اگر در ماه شعبان هیچ هدیهای نبود جز مناجات شعبانیه، همان برای همهی سالکان کوی دوست کافی بود. در این مناجاتِ عظیمالشأن دیگر سالک در مرحلهی دعا نیست که بین او و معبودش فاصله باشد. شرایط برای «نجوا» و مناجات آماده شده است تا بتوان قصّه دل و جان را بدون هیچ حجابی با معبودِ محبوب در میان گذارد و غوغایی بهپا کند که:
چه حلقهها که زدم بر درِ دلْ از سر سوز
به بوی صبح وصال تو در شبانِ دراز
وقتی در ابتدای این مناجات میگویی: «وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ إذا ناجَیْتُک» بر من نظر فرما در حالی که با تو نجوا میکنم. داری قصّهی دلی را در میان میگذاری که پس از سالها دوری خداوند به خلوتخانهی خود راهش دادهاند. چه درد و دلهایی که در این مقام و در این مناجات مطرح است، خدا کند خودش راز بگشاید و همچنان که قلب حضرت علی«علیهالسلام» را به حرف آورد تا آن حضرت با پروردگارش اینچنین درد و دل کرد، ما نیز به نحوی شایسته وارد این مناجات گردیم. چه بگویم؛
هرچه گوییای دمِ هستی از آن
پردهای دیگر بر آن بستی بدان
وقتی در اواسط دعا گفتی: «إلهی هَبْ لی قَلْباً یُدْنیهِ مِنْکَ شُوقُهُ» معبودا! قلبی ببخش که شوقش مرا به تو نزدیک کند. آری وقتی به این دعا رسیدی ما را از دعای خود فراموش مکن وگرنه آنوقتی که میگویی: «إلهی هَبْ لی کَمالَ الْإنْقطاعِ إلَیْک» و در آن فراز نهایت انقطاع از غیر خدا را طلب می کنی،که چیزی برای تو نمانده است تا من بخواهم آنجا به تو التماس دعا بگویم.
در این مطلب مختصر تلاش می شود چند پیام مهم مناجات شعبانیه را به اختصار بیان نماییم تا با عظمت و شکوه این مناجات عرفانی بیش از پیش اشنا شویم :
1. هر سخنی که با صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (علیهم السلام) شروع شود و با همین ذکر به پایان برسد، حتماً مورد توجه و عنایت خدای سبحان قرار می گیرد.
2. پنج عبارت اولیه صلوات شعبانیه جایگاه و خواستگاه این خاندان پاک را نشان می دهد. وتاکید دارد، انسان که بخواهد گوهر حقیقت دین را بیابد ، باید به سراغ معدن علم و حکمت برود و از آن خاندان وحی مدد بجوید. (إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی) که بزرگان دین فرموده اند، این دو هرگز از هم جدا نیستند و نمی شوند.
3. هنگامی که مشکلات عظیم جهان را فراگیرد، همچنان که موج های سهمگین دریا ها را به تلاطم در می اورد، و در اینچنین هنگامه ای باید به کشتی نجاتی پناه گرفت و بهترین کشتی نجات در زمانه گرفتاری و مشکلات و فتنه ها، کشتی نجات اهل بیت (ع) است و لا غیر (الْفلکِ الْجاریةِ فی الُّلحج الغامِرَةِ ).
4. در تبعیت از ولایت نیز نباید افراط و تفریط کرد. بلکه باید آنچه را که آن بزرگواران از ما می خواهند، به همان دستورات عمل کرد نه بیشتر و نه کمتر تا روزی فرا نرسد که افرادی به نام تبعیت افراطی از ولایت، از دین خارج شوند و و یا برعکس به دلیل تهاون و سستی در عمل به دستورات ولایت امر، تلاشهای شبانه روزی آنها هباءاً منثورا شود و به جای اینکه به هدایت و تعالی برسند به سوی گمراهی و ظلالت حرکت کنند (الْمُتقدِّمُ لَهُم مارقٌ ؛ وَ الْمتاخّرُ عَنهم زاهِق).
5. اخلاق با همه گستره اش و همه ابعادش مورد نیاز شدید هر جامعه ی بشری می باشد و بدون آن جوامع بشری رو به انحطاط و سراشیبی سقوط و از بین رفتن همه ی ارزشها می روند. در چنین شرایطی پناهگاه استوار و مأمن واقعی مردم انسانهای کاملی هستند که خود از گناه واشتباه مبرا و پاک هستند و این افراد کسانی غیر از اهل بیت پاک و مطهر پیامبر اکرم (سلام الله علیهم) نمی توانند باشند. که در واقع اطاعت از آنها دستور موکد خداوندی است.
6. ایمان به هر امر با ارزش هنگامی فایده دارد و موجب تعالی انسان می شود که قرین و همراه با عمل صالح باشد. و بهترین عمل صالح نزد خداوند سبحان خدمت به خلق الله است. به ویژه کسانی که خداوند از فضل و کرم خود به آنها مال و منال عنایت کرده است. و این افراد به صرف همدردی و مواسات با فقیران و نیازمندان، به جایی نمی رسند بلکه باید در رفع گرفتاریهای مالی آنها بکوشند و دل از مال خود در راه رضای او بکنند تا خداوند نیز دلهای آنها را زنده کند و آنها را در دنیا و آخرت خوار و ذلیل ننماید.
7 . همه باید بدانند که هر کس در روز قیامت با ارائه ایمان خالص و عمل صالح، پاداش می گیرد. وبه قول آن شهید بهشتی: (بهشت را به بها بدهند نه به بهانه). لذا رسول الله نیز در ماه شعبان روزها را روزه می گرفت و شبها را به عبادت و شب زنده داری خالصانه برای حق باری و تعالی می گذراند. و پناه به خدا، آن گونه نبود که خود بگوید و لی عمل نکند. و بشر نیز باید از این بزرگترین اسوه و الگوی انسانها تبعیت کند و کارهایی را که موجب ارتقای مقام انسانیت او می شود، با اخلاص و خضوع تمام انجام دهد.
در پایان از خداوند منان خواستاریم تا همه ما را مورد لطف و کرم خود قرار دهد و رسول الله (ص) را شفیع ما قرار دهد و ما را به راه راست رهنمود فرماید تا اینکه در روز قیامت در حالیکه او از ما راضی و خشنود باشد، با او ملاقات کنیم و ما را در بهشت برین خود سکنی دهد.
آمین رب العالمین

به گزارش «فردا»،البته ماجرا به همین سادگیهایی که گفتیم نیست؛ یعنی تا دلتان بخواهد همین تعریف یکخطی، دردسر و مشغله و بیخوابی دارد. کافی است مثل ما یک روز همراه این روحانی جوان باشید تا متوجه شوید سروکله زدن با صدها جوانی که هر کدامشان کلی مشکل و دغدغه دارند، چقدر دشوار است و باید بهاندازه او صبور باشید تا بتوانید حرف همه آنها را بشنوید، حلاجی کنید و مشاوره بدهید.
شهاب مرادی به دو دلیل سوژه خوبی برای است؛ اول آنکه او وظیفه خود را تلاش برای بهتر شدن زندگی خانوادههای ایرانی تعیین کرده و به همان اندازه که به تحصیل و تدریس اهمیت میدهد، به مشاوره و تحکیم خانوادهها فکر میکند و این موضوع مهمی است که شاید بخشی از روحانیون امروز از آن غافل شدهاند. دومین ویژگی شهاب مرادی، ارتباط صمیمانهاش با مردم و بهویژه جوانان است. احتمالا اگر شما هم نیمساعت با او گپ بزنید، فکر میکنید یکی از دوستان صمیمیاش هستید. به همین دلیل است که هر وقت کلاس و منبرش تمام میشود، چند ساعتی را باید بیرون از مجلس با مردمی که احاطهاش میکنند، صحبت کند. سعی کردیم در این گفتوگو به همه این زوایا بپردازیم و وظیفه اصلی یک روحانی را در ایران 1391 جستوجو کنیم.. آنچه که می خوانید حاصل گفتگوی همشهری «آیه» با وی است.
*آقای مرادی! اجازه دهید گفتوگو را با یک سوال صریح شروع کنیم. همشهری «آیه» قصد دارد سبک زندگی دینی را ترویج دهد. اصلا دین چه ارتباطی با سبک زندگی دارد؟
سبک زندگی یا بهقول امروزیها «لایف استایل» تعریف پیچیدهای ندارد؛ یعنی روش زندگی و بازتابی از ارزشهای اجتماعی و فرهنگی و الگوهای رفتاری و عادات فردی و اجتماعی مردم، یعنی دستورالعملهایی برای زندگی. واقعا اگر دین دستورالعمل زندگی نیست، پس چیست؟
*خب عدهای میگویند دین یک باور قلبی است که در ساحت شخصی ما تعریف میشود.
دین ترکیبی از این دو موضوع است؛ اول باور قلبی و بعد روش زندگی. ما ابتدا باید بدانیم از کجا آمدهایم و میخواهیم به کجا برویم. اصلا برای چه آمدهایم و چگونه قرار است این مسیر را طی کنیم. وقتی به این موضوع ایمان آوردهایم، حالا باید روش زندگیمان را برای رسیدن به همین مقصد تنظیم کنیم. دین ترکیبی است از «ایمان» و «عمل صالح». هیچکدامشان بهتنهایی برای سعادتمندی کافی نیست. امروز در بسیاری از جوامع معنویت مطرح است؛ یعنی اعتقاد داشتن به موضوعی فرا مادی. همه ادیان به معنویت دعوت میکنند و با تعریف برخی حتی بتپرستی هم برای خودش نوعی معنویت محسوب میشود اما ما باید معنویتهای باطل را شناسایی کنیم و حق را تشخیص دهیم. باید بدانیم که معنویت تکلیف میآورد. شما نمیتوانید بگویید من خدا را قبول دارم اما نماز نمیخوانم. متاسفانه بسیاری از معنویتهای باطلی که امروز در دنیا مرسوم شده، هیچ تکلیفی را تعریف نمیکند و بر عکس لاقیدی را هم ترویج میکند.
*فکر میکنید انجام این تکلیف معنوی یا همان سبک زندگی دینی در ایران 1391 کار مشکلی است؟
اینکه بعضیها ایمان ندارند، ربطی به سال 1391 ندارد. ربطی به ایران و تهران هم ندارد.
