
معنای فروردین و سال نو آن است که زمین که هر شبانه روز یکبار به دور خود می چرخد و شبانه روز تولید می کند در طول سال هم یکبار به دور آفتاب می گردد و سال تازه می شود.
ما که ساکن زمین هستیم ناظر بر سیر زمین به دور آفتاب هستیم و اگر ما هم شمس حقیقی داشته باشیم و به دور آن یکبار می گشتیم سال ما نو می شد.
کسی که سنش 50 سال است یعنی 50 بار زمین به دور آفتاب گشت و او 50 ساله شد و اگر این شخص در طول این 50 سال، 50 قدم برنداشته باشد همان کودک 50 ساله است برای اینکه این فرد رشد نکرد و همان توقعات و طرز فکر دوران بچگی را به سبک دیگری دارد.
قرآن کریم افراد را در انتخاب مدار حرکت به سه گروه تقسیم کرده است. گروه اول کسانی هستند که دورهوس می گردند، گروه دوم دور نفس و گروه سوم دور عقل و قلب می گردند. فرمود: برخی ها به دورهوس می گردند و هوامدارند، لذا ظالمانه سیر می کنند؛ بعضی ها به دور میل و امثال میل حرکت می کنند که اینها از گروه اول بالاترند، ولی میانه رو هستند و برخی ها حول عقل و وحی و قلب حرکت می کنند که مصداق کاملش ائمه اطهار علیهم السلام هستند.
پیامبر اکرم(ص) عمر پربرکتی داشتند که خدای سبحان به عمر ایشان سوگند یاد کرد، برای اینکه عمر پیامبر(ص) الگوی عقل و وحی و قلب است.

یکی از معارف ما این است که هیچ وقت، یک شیعه به جهنم نمیرود. حالا اگر کسی بگوید: من که شیعه هستم؛ هیچ شیعهای هم به جهنم نمیرود؛ پس من به جهنم نمیروم! این صغری و کبری و یک قیاس است که یکجای آن اشکال دارد. مسلم است که شیعه به جهنم نمیرود، این کبری درست است. اما بحث در صغری است که آیا من شیعه هستم؟"
وی به یکی از روایات اشاره کرد و ادامه داد : " من فقط یک روایت از عمر بن حنظله میخوانم که نقل میکند: «لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِی أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا» کسی که با زبان بگوید من شیعهام ولی در عمل با ما مخالفت نماید، شیعه ما نیست.
مثلاً کسی که با زبان میگوید: من شیعه هستم، ولی وقتی رفتارش را نگاه میکنیم میبینیم از شیعه بودن خبر نمیدهد، یعنی عملش مثل عمل ائمه نیست، شیعه نیست. شیعه ما کسی است که هم لفظاً، هم قلباً و هم عملاً موافق با ما بوده و از دستورات ما اطاعت نماید. شیعه ما کسی است که این سه موافقت را داشته باشد و در سه چیز با ما همسو باشد. شیعه ما این است. لذا یکی از دامهای شیطان که انسان را فریب داده و مغرور میکند، همین است که انسان با خودش میگوید: من شیعه هستم."
.... دو طریق در باب سلوک به حق تعالی وجود دارد. یکی راه جذبه و رحمت حق است که در این راه بارقه ای از دوست به سالک می خورد و در واقع کشش دوست، سالک را پیش می برد و این یک دعوت خصوصی برای اوست و از سالک این طریق به مجذوب سالک تعبیر می شود.
راه دوم آن است که سالک باید آنقدر مجاهده کند و ریاضت بکشد تا به جذبه حق برسد و سالک این طریق را، سالک مجذوب گویند. در حقیقت هردو طریق جذبه حق تعالی است که سالک را به مقصد می رساند...
پس بیا با خدا دوست شو. نترس خدا دنیاتو نمی گیره. خدا همه چی بهت میده. هم دنیا هم اخرت. من تجربه کردم این را. تو بیا دوست شو. راه دوستی خدا این است.
می گوید: به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه
کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن

پایان تمام تلاش های انبیا، اخلاق است. پیامبر می فرماید من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام. هیچ نشانی برای ایمان بهتر از اخلاق خوب نیست. حدیث داریم که افضل مردم در ایمان کسی است که اخلاقش بهتر باشد.
*انبیا و اوصیا این خبر بزرگ(مرگ) را برای این آوردند که ما حالمان خوب بشود. اگر این خبر تصدیق نشود بقیه خبرها چه اهمیتی دارند؟ اگر در زندان به یک اعدامی پول زیادی بدهند، با خود می گوید من با این پول چه کار کنم؟
در کلیله و دمنه داستانی داریم بدین شرح که: شتربانی از یک شتر مست فرار می کرد. رفت و در یک چاه پنهان شد. دیدی در یک سوراخی روبرویش یک کندوی عسل هست. چند ناخنکی زد و عسلی خورد.چند نیش هم خورد.
