سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره حکمت، رستگاری است . [امام علی علیه السلام]

شش فرمول کاربردی برای رفاقت با خدای مهربان

1-     هرروزوضو گرفته ، قران رو ببوس و پنجاه آیه از اون روتلاوت کن .

2-     وقتی دلت برا خدا تنگ شد یا به دردسری افتادی ، دو رکعت نماز بخون و به خالق مهربان وصل شو .

3-     اگر خبر خوشی بهت رسید یا و نعمتی خوشحال شدی ، با خدا خلوت کن ، یه مهر کربلا تهیه کن ، سرت رو به سجده بذار و سه یا هفت بار بگو : شکرا لله        یا       الحمد لله

4-     جانب حضرت زهرا(س) رو بیشتر نگه دار ، چون خدا جانب اون بزرگوار رو نگه داشته و خشنودی و غضب خودش رو درگرو خشنودی و غضب حضرت زهرا قرار داده . تو هم سعی کن بیشتر از این با حضرت زهرا مانوس بشی و از این راه هم خدا رو خوشحال کنی و هم خود حضرت رو . یکی از راههاش احترام به ساذات و ذریه حضرت زهراس .

5-     در آخر الزمان ، یکی از درهای دوستی با خدا ، به دست آوردن دل امام زمان (ع) هستش . پس سعی کن همواره به یاد حضرت باشی ولو با یک صاوات

6-     مقید بودن به نماز اول وقت و همیشه با وضو بودن هم یکی از این میان بر هاس که رابطه انسان با خدا رو تسهیل می کنه



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 87/6/27::: ساعت 11:34 عصر نظرات دیگران: نظر

صدای نوری‌زاد را برای اولین بار در توصیف دختر نه ساله‌ی حافظ قرآن که از کپرنشینان بشاگرد بود به یاد دارم.صدایی بس دلنشین و تاثیرگذار.پس از آن نامش را با گروه شهید آوینی شنیدم و در سالهای نخست طلبگی نوشته‌هایش را در کیهان یافتم. به اندازه‌ای شیفته‌ی ‌ادبیات و روش نوشتاری او شده بودم که هر چهارشنبه منتظر کیهان بودم و صفحه ?? آن و یادداشتهایی از «نوری‌زاد».زمانی که وارد فعالیت‌های رسانه‌ای شدم در تصورم نوری‌زاد بهترین «استاد» و راهبر بود.برای مشاوره و یافتنش مدتها تلاش کردم و زمانی که در موسسه شهید آوینی و برای اولین بار مقابلش نشسته بودم احساس موفقیت می کردم.همه یادداشتهایش را ، مستندهایش و حتی سخنرانی‌هایش در قم را پی‌گیری می کردم.اگر چند خط از یادداشتش را بدون نام نشانم می دادند ، از کلمات و جملاتش می توانستم تشخیص دهم این یادداشت را نوری‌زاد نوشته است .
گذشت و گذشت تا آنکه نقد فیلم نادر طالب زاد در خصوص مسیح را از نوری‌زاد خواندم و شگفت زده شدم.رسما فیلم طالب زاده را مزخرفت‌ترین فیلم روی زمین ارزیابی کرده بود و بهتر بگویم با تمام وجود- از روی اغراض رقابتی و حسادت - طالب‌زاده را له کرده بود.با خواندن این یادداشت اصلا احساس خوبی نسبت به نوری‌زاد نداشتم. سریال
«چهل سرباز» او تاسف همگان را برانگیخت و من هم متحیر از کارهایی که این «استاد» انجام می داد.تا آنکه رسید به نامه‌نگاری‌اش به روحانیت و مراجع و …
نوری‌زاد قلمی بس برنده و تند دارد.بدون هراس می نویسد و هیچ ابائی از اظهار نظر ندارد.اینها شاید یک امتیاز برای هر نویسنده محسوب شود ، اما نگاه و سلیقه عجیب نوری‌زاد به مسائل فرهنگی باعث شده است برندگی و تندی قلمش به فراموشی سپرده شود. اگر چه در آخرین نامه‌اش به آیت الله العظمی مکارم شیرازی چندین بار تلاش کرده‌است اشتباه خود را به گردن تندی ادبیاتش بیاندازد ، اما مشکل اصلی، در تناقضات و استدلالات اوست.تنها به دو مورد اشاره می کنم :
نوری‌زاد از طرفی به خود اجازه داده‌است در تمامی یادداشت‌های چند ساله خود تمامی مسئولان نظام را به محاکمه بکشد و در آخرین مورد برای مراجع تقلید خط و نشان بکشد ، ولی مدعی است مراجع تقلید نباید در مسائل کشوری تذکر دهند . نمی دانم چرا زمانی که نوری‌زاد در ملاقات کارگردانان با رهبری تریبونی پیدا کرد و وزیر ارشاد را به بدترین شکل ممکن به باد انتقاد گرفتو یا
در یادداشتی وزیر ارشاد را به عنوان یکی از «پخمگان فرهنگی» معرفی کرد! با خود نگفت این کشور مجلس دارد ، شورای نگهبان و مجمع و رئیس جمهور دارد؟آنها وظیفه دارند به این مسائل رسیدگی کنند.حق تام خود می دانست که وزیر ارشاد را به محاکمه بکشد ، اما مدعی است یک مرجع تقلید اجازه تذکر ارشادی به رئیس جمهور را هم ندارد !
نوری‌زاد از طرفی می‌گوید مراجع تقلید باید سهم امام را به رهبری تحویل دهند و از طرف دیگر همه مشکلات فرهنگی قم را به گردن مراجع تقلید می‌اندازد.خب این مراجع با چه ابزار قانونی و مالی در این شهر فعالیت دینی و فرهنگی کنند. آیا فقط با منبر رفتن جوانان ارشاد می شوند؟آیا نباید مراکز فرهنگی و دینی وتبلیغی ایجاد کرد؟
و دهها تناقض عجیب دیگر که ارزش بیان ندارد.
حالا که یادداشتم به اینجارسید اجازه دهید لحنم را خطابی کنم و از سوی یکی از طلاب مورد خطاب نوری‌زاد بنویسم.
آقای نوری‌زاد می خواهم همین ابتدا حرف آخر خود را بگویم. به نظرم عامل اصلی همه مشکلات فرهنگی در قم شما هستید !! بله خود ِخود‌ ِ شما . اجازه بدهید توضیح می دهم.قم از نظر فضای فرهنگی برای جوانان ، از سینما گرفته تا فرهنگسرا و کانون فرهنگی یکی از فقیرترین شهرهاست.به جز چند بوستان که در دو سه سال اخیر در این شهر ساخته شده است ، هیچ فضای تفریحی سالم برای جوانان وجود ندارد. فضای فرهنگی منطقه نیروگاه قم که یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق این شهر است نسبت به تعداد جوانان این منطقه زیر صفر است . خب شاید بگوئید این مسئله به من چه ربطی دارد .بروید به رئیس جمهور و مسئولان فرهنگی بگوئید.اتفاقا می خواهم بگویم عامل اصلی این مشکلات شما هستید ! شمائی که بخاطر سلیقه‌عجیب خود میلیاردها تومان بودجه فرهنگی را بخاطر سریال چهل سرباز هدر دادید .می دانید با این پول می شد برای چند‌ده هزار جوان منطقه نیروگاه کار فرهنگی کرد؟ شمائی که میلیاردها تومان به خاطر فیلم
« پرچم‌های قلعه کاوه» ( فیلمی که در هر سانس بیش از ? نفر تماشاگر نداشت ) هدر دادید ، می دانید با این بودجه می شد چندین سینما و فرهنگسرا و کانون فرهنگی برای جوانان قم ساخت؟ من یکی از آن طلبه‌هایی هستم که متهمم می کنید به کم‌کاری و تنبلی. برای نمونه بگویم که برای جوانان اینترنتی و وبلاگی اردویی سه روزه برای آموزش معارف مهدوی تدارک دیدیم ودریغ از یک ریال کمک مراکز فرهنگی که الان با گذشت دو ماه ، دیگر بهانه هایم برای فرار محترمانه از دست طلبکاران تمام شده و من مانده‌ام با ? میلیون تومان بدهی.نمی خواهم بگویم شمائی که در خانه‌تان در نیاوران نشسته اید نمی‌توانید شرایط طلبه‌ای مثل من را درک کنید.چه بسیارند طلبه‌هایی که برای کار فرهنگی در مدارس معطل چند تا خودکار و جامدادی به عنوان جایزه برای بچه‌ها هستد و دست آخر هم باید از شهریه‌خود این جوایز را بخرند. خب کافی است تنها سه نفر فعال فرهنگی ذی نفوذ مثل شما در این مملکت وجو داشته باشد . آن وقت می توان گفت همه بودجه فعالیت‌های فرهنگی و دینی برای جوانان قمی را این چند نفر به باد فنا می دهند.
آقای نوری‌زاد ! به عنوان یک طلبه می گویم ، شمائی که روحانیون را متهم به اهمال کاری در تربیت جوانان می کنید ، خودتان تا چه اندازه در تربیت فرزندانتان موفق بوده‌اید.چرا
فرزند دلبندتان به همه تفکرات و عقائد شما پشت پا زد و برای تحصیل در رشته موسیقی به آمریکا رفت و حتی در یادداشتی از قول شما نوشت :« کاش می شد نامت را از شناسنامه‌ام پاک می کردم!! » ( ان شاء الله که ایشان پسر متدین و فطرتا پاکی خواهند ماند ، اما شما بهتر از همه می‌دانید حضور و تحصیل در چنین رشته‌ای در آمریکا یعنی چه!!) خب مرحله نخست تربیت یک جوان از خانه شروع می شود.کافی است نیمی از پدران قمی مثل شما باشند.آن‌وقت ……. .
البته بنده بیش از شما معتقد به آسیب شناسی فعالیت‌های فرهنگی روحانیت و حوزه‌های علمیه هستم اما به شرطها و شروطها و دوری از اغراض شخصی و تخصص در این زمینه مِن شروطها !