*یعنی الان بیدینی زیاد نشده؟
بیدینی در طول تاریخ وجود داشته و از زمان انبیا تا به امروز بوده است. ولی قبول دارم که در یکی دو قرن گذشته تلاشهای بسیاری برای ترویج بیدینی صورت گرفته اما به لطف خدا نتیجه عکس داده است. اتفاقا ما الان در قله معنویت معاصر هستیم. مردم گرایشات معنوی زیادی دارند و باید بپذیریم که اگر کمکاریهایی وجود دارد تقصیر ماست.
*این «ما» چه کسانی هستند؟
یعنی روحانیون و مسئولانی که در این حوزه وظیفه دارند. اگر بچهها در مدارس متدین بار نمیآیند تقصیر کیست؟ این تقصیر را سیستم آموزشی کشور باید گردن بگیرد. رسانهها باید احساس مسئولیت کنند. من نمیگویم فقط تقصیر مردم است.
*تقصیر حوزههای علمیه در چیست؟
اول آنکه ما طلبه کم داریم...
*یعنی طلبه خوب؟
نه! اصلا طلبه کم داریم. حالا خوب و بدش را باید بررسی کنیم. مثل اینکه جنگ شده باشد و مسئولان بگویند

البته ما احادیثی هم داریم که میگوید در آخرالزمان دینداری دشوار میشود و حتی برخی روایات، سختی دینداری را بهسختیِ نگهداشتن آتش در دست تعبیر کردهاند.
من هنوز نمیدانم اکنون در آخرالزمان هستیم یا نه. اینکه در روایات داریم «یاتی علی الناس زمانٌ» مشخص نیست امروز است یا زمانی دیگر اما معتقدم در یکی از مقاطع بسیار حساس تاریخ قرار داریم و در این زمان حساس برای آنکه سبک زندگی دینی را ترویج دهیم، ابتدا باید موانعش را از سر راه برداریم. همین جامعه امروز خودمان را ببینید! دغدغههای اصلی مردم چیست؟ یکی را شما بگویید؟
*مثلا تورم.
حالا این سادهترین آن است. وقتی تورم زیاد میشود، تبعاتش فقط کاهش قدرت خرید مردم نیست. این موضوع زندگی مردم را تبدیل به کاسبی میکند، هویت محلهای را از اکثر افراد سلب میکند و افراد خصوصا نوجوانان و جوانان در محلهای زندگی میکنند که آنجا غریبه هستند و این کنترل اجتماعی را ضعیف میکند چون هیچ خانوادهای به محله زندگیاش دل نمیبندد. مدام تلاش میکند پولی بهدست بیاورد و یک پله بالاتر برود.
یعنی طرف خانهاش را عوض نمیکند تا زندگیاش راحت باشد. عوض میکند تا ارزش افزوده بهدست بیاورد یا برای یک مستاجر دیگر زندگی در این محل با افزایش اجاره مقدور نیست و هر سال گروهی خانه و گروهی محلهشان را عوض میکنند. آن وقت همین موضوع باعث ایجاد آسیبهای اجتماعی میشود. همین از بین رفتن هویت باعث میشود که برخی از بزههای اجتماعی شکل بگیرد و از سبک زندگی دینی فاصله بگیریم. از سوی دیگر شتاب و عجله را در زندگی زیاد میکند.
*همین شرایط، بحرانهای خانوادگی را هم بههمراه میآورد. قبول دارید؟
طبیعی است. قدرت تصمیمگیری و تشخیص انتخاب صحیح پایین میآید. من گاهی اوقات به افرادی که برای مشاوره سراغم میآیند و از زمین و زمان گله میکنند، میگویم تو باید جواب خدا را هم بدهی. چرا تصمیم درست نگرفتی و اینگونه ازدواج کردی که حالا مجبور شوی در یک خانواده بحرانزده زندگی کنی؟ اسلام اجازه نمیدهد که تو زندگیات را تلخ کنی. پس اگر با تصمیم غلط یا بینش نادرست و روشهای غلط زندگیات را بهکام خودت و دیگری زهر کردی، باید برای خدا پاسخ داشته باشی.
*از مشاورههای خانوادگیتان گفتید. واقعا برای من این سوال مطرح است که چرا یک روحانی باید در قامت مشاور خانواده ظاهر شود؟ اصلا حوزه کجا و اینجا کجا؟!
موضوع عجیبی نیست. یکی از کارهای ویژه یک روحانی در جامعه باید همین باشد.
*ولی بدون تعارف باید بگویم که امروز برخی روحانیون وارد چنین حوزههایی نمیشوند و به همان نماز و منبر مشغول میشوند. خودمانیترش این است که برای خودشان دردسر درست نمیکنند.
درس و بحث و منبر که بسیار مقدس است و حتما باید تقویت شود اما ترجیح میدهم کنار همه اینها باز هم برای خودم کار بتراشم و تلاش کنم تا قدمی برای کاهش بحرانهای خانوادگی بردارم.
*یعنی الان ما داریم با یک روانشناس گفتوگو میکنیم؟
من روانشناس نیستم؛ آخوندم.
*اما در هر دو نوبتی که خدمت شما رسیدم شاهد گفتوگوی حضوری و تلفنی چند روانناس با شما بودم که در مورد مراجعینشان از شما نظر میخواستند یعنی شما را قبول دارند.
مباحثه علمی و مشورت جزو ذات طلبگی است.
*میخواهم بدانم فرق شما با آنها چیست؟ چرا الان مردم بیشتر پیش شما میآیند؟
اصلا کار ویژه روحانی مشاوره است؛ بحث دیروز و امروز هم نیست. از قدیمالایام روحانیون و علمای بنام در جامعه همین نقش را ایفا میکردند و مردم به آنها مراجعه میکردند و برای حل مشکلات فردی و خانوادگی مشورت میگرفتند. حالا تفاوت مشاوره و رواندرمانی بحث دیگری است. اما مردم از آخوند انتظاراتی دارند که متفاوت است با شأن یک روانشناس. بحث ارتباط با خدا، قهر و آشتی، توبه، دعا و اجابت، چون و چراهایی در مورد اتفاقات که آیا عذاب بوده یا نعمت، قضا و قدر بوده یا خطای خودم یا ظلم والدین، جبر و اختیار و مرگ و حیات و خوف و رجا و ترسها و نگرانیهای ناشی از باورهای التقاطی تا موضوعاتی مثل پاک و نجس همگی مسائلی هستند که از این مباحث زندگی روزمره و تعامل خانوادگی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهند و پرداختن به آنها با اشراف به مبانی روانشناسی و اصلاح باورهای نادرست و بعضا خرافی و پاسخ به دغدغههای معرفتی و دینی در این مراجعات مطرح است که روانشناسی پاسخگوی آن نیست. نمیخواهم مبانی روانشناسی امروز را نقد کنم اما مشاوره در آن باز مراجعه مردم مهم است. در روایت داریم روز قیامت سه چیز به خدا شکایت میبرد که من بودم و مردم سراغم نیامدند؛ یکی مسجد، یکی قرآن و دیگری عالم دینی.
*اما تا جایی که من میبینم، مردم اجازه نمیدهند شما نفس بکشید، از بس که از صبح تا شب مراجعه میکنند. این یعنی عالم دینی که خوب دیده شده و خوب با مردم ارتباط برقرار میکند، مشتری دارد.
اینکه لطف شماست ولی چند نکته در این مورد وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد؛ اول اینکه باید باور و فرصت و تحمل محبوب شدن روحانیون در رسانهها وجود داشته باشد. الان تعدادی از روحانیون هستند که نزد مردم شناخته شدهاند و به فراخور حوزه فعالیتشان، مراجعهکننده دارند اما آیا عمومیت دارد؟ میخواهم بگویم که روحانیون جوان و فعال باید از طریق همین رسانهها به مردم معرفی شوند.
*اما رسانه ملی همه ماجرا نیست. من میدانم که شما سایت فعال و بهروزی دارید و هر روز چندین ساعت را به خواندن پیامهای مردمی و پاسخ به آنها اختصاص میدهید. حالا که سایت شما از سایتهای پربیننده ایرانی است، قطعا گرفتاریهایتان را هم بیشتر میکند. منظورم این است که اگر شما طرفدار دارید، بهدلیل این است که وارد فضاهای جدید شدهاید. چرا بقیه هملباسان شما وارد چنین حوزههایی نمیشوند؟
البته الان بسیاری از دوستان روحانی من سایت دارند اما به هر حال هر آخوندی به فراخور شرایطی که دارد، نوع فعالیتش را تنظیم میکند. من از توقف متنفرم؛ دوست دارم مدام حرکت کنم، بدوم. راستش را بخواهید دوست دارم در حال دویدن بمیرم. از اسبی که راه نمیرود، در اصطبل میماند و فلج میشود و میمیرد بدم میآید. اسبی را دوست دارم که به تاخت میرود و میرود تا نفس آخر. به همین دلیل یک دقیقه آرام و قرار ندارم. وقتی برای سخنرانی در مسافرت هستم و فرصتی برایم مهیا میشود، با اینترنت موبایلم یا تبلت به تعدادی از سوالات سایت پاسخ میدهم. کار شاقی نمیکنم. این روحیه است؛ روحیهای که احساس میکنم برای یک روحانی بسیار لازم است.
*اتفاقا منبر و سخنرانیهایتان هم تاثیرگذار است اما آیا روش شما در سخنرانی ساختارشکنی محسوب میشود؟
نه گمان نمیکنم چون همیشه سعی کردهام طلبهای باشم که در تعاملات اجتماعی خود و امر تبلیغ از پیامبر(ص) و اهل بیت(علیهمالسلام) الگو بگیرم. در روایات داریم که پیامبر(ص) وقتی روی منبر بود و کسی سوال میکرد، با دقت و حوصله جوابش را میداد. اگر کسی ابهام داشت، سوال میکرد. این بهترین مدل برای گفتوگو با مردم است. وقتی با مردم سخن میگویی، باید با زبان خودشان صحبت کنی. کنفرانس علمی یا بحث طلبگی نیست. سخن من آهنگ ندارد، لهجه ندارد و تا جایی که بتوانم از ادبیات تخصصی حوزوی استفاده نمیکنم، چون این ادبیات یک پیام ثانویه برای مخاطب دارد؛ یعنی من چیزهایی میدانم که تو نمیدانی و شاید همین حجاب باشد بین روحانی و مخاطب. روحانی باید با من رفیق باشد و صمیمی. همین است که کلام را تاثیرگذار میکند.
*میتوانید نمونهای از این تاثیر را برای ما بگویید.
زیاد مایل نیستم، چون ممکن است حمل بر خودستایی شود.