بعد دید در پایین چاه اژدهایی دهانش را باز کرده و منتظر است که او بیافتد. فکر کرد طنابی که به آن آویزان است محکم و مطمئن است. دید دو موش سیاه و سفید دارند طناب را می جوند.
این توصیف زندگی است. قرآن می فرماید با مرگ نزد پروردگارت می روی. نمی گوید می روی در قبر. بیشتر مردم از قبر می ترسند. ما الان در قبر هستیم. اگر بمیریم راحت می شویم. خبر مهم انبیا این است. این خبر است که دل را شاد می کند. این که از قبر شما را می ترسانند به خاطر اعمال است.
از زرتشت نقل کرده اند که هیچ سعادتی بالاتر از این نیست که وقتی داری می میری با خود بگویی من کسی را آزار نکرده ام و کسی از من نرنجیده است.
عربی آمد پیش پیامبر. پرسید: فمن یعمل مثقال ذره خیره یره؟ پیامبر گفت بله. پرسید: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره؟ پیامبر گفت بله. اصحاب گفتند عجب آدم بی توفیقی است. می نشستی و از سخنان پیامبر استفاده می کردی.
پیامبر فرمود این فرد با فهمیدن این مطلب فقیه شد. موضوع فهمیدن، تدبر و تعمق است. همین یک آیه می تواند مشکلات ما و جامعه بشری را حل کند.
دلیل علمی این موضوع هم این است که معلول از جنس علت است. از کوزه همان برون تراود که در اوست. تو که می دانی دروغ بد است، وقتی از دروغ پولی بدست می آوری آن پول باعث خیر و خوبی می شود؟
*در قرآن وعده داده شده که هر کس به خدا ایمان بیاورد و براساس همان مذهبی که دارد به او حیات طیبه و پاک اعطا می کنیم.
تفاوت میان مذاهب بسیار جزئی است.مثلا نماز در همه مذاهب و ادیان هست. بالاخره ما باید با پروردگارمان صحبت کنیم. ولی نماز ما از نماز باقی ادیان کامل تر و زیباتر است. در نماز حرکات تناسب دارند و این یعنی هارمونی و این هارمونی یعنی هنر. مولانا می گوید ما در نماز سجده به دیدار می بریم، بیچاره آنکه سجده به دیوار ببرد.
ما تلاشی نمی کنیم. نماز را بر حسب عادت می خوانیم. این است که نمازمان معراجمان نمی شود. نماز امروز باید بهتر از دیروز باشد. عبادت می کنی بگذر ز عادت نگردد جمع عادت با عبادت
یکی از من می پرسید ما چه کار کنیم که در نماز تماما فکرمان به چیزهای دیگر است. گفتم ما کل روز را به فکر کارهای دیگر هستیم. چند دقیقه می خواهیم به یاد خدا باشیم نمی توانیم. چون باید همیشه به یاد خدا باشیم تا آن چند دقیقه هم بتوانیم به یاد خدا باشیم. اگر دائما در زندگی به یاد خدا باشیم و معنی "بسم الله" و "ایاک نعبد" را به یاد داشته باشیم، نمازمان هم با توجه خواهد بود.
نماز ریتم دارد. تکرار دارد، فرد دارد، زوج دارد. ترکیبات هنری زیبایی در نماز هست. وقتی می گویی سبحان ربی العظیم و بحمده، خود به خود به تعظیم در می آیی و این در حالی است که به رکوع می روی. آدم وقتی زشتی زیاد ببیند، رویش اثر منفی دارد. فرد یک دیوار زشت ببیند می آید خانه سر همسرش فریاد می زند. آدم باید همیشه باید زیبایی ببیند. باید همیشه در باغ و بوستان بود. شهر و ساختمان ها و معماری باید زیبا باشد.نماز را بگذارید جلو از رویش معماری بکنید. نماز می تواند برای هزاران اثر هنری الهام بخش باشد. قرآن موزه تناسب و زیبایی است.