  پی‌نوشت:
می‌خواستم یادداشتم را خیلی مفصل‌تر بنویسم.اما با دیدن این یادداشت تنها به چند خط اکتفا کردم.حوصله کنید و بخوانید  .   

                                                       احمد نجمی (منبر نت)



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 87/6/25::: ساعت 9:6 صبح نظرات دیگران: نظر

                                       توهین به مرجعیت دینی!

                                                چرا سکوت؟!

هنوز سخنان و موضع‌گیری گستاخانه و مشکوک امثال آقای «شمقدری» مشاور هنری و «رحیم مشائی» معاون رییس جمهور و رییس سازمان ایرانگردی و جهانگردی از خاطره‌ها محو نشده که این بار حریم مرجعیت مورد تاخت و تاز قرار گرفت و فضای پاک و معنوی ماه مبارک رمضان آلوده اغراض و کج اندیشی نویسنده‌ای گستاخ و کج فهم گردید.

قلم فرسایی «محمد نوری‌زاد» در تعرض به ساحت مقدس مرجعیت شیعه که به بهانه آنچه او «دخالت در اوضاع مدیریتی کشور» خوانده آنچنان وقیح و زشت است که قلب هر انسان سلیم‌النفس و متدینی را به درد آورده و البته در مقابل، دشمنان و معاندان را شاد و خرسند ساخته است.

نویسنده در عین بی لیاقتی و در نهایت غرور ، خود را در جایگاه خیر‌خواهی برای امت اسلام و دل‌سوزی برای نظام قرار داده و با بیانی دور از ادب، اخلاق و نزاکت، مراجع معظم تقلید، حوزه و علما را از دم تیغ قلم گذرانده است و در مواجهه با اعتراضات متدینین نه تنها از نوشته‌های قبلی عذر‌خواهی نکرده که پس از آن نیز به گستاخی‌های خود افزوده و البته استقبال طیف ضد انقلاب و رسانه‌های معاند نظام نیز بر دامنه آن افزوده است.

نویسنده که نتوانسته نگرانی عمیق خود و همفکرانش را از موضع‌گیری‌های اصولی مراجع معظم بخصوص حضرت آیت‌ا... العظمی مکارم شیرازی در مواردی همچون حضور مختلط دختران و پسران در ورزشگاه‌ها و طرح امنیت اجتماعی و مبارزه با بی‌حجابی را پنهان کند با تمسک به اتهاماتی همچون ایجاد بحران در کشور، دخالت غیر قانونی مراجع در مسائل اجرایی و مدیریتی و به تبع آن در هم پیچیده شدن اوضاع و به هم ریختگی وضعیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور، مسؤولیت این امور را متوجه مراجع معظم داشته و ضمن فرافکنی و ناکار آمدی برخی سیاست‌های جاری را اینگونه توجیه نماید.