*نه حاج آقا! ما بحث شخص شما را نداریم. میخواهیم بگوییم که مردم با روحانی کاربلد، بهتر ارتباط برقرار میکنند. مثلا میدانم که در برنامه «پارک ملت» چند غیرمسلمان تماس گرفته بودند و از علاقهشان به شما و طبیعتا اسلام گفتند.
خب اتفاقات اینچنینی ثابت میکند که روحانی میتواند در قلب مردم جا داشته باشد. منظورم خودم نیست. این موارد پاسخ به افرادی است که تصور میکنند روحانیون محبوبیت گذشته را ندارند. این مواردی که از «پارک ملت» گفتید، در برنامه «مردم ایران سلام» هم وجود داشت. من هیچگاه در تلویزیون هدفگذاریام این نبوده که مثلا یک یهودی را مسلمان کنم ولی به لطف خدا و اهل بیت(علیهمالسلام) این نوع اتفاق افتاد. غیر از تشرف برخی به اسلام که خدا آنها را هدایت کرده، چند نوبت برایم پیش آمده که فردی از اقلیتهای دینی با دیدن یک روحانی با دگرگونی و چشم تَر التماس دعا داشته و گفته میشود ما را هم دعا کنی.
*یکی از برنامههای ویژه شما که اتفاقا مورد استقبال جوانان قرار گرفته، «کلاس مجردها»ست. اصلا چه شد که به فکر برگزاری کلاسی برای مجردها افتادید؟
من در هفته سه کلاس دارم. یکی همین «کلاس مجردها»، یکی «زندگی نوپا» و دیگری هم کلاس آموزش مشاوره برای روحانیون.
مشکلات و نیازهای روز جامعه را مدام رصد میکنم و احساسم این است که امروز چند مسئله مهم داریم که باید برایش برنامهریزی کرد. مهمترین نیاز امروز جوانان ازدواج است. این موضوع ارتباط مستقیمی با توسعه و پیشرفت دارد.
دومین نکتهای که اهمیت دارد، موضوع طلاق است که ارتباط مستقیمی با موضوع اول دارد. متاسفانه امروز چند بیماری فرهنگی بزرگ بلای جان جامعه شده که ازدواج را با مانع روبهرو کردهاند؛ مثل روشهای نادرست انتخاب همسر، آداب و رسوم نادرست در خصوص مهریههای سنگین و نامعقول، جهیزیههای اشرافی، چشم و همچشمی و... . این مسائل ذهن مرا از قدیم درگیر کرده بود. بهصورت خصوصی با خیلیها صحبت کردم تا بیایند و در این حوزه کاری انجام دهند ولی اتفاق خاصی رخ نداد و خروجی چندانی نداشت و در نهایت تصمیم گرفتم بهاندازه ظرفیت خودم برای این موضوع قدمی بردارم و خروجیاش شد همین سه کلاسی که برایتان نام بردم.
*در این شماره «آیه»، یک گزارش مفصل از «کلاس مجردها»ی شما داریم. برای همین اگر موافقید از این موضوع بگذریم و به کلاس «خانواده نوپا» برسیم. یادم هست یکبار در فرهنگسرای ارسباران در کلاس «خانواده نوپا» شرکت کردم. برایم خیلی عجیب بود که از هر تیپ و قیافهای شرکت کرده بودند و با اشتیاق حرفهای شما را گوش میدادند.
ایده «خانواده نوپا» وقتی به ذهنم رسید که احساس کردم طلاق چه تهدید بزرگی برای جامعه است. گفتم باید روی توانمندسازی خانوادهها و مستحکمتر شدن پایههای آن کار کنم و به «خانواده نوپا» رسیدم.
*اولین بار شما این ترکیب را به کار بردید.
شاید. البته حالا خودش مفهوم جدیدی در فرهنگ روانشناسی خانواده شده. در این کلاسها سعی میکنیم به درک مشترکی از بینشها و روشهای لازم در زندگی مشترک دست پیدا کنیم که برای ادامه مسیر یک خانواده سالم و پویا نیاز است؛ اینکه چرا برخی از والدین پس از ازدواج فرزندانشان هیچ تغییر نگاهی پیدا نمیکنند. آنها باید بدانند که دختر و پسرشان یک خانواده نوپا هستند و به هر حال ممکن است آسیبپذیر باشند. اما باید مستقل باشند و کسی نباید استقلال آنها را تهدید کند. در این کلاس به ده دوازده حیطه ارتباطی زن و شوهر میپردازیم.
سه دوره از این کلاسها برگزار شده و خدا را شکر تاثیر خوبی گذاشته است. از سوی دیگر برای آنکه بتوانم ملاکهای تشخیص همسر مناسب را به جوانان منتقل کنم، «کلاس مجردها» را برگزار کردم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اطلاعرسانی این کلاسها از طریق وبسایت خودم بوده و به هیچوجه از ظرفیتهای دولتی و عمومی استفاده نکردهام.
*کلاس آموزش مشاوره برای روحانیون با چه رویکردی برگزار میشود؟
از قدیم گفتهاند یکدست صدا ندارد. من هر چقدر هم فعالیت کنم باز نمیتوانم نیاز همه مخاطبانم را تامین کنم. ظرفیت کلاسهای من خیلی کمتر از میزان درخواستهاست. به همین دلیل به فکر آموزش مشاوره برای روحانیون افتادم تا افراد بیشتری در این حوزه فعالیت کنند.
*البته میدانم کلاسهایی که شما برای روحانیون دارید، با کلاسهایی که برای مجردها و خانوادهها برگزار میکنید متفاوت است. آنجا گاهی اوقات بحثهای سنگین علمی بهوجود میآید و بهقول معروف دعواهای طلبگی پیش میآید.
این ذات مباحث حوزوی است. دعواهای طلبگی همیشه وجود داشته و آنجا وظیفه من است که بهعنوان معلم، کلاس را مدیریت کنم. گاهی اوقات بحث ادبی و گاهی کاملا فقهی میشود و نشاط همه ما در فقه است اما باز به اصول و مبانی مشاوره برمیگردیم. حق با شماست! کلاسهای آموزش روحانیون به مباحث علمی سنگینتر میپردازد.
*روحانیونی که وارد کلاس شما میشوند، باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
ابتدا سواد است. بعد هوشمندی، انعطافپذیری و صبر و حوصله تا بتواند با مردم ارتباط خوبی برقرار کند.
*خدا رحمت کند آیتالله مجتهدیتهرانی را. ایشان میگفتند روحانی خوب باید خوشگل باشد.
(میخندد) رضوان الله علیه، خدا او را رحمت کند. اما منظور ایشان صرف قیافه نبود. شاید در چهره فرد استعداد و اشتیاق و بهقول خودشان نورانیت یا زمینههایش را میدید. خب چهره هم موثر است اما بعضی از اولیاء خدا آنقدر نورانی میشوند که دیگر کسی به چهرهشان توجه نمیکند. منظور آقای مجتهدی این بود که برخی خانوادهها نباید بچه کج و کولهشان را که هیچ جایی قبول نمیکند، به حوزه بفرستند. کسی که به حوزه میآید باید بمب انگیزه و انرژی باشد.
*چقدر امیدوارید از دل کلاسهایی که برای روحانیون برگزار میکنید، یک «شهاب مرادی» دیگر کشف شود؟
بهدنبال تکثیر شهاب مرادی نیستم. اگر کسی خودش بشود، موفق است. تکتک آن عزیزان روحانی جوان باید خودشان بشوند و خودشان را بسازند. حالا ممکن است یک نفر از من تاثیراتی بگیرد اما در نهایت باید کار جدیدی ارائه دهد. مثلا خود من در منبر بسیار تحت تاثیر مرحوم فلسفی هستم اما وقتی صحبت میکنم، شما را به یاد ایشان نمیاندازم چون خودم هستم. من در کلاسهایم دیکته نمیگویم؛ رماننویسی آموزش میدهم. هر کس باید خودش داستانش را بنویسد. رونویسی از دست دیگری ارزش و فایدهای ندارد. یعنی هویت دینی و ولایی داشته باش اما خودت باش.
آقای مشاور خانواده، در زندگی شخصیاش چگونه است؟
در محیط خانه آخوندبازی بلد نیستم
*شما مشکلات خانوادگی عده زیادی را حل کردهاید. شده که خودتان هم دچار مشکل خانوادگی شوید؟
نه الحمدلله.
*فوت کوزهگریتان چیست؟
خب این مسائل کاملا شخصی است!
*حالا به ما اجازه دهید سرکی به این مسائل شخصی بکشیم!
ملاکهای بسیاری وجود دارد ولی یک نکته مهم وجود دارد. همسر من کریم است و هیچوقت از من چیزی نخواسته ولی من همه چیزم را به او میبخشم.
*اینکه شما آدم مذهبی و مشهوری هستید، خانمتان را نگران نکرده؟
نه. البته من اینها را نمیتوانم توضیح دهم. باید با خودشان صحبت کنید.
*خب مصاحبه نمیکنند! شما سفارش کنید تا حاضر به گفتوگو شوند.
گفتم که، من هیچوقت موضوعی را به همسرم تحمیل نمیکنم.
*من پاسخ سوالم را نگرفتم! راز خوشبختی شما چیست؟
من در خانه فقط یک پدرهستم. یک دوست اما اقتدار و نفوذم را دارم. چون تحقیر نمیکنم، معلم بازی و اوستابازی در نمیآورم. به بچهها فرصت اشتباه میدهم. آنها را برای نمایش و سری توی سرها درآوردن و به تعبیری مسابقه تربیت نمیکنم. آنها زندگی میکنند و من هم در کنارشان در تمام لحظاتی که خستهام، با هم از یک بازی ساده کودکانه تا دیدن کارتون لذت میبریم. همیشه بچهها آزادنه خیالبافی کردهاند و به آنها فرصت دادهام که برای من و مادرشان تصوراتشان را بگویند. سرزنش را حرام میدانم و برای خودم ممنوع کردهام. همنشینی برای فرزندانم هستم. تا جایی که فرزندانم هنوز هم گاهی مرا یک همسن میدانند و سوالات مهم را از مادرشان میپرسند. ما کف خانه با هم بازی میکنیم یا نقاشی میکشیم یا مشترکا با هم چیزی را میسازیم. گاهی با هم با صدای حاج محمود سینه میزنیم اما پرشور و نشاط. حتی بعد از نمازهایی که با هم میخوانیم، کار به کشتی و خنده هم میرسد. همیشه من مراقب حرمت همسرم هستم و او مراقب حرمت من است و او بچهها را به بوسیدن دست پدر و لطف و توجه به من ترغیب و تربیت کرده.