*ایمان به خدا و روز جزا که درست شد، عمل صالح هم درست می شود ولی تلاش و کوشش می خواهد. به این شکل که ما چند روز فطرت و نفس خود را محاسبه کنیم.شب که شد اعمال روزانه را مرور کنیم. با خود بگوییم این کارت خوب نبود پس بگذارش کنار! فیلم خودتان را بگیرید و بگذارید جلو خودتان. ببینید می خواهید این فیلم را جلوی همه پخش کنن؟ با فرزندم چطور برخورد کردم؟ با مادرم چگونه حرف زدم؟ اگر حاظر نیستی این فیلم را بقیه مردم ببینند یعنی خوب نیستی. این یک تعریف از تقواست. که تمام اعمالت را روی سرت بگذاری و بروی بازار دوری بزنی و شرمنده نشوی.
خداوند این امکان را به ما داده که هر روز خودمان را اصلاح کنیم. مغفرتی بالاتر از این هست که هر روز با محاسبه نفس می توانی خودت را اصلاح کنی؟
خوب حالا بعد از این که فرد مدتی محاسبه نفس کرد این قابلیت را پیدا می کند که با یک پیر، مرشد یا صاحب کرامتی برخورد کند. به پیر بگوید ما تا این جای راه را آمده ایم. کارهای ما درست است یا نه؟که پیر او را راهنمایی کند. انسان دو رول دارد. یکی ظاهری و یکی باطنی. باطنی عقل است و ظاهری پیامبر خدا. پیامبر همان رسول درونی است که بیرون آمده تا همه او را ببیند. پس دو آینه مقابل ماست.( یک آینه روی تو و یک آینه عالم) اول آینه فطرت خودمان را بگذاریم جلوی خودمان. بعد هم مدد بگیریم از انبیا و اولیا که شاعران آسمانی اند.
*واقعا اگر می خواهید ثواب حقیقی ببرید، توصیه های قرآن را عملی کنید و وارد زندگی خود کنید. سعی کنید هر روز به یکی از دستورات قرآن عمل کنید.سعدی و حافظ و مولانا هم همین حرف ها را می زنند که این مطابق با همان فطرت درونی خودمان است.
* کتب آسمانی را مطالعه کنید! زبور داود(ع) خیلی زیباست. مناجات های بنده با خدای خودش است. ببینید داود چه علمی داشته. کتب آسمانی پیشین هم جزو کتب ماست. آن ها هنوز مسلمان نشده اند ما که قبلا مسیحی شده ایم. فردی به من گفت من کم کم دارم مسیحی می شوم. گفتم مسیحی هستی. سعی کن کم کم مسلمان بشوی!
مسلمانی مراتبی دارد که یک مرتبه اش مسیحیت است. جالب است بدانید که بحث یک پرفسوری در گلاسکو چه بود! "مسلمان بودن مسیح". چون مسلمانی درجات دارد و مسیح هم یک درجه از آن است. و درجه اتم واکمل مسلمانی رسول اکرم است. موسی، عیسی، ابراهیم و همه پیامبران مسلمانند.
*می گویند می رویم روضه. روضه یعنی باغ. ما برای کسی عزاداری می کنیم که در رفیع ترین رتبه بهشت ایستاده است. روضه، رفتن در باغ یک قدیس است. مجلس را روضه را تبدیل کنیم به قدیس شناسی. ما در بیابان حیران و سرگشته هستیم. گرگ، طوفان و کلی نگرانی هم داریم. پناه می بریم به این باغ ها تا از برکات این باغ ها برخوردار بشویم.
*فردوسی می گوید: تو را دین و دانش رهاند نخست. یعنی دینی که توام با دانش باشد. نه توام با تعصبات و جهل.
* در خلقت به عده ای ابروی کمانی داده اند، به عده ای ابروی شمشیری داده اند و به عده ای هم ظاهری معمولی می دهند. این زیبایی ظاهری دست ما نیست. ولی می توانیم صورت اعمال خود را زیبا کنیم. سیرت زیبا داشته باشیم تا در آخرت این سیرت زیبا تبدیب شود به صورت زیبا.
قدیم می گفتند برای این که بدانی چگونه آدمی هستی ببین دوست داری به خواستگاری خودت بروی یا نه؟ خیلی ها با خود می گویند آخر من چه امتیازی دارم که به خواستگاری خودم بروم؟
خوب کاری بکن که دوست داشته باشی به خواستن خودت بروی! شیرین سخن بگو، با مردم خوش برخورد باش، مزاحمت ایجاد نکن. مگر نمی خواهیم خیر مردم به ما برسد؟ پس ما هم خیرمان را به آنها برسانیم.
عجب دنیایی داریم....
دنیای پر از گناه و نکبت.....
هرکجا نگاه می کنی شیطان مستانه عربده می کشه و گرمی بازار خودش رو به رخ می کشه ...