وی با وقاحت تمام، اسلام کنونی را اسلامی عبوس، بی‌برنامه و بی‌نظم خوانده و مراجع را متهم به ریا پروری، مرید سازی و انباشت وجوهات کرده و با زیر سؤال بردن ارکان مرجعیت دینی طینت زشت خود را به نمایش در آورده است. غافل از این که مرجعیت، مسؤولیتی بسیار خطیر، حساس و گرانسنگ است و به رغم میل نویسنده و همفکرانش همچنان پویا، زنده و نقش آفرین خواهد بود و بر اساس تکلیف الهی خود می‌بایست در کلیه شئونات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی رفاهی مردم و جامعه نظارت علمی و عملی داشته  باشد و هر کجا احساس شود قدمی و قلمی خلاف اصول اسلام عزیز و آرمان‌های انقلاب اسلامی و منویات امام راحل(ره) و رهبری بزرگوار انقلاب برداشته می‌شود بدون اغماض به تکلیف خود عمل کرده و خواهد نمود.

مرجعیت شیعه، نگاهبان اسلام و حافظ احکام قرآن بوده و در این راستا بدون هیچ ملاحظه‌ای در برابر انحرافات، بدعت‌ها، کج روی‌ها و کج فهمی‌ها ایستاده و خواهد ایستاد.

چگونه می‌شود دم از حکومت امام زمان(عج) زد و برنائبان امام زمان(عج) خرده گرفت که چرا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند؟

چگونه می‌شود کسی مواضع اصولی و از سر دلسوزی مراجع عزیز را حمل به دخالت غیرقانونی و به هم ریختن اوضاع کشور نماید و دولتمردان ما سکوت پیشه کرده و از کنار این جسارت به سادگی عبور کنند؟!

چگونه می‌شود انسانی کوته فکر به خود اجازه دهد برای حوزه، مراجع و علما خط و نشان بکشد و آنان را امر و نهی کند و با معیاری جعلی برای امر به معروف و نهی از منکر، این سرمایه‌های معنوی را مورد طعن، عتاب و بی ادبی قرار بدهد و جامعه اسلامی دم فرو بندد؟!

چگونه یک کارگردان ورشکسته در نهایت بی هنری به خود اجازه می‌دهد به هر نحو که دلش می‌خواهد و در هر زمینه‌ای دخالت کند و اظهارنظر نماید، اما مراجع عظیم‌الشأن ما که عمری برای اسلام و انقلاب اسلامی خون دل خورده‌اند حق اظهار نظر و ادای تکلیف الهی خود در زمینه مبارزه با بی حجابی ومنع اختلاط دختر و پسر که عفت جامعه را لکه‌دار می‌کند و یا لزوم برخورد با به رسمیت شناساندن اسرائیل غاصب را نداشته باشند؟

مگر نه این که به تعبیر امام علی(ع)، خداوند از علماء پیمان گرفته که در برابر کج روی‌ها سکوت نکرده و فریاد حق خواهی برآورند؟

مگر نه این که به تعبیر امام حسن‌عسکری(ع)؛ اگر نبودند علمایی که از حق و حقیقت دفاع کنند، حتی یک نفر در دین خدا باقی نمی‌ماند؟

مگر اکنون، زمان رضاخان است که مرجعی را به خاطر دفاع از عفت و نوامیس مردم و بیان حکم شرعی مورد بی‌حرمتی قرار دهند؟!

چرا تصور می‌کنید هر آنچه که شما می‌گویید و می‌پسندید صحیح است و دیگری حق اظهار نظر ندارد.

آقای نوری‌زاد!

کمی بیندیش! با این سخنان وقیحانه قلب چه کسانی را شکسته و چه کسانی را خوشحال نموده‌ای؟

آقای نوری‌زاد!

آن چه که تو در این وهن نامه آورده‌ای ادامه همان تز ننگین «جدایی دین از سیاست است».

آن امامی که تو از آن دم زده‌ای، همواره مراجع، حوزه و روحانیون را به حضور فعال و مؤثر در امور مربوط به جامعه و به خصوص در مسائل سیاسی فرا می‌خواند.

آن رهبری که تو از آن دم زده و متأسفانه مصداق کامل «دفاع بد از رهبری» شده‌ای، خود بزرگترین پشتوانه مرجعیت شیعه بوده و همواره بر تقویت این نهاد مقدس و لزوم نگهداشتن حرمت این بزرگواران و نقش آفرینی آنان در عرصه‌های مختلف تأکید کرده‌اند.

آقای نوری‌زاد!

شنیده و خوانده بودیم که در دوران آخر‌الزمان «معروف» جای «منکر» و «منکر» جای «معروف» را می‌گیرد. اکنون مراجع ما به جرم دفاع از حجاب و عفت نوامیس اینچنین مظلومانه مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرند و مدعیانی که برای هر امر کوچک و پیش پا افتاده پا پیش گذاشته و بر می‌آشوبند سکوت مرگ پیشه کرده و چشمان خویش را بر روی حقیقت بسته‌اند!

نیروی پرتوان انتظامی که بار سنگین مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب و پدیده شوم فساد اخلاقی و بی حجابی را به تنهایی بر دوش می‌کشد اینچنین مورد بی مهری قرار گرفته و نه تنها حمایت نمی‌شود که درمعرض طعنه‌ها و کم لطفی‌های نهان و آشکار قرار دارد و اگر مرجع تقلیدی به نیابت از حوزه علمیه و بر اساس تکلیف، از این اقدام خداپسندانه نیروی انتظامی تقدیر کند بی مهابا مورد تعرض شما قرار می‌گیرد.

اگر به زعم شما دفاع از طرح امنیت اجتماعی جرم است پس چرا رهبری اندیشمند انقلاب، حضرت آیت‌ا... العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) به کرات از این طرح ارزشمند دفاع کرده و بر ادامه آن تأکید نموده‌اند.

چطور در ادبیات شما دفاع از عفت  و ناموس مردم و اجراء حکم شرعی منع اختلاط دختر و پسر «منکر» و اصرار بر اجرای قانون شوم اختلاط که ارمغان انفعال مسؤولان در سیاست‌های خارجی است «معروف» تلقی می‌شود. مگر بدعت در دین جز این است، بدعتی که لابد مروجانی همچون شما و اسلام شناسی همچون «رحیم مشائی» آن را ترویج می‌کند.