*مسافرتها و نبودنها؟
من بهدلیل مشغلههایم نسبت به دیگر پدرها کمتر منزل هستم اما کمتر حرف نمیزنم و اگر با بچههایم کم حرف بزنم ولی کیفیت گفتار و ارتباط خوب است. اصلا آدم مبهم و مخفیای نیستم و ساعتی بر من نمیگذرد که خانوادهام از من بیخبر باشند. من در محیط خانه آخوندبازی بلد نیستم. چون در خانه پدر و همسر هستم و نقش دیگری ندارم.
*شما بین مردم شناخته شدهاید و از سوی دیگر یک انسان کاملا مذهبی هستید. این نگاه مردم روی شما سنگینی نمیکند؟ شهرت را که انکار نمیکنید؟
واقعا نه. شهرت را انکار نمیکنم ولی با مردم زندگی میکنم. شهرت برای یک روحانی که همیشه بهانهای برای ارتباط با اوست با شهرت یک ورزشکار متفاوت است. چیزی نیست که باعث مزاحمت شود. هر فرصتی برای گفتوگو، برای من فرصتی است برای تبلیغ. شاید خسته بشوم اما اذیت نه.
*خانوادهتان از شرایط و مشغلههای شما نگران نیستند؟
خیر، فقط گاهی از اینکه من خسته میشوم ناراحت میشوند. یکجورهایی دلشان برایم میسوزد! به هر حال، من در روز قیامت حتما باید در رابطه با جایگاه آخوندیام به خدا جواب پس بدهم و قبلش حتما باید جواب فرزندانم را بدهم. در روایت است که برای فرزند تا 21سالگی تلاش کن و اگر نشد بقیه را برعهده خدا بگذار. من تمام تلاشم را برای فرزندانم میکنم. من هم در قبال فرزندان مسئولم و هم در قبال بچههای مردم. نه برای فرزندان خودم کم میگذارم و نه برای فرزندان مردم.
خدایا امشب چه شبییه ؟ امشب تو ملکوتت چه خبره ؟ تو دل بندگان صالحت چه غوغاییه ؟ نکنه شب قدره ؟ تکنه شبیه که سرنوشت بنده هات مقرر می شه ؟ شایدهم شب ضیافته ؟ شب آشتی کنونه ؟ ، شب گداییه ؟ شبیه که بنده های ضعیف ، ذلیل ، مسکین ، شرمنده و خجالت زده در خونه مولاشون میان و تقاضای بخشش و عنایت می کنن ؟ راستش رو بخواید نمی دونم کدوم یک از اینهاست ، شاید هم همه اینهاست ، از یه طرف ماه رجبه ، ماه برگزیده خدا ، ماه استغفار و راز و نیاز با معبود ، ماهی که چشمه های رحمت الهی سرازیر است ، ماه شستشو و طهارت برای ورود به شعبان المعظم و بعدش هم ماه مبارک رمضان ، از یک طرف شب جمعه اس ، شب رحمت و آمرزش ، شب خاص مناجات ، شب یارب ، یا رب گفتن ها ، شب زیارتی امام حسین (ع) ، شب دعای کمیل علی (ع) ، از طرفی دیگه شب رغائبه ؟ شب انس با معبود ، شب عشق بازی با معشوق حقیقی که در واقع اون عاشق ماست ، شبی که دعوت شدیم برا گدایی در خانه محبوب ، شبی که تالی تلو شب قدره ، پس امشبو قدر بدونیم تا توفیق درک شب قدر رو به دست بیاریم ، امشب رو قدر بدونیم تا روز قیامت که یوم الحسره بهش می گن ، برای قدر ناشناسیمون حسرت نخوریم و نگیم حیف شد ، عجب شبی بود لیله الرغائب و من مفت و مجانی از دستش دادم .
بریم در خونه خدا و بگیم ، یا من یعطی الکثیر بالقلیل ، ای کسی که به اندک خوبی های ما راضی می شی ، اما در مقابل ، پاداش بسیار عنایت می کنی ، یا من یعطی من سئله ؛ ای کسی که جواب گداها و حاجتمندای در خونتو میدی ، یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه ؛ ای خدای خوبی که لطفت شامل بنده ی بدت هم میشه و منتظر نمی مونی تا ازت چیزی بخوان ، اعطنی بمسئلتی ایاک جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الاخره ؛ خدایا من امشب تمام خیرات دنیا و خیرات آخرت رو یک جا ازت می خوام ، واصرف عنی بمسئلتی ایاک جمیع شر الدنیا و شر الاخره ؛ خدای خوب ، عاجزانه می گم ، حالا که تمام خوبی ها و زیبایی ها دنیا و آخرت رو ازت خواستم ، لطفی کن و تمام بدی ها ، زشتی ها ، نافرمانی ها ،و کناهان رو از من دور کن ، کاری کن دیگه طرف گناه نرم ، کاری کن من که نمک گیر سفره توام ، نمکدان نشکنم و بنده دشمن تو و دشمن خودم ، یعنی شیطان نشم . دلم نمی خواد جهنمی بشم ، دلم نمی خواد با دشمنای حسینت یه جایگاه داشته باشم ، دلم نمی خواد با اونایی که فاطمه تو اذیت کردن تو آتش بسوزم ...
بگیو خدا ، اگه لیله الرغائب ، شب آرزوهاس ، من یه آرزو دارم واون فرج مولامه ، آقا که بیاد همه مشکلات حل می شه . یعنی می شه سال دیگه شب رغائب رو در رکاب مولامون برگزار کنیم ؟
همه می گن که خدا عاشق عبد تائبه
آقا جون نگام بکن که لیله الرغائبه
اعمال و آداب این شب بزرگ:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد ؛ مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد. پیامبر اکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزدتوآمدهامتا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه خواهم
ماه مبارک رجب، عید اولیاء الهى، بهار راز و نیاز و عبادت، موسم خضوع و خشوع به درگاه الهى، موعد حضور و خواستن، و زمان قرار صالحان با معشوقشان حق تعالى است. ماه رجب آغاز فصل ویژه انس با پروردگار است و اتصال به معبود . ماه رجب دروازه ورود به ضیافت الله و آغازی برای آمادگی درک شب قدر است .
رسول خدا (ص) عظمت و اهمیت ماه رجب را چنین تبیین مى فرماید: خداى متعال، در آسمان هفتم، فرشته اى به نام «داعى» قرار داده است. هرگاه ماه رجب فرا رسد، آن فرشته دعوت کننده، هرشب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانى که به ذکر الهى مشغولند; خوشا به حال کسانى که با میل و رغبت تمام، رو به سوى درگاه خدا آرند. و خداوند مى فرماید: من همنشین کسى هستم که با من همنشین باشد، و مطیع کسى هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزنده ام کسى را که از من طلب آمرزش کند. این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من، و رحمت هم از آن من است; هرکس مرا در این ماه بخواند، پاسخ مثبت دهم; و هرکس از من چیزى بخواهد، به او عطا کنم; و هرکس از من هدایت جوید، هدایتش کنم. در روایتی از ماه رجب به عنوان حلقه وصل بین خدا و بندگانش یاد شده است . چنانچه می فرماید : من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده ام پس هرکس به آن چنگ زند، به من مى رسد.
از سوی دیگر ماه رجب فرصتی طلایی و ناب برای توبه و بازگشت بوده و به منزله دعوت نامه ای الهی برای استفار و طلب رحمت از اقیانوس بیکران فضل خداوند بزرگ تلقی می شود .در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است : : ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است . به همین جهت به ماه رجب " أصب " نیزگفته می شود زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید:استغرالله و اساله التوبه .
امام صادق(ع) نیز در خصوص فصیلت این ماه مى فرماید: آن گاه که قیامت برپا شود، منادى الهى فریاد زند: «أین الرجبیّون؟»; کجایند آنانکه ماه رجب را گرامى داشتند و از آن، بهره ها بردند؟ از میان انبوه جمعیت، گروهى برخیزند که چهره آنان همچون خورشید نور افشانی کرده و تاج هایى مرصّع به درّ و یاقوت بر سر داشته و هزاران فرشته پیرامون هر یک را احاطه نموده و به آنان تبریک و بشارت می گویند . از سوی خداوند خطاب می رسد :
ای بندگان و ای کنیزانم، قسم به عزت و جلالم ، شما را گرامی داشته و از عطایاى فراوان دخود بهره مند خواهم نمود . برای همیشه شما را در بهشتی اسکان دهم که از زیر آن نهرها جارى است .چرا که شما کسانی بودید که حرمت ماه رجب را پاس داشته و به خاطر رضایت من روزه گرفتید. آن گاه خطاب به فرشتگان می فرماید: فرشتگان من! بندگان و کنیزان را به بهشت داخل کنید .
رابطه فرهنگ و تولید ملی به ابتکار و درایت مقام معظم رهبری با عنوان تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامگذاری و آغاز شده است.
صرف نظر از پیش زمینه های اقتصادی و ضروریات انکارناپذیر توجه تام و کامل به این شعار و تحقق حداکثری اهداف و ایده های مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در عرصه های اقتصادی به خصوص با توجه به هجمه اقتصادی دشمنان و لزوم حفظ و حراست از سرمایه ها و گسترش و هدایت تولیدات داخلی به سمت و سوی کیفیت و رضایتمندی مشتری باید تدبیری اندیشید همه بخش های جامعه و عرصه های مختلف مدیریتی نظام خود را در تحقق آرمان های نظام اسلامی در سال 1391 مسئول بدانند.
توضیحا اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر مطالبات دینی و برخوردار از هویت فرهنگی است و در تمامی شئونات نظام باید توجه به پیوست فرهنگی به عنوان یک اصل مهم و دارای اولویت مد نظر قرار بگیرد.
در غیر اینصورت هر چند در بخش هایی مانند صنعت، اقتصاد، تجارت و حتی هنر پیشرفت هایی ظاهری حاصل می شود اما به دلیل فاصله با مبانی فرهنگی نظام از آرمان های اصلی وهویت کلیدی نظام دور شده و نهایتا با بدترین آسیب ها و شکننده ترین آفت ها مواجه خواهیم شد.
لذا توجه به پیوست فرهنگی در مقوله های مختلف امری اجتناب ناپذیر است به عبارت دیگر رابطه تولید صنعتی و اقتصادی با فرهنگ رابطه ای متقابل است. یعنی نوع فرهنگ حاکم بر جامعه بر نوع تولید ات و بالعکس نوع تولیدات در شکل گیری فرهنگی جامعه تاثیر مستقیم دارد.