اون شاعر بزرگ، قشنگ سروده که :
بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم
خداوندا من از این گرمی بازار می ترسم
تو این اوضاع و احوال نگه داشتن دین خیلی سخته ، اصلا یکی از نشانه های آخرالزمان همینه ......
اینکه در حدیث رسول خدا(ص) داریم که بزرگترین و ارزشمندترین جنگ ها ، جنگ انسان با خودشه . با وسوسه های شیطانیه .با آمال و آرزوهای غیر عقلانی و غیر شرعیه ، اشاره به همین مطلب داره
پس باید یه فکری بکنیم
یه قراری بذاریم
دکتری بریم ، نسخه ای بگیریم ...
بیاید یه قراری با خدای بزرگ بذاریم و اون اینه که مراقب باشیم بیش تر از این گرفتار شیطان نشیم و از خدا هم بخوایم تو این مسیر کمکمون باشه اگه عنایت خدا باشه و اراده خودمون می تونیم تو یه مسابقه جانانه کشتی شرکت کنیم و سر بلندبیرون بیایم و مدال پر افتخار اون رو برای همیشه داشته باشیم .تو این مسابقه رقیب سرسختی داریم واون شیطانه .خدا و پیغمبر میگن پهلوان وافعی ،آدمیه که تو این مسابقه برنده بشه و حریفش رو به زانودربیاره .
جایزه برنده رو هم خود خدا می ده . رضوان الهی بزرگترین پاداششه . بهشت ابدی، عاقبت بخیری و....
حالا چه جوری می تونیم تو این مسابقه حساس و مهم پیروز بشیم ،باید تمرین کنیم . تمرین های جدی و مستمر . اون هم زیر نظر مربی های درجه یک .
یادمون باشه حریف رو هیچ وقت دست کم نگیریم . خیلی قویه . آدم های بزرگتر از من و نو رو زمین زده و به خاک سیاه نشونده. ولی نباید نا امید شد .
خیلی هام بودن که تو این مصاف موفق شدن و کمر شیطان رو شکستن ... خلاصه اینکه :
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
پس می شه وارد این گود شد و امتیاز آورد . می پرسین چه جوری ؟ حالا یکی از راههاش رو می گم ..
اگه خدا بخواد می شه شیطون رو به زانو دراورد و به گریه اش انداخت ...
راستی شما می دونید شیطون چه وقتایی گریه می کنه ؟ دو سه خط فکر کنید ببینید به جایی می رسید یا نه ؟ ......
............................................
..................................................................
...................................................................................
………………………………………………………………………………………………….
……………………………………………………………………………………………………………..
……………………………………………………………………………………………………………………….
راستش من خودم هم دقیق نمی دونستم . اما روایاتی دیدم که اونجا جواب این سوال رو. داده بود .
در این احادیث اومده :
شیطان چند جا گریه می کنه :
1- وقتی دو تا مومن به هم می رسند ،سلام می کنن ، با همدیگه گرم می گیرن ، احوال پرسی می کنن ..
به شرطی که تو گفتگوهامون شیطان راه پیدا نکنه . می دونید که منظورم چیه ؟
2- موقع ازدواج شرعی دوتا جوون ، شیطان گریه می کنه و می گه وای بر من ، اینها ازدواج کردن و از دام من پریدن...
پس جوونا بجنبین و اینقدر بهانه نیارین . به خدا اعتماد کنین . ازدواج کنین ولی بالا غیرتامواظب باشین عروسی شما هم مثل خیلی از ازدواج ها و عروسی ها خودش نشه سفره شیطان ... انگار خیلی از ماها اصرار داریم شروع زندگی دو تا جوون رو که پیوندی آسمانی و معنویه با حرام و گناه پیوند بزنیم . تو روایات داریم ازدواج مهمترین و بزرگترین اتفاق زندگی انسانه و برای اینکه این اتفاق نورانی و منجر به عاقبت بخیری بشه کلی نسخه پیچیدن .
مثل با وضو به حجله رفتن . دو رکعت نماز مخصوص عروس و داماد . خوندن دعاهای مخصوص و.... ولی ماها چکار می کنیم . اصلا عروسی های ماها چقدر با اعتقادات دینی مون سازگاری داره . نمی گم نباید شاد بود . چرا . ولی شادی واقعی . این شادی های زود گذر نکبت و افسوس طولانی رو برای
زندگی میارن . تو قران هست که اگه زندگی که با گناه و بدون خدا پایه گذاری بشه غیر از درد سر و نکبت چیزی نداره ... بعضی از ما "بلا نسبت" مثل گاو نه من شیر ده هستیم ...گاو نه من شیر ده ، خوب شیر می ده ولی بعدش با یه لگد به ظرف شیر همه شیر دوشیده شده رو زمین می ریزه . ما هم یه عمر خوب زندگی می کنیم . محرم ، مسجد . نماز . صدقه .مکه . کربلا .... ولی تا یه عروسی پیش میاد همه چیز رو از یاد می بریم .. می گیم ، یه بار بیشتر که عروسی برا بچه مون نمی گیریم . بذار خوش باشیم ...آره ..همون یه بار کار دستمون می ده ......سقوط آزاد آزاد
.................................................................................