آقای نوری زاد :

شما که حرمت علما را با بی ادبی تمام شکستید لاقل حرمت حضرت معصومه را نگه می داشتید . اوضاع قم را با شهرهایی مثل کرج و...از نظر فرهنگی مقایسه کردن دلیلی دیگر بر بی اطلاعی و یا غرض ورزی شماست . شما که شمشیر را از رو بسته اید . جهت اطلاع دیگرانی که سخنان بی پایه شما را خوانده اند عرض کنم،  خوشبختانه اوضاع قم آن طور که شما ترسیم کرده اید نیست و بحمدالله علیرغم برخی کاستی ها همچنان شهری ارزشی و ولایتمدار بوده و در بسیاری ازموارد پیشتاز دفاع از حریم اهل بیت (ع) و آرمان های اسلام و انقلاب بوده و هست. سکوت فعلی قم در مقابل شما بخاطر تعطیلیتابستانی حوزه های علمیه است و الا خود خروش حوزه را در دفاع از حریم مرجعیت به چشم می دیدید. آمار های کذایی را هم  به رخ نکشید .  بسیاری از ناهنجاری هایی که متاسفانه در شهر شما و کرج و.. تبدیل به هنجار شده  خوشبختانه هنوز در قم جرم شمرده می شود . بخشی از جرائم و مفاسد قم همان هایی هستند که در شهرهای مورد اشاره نه تنها جرم به حساب نمی اید که قبح خود را از دست داده و جزئی از فرهنگ و آداب به حساب می اید . وانگهی - تفاوت سطح فرهنگی را از ظاهر شهرها هم می شود فهمید . شما ظاهر قم را با ظاهر آن شهرها که متاسفانه در فساد غرق شده اند را یکی حساب می کنید ؟ ضمنا ، آمار مورد ادعا مربوط به بالا بودن کشف جرم است نه خود جرم وبا توجه به آنچه در سطور بالا گفته شد  تفاوت ظریف این دو بر انسان های بی غرض پوشیده نیست . یادمان نرود که بر خلاف برخی دوستان ، دشمن بخوبی حساسیت قم را دریافته است . شما که به ظاهر دوست هستید چرا در آن نامه کذایی اشاره به این نکرده اید که چه تعداد باندهای دختران فاسد در قم دستگیر شده اند که  طبق برنامه سازماندهی شده  از شهرهای هم جوار با اتوبوس به قم اعزام می شدند ودر برابر پولی که می گرفتند ماموریت داشتند  فقط در خیابان های قم تردد کنند و هنجار شکنی نمایند ؟ چرا اشاره نکرده اید ؛ قم از نظر جغرافیایی در موقعیت استراتژیک قرار داشته و گذر گاه بیش از 18 استان کشور بوده و در خط مقدم تهاجم بیرحمانه مواد مخدر قرار دارد ؟ چرا نگفته اید سرمایه گذاری دشمن  در قم بیشتر از سایر شهرهاست ؟ از شما و آن همه ادعایتان بعید می دانم  از چنین مسائلی بی اطلاع باشید . اگرچنین باشد برخوردهای گزینشی با قم چه معنایی دارد ؟ مراجع را زیر سوال برده اید که چرا وضع قم اینگونه و آنگونه است ؟ اولا   ؛در دلسوزی شما شک دارم . ثانیا ،  مگر خود رسول الله (ص) و امیر المومنین (ع) حتی در زمان حکومتشان موفق شدند به همه  اهدافشان رسیده و تمام مردم را هدایت کنند ؟ مگر کار به جایی نرسید که علرغم تمام تلاش ها و خون دل خوردن ها ، خداوند به پیامبرش خطاب فرمود : بیش از این غصه هدایت مردم را نخورد و او فقط مامور ابلاغ پیام الهی است ؟ آیا گناه انحراف اکثریت مردم از اصول اسلام ناب ، پس از پیامبر بر دوش آن بزرگوار است ؟آیا تنهایی و غربت ائمه (ع) دلیل بر نعوذ بالله ، کم کاری ، بی مسئولیتی و مردم نداری آنان بوده است . نمی خواهم مقایسه کنم ولی برای روشن شدن مطلب می گویم ،مردم با آن  بزرگواران که معصوم بودند و برگزیده خداوند انطور رفتار کردند چه برسد به نائبان انها که انسان های معمولی بیش نیستند .و البته که مردم ارزشمدار و ولایتی ایران بخصوص حرم اهل بیت   " قم "علیرغم سیاه نمایی های شما ، هرگز ، ذره ای  از اصول  ناب و آرمانهای دینی و انقلابی خود کوتاه نیامده و نخواهند آمد.

پر واضح است ساحت مراجع بزرگوار شیعه ، بخصوص حضرت آیت‌ا... العظمی مکارم شیرازی که عمری را چه در عصر ستمشاهی و چه در نظام مقدس جمهوری اسلامی در دفاع از اسلام و آرمان‌های انقلاب ، ترویج فرهنگ دینی و مبارزه با کج روی ها و انحرافات گذرانده و همواره پشتوانه‌ای مقتدر برای ولایت فقیه و رهبری نظام اسلامی بود‌ه‌اند از اینگونه سخنان پوچ و بیهوده مبرا بوده و بدون تردید ابر‌های فتنه نخواهد توانست مانع نورافشانی روز افزون مرجعیت پرتوان شیعه گردد. استقلال حوزه و مراجع معظم از اصول انکار ناپذیری است که همواره مورد تاکید حضرت امام (ره) و تایید مقام معظم رهبری (مد ظله العالی ) بوده و همین امر زمینه را برای نظارت مقتدرانه ومسئولانه آنان بر کلیه شئونات کشور و مراقبت از عدم انحراف مسئولان از اصول اسلام و انقلاب را فراهم کرده و خواهد نمود .                                                                 

 

 

 



مسعود صفی یاری ::: پنج شنبه 87/6/21::: ساعت 11:16 صبح نظرات دیگران: نظر


  
خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانواده‏اى که‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود . خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند . پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت .مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود.

اخلاق خدیجه (س)

خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند . دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .

آشنایى با حضرت محمد (ص)

فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وى مى‏انداخت . ولى خاطرات همسر پیشین به وى‏اجازه نمى‏داد شوهرى دیگر انتخاب کند . تا اینکه با مقامات‏معنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى که براى تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى که از وى‏دیده بودند ، براى خدیجه نقل کردند . خدیجه فریفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوى پیامبر (ص) شد . البته او از یکى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیک خدیجه به شمار مى‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود . همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب کند .

      ازدواج خدیجه

زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 سال و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را 28 سال‏نقل مى‏کند . هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏کنند این سخن‏را رد کنند ; چون راوى آن محمد بن صائب کلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مى‏دانند . خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .

      خصال خدیجه (س)

خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏رود . او اولین زنى‏بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏بن ابى‏طالب (ع) اولین‏مردى بود که اسلام آورد . اولین زنى که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .

خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیرکى نیزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏خواندند . جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد . اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .

نمونه‏اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است :

فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره

فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره

اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم‏به چشم تو نیافتند .

دیگر خصوصیت‏خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .

البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏آن ناتوان است . پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»

چه مى‏توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏دید مسرور مى‏شد»

    درود خدا بر خدیجه

خدیجه کبربى چنان مقام والایى داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتى دارى ؟»  جبرئیل عرض کرد : خواسته‏ام این است که از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانى‏»

در روایتى دیگر مى‏خوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید . خدیجه نمى‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در کجا به سرمى‏برد . او مى‏ترسید این مرد از کسانى باشد که قصد کشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتى که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم .»

