرت زهرا(ع) گوشزد مى‏کند که پدرت بر کافران سختگیر بود و بر مؤمنان رحیم، بنابراین تو باید با ما رحمت داشته باشى و شمشیر زبانت را علیه کفار به کار برى و با این کلام در صدد بیان دوگانگى سیاست دختر پیامبر(ص) با روش پیامبر اکرم(ص) است ولى سایر کلماتش همه تعریف و تمجید از زهرا است. شما راستگویید، شما راهنماى ما به سوى حق و به سوى بهشتید، وفور عقل شما بر ما پوشیده نیست و ...

در مقابل این سؤال که اگر چنین است چرا حق مرا غصب کرده‏اید؟ سخنم پیرامون فدک را به هیچ انگاشته‏اید؟ و چرا با فرمانهاى خدا و رسولش که راهنماى به سوى بهشت است مخالفت کرده‏اید؟ جواب مى‏دهد که:

«و اللّه‏ ما عدوت رأى رسول‏اللّه‏ و لا عمدت الاّ باذنه و ان الرائد لا یکذب اهله و انى اشهد اللّه‏ و کفى به شهیدا انى سمعت رسول‏اللّه‏(ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ما کان لنا من طعمة فلولى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه؛

به خدا سوگند من از رأى و نظر پیامبر(ص) تجاوز نکردم و آنچه عمل کردم به اذن او بود، و پیش‏قراول و جلودار قافله به اهلش دروغ نمى‏گوید. من خدا را شاهد مى‏گیرم و شهادت او کفایت مى‏کند من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «ما طایفه انبیاء، طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمى‏گذاریم بلکه تنها کتاب، حکمت، علم و نبوت را به ارث مى‏گذاریم و هر آنچه از ما به جاى ماند از آنِ ولىّ امر بعد از ماست او به هر شکل که صلاح دید عمل مى‏کند.»

او با این حدیث که حضرت زهرا(ع) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت کرد در صدد بیان حجتى بر اینکه فدک ملک زهرا نیست بر آمد و به قسم و سوگند و شهادت الهى متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد که حتما تحت تأثیر سخنان حضرت زهرا(ع) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند که هیچ امر خلاف دینى اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدک به امر رسول اکرم(ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.

سپس به بیان مصرف فدک مى‏پردازد و آن را نیز ناشى از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان مى‏داند که در راه باطلى نیز به مصرف نرسانده‏ایم بلکه در راه جنگ با کفار و مرتدان به کار گرفته‏ایم.

اینجاست که حضرت زهرا(ع) با یک «سبحان اللّه‏» گفتن تمامى بافته‏هاى خلیفه را نقش بر آب مى‏کند و مى‏فرماید: سبحان اللّه‏! ما کان ابى رسول‏اللّه‏(ص) عن کتاب اللّه‏ صادفا و لا لأحکامه مخالفا! منزه است خداى! پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا روى گردان نبود و با احکام آن مخالف نبود.»

بله کلمه «سبحان اللّه‏» را در سخن وقتى به کار مى‏برند که کسى تهمت بسیار ناروایى بزند که همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است که چنین اتهامى پاى خدا را نیز در میان مى‏کشد و او را با خلق کردن چنین موجودى که این گونه کار قبیح و فاسدى انجام دهد مورد عیب‏جویى قرار دهد.

به هر حال حضرت زهرا(ع) با این سبحان اللّه‏ به همگان نشان مى‏دهد که کلام ابى‏بکر خالى از حقیقت است و سپس کلام خود را توضیح مى‏دهد که آیا رسول خدا(ص) بر خلاف احکام قرآن نظرى مى‏دهد؟! آیا او از احکام کتاب الهى روى گردان بوده است؟!

و سپس اشاره به درون آنان که اجتماع کردن براى حیله‏گرى و تزویر بوده است مى‏کند و باز با تأکید و تلاوت آیات قرآن بطلان سخنان خلیفه را نمایان مى‏سازد.

خلیفه این بار پس از گفتن «صدق اللّه‏ و صدق رسوله و صدقت ابنته» خدا، رسول و دختر رسول‏اللّه‏(ص) راست گفته‏اند به تمجید از حضرت زهرا(ع) مى‏پردازد ولى تمامى گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان مى‏اندازد:

«هولاء المسلمون بینى و بینک، قلّدونى ما قلّدتُ و باتفاق منهم اخذتُ ما اخذت؛ این مسلمانان بین من و تو قضاوت کنند، اینان حکومت را بر دوش من انداخته‏اند و با اتفاق و اجماع آنان فدک را گرفته‏ام.»

در این هنگام حضرت براى آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول کردن سخنان باطل و چشم‏پوشى از حق و تدبر نکردن در قرآن سرزنش کرد و وقتى که اینان از مسیر خود دست برنمى‏دارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روى را به طرف قبر پدر بزرگوارش کرد و با خواندن اشعارى یک بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهاى مخالفان را گوشزد کرد و از مسجد خارج شد.



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 87/3/14::: ساعت 9:0 عصر نظرات دیگران: نظر