.......................................................
........................................
...............................
....................
.............
........
..
.
3-وقتی کسی عطسه بکنه و بعدش (با تمام وجود) بگه : الحمد لله رب العالمین
4-سجده طولانی
سجده طولانی و با حال که کمر شیطان رو می شکنه ، او رو سخت عصبانی می کنه و رمز ورود به بهشته . اومدپیش امام رضا (ع) و وضعیتش رو گفت و از امام خواشت ضامن بشه که به بهشت بره . امام هم وقتی اعمال و اعتقادات او رو دید بهش قول بهشت رو داد ولی به یه شرط ، اون شرط چی بود ؟
سجده های طولانی و خالصانه
5-ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (ص)
در موضوع ذکر ها و ثواب اون خیلی مطلب و جود داره . اما فرمودن اگه می خواید پاداش همه ذکر ها رو یک جا به دست بیارید ذکر شریف صلوات بر محمد و
آل محمد رو مداومت کنید .
6- دوری از گناه ومقید بودن به استغفار و توبه .
البته نه از جنس بنجل و بدلی . بلکه توبه ناب و استغفار صادقانه . به قول شاعر :
در زبان تسبیح و در دل گاو و خر
اینچنین تسبیح کی دارد اثر
و شاعر دیگه ای می گه :
توبه بر لب ،سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می اید ز استغفار ما
بازگشتی درونی و واقعی ، مخصوصا اگه این شخص جوون باشه . چون با این کار تمام زحمتای شیطونا رو به باد میده و بیچارش می کنه حالا که راهش رو یاد گرفتین تا می تونین شیطان رو به گریه بیندازین . می دونین که شیطان به این زودی به گریه نمی افته ولی اگه موفق بشین او را به
گریه بندازین شاهکار کردین ..چرا که گریه شیطان مساویه با خشنودی خدای مهربان و شادی دل رسول الله (ص) و اهل بیت پاک و مطهر آن حضرت و ضامن سعادت دنیا و اخرت .
پس بسم الله
5- جایگاه نماینده ولی فقیه
رهبر معظم انقلاب در بخش پایانی حکم، جایگاه نماینده ولی فقیه را متذکر شده و توجه همگان را به این نکته جلب نمودهاند که نماینده ولی فقیه در استان عهدهدار کلیه امور شرعی، اجتماعی و سیاسی است که مربوط به نمایندگان ولی فقیه است. براین اساس محوریت نماینده ولی فقیه در کلیه امور شرعی، اجتماعی و سیاسی استان امری است که باید همواره مورد توجه و مداقه قرار گیرد.
6 – مطالبات رهبری
مقام معظم رهبری علاوه بر عهدهداری کلیه امور شرعی ، اجتماعی و سیاسی مرتبط، دو موضوع کلیدی را از نماینده خویش توقع دارند. اولین مطالبه، کمال رعایت نسبت به علمای محلی و بخصوص حوزه های علمی و مراکز دینی و تبلیغی اهل سنت و شیعه و مطالبه دیگر، هدایت فعالیتهای دینی، فرهنگی، اجتماعی و هماهنگ ساختن نهادهای مسئول در رفع نیازمندیهای مذهبی و مشکلات اساسی و دینی مردم است. متاسفانه حاکمیت نگاه جزیرهای و غیرتعاملی یک از آسیبهای جدی حوزه فرهنگی در استان کردستان است، وجود دستگاههای متعدد با شرح وظایف مشابه، ماموریتهای موازی و هزینههای کلان و فقدان مدیریت کلان نگر ، تبدیل به آفتی شده است که تحرک، پویایی، بالندگی و اثربخشی حوزه فرهنگ را به حداقل رسانده است . مقام معظم رهبری با نگاهی عمیق و آسیب شناسی دقیق حوزههای اجرایی و فرهنگی از نماینده خویش در استان ایجاد هماهنگی و همچنین هدایت فعالیتهای دینی و فرهنگی و اجتماعی مطالبه نموده و بر ساماندهی بیش از پیش تاکید فرمودهاند که امید است با توجه به سوابق درخشان مدیریتی و تجربیات عمیق و جامع و درایت و روحیه مبتکرانه حجتالاسلام و المسلمین سید محمد حسینی شاهرودی ،استان کردستان به زودی شاهد تحولی بنیادین و همگرایی و تعامل جدی و گستردهتر دستگاهها و نهادهای مسئول باشد. پرواضح است نماینده ولی فقیه به شرطی توفیق جامه عمل پوشاندن به مطالبات رهبری را خواهد داشت که عزمی جدی و ارادهای راسخ در همه متولیان و مسئولان محلی و استانی و در اصلاح روشها و منشها به وجود بیاید. همچنانکه مقام معظم رهبری در آخرین فراز از حکم خود کلیه دستگاههای مستقل مسئول در استان کردستان و کشور را موظف به همکاری با نماینده خویش در این استان نمودهاند.