به عنوان مثال در تولید مبلمان و مصالح ساختمان، لوازم تزئینی، حمل و نقل، اسباب بازی، فیلم و کارتون، البسه و پوشش و دهها نمونه دیگر، اگر نگاه سالم فرهنگی بر مبنای آموزه های قرآنی و قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی حاکم شده و محصولات منطبق بر آداب و ضوابط اسلامی و اخلاقی باشد بالطبع در فرهنگ سازی صحیح و اخلاقمداری جامعه نقش موثری خواهد داشت ولی اگر پیوست فرهنگی و اخلاق در تولیدات مورد غفلت قرار گیرد تمامی این تولیدات در خدمت فرهنگ غربی و مغایر با اهداف و آرمانهای اسلام و نظام اسلامی قرار گرفته ،فرهنگ عمومی را بر اساس مبانی غیراخلاقی شکل گرفته و ذائقه مردم از فرهنگ اخلاقمداری به فرهنگ مبتذل و مادی سوق داده خواهد شد.
بنابراین استقلال فرهنگی و استقلال تولیدی و اقتصادی لازم و ملزوم و مکمل همدیگر بوده و باید توامان مورد توجه قرار گیرد.
مراقبات نوروزی
1- مراقب زبان خود باشیم
در تعطیلات نوروز که دید و بازدیدها و میهمانی رفتن ها به اوج خود می رسد مراقب زبان خود باشیم علمای اخلاق بیش از 25 گناه کبیره برای زبان برشمرده اند و به تعبیر یکی از علمای اخلاق اگر انسان از ناحیه زبان جهنمی نشود امیدی برای سعادتش وجود دارد . قرآن کریم توصیه اکید می کند که انسان در درجه اول خود ار بیان سخنان لغو و بیهوده پرهیز کند و از سوی دیگر اینگونه سخنان را نشنود . بیاییم از این نعمت بی بدیل الهی برای کارهای خیر و بیان مطالبی که مطمئنیم که رضای خدا در آن در نظر گرفته شده است استفاده کنیم .
2- مراقب چشم خود باشیم
چشم ، نعمت بزرگ و هدیه بی بدیل الهی است که شکرانه آن با بکار گیری این نعمت در مسیر رضای خداوند بزرگ است . مراقب باشیم دید و بازدیدها و معاشرت های نوروزی تبدیل جلسات لهو و اختلاط محرم و نامحرم نشده و زمینه برای چشم چرانی های شیطانی و نگاههای هرزه فراهم نگردد . قرآن کریم در سوره مبارکه نور به مردان و زنان مؤمن دستور می دهد مراقب چشم خود بوده و آن را از نگاه نامحرم فرو گیرند . یادمان باشد امام صادق « ع » می فرماید نگاه حرام تیری از تیرهای شیطان است و چه بسا یک نگاه حرام حسرت طولانی و شهوت غیر قابل کنترلی را به ارمغان می اورد .
3- مراقب تغذیه و خوراکی ها باشیم
همچنانکه تغذیه نامناسب و غیر استاندارد ضررهای جسمی فراوانی دارد ، تغذیه و خوراکی های غیر مشروع نیز آثار و تبعات وحشتناکی در پی دارد . تأکید آیات و روایات بر این است که تغذیه و لقمه اثر مستقیمی به سعادت و شقاوت خود انسان و حتی نسل او دارد . حتی در روایتی از پیامبر اعظم « ص » آمده است اگر از مشروع و حلال بودن لقمه مطمئن نیستی آن را از دهانت بیرون بریز .
ضمن اینکه از پرخوری و شکم بارگی هم شدیداً نهی شده است در روایتی از رسول خدا « ص » می خوانیم هیچ چیزی نزد خدا مغبوض تر از شکم پر نیست .
4- مراقب گوش خود باشیم
بسیاری از گناهان مانند غیبت ، تهمت ، دروغ ، موسیقی های حرام و ... از طریق گوش در دل و جان آدم رسوخ می کند و آن را آلوده می کند . همچنانکه مراقبت گوش از آلودگی های صوتی و عفونی ظاهری پسندیده است . مراقبت آن از آلودگی های معنوی بسیار پسندیده و ضروری است .
5- مراقب دوستان همنشینان خود باشیم
همنشینی و دوست تأثیر بسزایی در شکل گیری شخصیت انسان و خوشبختی و یا بدبختی او در دنیا و آخرت دارد . در مضامین اسلامی و همچنین سخن بزرگان تأکید زیادی به حساسیت و گزینش نسبت به انتخاب دوست و همنشین وجود دارد . چه بسا یک لحظه همنشینی با انسان ناباب سرنوشت انسان را تغییر داد . و او را به بی راهه ابدی بکشاند و بر عکس لحظه ای معاشرت با انسان مؤمن و معتقد سعادت دنیاو آخرت را برای فرد به ارمغان بیاورد .
قرآن کریم با حساسیت تمام این موضوع را دنبال نمود و هشدارهای لازم در این خصوص را ارائه نموده است . سوره مبارکه مدثر یکی از علت های جهنمی شدن انسان را همنشینی او با انسان های بد سرشت بیان فرموده و سوره فرقان سرنوشت انسان ظالم را چنین ترسیم نموده است . در روز قیامت انسانی که به خود ظلم نموده و عمر و سرمایه خود را تباه نموده است دستانش را گاز گرفته و می گوید : ای کاش با فلانی طرح رفاقت نمی ریختم ، چرا که مرا از مسیر حق و حقیقت منحرف نمود .
از این رو امام سجاد « ع » توصیه می فرماید : همواره با کسانی معاشرت کنید که اهل دین و معارف دینی باشند .
6- مراقب نماز باشیم
نماز هدیه خدا به انسان و نردبان تعالی و معراج انسان و ستون اصلی خیمه دین است . در هیاهوی دید و بازدید ها ، مهمانی ها ، شب نشینی ها و سرگرمی های نوروز باید مراقب بود که لطمه ای به جایگاه و حرمت این واجب کلیدی الهی نخورد .
آن ها که اهل اقامه نماز نیستند بحث جدایی دارند اما کسانی که اهل نماز هستند توجه داشته باشند که سبک شمردن آن و بی اعتنایی به نماز عقوبت الهی دارد و موجب غضب و سخط الهی شده و انسان را از دایره ایمان خارج می کند .
در روایتی از امام صادق « ع » آمده است وقتی بنده ای از نمازش کم بگذرد و نسبت به آن سهل انگاری کند ، خداوند به ملائکه اش خطاب می کند ، رهایش کنید ، گویا او غیر مرا یافته و حاجات ونیازهایش را از غیر من می خواهد . چنانچه در روایتی از امام صادق « ع » می خوانیم « کسی که نمازش را سبک بشمارد از ما نیست » .
7- مراقب ایام فاطمیه باشیم
نوروز امسال با یاد و نام حضرت زهرا « س » شروع می شود در نیمه دوم فروردین ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا « س » به روایت اول را در پیش رو داریم و اوائل اردیبهشت ماه ، فاطمیه دوم و دهه سوم اردیبهشت سالروز ولادت باسعادت حضرت زهرا « س » را شاهد خواهیم بود . با این حساب سال 1391 سال حضرت زهرا « س » است . پس خوب است در دید و بازدیهای نوروزی فرهنگ فاطمی بخصوص عفت و حجاب فاطمی مد نظر بیشتر قرار گرفته و مردم ولایتمدار و اهل بیتی ایران زمین ارادات خود به اهل بیت پیامبر « ص » را بیش از پیش به نمایش بگذارند .
8- مراقب فرزندان خود باشیم
توصیه های بهداشتی و مراقبت از سلامتی فرزندان بسیار مهم است بعد دیگر قضیه مراقبات تربیتی و معنوی از فرزندان و توجه به ابعاد روحی و روانی آنان است که بحث بسیار دامنه دار و وسیعی است . اما به همین مقدار بسنده می شود که در روایات از سویی بر محبت صادقانه به فرزندان و از سویی توجه به تربیت دینی آنان مورد تأکید قرار گرفته است . چنانچه پیامبر اعظم « ص » می فرماید فرزندانتان را تکریم کنید و آنان را با ادب و تربیت نیکو بیارایید . نکته مهم دیگری که از لحاظ روان شناسی بسیار مهم است اعتدال در نگاه فرزندان بخصوص در بین جمع و منظر اجتماع است که در روایتی مورد عنایت قرار گرفته و به نقل از پیامبر اعظم « ص » آمده است بین فرزندان با عدالت و اعتدال رفتار کنید و از نگاه ، رفتار و گفتار تبعیض آمیز بین آنان دوری کنید . این مهم بخصوص در ایام نوروز که دید و بازدید ها و معاشرت ها به حداکثر می رسد و توجه به شخصیت و شرافت فرزندان ضروری تر است بسیار باید ملاحظه گردد .
9- مراقب خود باشیم
سرپرست خانواده ، رییس خانواده و الگوی تمام عیار همسر و فرزندان در حوزه های مادی و معنوی است اگر پدر خانواده از لحاظ مراعات مقررات و ضوابط و یا اصول اخلاقی و شرعی سهل انگاری نماید این معضل به درون خانواده و سطح همسر و فرزندان نیز سرایت می کنند . لذا قرآن کریم برای استقرار نظام معنوی در خانواده و جامعه دستور « علیکم بانفسکم » را صادر می کند . یعنی ابتدا خود را با آرایش دینی و معنوی مزین کنید سپس به خانواده و جامعه بپردازید . نگاه کوچک ترها به بزرگ ترها است و این وظیفه بزرگ ترها است که با توجه و تنفیذ به آداب و احکام دینی خانواده و جامعه ای نمونه و اخلاقی را پایه گذاری نمایند .
10-مراقب خانواده خود باشیم
طبق حکم قرآن کریم مرد رییس خانه و خانواده است و همچنانکه مسئولیت پرداخت نفقه و تأمین معیشت آنان را بعهده دارد مسئولیت تربیت معنوی و دینمدار کردن خانواده با اوست .
قرآن کریم درآیه ای این وظیفه را به صورت بسیار صریح و البته مؤکد بیان می کند در این شریفه مرد به عنوان رییس خانواده مؤظف می شود خودش را و خانواده اش را از افتادن در آتش جهنم نگهدارد و پیش زمینه های گناه و معصیت را از زندگی خود و خانواده رفع کند .