   نقش خدیجه در پیشبرد اسلام

وقتى حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق کرد . او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جایى که هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى کفن نداشت .

ابن اسحاق جمله‏اى در شان خدیجه دارد که گویاى همکارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او مى‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پى رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .»

گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم (ص)، سدى بلند و مستحکم بودند .

این جمله ، معروف که اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همکارى و صداقت‏خدیجه‏پرده بر مى‏دارد .

   فرزندان خدیجه

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .

1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»مى‏گفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام کلثوم . 6- فاطمه .

رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .

گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند .

     وصیت‏خدیجه

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !

آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .

چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن .

پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردى . در خانه‏ام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف کردى .

عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده‏اى داشته‏باشد .

اما وصیت‏سوم را شرم مى‏کنم برایت‏بگویم . آن را به‏فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .»

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالى که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید : «ایشان اموالش‏را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده‏بگیریم .»

    وفات خدیجه (س)

خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏اى که جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏مى‏ریخت ، دعا مى‏کرد و برایش آمرزش مى‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

رحلت‏خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏کردند .

    یاد خدیجه

رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج کرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏مى‏گوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏افتاد ، ملول وگرفته مى‏شد و براى او آمرزش مى‏طلبید . روزى من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان وزیبا به تو داد .

پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خدیجه زنى بود که چون همه از من رومى‏گردانیدند ، او به من روى مى‏کرد ; و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏کرد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏مى‏کردند ، به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏کرد . در مشکلات‏زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود کمک مى‏کرد و غم از دلم‏مى‏زدود .

حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم کجاست ؟

پیامبر (ص) سکوت کرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏سلام‏مى‏رساند و مى‏فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏طلایى که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .


ماهنامه کوثرشماره 34



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 87/6/20::: ساعت 5:33 عصر نظرات دیگران: نظر

راستش می خواستم مطلبی رو راجع به گستاخی و بی نزاکتی محمد نوری زاد بنویسم . فعلا میسر نشد . اما چند تا نکته ای که در قسمت نظرات وبلاگ نوری زاد نوشتم رو فعلا بخونید تا بعد ....

آقای نوری زاد
پیوندتون مبارک
تو این ماه رمضونی خوب سفره ای چیدی برای بعضیا ....
خوب تو هم مثل رفقای دیگت صریح بگو از گذشتمون پشیمونم و ......
اون نامه کذایی اینو می رسونه
انقدر هم از امام دم نزن که مطمئنا روح اون بزرگ مرد از این کارات آزرده شده . از رهبری هم مایه نذار که ایشون در رابطه با مراجع معظم نهایت احترام و قداست رو قائله و اتفاقا بر خلاف فکر کوتاه و مغز کوچک تو برزگترین پشتوانه مراجع و تقویت کننده این نهاد مقدس است
تو فکر خودت باش ... شب های قدر نزدیکه ....
راستی ... انقلابی بودن ملاک نیست ... انقلابی ماندن ملاکه.....

 آقای نوری زاد :
اولا : شما نماینده افکار عمومی نیستی هر چند مدعی آن شده ای.
دوم اینکه :من حذرک کمن بشرک
سوم اینکه : مراقب ماه رمضونت باش . بی موقع افطار نکن مخصوصا با لجاجت های نفسانی
چهارم اینکه : یوسف فروشی تا چه بخری
پنجم : وقتی اینایی که دورت جمع شدن و برای این کار ناشایست نعریف و تمجیدت می کنن پراکنده شدن تو خلوت خودت کمی فکر کن .... بعدش هم شهامت عذر خواهی و داشته باش
ششم : اینقدر بین خودت و طیف متدین جامعه . روحانیت و مراجع دیوار نکش که ..ثم کان عاقبه الذین اسائوا السوا ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزئون ..
هفتم : از اینکه باعث شدی عقده بعضی ها باز بشه و جاده صاف کن افراد مغرض و معاند شدی که حالا با خیال راحت هر انچه دلشون می خواد تو سایت ها و نشریات نسبت به روحانیت و مراجع بگن و بنویسن خوشحال نشو که تو هم شریک و هم بانی گناه همه آنهایی .... شاید خودت بعدا توبه کنی اما این جو مسموم رو می خوای چکار کنی ؟گناه دیگران رو چطور میشوری ؟
هشتم : خدایی هست . قیامتی هست . حساب و کتابی هست و باید در برابر این حرمت شکنی آشکار وجومسموم پاسخ گو بود .
دهم : اتفاقا آقای مکارم از جمله مراجع نواندیش . آگاه به زمان . انقلابی و دارای ارتباطات قوی با مردم و جوانان بوده و هست . هسته های اولیه انقلاب با کتاب های ایشان و بخصوص مجله مکتب اسلام که تنها مجله مکتبی در زمان طاغوت بود شکل گرفت .
یازدهم : قاعدتا باید ما مقلد باشیم نه اینکه توقع داشته باشیم حضرات مراجع آنگونه باشند که ما می گوییم . موضع گیری های آقای مکارم در رابطه با اختلاط دختر و پسر . به رسمیت شناخته شدن اسراییل و تقویت عفت و حجاب در جامعه دقیقا منطبق بر اموزه ها و اصول دینی و انقلابی و ناشی احساس مسئولیت ایشان بوده است . هر چند شاید به مذاق شما و بعضی از دولت مردان که متاسفانه با شعار دولت اسلامی سر کار امدند خوش نیاید .... مهم خوشایند خداوند و امام زمان است نه خوشایند دولت مردان ... آنان نیز خود دانند وخدای خویش هرچند در برابر وجدان خویش . افکار متدینین . خانواده شهدا و خون پاک شهدا نیز باید پاسخگو باشند که چرا این مقدار در رابطه با مسائل فرهنگی تسامح وتساهل می کنند .                                                                                                     