سخنان، احکام و پیامهای مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) همواره حکیمانه، فصیح، بلیغ، مبتنی برنیازها، خلاءها و تبدیل وضعیت موجود به وضعیت مطلوبتر میباشد، چنانچه حکم انتصاب نماینده جدید ولی فقیه در استان کردستان حاوی پیامها و نکات دقیق و قابل تاملی است که توجه به آنها راهگشای حل مشکلات و معضلات استان و کلید توسعه همه جانبه استان به شمار می آید.
مهمترین نکاتی که در حکم انتصاب حجتالاسلام و المسلمین حاج سید محمد حسینی شاهرودی به عنوان نماینده ولی فقیه در استان کردستان وجود دارد عبارتند از:
1- تقدیر از خدمات انجام شده
مقام معظم رهبری در ابتدای حکم، خدمات نماینده پیشین خویش در استان، حجتالاسلام و المسلمین حاج سید موسی موسوی را که بیش از سه دهه از عمر خویش را در کردستان گذرانده و در فراز و نشیبهای منطقه اعم از جنگهای داخلی، هشت سال دفاع مقدس و مقابله باتوطئههای بیشمار دشمنان حضوری موثر ،توام با بردباری، حکمت و شجاعت داشته است، مورد عنایت قرارداده و با کم نظیر توصیف کردن خدمات انجام گرفته ،از ایشان تقدیر نموده است. چنین اقدامی هرچند در عرف اداری امری بدیهی است اما تعابیر بکارگرفته شده و عنایت خاص رهبر فرزانه انقلاب نسبت به خدمات حجتالاسلام و المسلمین موسوی کمنظیر است.
2 – سنگر خدمت به اسلام
جابجایی و نقل و انتقالات در فعالیتهای اداری، اجرایی و مدیریتی امری طبیعی و جزء لاینفک سیستم اداری و اجرایی به شمار میآید. نکته ظریفی که در حکم مقام معظم رهبری به چشم میخورد تعبیر "جابجایی سنگر" است، مقام معظم رهبری به عنوان سکاندار تیزبین انقلاب و فرمانده عالی جبهه اسلام با درایت و هوشمندی خاص خویش تشخیص میدهند که کدام سنگربان در چه موقعیتی در کدام سنگر و موقعیت میتواند کارکرد موثرتر و اثربخشی عمیقتری داشته باشد و براین اساس تصمیمات لازم را اتخاذ مینمایند. تعبیر "سنگر" پیام مهم دیگری هم دارد و آن این است که مدیران، مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی همواره باید خود را در حال دفاع از کیان اسلام و مسلمین و آماده مقابله با توطئههای دشمنان در زمینههای مختلف بدانند و پست و مقام را ابزاری برای انجام وظیفه و خدمتگزاری صادقانه و خالصانه در عرصههای مختلف نظام جمهوری اسلامی بدانند. بدیهی است سنگر اقتضائات و ملزومات خاص خود را میطلبد و یکی از مهمترین اقتضائات آن آمادگی همیشگی و توجه دائم به تحرکات و نقشههای دشمن و پرهیز از غفلت و در یک کلمه برخوردری از بصیرت است است. این مهم بخصوص در استان کردستان که آماج توطئههای فرهنگی متعدد و رنگارنگ دشمن است حائز اهمیت بیشتری است.