11-مراقب تفریحات خود باشیم
اسلام دین خشن و سخت گیری نیست بلکه آیات و روایات ، موارد متعددی به چشم می خورد که نشان از ظرافت ، آسانی و توجه به غرائض و اقتضائات انسانی دارد . اما نکته اینجاست که مسیر و وسیله نشاط و تفریح نباید با روح عبودیت و تقوا در تضاد باشد . انسان عبدالله است و تفریح و نشاط او هم باید منطبق به آموزه های دینی او باشد در غیر این صورت تفریح و شادی وبال انسان شده و در جهان آخرت دردسر ساز و مایه خذلان می شود .
بنابر این در ایام نوروز که بیشترین بستر برای تفریح و شادمانی آماده است مراقب باشیم در دامن گناه و معصیت نیفتیم چرا که خداوند بزرگ در قرآن کریم تفریح ناسالم را موجب نزول عذاب و هلاکت عنوان فرموده است چنانکه در قرآن کریم می خوانیم ، هنگامی که هلاکت قومی را اراده کردیم آنان را در سرگرمی ها و تفریحات ناسالم و غیر مشروع گرفتار ساختیم .
توجه داشته باشیم که گناه جدید موجب بلای جدید است . امام رضا « ع » می فرماید ، هرگاه مردم گناهانی را مرتکب شوند که تاکنون سابقه نداشته است خداوند هم بلاهای ناشناخته و شگفت انگیز جدیدی را برآن نازل می فرماید .عید نوروز در صورتی مبارک است که منجر به گناه و معصیت نشود به تعبیر امام علی « ع » هرروزی که در آن گناه نباشد آن روز عید است . بدانیم شاه کلید مبارکی عید و هم روزها تقوی و خدا محوری است . چنانچه در قرآن کریم آمده است اگر مردم مؤمن بوده و تقوا پیشه کنند البته تمام برکات آسمان و زمین را به روی آنان می گشاییم و زمین و آسمان را برایشان مبارک می سازد
احساس عجیبی داشتم ، در پوست خودم نمی گنجیدم ،پای تلویزیون نشسته بودم و شش دانگ حواسم به خطبه ها بود .خطبه هایی سراسر شور و نشاط ،سراسر صلابت و بصیرت ،آقا سخن می گفت مثل همیشه محکم و استوار ،مثل جدش رسول الله (ص) ،مثل مولایش علی(ع) ، مثل مقتدایش روح الله (ره) .
چنان از موضع قدرت سخن می گفت که دوست و دشمن را مات و مبهوت می کرد .سخنی از سر ایمان ،سخنی از سر خلوص ،و سخنی از سر توکل و امید . در احادیث خوانده بودم که " المومن کالجبل الراسخ " اما این بار دیدم . سیدی با قامتی استوار ،صدایی رسا ،دلی مطمئن و پشتوانه ای الهی ،قدرت ایمان و معنویت را به رخ اربابان زر و زور و تزویر و همه ناباوران، کج فهمان ، معاندان و سست عنصران کشید .
او یک بار دیگر به همه هشدار داد که "گول لبخند فریبکارانه دشمن را نخورند "و در اوج عربده کشی دشمنان تا دندان مسلح با صلابت تمام اعلام کرد که "غده حقیقتا سرطانی اسراییل باید از بین برود .و با شجاعتی علی وار گفت:"ما هر جا دخالت کنیم صریحا میگوییم همچنانکه به علت ضدیت با غده سرطانی رژیم صهیونیستی در دو جنگ پیرزومند 33 روزه و 22 روزه دخالت کردیم و از این پس نیز هرجا هر ملتی یا گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه و مقابله کند ما به او کمک میکنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این مسئله نداریم."
وقتی رهبر هوشمند وفرزانه در خصوص تحریم های پر سر و صدای غربی ها و اروپایی ها آن تحلیل محکم و منطقی را ارائه داد به خود از داشتن چنین رهبری بالیدم و از ته دل برایش دعا کردم . او گفت "اگرآنها ما را تحریم نظامی نمیکردند و نیروگاه بوشهر را میساختند و درهای علم را بر روی ما نمیبستند، امروز این پیشرفتهای عجیب نظامی و علمی را نداشتیم، در غنی سازی دارای این موقعیت ممتاز نبودیم و در پزشکی و هوا فضا به این حد از موقعیت نمیرسیدیم، بنابر این تحریم از زاویه تکیه نظام و ملت به استعداد و ظرفیتهای بیپایان جوانان ایران به نفع ما بود و باعث شد این چشمههای جوشان هر روز شکوفاتر شوند" و ادامه داد: بگفته غربیها هدف اصلی تحریم ملت ایران عقب نشینی این ملت از مواضع هستهای است و چون این نظام و این مردم از دستاوردهای پرافتخار هستهای خود عقب نشینی نمیکنند بنابراین این تحریم در نهایت موجب شکسته شدن هیبت تهدیدهای غرب در چشم ملتهای منطقه و جهان میشود و عزت و قدرت ملت ایران را در افکار عمومی جهان بیشتر میکند، بنابراین تحریم از این جهت هم به نفع ماست. و نهایتا جمله ای را مطرح کرد که به یاد شعار زمان جنگ افتادم که " موشک جواب موشک. آقا فرمود :آمریکاییها بدانند و البته میدانند که جمهوری اسلامی در مقابل تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهایی دارد که وقتی لازم باشد انشاالله اعمال خواهد شد.
آری: به واقع آقا مصداق کامل این روایت است که : "المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف " مومن همچون کوه استواری است که هیچ تند بادی او را نمی لرزاند ... آقای ما مثل کوه استوار است و مثل دریا خروشان و به تعبیر حضرت امام (ره) همچون خورشیدی در میان دوستان نورافشان . این رباعی را که اخوی در وصف خطبه های بیاد ماندنی و غرور انگیز رهبری در نماز جمعه چهاردهم بهمن 90 سروده است تقدیمش می کنم :
امروز صلابتت جهان را لرزاند
فریاد شهامتت جهان را لرزاند
فرزند علی هستی و امروز همه
دیدند شجاعتت جهان را لرزاند
اسلام منادی وحدت و پیامبر رحمت(ص) محور انسجام و همدلی بین نه تنها مسلمانان که تمامی انسانها است پیامبر(ص)رحمت للعالمین است و پیام آور مهر و مودت و آیات نورانی قرآن کریم که به عنوان بزرگ ترین معجزه از سوی خدا بر پیامبرش نازل شد قانون اساسی و منشور جهانی و ابدی اعتصام بحبل الله و پرهیز از تفرق و جدایی است و پیامبر(ص) و اهل بیت مطهرش با تکیه بر آموزههای قرآنی و برخورداری از مکارم اخلاقی تمام همت و تلاش خویش را برای تشکیل امت واحده و یکپارچگی امت اسلامی بکاربردند که در این میان نقش امام صادق(ع) در تحقق این آرمان الهی بی بدیل و بسیار موثر است.
در عصر حاضر نیز امام خمینی(ره) به عنوان شاگرد مکتب رسولالله(ص) و امام صادق(ع) با بنیان نهادن انقلاب عظیم و جهانی که در 22 بهمن سال 57 به ثمر نشست باردیگر پرچم وحدت مسلمین و تقریب مذاهب را برافراشته کرد و جهان اسلام را به وحدت و همدلی حول قرآن، سنت و عترت فراخواند قیام روح الله که استمرار انقلاب اسلامی رسول الله(ص) و زمینه ساز ظهور بقیه الله است آنچنان توفنده و کوبنده پیش رفت که نه تنها دودمان ظلم و ستم پادشاهی در ایران را به هم ریخت که زمینه ساز بیداری جهان اسلامی را فراهم کرد.
امروز پس از 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی شکوهمند اسلامی بارقههای امید و نشانههای تجدید حیات اسلام و بازگشت مسلمین به عظمت و شکوه گذشته بسیار روشن و هویدا شده است.
امروز به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی و فجر نورانی انقلاب مسلمانان جهان توطئههای تفرقهافکنانه دشمن را شناخته و به نیات پلید آنان در ایجاد شکاف و جدایی در صفوف مسلمانان و بهرهگیری خود از این شکاف پی بردهاند.
مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) به عنوان سکاندار هوشمند کشتی اسلام در میان دریای متلاطم و طوفانهای سهمگین کفر و نفاق همچنان سرافراز و سربلند هدایت امت اسلام را بردوش دارد و تا تحقق کامل اهداف متعالی اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی جهانی پیش میرود تا انشالله پرچم انقلاب اسلامی به دست صاحب اصلی آن یعنی بقیه الله الاعظم حجت ابن الحسن(عج) سپرده شود و در این میان همه مسلمانان تکلیف دارند تمام همت و تلاش خود را مصروف این مهم بگردانند و با بصیرت تمام و معرفت همه جانبه ضمن حفظ وحدت وهمدلی توطئههای دشمن را خنثی وشر آنان را به خودشان بازگردانند.
پرونده سفید و بدون عمل مخلصین!
ذوالجلال و الاکرام وقتی سر عظمایش یعنی اخلاص را به بندگان خاص می دهد، این سر بین خودش و آن بندگان خاصش از همه جهات باقی می ماند. طوری که فرمودند: ذوالجلال والاکرام از حال اخلاص آنها به وجد می آید، آن گونه که آنها را برای خود برمی گزیند و حتی پرونده اعمالشان را هم خود می داند و خود. هیچ ملکی از پرونده خاصان حضرت حق، یعنی مخلصین ( به فتح لام )عالم باخبر نمی شود. طوری که حسب روایت، پرونده آنها فردای قیامت، صورت سفیدی دارد.
در باب عشق و عشق بازی بین حضرت حق، ذوالجلال والاکرام و بندگان خاصش، آن قدر سر است که خود این عشق بازی هم سر است. هیچ کس از محتوای جریان حب بندگان به خدا و حب پروردگار عالم به بندگان خاصش یعنی مخلصین عالم خبر ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) به مفضل بن صالح می فرمایند: «ان لله عباداً عاملوه بخالص من سره فعاملهم بخالص من بره فهم الذین تمر صحفهم یوم القیامه فرغاً و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه»(1) مفضل بن صالح می گوید: «فقلت یا مولای و لم ذلک» و حضرت در جوابش می فرمایند: «فقال أجلهم أن تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم». این یکی از روایات بسیار شیرین و عجیب است که علت عشق پروردگار عالم به بندگان خاص خودش را بیان می فرماید، سری که حضرت صادق(ع) تبیین می فرمایند و به قدری زیباست که به تعبیر سلطان العارفین، سلطان آبادی بزرگ (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمایند: جز عشق بازی بین بندگان خاص خدا و حضرتش چیز دیگری نیست.