شما که حرمت علما را با بی ادبی تمام شکستید لاقل حرمت حضرت معصومه (ع)را نگه می داشتید . اوضاع قم را با شهرهایی مثل کرج از نظر فرهنگی مقایسه کردن دلیلی دیگر بر نادانی و یا غرض ورزی شماست . شما که شمشیر را از رو بسته اید جهت اطلاع دیگرانی که اراجیف شما را خوانده اند عرض کنم که آمار های کذایی را به رخ نکشید . بسیاری از ناهنجاری هایی که در شهر شما و کرج و.. تبدیل به هنجار شده خوشبختانه هنوز در قم جرم شمرده می شود . بخشی از جرائم و مفاسد قم همان هایی هستند که در شهرهای مورد اشاره نه تنها جرم به حساب نمی اید که قبح خود را از دست داده و جزئی از فرهنگ و آداب به حساب می اید . وانگهی - تفاوت سطح فرهنگی را از ظاهر شهرها هم می شود فهمید . شما ظاهر قم را با ظاهر آن شهرها که متاسفانه در فساد غرق شده اند را یکی حساب می کنید ؟
یادمان نرود که دشمن بخوبی حساسیت قم را دریافته است . شما که به ظاهر دوست هستید چرا در آن نامه کذایی اشاره به این نکرده اید که چه تعداد باندهای دختران فاسد در قم دستگیر شده اند که طبق برنامه سازماندهی شده از شهرهای هم جوار با اتوبوس به قم اعزام می شدند ودر برابر پولی که می گرفتند ماموریت داشتند فقط در خیابان های قم تردد کنند و هنجار شکنی نمایند ؟ آماری هم که می گویید آمار کشف جرم است نه آمار جرم...
مراجع را زیر سوال برده اید که چرا وضع قم اینگونه و آنگونه است ؟ اولا در دلسوزی شما شک دارم . دوما - مگر خود رسول الله (ص) و امیر المومنین (ع) حتی در زمان حکومتشان موفق شدند به تمام اهدافشان برسند و تمام مردم را هدایت کنند ؟ مگر کار به جایی نرسید که خداوند به پیامبرش خطاب فرمود : بیش از این غصه هدایت مردم را نخورد و او فقط مامور ابلاغ پیام الهی است ؟ مردم با آن بزرگواران که معصوم بودند و برگزیده خداوند انطور رفتار کردند چه برسد به نائبان انها که انسان های معمولی بیش نیستند . من هرچه بیشتر نامه شما را می خوانم به کم خردی تان بیشتر واقف می شوم . از خوانندگان گرامی عذر می خواهم . با هرکس باید با ادبیات خودش سخن گفت.



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 87/6/17::: ساعت 11:42 عصر نظرات دیگران: نظر

سوال ) چت کردن با دختران چه حکمی دارد ؟

پاسخ ) اولا ، آقایون می تونن با نامحرم صحبت کنن ، اما به دو شرط :
1- با این صحبت کردن به کناه نیفتن و آلوده افکار شیطانی نشن

2- به قصد لذت و با انگیزه شهوی این کار صورت نگیره . حالا اگه گفته بشه ، ما با دخترا صحبت نمی کنیم که این مشکلات پیش بیاد ، ارتباط ما از طریق تایپ برقرار می شه ، آیا این هم اشکال داره ؟

در جواب می گوییم که این کار میشه مثل نامه نوشتن ، نامه نوشتن  به جنس مخالف که در اصل حرام نیست اما اگر این نامه از محتوای شهوانی و ایده های شیطانی و آلوده برخوردار شود ممنوع است .

ثانیا؛ یه فرمول کلی در این قضیه بگم که خیال همه راحت بشه ، اسلام می گه ؛ ارتباط با هر کس و هر چیز اگر از روی شهوت باشه حرامه ( جز همسر ) این ارتباط می تونه از طریق نگاه باشه ، یا زبان ، یا قلم و یا.....پس مجرد ها زودتر دست به کار بشن و ازدواج کنن که شیطان بد جوری در کمینشونه ....



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 87/6/13::: ساعت 9:22 صبح نظرات دیگران: نظر

عجب دوره و زمونه ایه ،  واقعا آخر الزمانه ، همه چی بهم ریخته ، مرزها شکسته ، حریم ها برداشته شده ، از هر طرف نگاه می کنی بادهای گناه و معصیت می وزه ، بدون آن کسی اصلا خم به ابرو بیاره ، صدا و سیما داره اسلامی التقاطی رو به خورد مردم می ده که همه عین راحت الحلقوم خدا و خرما رو با هم داشته باشن ، خیلی ها دوست دارن هم برقصن ، هم نماز بخونن . هم بی عفتی کنن ، هم مجلس روضه بذارن ، هم روزه بگیرن ، هم خیلی راحت مرز های محرم و نامحرم در هم بشکنن ، هم شب قدر بیان دعا کنن ، هم مجالس آنچنانی داشته باشن . تو ماه محرم خدا و پیغمبر رو قبول می کنن ولی تو عروسی هاشون خدا و پیغمبر و قران و شرع وغیرت و حیا و عفت و همه رو یک جا طلاق می دن و خوش می گزرونن ،  تو معاملات چه خبره ، این همه کلک ، غش ، کم کاری  ، هر کی می خواد از دیگری بدزده ، حالا اسمش رو عوض می کنن ..چت کردن عجیب مد شده ، تو عالم مجازی ، با اسما و هویت های جعلی ، بعضیا خودشونو دختر جا می زنن و بعضیا ولو بطور موقت پسر می شن ... بعدشم قرار مدارا ، ازدواجای تو خالی ایتنرنتی ، کلاهبرداریا و گلاه گذاشتنا ..  دنیای چت داغه داغه ، اما مثل همیشه  اونی که داغ نیست رعایت موازین شرعی و اخلاقیه ، اصلا تو دنیای مجازی و عصر انفجار اطلاعات جای این حرفا نیست ، آقا آزادیه..محرم چیه ؟ نامحرم کیه ؟ نکنه شما آخوندا می خواید بگین دخترا باید در حال چت کردن هم چادر سرشون کنن .... بابا دنیا دوروزه ... بذارید جوونی کنیم ..مگه رادیو جوان رو گوش نمی دی که مرتب داد می زنه ؛ چرا نمی زارید جوونا جوونی کنن ؟ لااقل به حرف رادیو جوان گوش کنین ... شبکه جوان شبکه شماست

موبایل رو ببین ، خودش شده یه غول مهاجم فرهنگی ، یه آلت شیطانی ، با اون بلوتوث ها و پیامک های آنچنانی ....

انصافا متدین بودن خیلی سخت شده ، حفظ اعتقادات خیلی مشکل شده ...

بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم

خداوندا من از این گرمی بازار می ترسم

خدایا خودت رحم کن ، خودت کمک کن ......بعضی ها آزادی رو خیلی دوست دارن ، اما ازادی از قید و بند تو و دینت رو نه آزادی از قید و بند شیطان رو ... اونا خودشون رو انداختن تو قفس تنگ و تاریک شیطان و تازه خیال می کنن آزادن ....زهی خیال باطل.