3 – ابراز عشق و علاقه به کردستان
مقام معظم رهبری بارها عشق و علاقه قلبی خود به کردستان و مردم کردستان را در سفر به یاد ماندنی اردیبهشت معطر 88 ابراز فرموده و با تعابیر بسیار زیبا مورد تاکید قرار دادند.ایشان کردستان را سرزمین فداکاری های بزرگ ، سرزمین هنر و فرهنگ ، سرزمین صفا و وفاداری و سرزمین مردم با رشادتو با رشد عقلی و آگاهی و استانی فرهنگی نامیده وروحیه مهربان و با صفای مردم این دیار را ستودند
، فرازی از حکم انتصاب حجتالاسلام و المسلمین سید محمد حسینی شاهرودی نیز ناظر به اظهار محبت و لطف مجدد مقام معظم رهبری به کردستان و مردم خونگرم این خطه میباشد. اگر کسی بخواهد تعریفی از کردستان و کردستانی داشته باشد با مراجعه به دیدگاههای رهبر فرزانه انقلاب به دقیقترین و جامعترین تعاریف دست پیدا خواهد کرد. تعریفی که از کرد و کردستان در این بخش از حکم انتصاب آمده عبارت است از، ایمان عمیق به اسلام، وفاداری جوانمردانه و فداکارانه به ایران و نظام اسلامی، عشق به اهل بیت (علیهم السلام)، سربلند در میدان آزمون افتخارآمیز دوران سخت جنگ تحمیلی و تهاجم گروههای ضد انقلاب و مردمی غیور، مومن و علمای مبارز و نجیب.
4- توصیف شخصیت حجتالاسلام و المسلمین حاج سید محمد حسینی شاهرودی
رهبر فرزانه انقلاب از بین ابعاد شخصیتی نماینده جدید خویش در استان کردستان آراستگی به زیور علم و عمل و برخورداری از درایت و ابتکاررا مورد عنایت قراردادهاند. با مطالعه ای در زندگی حجتالاسلام و المسلمین سید محمد حسینی شاهرودی به این نکته پی می بریم که ایشان دارای مدارج عالی حوزوی ، سابقه ممتد تدریس در حوزه و دانشگاه و فعالیتهای پژوهشی و آموزشی عمیق ، کاربردی و مبتکرانه بوده و از خاندان مرجع بزرگ حضرت آیتالله العظمی حسینی شاهرودی میباشد و خود نیز سالها در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای و اساتید گرانقدری همچون حضرات آیات عظام مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی، شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی و هاشمی شاهرودی تلمذ کرده و از فیوضات علمی و عملی این بزرگان بهرههای فراوانی برده است . تقوی و فروتنی، اخلاص و سادهزیستی، مردم داری وخدا محوری از جمله خصال نیکو و ویژگیهای اخلاقی بارز ایشان است که حتی در اولین برخوردتوجه انسان را به خود جلب می کند .

* تا پاکیزه نباشی، پاکیزه نمی دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. اول باید باطن را پاکیزه کنم.
حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی، غضب را در همین مجلس دفن کنی و بروی! الان ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم پس چه می شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی کنیم؟
وقتی بررسی کنیم می بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می کنیم.
آیت الله بهاالدینی می فرمودند: پرخاش برکات زندگی را می برد.
جوان عزیز، خدای نکرده به مادرت تند بگویی! روی رستگاری را نمی بینی؛ به پدر تندی کنی رستگار نمی شوی.
حلیم(صبور) بشویم! اگر بخواهیم از نعمت های باطنی بهره مند شویم باید ظرف درونمان پاکیزه باشد و ظرف درونمان وقتی پاک می شود که آلودگی ها را کم کنیم.
* کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب، یا ایها الکلب ابن کلب( ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مساله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بودکه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام. نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم می نوشتیم خودتی!
*یکی از علمای تهران برای من می گفت: کتاب فروشی بود که کتب اولیای خدا را چاپ می کرد. کتاب افرادی چون آقامیرزا جواد ملکی تبریزی و شیخ محمد بهاری و امثال اینها را چاپ می کرد. این کتاب فروش گفت: در محل ما یک مرد صالحی بود که چند نفر پشت سرش نماز می خواندند. کمی درس دین خوانده بود و آدم خوبی بود. کتاب آقامیرزا جواد ملکی تبریزی را که چاپ کردیم، گفتم این مرد صالحی است و یکی از این کتاب ها را دادم ایشان بخواند. فردا آمد و کتاب را طوری گرفته بود که العیاذبالله انگار نمی خواهد دستش آلوده بشود. کتاب را انداخت روی میز و گفت این ها چیه شما چاپ می کنید؟ دیدم عجب این آدم کشش کتاب آقامیرزا جواد را ندارد. حالا می خواهد اسرار اهل بیت را متحمل بشود؟
چهل روز است هر سبزه میروید، هر گل میشکفد، هر چشمه میجوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلبها شراره میزند.