می فرمایند: «ان لله عبادا» برای خدا بندگانی است که فقط و فقط خالصانه با حضرت حق برخورد می کنند. عملشان و معامله شان با پروردگار عالم فقط خالصانه است «عاملوه بخالص من سره» آن قدر خالص و عالی که فقط خدای متعال می داند. «عاملوه بخالص من سره»، «من سره» یعنی فقط وفقط خدا می داند؛ چون روایتی را خواندیم که پیامبر(ص) فرمودند: اخلاص، سری از اسرار حضرت حق است که پروردگار عالم فقط به بندگانی مرحمت می کند که آنها برای خودش هستند.
اینها که این گونه خالصانه عمل می کنند که جز حضرت حق کسی از عمل آنها خبر ندارد، آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که آیت الله بهاری همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) ذیل این مبانی اخلاص، در تعبیر زیبایی بیان فرمودند: آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که دوست ندارند عملشان را غیر از حضرت حق کسی بداند.
آنها آنقدر به ذوالجلال والاکرام عشق می ورزند که حتی به جایی می رسد با این که ملک می نویسد، ملک هم دیگر مطلع نیست. به قول آن مرد عظیم الشأن و الهی، ملامحسن فیض کاشانی دیگر دوست ندارند حتی ملک از اعمال خالص آنها باخبر باشد؛ یعنی احساس می کنند وجود ملک بین خودشان و حضرت حق حائل است. آنها حتی حائل نمی خواهند. آنقدر در اخلاص پیش می روند که نه تنها دوست ندارند هیچ بنده ای از بندگان خدا از اعمال آنها باخبر باشد، حتی دوست ندارند ملکان مقرب حضرت حق از اعمال آنها باخبر باشند- خیلی حرف عجیبی است- دلیل این است که پروردگار عالم به واسطه سری که به آنها داده (یعنی اخلاص)، آنها هم سر نگهدارند و به جایی می رسند که پروردگار عالم هم اجر و مزد خالص می دهد؛ یعنی مقابله به مثل می شود، اینها خالص عمل می کنند، خدا هم خالصانه مرحمت می کند «فعاملهم یخالص من بره» خدا هم آنچنان نیکو و زیبا خالصانه با آنها برخورد می کند که فردای قیامت که نامه های اعمال و پرونده ها را به دست افراد می دهند و معمولاً پرونده ها پر از خوبی ها و بدی ها است «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» (زلزال/8)، پرونده این ها سفید سفید است، خالی است «یوم القیامه فرغا» چیزی در آن نیست، گویا فارغ شده از هیچ است، خبری در آن نیست.
منتها موقعی که در محضر ذوالجلال و الاکرام می ایستند، «و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه» آنها را از رازی که با وی در میان گذاشته اند، پر می کند. نکته بسیار عجیب این است که نمی فرماید: «ملأها من اعمال بریه یا من اعمال صالح» بلکه می فرماید: «ملأها من سر ما أسروا الیه».
سر مخلصین چیست؟
سر چیست؟ اتفاقاً یک معنای سر این است که سر بماند. اگر بنا بود سر افشا شود که دیگر سر نبود، اما یک شمه اش این است که بیان می کنند؛ یعنی وقتی آنها در مقابل خدا می ایستند، دیگران خبر ندارند پروردگار عالم چه غوغایی در پرونده آنها انجام می دهد. آن قدر که خود حضرت حق از خوبی ها، نه از بهشت، نه از جنات و نه از رضوان، به آنها مرحمت می کند. همان که شمه ای از آن را در قرآن کریم و مجید الهی اش فرمود: «یا أیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» (فجر/03) ای نفس مطمئنه- که یقیناً مخلصین عالم جزء آنها هستند- «ارجعی»؛ تو فقط مال من هستی، به من رجوع کن، به آن پروردگار و پرورش دهنده، تو که از تو راضی است و تو هم از او راضی هستی، پس در بندگان خاص خودم یعنی همین مخلصین عالم داخل شو.
نمی فرمایند: «وادخل الی الجنات»، جنات و رضوان در قرآن تکرار شده است، اما جنتی یک بار است. صورت ظاهر این است که در جنتی دیگر از طعام های آن چنانی و از انهار خبری نیست، آنچه که هست خودش است و بنده اش.
بندگان خالص خدا فردا متعلق به خود خدایند. گرچه پروردگار عالم متعلق به همه است و خالق همه اشیاء است، اما تو گویی فردای قیامت بندگان خالص متعلق به خدایند و خدا هم متعلق آنهاست.
لذا عنوان می کند پرونده آنها در روز قیامت «فرغاً! خالی است، اما همین که در محضر ذوالجلال والاکرام قرار می گیرند- نمی فرماید: «واذا وقفوا بین یدی الملائکه» بلکه می فرماید: «واذا وقفوا بین یدیه تعالی»؛ یعنی بازخلوت بین خودشان و خدای خودشان است- آنجاست که پروردگار عالم آن را از سر پر می کنم «من سر ما اسروا الیه».
این سر چیست؟ همین قدر که آنها برای خدا هستند و خدا برای آنها. پروردگار عالم آن رازی را که با وی در میان گذاشتند، برای آنها پر می کند.
شأن و منزلت مخلصین
مفضل بن صالح می گوید: سؤال کردم مولای من! این چیست؟ چرا چنین می شود؟ شاید به این معناست که چرا نامه های اعمالشان سفید و خالی است و بعد ذوالجلال و الاکرام این سر را به آنها مرحمت می کند؟ حضرت چه زیبا پاسخ می دهند. اگر کسی بالجد بداند اخلاص یعنی چه، آن وقت معنای فرمایش حضرت را می فهمد، حضرت فرمودند: «أجلهم أن تطلع الحفظه علی من بینه و بینهم» خدا شأن اینها را اجل و برتر از این می داند که آن ملائکه ای که مقرب خدا هستند، فرشتگان نگهبان حضرت حق از جریان آنها و از رابطه مابین خودش و بندگان خالص خودش مطلع شوند.
این یعنی همان عشق بازی! حضرت حق، ذوالجلال والاکرام دوست ندارد حتی آنها از رابطه بین خودش و بندگان خالص خودش «علی ما بینه و بینهم» آگاه شوند.
بعضی از بزرگان و عرفا مثل آیت الله العظمی شاه آبادی (رض) تعبیری را از باب قریب به ذهن شدن بیان کرده اند. می فرمایند: معلوم می شود که خود پروردگار عالم هم به این بندگان خالص خودش آن قدر عشق می ورزد که حتی دوست ندارد کسی آنها را بشناسد. آنها می خواهند مخفی بمانند، خدا هم می خواهد آنها مخفی بمانند، این عشق دوطرفه، طوری است که گویی پروردگار عالم حسادت می کند که دیگران بفهمند بین او و خالصین عالم چه می گذرد.
چقدر اخلاص، عجیب است!
اگر انسان بفهمد که به واسطه مقام اخلاص تا جایی می رود که حتی ملک نباید از عشق بازی بین او و پروردگار عالم مطلع باشد، دیگر کجا دوست دارد دیگران عملش را بفهمند؟! دیگر کجا دوست دارد- نعوذبالله، نستجیربالله- ولو به لحظه ای ریا کند؛ چون او که فهمید اخلاص یعنی چه، مگر می تواند این درگرانبها و این سر عظمی، یعنی اخلاص را از دست بدهد؟! این سری که معلوم نیست پرونده را چه می کند. کاری می کند که از همه اعمال خوب و بدخالی، اما از سر بین خود و خدایش پرمی شود.
عجیب است آیت الله قاضی(ره)، آن موحد بزرگوار و عارف عظیم الشأن می فرمایند: استادم ملا حسینقلی همدانی را در عالم مکاشفه دیدم، عرضه داشتم: حال شما آنجا چه حالی است؟ فرمودند: تا نیایی، حال من را درک نمی کنی؛ چون بیان کردنی نیست. این سری که پروردگار عالم راجع به اخلاص قرارداده یعنی این.
پروردگار عالم، پرونده آنها را فردای قیامت خالی می کند «تمر صحفهم یوم القیامه فرغا» می بینند، هیچ چیز در پرونده نیست، سفید است! فقط مابین دستان پروردگار عالم قرار می گیرند، دیگر ملکی نیست، سؤالی نیست، خبری نیست. وقتی می ایستند «واذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر» باز از سر پر می شود.
مفضل می پرسد: چرا این گونه است؟ می فرمایند: به خاطر اینکه شأن بندگان خالص خدا این است که پروردگار عالم نمی خواهد حتی ملکان مقرب، فرشتگان نگهبان حضرت حق، از رابطه بین خدا و مخلصین عالم باخبر شوند «اجلهم ان تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم».
این سر «اخلاص) چه کرده است که وقتی آن عارف بزرگ،سید علی آقا قاضی(ره) به آن مرد عظیم الشأن و عارف بزرگوار، ملا حسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) بیان می کنند: آقا! آنجا چه وضعی است؟ می فرمایند: باید خود بیایی؛ چون اخلاص همه اش سر است، اصلا قابل گفتن نیست.
و این را کسی نمی چشد و درک نمی کند مگر خود، مخلص باشد؛ یعنی من چه می دانم سر چیست. پیامبر(ص) فرمودند: اصلا خود اخلاص سری است از اسرار پروردگار عالم.
این لطف و محبت خداست که بین خودش و بندگان خالص خودش عشق بازی راه می اندازد تا جایی که مثل آیت الله العظمی شاه آبادی می فرمایند: کان خدا حسود است که حتی ملائکه ندانند چه بین آنها می گذرد. شأن آنها بالاست، ملک کیست؟ پرونده بندگان خالص را هم، خود خدا پر می کند و هم خود رسیدگی می کند و هم خود دعوت می کند. در حقیقت، آنها در ضیافت پروردگار عالم هستند که هیچ ملکی نباید در این ضیافت خصوصی بین بندگان خالص حضرت حق و خود ذوالجلال والاکرام راه پیدا کند.
فقط یک لقمه دنیا؟!
برای همین است که وجود مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) بیان می فرمایند: «لو جعلت الدنیا کلها لقمه واحده »(2) اگر کاری کنم که همه دنیا یک لقمه شود، «ولقمتها من یعبدالله خالصا» و دهان کسی بگذارم که خدا را خالص عبادت کرده است «لرایت انی مقصر فی حقه» دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور و کوتاهی شده است.