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 87/6/13::: ساعت 9:18 صبح نظرات دیگران: نظر

عاشقان عیدتان مبارک باد

هشداربه روزه داران

امام علی (ع) در یکی از خطبه های حکیمانه خویش ضمن تشریح اهمیت و جایگاه ماه مبارک رمضان و آداب روزه واقعی  هشدار هایی به روزه داران داده و طی آن روزه داران را به تفکر و اندییشیدن بیشتر در ضیافت الهی ، لزوم خویشتنداری در برابر منهیات و معاصی ، پرهیز از غفلت و لزوم هشیاری فرامیخواند تا مبادا به خاطر غفلت و بی خبری و سستی و تنبلی فرصت ماه رمضان از دست آنان رفته و و دچار خسارت و حسرت گردند . از این رو می فرماید :

ایها الصائم ، تدبر امرک ، فانک فی شهرک هذاضیف ربک

ای روزه دار ، در کارهای خود بیندیش که تو در این ماه مهمان پروردگارت هستی

انظر کیف تکون فی لیلک و نهارک و کیف تحفظ جوارحک عن معاصی ربک

بنگر در شب و روزت چگونه ای ؟ و اندام های خود را از گناهان چگونه نگه می داری ؟

انظر لا تکون بالیل نائما و بالنهار غافلا فینقضی شهرک و قد بقی علیک وزرک ؛ فتکون عند استیفاء الصائمین اجورهم ، من الخاسرین ؛ و عند فوزهم بکرامت ملیکهک من المحرومین و عند سعادتهم بمجاورت ربهم من المطرودین

بنگر که مبادا شب در خواب و روز در غفلت باشی . مبادا این ماه بگذرد و بار سنگین گناهانت بماند و در نتیجه روزدریافت پاداش روزه داران از زیان کاران و هنگام رستگاری ایشان به گرامیداشت خدایشان از محرومان و وقت سعادتمندی آنان در مجاورت پروردگارشان ، از رانده شده ها باشی .

ایها الصائم ، ان طردت عن باب ملیکک ، فای باب تقصد؟

ای روزه دار ، چنان چه از درخانه مالک و ارباب خود رانده شوی ، آهنگ کدام در کنی ؟

وان حرمک ربک ، فمن ذاالذی یرزقک ؟

و چنانچه پروردگارت محرومت کند ، چه کسی روزیت را می دهد ؟

و ان اهانک ، فمن ذاالذی یکرمک ؟

اگر خدا خوار و رسوایت کند چه کسی گرامیت د ارد ؟

وان خذلک فمن ذاالذی ینصرک ؟

اگر خدا رهایت سازد ، چه کسی یاریت کند ؟

و ان لم یقبلک فی زمره عبیده ، فالی من ترجع بعبودیتک ؟

و اگر او تو را در زمره بندگانش نپذیرد ، به چه کسی رو می آوری ؟

وان لم یقلک عثرتک فمن ترجو لغفران ذنوبک ؟

چنانچه خداوند از گناهنت نگذرد  برای آمرزش گناهانت به چه کسی امید می بندی ؟

وان طالبک بحقه ، فما ذا یکون حجتک ؟

و اگر حقش را از تو بخواهد ، حجتت چه خواهد بود ؟



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 87/6/11::: ساعت 7:31 عصر نظرات دیگران: نظر

یا رب المهدی

آقا جون سلام

تولدتون مبارک

امیدوارم سایه تون بر سر ما همواره مستدام باشه و زمین و زمان از برکات وجودیتون بهرمند باشن .

یه چیزایی تو ذهنمه ، ولی نمی دونم میتونم اونا رو تو این صفحه بیارم یا نه ؟ یا اصلا اونا رو باید بیارم یا نه ؟ولی خوب شما که غریبه نیستین ،  خودتون از ته دل همه خبر دارین .

واقعیت اینه که من با همه عشق و ارادتی که به شما دارم تو این گیر و دار زمونه  یه جورایی از اومدن نیمه شعبان می ترسم .  اصلا دلم می لرزه ، شرمنده تم بگم  با اینکه منم مثل خیلی های دیگه برای اومدن نیمه شعبان لحظه شماری میکنم و می دونم روز شب نیمه شعبان از بزرگترین روزای خدا و ارزشمندترین عیدهای مسلموناس ولی با نزدیک شدن نیمه شعبان، ته دلم می گیره و یه حس غریبی اذیتم می کنه .

نه اینکه خدانکرده از شما یا نیمه شعبان دلگیر شده باشم ، خدا نیاره این روزرو ، بلکه وقتی به خاطراتم برمی گردم، حالم خراب می شه، خاطرات پارسال ،سالای قبل و.....

از اینکه می بینم بعضیا نیمه شعبان رو بهانه می کنن تا عقده هاشونو خالی کنن ، از اینکه تو بعضی از این به اصطلاح جشنای نیمه شعبان به مقام شما جسارت می شه و می دونم دلتون و خون می کنن  از اینکه بساط جشنای این روز و شب هیچ تناسبی با شانیت شما نداره و از اینکه این همه مظلومین ، این همه غریبین ، حتی بین دوستان .

 آخه مگه می شه  برا کسی که فلسفه وجودیش قلع و قمع فساد، گناه و بی بند وباریه و انتظار ظهورش برای تحقق تقوی و عدالته، با گناه ، ساز ، دهل و ارگ جشن تولد بگیرن و با رقص و آواز به استقبالش برن ؟ اونم تو قم ، شهری که حرم اهل بیته و پناهگاه شیعیان و ولایتی های آخرالزمانه ؟ قم که اینجوری باشه وای به حال جاهای دیگه .

البته خوب اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگه خود ما مقصریم ، مدیرا ، مسئولین ، پدر مادرا و..از اینکه نمی تونیم جوونامونو توجیه کنیم ، نمی تونیم برا روز به این بزرگی برنامه ریزی کنیم ، مدل مشخصی برای شادی و نشاط  و مراسم های جشن نداریم و....

آقا جون ، از اینکه به اسم شما بهتون جسارت می کنیم شرمنده ایم .

از اینکه فقط و فقط به ظواهر اکتفا کرده و بهره ای از حقیقت انتظار نصیبمان نمیشه متاسفیم.

از اینکه با این کارامون دلتون خون می کنیم و احتمالا ظهورت رو به تاخیر می اندازیم خجالت زده ایم .

از اینکه به جای ندای "العجل العجل"  از کوچه پس کوچه های شهرا و حتی روستاها صدای سازو آواز بلنده و با این کارا روز و شب به اون قشنگی رو آلوده می کنن ،عذر خواهی می کنیم.

از اینکه سه ملیون زائر جمکرانت وارد قم می شن ومسئولین ما برای پذیرایی از ده نفر اونها هم آمادگی ندارن شرمنده ایم .

آقا جون ما رو ببخش و دعا کن آدم بشیم . 