آنان که رنج بزرگ پیمانشکنی بر جانشان پنجه میکشد و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند، و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمههای نیمسوخته دیدند اینک برآشفتهاند، بر خویش شوریدهاند، شلاق اعتراض بر قلب خویش میکوبند و اسب جهاد زین میکنند.
چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوانکوب فریاد نشنیده. چهل روز است استبداد بر خود میپیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.
اینک هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیدهترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.
نهال نورس اصغر به ثمر نشسته است. درخت تناور قامت عباس میوههای معطر و ناب صدق و صفا و وفا به رهگذران و رهروان میبخشد.
اربعین است. کاروان به مقصد رسیده است. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است. آفتاب از پس ابر شایعه و تهمت و دروغ و فریب سر برآورده و پشت پلکهای بسته را میکوبد و دروازه دیدگان را به گشودن میخواند.
اربعین است. هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن. هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن و کدامین دست محبتخیز است تا دستی را که چهل روز از گودال به امید فشردن دستی همراه برآمده بفشارد؟ کدامین سر سودای همراهی این سر بریده دارد و کدامین همت ذوالجناح بیسوار را زین خواهد کرد و در کربلایی که امروز به وسعت جهان دامن گسترده، حسین را یاوری و همراهی خواهد نمود؟
***
آن روز که خونینترین حماسه تاریخ در سرزمین طوفانی طف رقم زده شد و خلوص و ایثار و عرفان در زیباترین تجلی رخ نمود، ذهن حقیر و باور بسته حق ستیزان این بود که همه چیز تمام شده و حاصل تلاش رسولالله، رنجهای امیرالمؤمنین، حلم حسن و پاکبازی صحابه و انصار پاک پیامبر به زاویه نسیان و فراموشی سپرده خواهد شد.
کوفه و دمشق پایگاه جشن و سرور جلادان و صحنه عربده مستانه خونخواران شد. هزاران نوازنده، پایکوبان و شادیکنان در مدخل ورودی شهر دمشق با لباس گرانقیمت و زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا ایستاده بودند.
همه را اندیشه این است که با فرونشستن غبار میدان کربلا، قیام و جهاد و حماسه مرده است و با بلعیدن گودال خون حسین (ع)،همه سرها فرو شکسته است. اما خروش رعدگونه زینب (ع)، تندر خشم سجاد (ع) و ترنم و نجوای حسین بر نیزه،همه چیز را منقلب کرد. نطفه قیام و اعتراض بسته شد. شهر یکپارچه ضجه و ناله و اشک شده بود و باران کلام زینب جانها را میشست. نقابها برمیافکند و دشمن را در رسواترین و خوارترین شکل ممکن در منظر نگاه مردم مینشاند.
از آن روز تا کنون شیعه این وارث بلافصل کربلا، این عاشق همیشه حسین (ع) دمی از تکاپو نیاسود. آخرین فریاد حنجر خونین حسین را لبیک گفت. رنج و شکنجه و تبعید و زندان و شهادت دید. تازیانه و توهین و تمسخر، خفقان و تنگنا و اسارت، گرسنگی و تشنگی و آوارگی در کنار خود احساس کرد و با این همه نستوه و استوار، پرشکوه چون کوه، جاری چون دریا، یکرنگ و رفیع چون آسمان، در مقابل حوادث و مصائب پایمردی کرد. شیعه با سلاح اشک، این بهترین و زیباترین سلاح مظلومیت به رسوایی دشمن پرداخت.
روضه و مرثیهخوانی، عزاداری و سوگواری حافظ حریم اسلام بوده است. اینها قلبها را به کربلا گره میزند. گریه و اشک، سینهها را مستعد دریافت هر پیام و کلام میسازد.
اشک صادقانهترین و صامتترین و در عین حال گویاترین زبان درون انسان است. اشک ترجمان اندوه عقب افتادن چهارده قرنه ما از قافله حسین است و چه چیز جانسوزتر از آن که حسینمان بخواند، یار بطلبد و خیامش غارت گردد و ما برای همراهی و یاوری نباشیم؟
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ
خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود که کامیاب شد
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
به بزرگداشت تو، گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
و میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ
گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانتدار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعدهاى که به تو داده،
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ
و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،
و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ
و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
خدایا من تو را گواه مىگیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،
گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحمهایى پاکیزه
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،
که آلودهات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش و در برت نکرد از لباسهاى چرکینش
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،
و گواهى دهم که به راستى تو از پایههاى دین و ستونهاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،
و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافتهاى
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانههاى هدایت
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ
و رشتههاى محکم (حق و فضیلت) و حجتهایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،
و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد
فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.
و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
آمین اى پروردگار جهانیان.