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) به نقل از سید هاشم حداد(ره) آن عارف بزرگوار فرموده بودند: نیمه شبی خصیصین دور هم جمع شده بودند، نافله می خواندیم و آقا جلو بودند، من دیدم که آیت الله قاضی آن موحد عظیم الشأن و عارف بزرگوار در نماز، دست را دائم تکان می دهند و اشاره می کنند.
بعد از نافله ها عرضه داشتم: آقا! این دست تکان دادن و این حالت در نماز چه بود؟ فرمودند: هیچ. اصرار کردم گفتم: آقا سری هم دارم اگر نفرمایید، آن وقت مجبورم آن سر را افشاء کنم. گفتند: می گویم اما تا زنده ام راضی نیستم افشا شود. در حالی که الله اکبر می گفتم می دیدم ملائکه هم الله اکبر می گویند، منتها آنها رو به قبله نبودند، رو به سمت من ایستاده بودند، به رکوع و سجده می رفتم، آنها هم رو به من به رکوع و سجده می رفتند؛ چون دوست نداشتم آن حالت عبادت بین من و خدا خراب شود، به اشاره دست گفتم: بروید. «واذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا» (بقره/ 43)
حال مخلصین عالم این گونه است. حتی دوست ندارند ملک باخبر باشد. آیا اینها از اینکه ملائکه بفهمند خوششان می آید؟! ابداً. اینها بخواهند معامله کنند و طی الارض بگیرند! ابداً. آنها این مسائل را آب نبات و شکلات می دانند، می گویند: خدایا یک موقعی با این چیزها سرما گرم نشود، ما خودت را می خواهیم.
دیگر کدام مقام بالاتر از این که انسان با حضرت حق مأنوس شود، جز او نبیند و پروردگار عالم هم جز او نبیند؟ آن قدر این مقام برتر و عالی است که می فرمایند: ملائکه هم وقتی آنها را می بینند، اینها ناراحت هستند، دوست ندارند ملائکه از سر بین آنها و پرودگار عالم باخبر شود. این قدر عشق به خدا دارند.
لذا حضرت امام عسکری می فرمایند: اگر دنیا را یک لقمه کنم و دهان بنده خالص پروردگار عالم قرار بدهم دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور شده است! این، فرمایش یک امام معصوم است.
مخلصین نه دنیا و نه اخری می بینند. پس اگر اخری نمی بینند، چه می بینند؟ آنها فقط خدا می بینند و خدا می بینند و خدا.
«فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» اینها دنبال جنات و رضوان نیستند، «جنتی» یک بار بیشتر در قرآن نیامده، آنها دنبال آن هستند. «جنتی» آن جایگاه خلوت بین خودشان و حضرت حق است و آنها آن جایگاه خلوت را می خواهند. طالب آن هستند، نه طالب بهشت، نه طالب حوری، نه طالب انهار و...! آنها طالب خودش هستند.
معلوم است کسی که طالب اوست، خدا هم همان طور که در روایت خواندیم دوست ندارد حتی ملک بفهمد که اینها چه خبر است.
مخلصین، چراغ های هدایت
مخلصین( به فتح لام ) بندگان خالص خدا هستند و آن قدر اوج می گیرند که اصلاً در دنیا هم به واسطه اینهاست که حتی فتنه های آخر الزمان شناخته می شود. آیت الله العظمی سلطان آبادی بزرگ(ره) آینده را برای شیخ شهید، شیخ فضل الله نوری و آیت الله العظمی حائری یزدی تشریح کردند.
چون طبق فرمایش خاتم رسل، حضرت محمد مصطفی(ص) اینها چراغ های هدایت هستند. «طوبی للمخلصین اولئک مصابیح الهدی تنجلی بهم کل فتنه ظلماء»(3) به واسطه آنها فتنه های بسیار تاریک روشن می شود. آنها می فهمند و درک می کنند. بندگان خالص خداوند تا کسی را ببینند، می فهمند که او چه کاره است. آنها سیاس کیاس هستند. بندگان خالص خداوند عالمان حقیقی هستند و همه چیز باذن الله تبارک و تعالی در ید قدرت آنهاست.
البته آنها برای این مسائل کار نمی کنند. اگر برای این مسائل کار می کردند که مخلص نبودند. اما گویی قاعده این است که هر کس فقط برای خدا کار کند، پروردگار عالم هم همه چیز را در ید قدرت او قرار می دهد. او را به عنوان تجلی اسماء و صفات خودش قرار می دهد.
به واسطه مخلصین عالم که چراغ های هدایت هستند، فتنه ها شناخته می شود. چون آنها مخلص هستند، معلوم است که شیطان نمی تواند این افراد را به اغوا بکشاند. شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است که همه را به اغوا بکشاند: «قال فبعزتک لأغوینهم أجمعین» (ص/28). ظاهر امر هم این است که به قول بزرگان، سر قسم خودش ایستاده است، خیلی هم دوست دارد انسان را منحرف کند، حتی تا آن لحظات آخر عمر هم دست بردار نیست.
اضطراب دائمی مخلصین
فقط مخلصین عالم هستند که از یک لحظه غفلت می ترسند و لذا دائم مراقب هستند. اما مابقی احتمال دارد یک لحظه غفلت کنند. این مطلب کد بسیار مهمی است که باید به ذهن مان بسپاریم و تکرار کنیم و آن این است: هر کس ولو به لحظه ای احساس کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. و هر چقدر بالاتر برود، اگر آن لحظه احساس منیت کند، بدتر است! اگر کسی از یک پله بیفتد، مرگی در آن نیست. از یک طبقه بیفتد، احتمال شکستگی است. اگر کسی از یک برج بزرگ بیفتد، طبیعی است که تکه تکه می شود. لذا بی دلیل نیست بزرگان، اعاظم و عرفای ما، خصیصین حضرت حق دائم در اضطراب، ناله و فغان هستند. برای اینکه مواظب هستند ولو به لحظه ای غافل نشوند که در غیر این صورت دیگر سقوط کرده اند. آنها وحشت دارند، ناراحت هستند و در اضطراب هستند که نکند این شیطان رجیم، دینمان را بگیرد! نکند ولو به لحظه ای نفس اماره حرکت کند! عمری تلاش کردند نفس اماره رامغلوب کنند- چون نفس اماره معدوم نمی شود، مغلوب می شود- با یک عمر تلاش، لحظه ای غفلت امکان دارد انسان را بیچاره کند!
لذا شیطان در کمین است و آنها دائم در اضطراب هستند. برای همین هیچ گاه معامله به صورت جنسی نمی خواهند که خدایا! این کار را می کنم تا طی الارض را بگیرم. این کار می کنم تا... ابدا! خدایا! می خواهم بنده و عبد تو باشم! می خواهم تو همیشه خدای من، اله من و من هم همیشه بنده تو باشم. بندگان خالص خداوند این حال را دارند.
حضرت سیدالساجدین(ع) در ناله ها، گریه ها و مناجات هایشان می فرمایند: «وأجعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و أخلص نیاتنا فی معاملتک» خدایا! کاری کن که جهاد ما در راه تو باشد و کوشش ما فقط و فقط در راه و طاعت خودت باشد و در معامله با تو، نیت های ما خالص باشد؛ یعنی فقط برای خودت کار کنم، نه اینکه نیت کنم برای اینکه به فلان مقام برسم ولو مقام معنوی! من فقط می خواهم نیتم این باشد که برای توی خدا بنده باشم و تو هم خدای من بنده، باشی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1- عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 702
2- بحارالأنوار، ج: 76، ص: 245، باب: 45
3- نهج الفصاحه، ص: 557، حدیث: 7091
منبع: کیهان
« و دشمنی با اشخاص و اقوام شما را به انحراف از حق نکشاند
عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیکتر است. »
نگاهی به وقایع کردستان در آن دوران التهاب و نگرانی که در اوایل انقلاب بوجود آمده بود داشتم و زمانی که جو بی اعتمادی بر اثر تبلیغات سوء دشمن بین حاکمیت و برخی از مردم به وجود آمده بود که بسیار هم ناراحت کننده می نمود و می بایست در این خصوص تدبیر می شد و حقانیت جمهوری اسلامی به وضوح آشکار و عیان می گردید.
علاوه بر جو سیاسی بی اعتمادی که حاکم شده بود نگرانی هایی نیز به دلیل برخوردهای شدید نظامی در منطقه وجود داشت که این مشکل را افزون می کرد.
در این اثناء شهید ناصر کاظمی که آن زمان فرماندار اورامانات بود تصمیم گرفت به صف دشمن بزند و این بن بست ایجاد شده را از بین ببرد و به همین دلیل به گروهکهای ضد انقلاب اعلام کرد می خواهم به منطقه مرزی نوسود که حدودا 40 کیلومتر در عمق مواضع ضد انقلاب بود آمده و مواضع جمهوری اسلامی را بیان نمایم و ضمنا شماها نیز نظرات خود را ارائه نمایید.
به واقع یک تصمیم مدیریتی که مبتنی بر عقلانیت و شهامت بود اتخاذ گردید و این واقعه تاریخی به وقوع پیوست و در تاریخ کردستان ثبت گردید.
شهید کاظمی در نوسود نظرات و مواضع را اعلام کرد و از افرادی که خالصانه قصد خدمت به نظام را داشته دعوت به همکاری نمود و همین امر باعث تشکیل پیشمرگان کُرد مسلمان گردید و با همین تدبیر ضمن ایجاد اعتماد باعث گردید بسیاری از مناطق توسط همین عزیزان به امنیت و آسایش دست یابند.
زمانی که مقام معظم رهبری در وصف شهید کاظمی عنوان کردند ایشان فردی با اخلاص بود، مبین این مطلب بود که جهت استحکام نظام با تمام وجود مخلصانه تلاش میکرد. و آیه 8 سوره مائده با اشاره به جلوگیری از انحراف از حق و عدالت حتی با افرادی که با شما دشمن هستند بیانگر این است که اگر به دستورات خدا برای رضایت حق تعالی قدم بردارید بدانید که برکت و جاودانی و تقوای در عمل و گفتارتان باقی خواهد ماند.
حال که در شرایط حساس کنونی تمام استکبار به منظور تضعیف جمهوری اسلامی دست به دست یکدیگر داده اند باید مراقب باشیم که عوامل بی جیره و مواجب آنها نباشیم و تلاش شود تا اتحاد و وحدت ملی در کشور مستحکم گردیده و شکوفایی در نظام استقرار یابد.
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد (حافظ)