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 87/6/4::: ساعت 7:43 عصر نظرات دیگران: نظر

جوونا باید بدونن که بهترین جایگاه رو دراسلام دارن ، و این دین آسمونی به طور جدی هوای جوونا رو داره ، خود پیغمبر اکرم (ص) نه در شعار تنها ،که در عمل ،جوونگرایی خودش رو نشون داد و اتفاقا بعضیا بخاطر همین قضیه ،کلی دردسر برای رسول الله درست کردن .اگه مبینید جایی هم اسلام یه کم سخت گرفته و محدودیت هایی اعمال کرده مطمئن باشید مصلحت خود جوونا رو در نظر گرفته وسلامتی جسمی و روحی اونا رو . بالاخره جوونای هر مملکتی امید های آینده اونجا هستن و باید سالم بمونن ، هم از نظر روحی و اخلاقی ، هم از نظر جسمی .

از طرف دیگه جوون به خاطر طینت پاک و فطرت سالمتر ش که اقتضاء سن کمتر و گناه کمتر نسبت به بقیه بزرگتراس ، راهش به معنویات نزدیک تره و در رقابت های معنوی زودتر به مقصد می رسه ، گواه این مطلب انقلاب نبوی در صدر اسلامه که با حمایت و حضور جوونا و عشق ورزی اونا به رسول الله (ص) و ایمان آوردنشون به اسلام و امضاء اون با خونشونه ، یعنی تا پای جان پای عهدی که با پیغمبر بستن ایستادن ، یا همین انقلاب خودمون که مرهون حضور ، حانفشانی و تلاش جوونا بود ، چه در دوران انقلاب و چه جنگ و چه مراحل بعد از اون ، انقلاب مهدوی هم انقلاب جووناس ، اصلا خود حضرت مهدی (ع) سیمای جوون داره و اکثردوستاو سربازاش هم جوونن ، بالاتر از این اهل بهشت همه جوونن ، یعنی جوون می شن و به بهشت می رن ،به خاطر همینه که روایات زیادی داریم که جوونا رو به افتادن در جاده تقوی و معنویت تشویق می کنه .


حیف نیست که جوون باشیم و از معنویت بهره نبریم ؟، حیف نیست جوونی رو به پای شیطان بریزیم ؟، خدای مهربون می گه ، من عاشق جوون کم سن و سالی هستم که جوونی و زیبایی خودش رو برای من و در راه رضایت من خرج می کنه ، می دونید اگه خدا کسی رو دوست داسته باشه چه اتفاقی می افته ؟ در روایت داریم خدا وقتی یه جوون خوب و مثبتی رو می بینه که تو دلش جز خدا رو راه نداده و به خاطر او از گناه و شهوت دست می کشه ، پیش ملائکه آسمون به این جوون افتخار می کنه و خطاب به ملائکه می فرماید : اگه دنبال یه بنده درست حسابی و روراست هستین ، به این جوون نیگا کنین .

امام صادق (ع) توصیه قشنگی به جوونا میکنن و می فرمایند : جوونای شیعه باید تو یکی از این دو مسییر باشند وال هم دنیاشون و هم آخرتشونو از دست می دن ، اونا یا باید اونقدر تلاش علمی و زحمت کشیده باشن که به درجات بالای علمی نائل شده باشن یا وقت و انرژی شونو برای رسیدن به این درجات صرف کنن تا در آینده موفق به کسب رتبه های بالای دانش و معرفت بشن ( یا دانشمند ، یا دانشجو ) چرا که اگه یه جوون راهی غیر از این مسیر رو بره به بن بست می خوره .
خوب البته به خاطر همین جایگاه استثنایی جوونا است که شیطون و بچه شیطونا هم با تمام قوااومدن جلو و دور جوونای پاک و معصوم رو گرفتن و با انواع و اقسام کلک ها و تله ها اونا رو به دام می ندازن و بیچارشون می کنن . خوب تله های شیطون هم رنگ و وارنگه ، جذابه ، قشنگه ، دلرباس و این خاصیت کار شیطانه که همیشه گناه رو جلو چشای آدما ،خوشگل و بزک کرده نشون می ده ولی وقتی وارد گناه شدی چیزی جز نکبت و بدبختی نداره ، اونجاس که دیگه شیطون هم آدم و ول می کنه ، حتی روز قیامت وقتی یه جوون رو به خاطر جرم ها و خطا هایی که کرده بازجویی می کنن ، اون تقصیر رو گردن شیطان میندازه ، شیطان احضار میشه و از او ن توضیح می خوان ، می گه مقصر خودش بود ، من فقط پیشنهاد کردم می خواست وارد این لجنزار نشه ، چطور 124هزار پیغمبر و 14 معصوم و قران و روایات واین همه آدم خوب به این گفتن این کارا رونکن که عاقبت خوشی نداره ، گوش نکرد ، اما تا من بهش گفتم بیا ، چار دست و پا افتاد تو چنگم ؟
اون وقت دیگه وقت شرمندگیه ، شرمنده از خدای به اون خوبی ، از پیغمبری که به خاطر ما اون همه شکنجه دید و اذیت دید ، از امام علی (ع) ، حضرت فاطمه ، امام حسین ، امام زمان (ع)و از خودمون ...از اینکه نمک خدا رو خوردیم و نمکدان شکستیم ، از اینکه نعمت خدا رو استفاده کردیم و بنده شیطان شدیم ف از اینکه جوونیمونو حرام کردیم و گفتیم دنیا دو روزه ، از اینکه هی بهونه آوردیم و....
پرونده ای رو باز می کنن ، می گن ، توضیح بده ، چرا اینقدر گناه کردی ، می گه ، خدایا ™ می خواستی منو خوشگل نمی افریدی ، خوشگلیم منو به گناه انداخت ، دستور می رسه ، بگید حضرت یوسف بیاد ، وقتی حضرت یوسف (ع) میاد، به این ادم گناه کار می گ ، تو خوشگل تر بودی یا یوسف؟پس چرا یوسف با اینکه تمام زمینه های گناه براش آماده بود ، اسیر شهوتش نشد و حتی حاضر شد به زندان بره و سال ها اونجا باشه ولی یه لحظه به خدا پشت نکنه ؟
حرف زیاد دارم ولی فرصت من و حوصله شما کمه ، با یه روایت و یه شعر تمومش می کنم :
امام سجاد (ع) می فرماید : از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز ، که این شادی ،خودش، گناه بزرگیه .
خدا رحمت کنه بابا طاهر عریان رو که می گه :
مکن کاری که پا بر سنگت آیو          جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند       تو را از نامه خواندن ننگت آیو



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 87/5/23::: ساعت 2:18 عصر نظرات دیگران: نظر
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >