
الان ببینید بسیاری اوقات وقتی می نشینیم بیشتر صحبت ها در مجالس و محافل راجع به غیر است و منجر به غیبت می شود. در حالی که کلی حدیث داریم درباره غیبت که غیبت ایمان را کم می کند، مانع استجابت دعا می شود و... خیلی ضررها دارد ولی می بینید حتی بعضی مسجدی ها، حاج آقاها، هیئتی ها، حاج خانم ها و گل سرسبدها هم از این غیبت روی گردان نیستند. نفس اماره است بالاخره.
*گاهی وقت ها آدم شک می کند، خدایا من آمرزیده شدم یا نه؟ این شک بد نیست ولی مادامیکه به حد وسوسه نرسد. اگر این حالت مختصر باشد خوب است. انسان تحریک و تهیج می شود به استغفار بیشتر. اما در بعضی ها به حد وسوسه می رسد. جوانی آمد پیش من گفت: "من همه اش شک دارم که خدا من را بخشیده یا نه!" دیدم نه. این دیگر باید گل گاو زبان بخورد! نباید بگذارید به حد وسوسه برسد. همه چیز باید معتدل باشد.
*سابق بر این در تهران ختم صلوات می گرفتند. حالا نمی خواهیم انتقاد کنیم. بعضی اوقات از حبوبات هم برای شمارش استفاده می کردند. نخود، لوبیا و... چهارده هزار صلوات می فرستادند. آمدند خدمت آقای بهاءالدینی گفتند: آقا چند مرتبه صلوات بفرستیم. فرمودند یک مرتبه. اگر حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صدهزار تا بفرست... .
*آقا بیست دفعه رفته عمره. می گویند بیا دفعه بیست و یکم پول را بده خرج ازدواج یک دختر آبرودار بشود. می گوید نه، نمی توانم. حالا پول را می داد خرج آن دختر چه می شد؟ اجازه بدهید یک حدیث بخوانم ببینیم چقدر ما غافلیم! در حدیث داریم که وقتی مومن می میرد، یک صورت خوش با او وارد قبر می شود( قبلا توضیح دادیم که این قبر، قبر قبرستان نیست. منظور قبر برزخی است.) و با او انس می گیرد. به مومن می گوید: "نترس! من با تو هستم. این آفت های مربوط به قبر برزخی به تو نمی رسد."
تا زمانی که قیامت برپا می شود. مومن را از آتش ها و آفت ها به راحتی عبور می دهد و او را به در بهشت می رساند. مومن می پرسد: تو کیستی؟ خدا رحمتت کند که این همه من را کمک کردی! این جواب را اگر آن آقا بشنود چمدان عمره را می گذارد زمین. (هرچیزی که قداست ندارد. تشخیص قداست با خداست. فردی بود زمان پیامبر در جنگ کشته شد. اصحاب می گفتند شهادتت مبارک! پیامبر فرمود: دست نگه دارید. این مرد شهید راه خر است. در لشگر دشمن خری دیده بود که به طمع آن در جنگ شرکت کرد و در نهایت هم در راه همان خر کشته شد.) حالا آن صورت خوش به مومن این جواب را می دهد: من آن شادی هستم که تو داخل قلب برادر و خواهر دینی خود کردی. عزیز من دل مردم را شاد کن! حالا پول را بده به این سال بعد برو سفر عمره!
* بعضی ها در دعای کمیل فراوان دروغ می گویند. دروغ نه به معنی اخباری ، به معنای تعارف با خدا. می گوید: صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک. ای دروغ گو! تو حاضر نیستی یکی از لذت هایت را کنار بگذاری. یا مثلا در جای دیگر می گوید:" پروردگارا من هر چه تو بخواهی و هر چه بگویی من تسلیمم!" ولی تسلیم نیست. یک باب بزرگ داریم به اسم تسلیم. متاسفانه خیلی از مدعیان فضل و کمال که ادعای تدریس اخلاق دارند تسلیم را حلاجی نکرده اند. این نکته را یادگار داشته باشید هر که را صاحب کرامت دیدید برای تسلیمش بوده. بله؛ می گوید من تسلیمم ولی تسلیم نیست. بعضی ها شعار می دهند. حضرت سجاد(ع) رسید به کسی که دعا می خواند. می گفت: اللهم انی اسئلک البلا و الصبر علی البلا( خدایا از تو بلا می خوام و صبر بر بلا) حضرت فرمود: این چه حرفی است که می زنی؟ پرسید: چه بگویم؟ آقا فرمود: بگو الهم انی اسئلک العافیه و شکر علی العافیه( خدایا از تو عافیت می خواهم و شکر بر عافیت)
*سید بحرالعلوم سخنی دارد که در نماز اگر رعایت شود انسان هیچ وقت به راه کج نمی رود و به دروغ نمی افتد. سید در شعرش می آورد(ترجمه شعر): "در نماز که می گویی ایاک نعبد حذر کن که دروغ نگویی!"
خوب حالا ما که نمی توانیم نماز نخوانیم ولی سعی کنیم کاری کنیم که در این حرف صادق باشیم. البته خدا ارحم الراحمین است. ما از آن افرادی نیستیم که مردم را سرد کنیم. همیشه باید بین خوف و رجا تعادل برقرار باشد. پدرم می گفت اگر بنده ای خواست خودش را برای خدا لوس بکند بهتر است کفه رجا را سنگین تر بکند. البته این به معنای این نیست که بنده جرات گناه پیدا کند. اتفاقا برعکس. بنده اگر بداند رحمت خدا چقدر زیاد است جراتش بر گناه کم تر می شود.
*باید از فرار نعمت ها ترسید. حالا اگر نعمتی را از دست دادی، نه این که عوام بازی در بیاوری، باید با تمام جانت بگویی "یا مقیل الاثرات". چند دفعه بگم؟ کجا بگم؟ کنار بگذارید این حرف ها را! این قلعه ها را بشکنید! اقاله یک بحثی است. توضیح اینکه: شما خانه را فروخته ای. پول را هم گرفتی. آمدی می بینی خانم نشسته گریه می کند. می گوید من با این خانه انس داشتم. نزدیک مادرم بودم. عده ای بی انصاف هستند. در تهران فردی خانه فروخته بود بعد پشیمان شده بود. به خریدار گفته بود آقا بیا خانه را پس بده! گفته بود:" بهت می فروشم. از دیشب قیمت ها فرق کرده. پس بده یعنی چی؟" اما بعضی ها اقاله می کنند. می گوید: "آقا عیب ندارد. پولم را بده، خانه را پس بگیر." این را می گویند اقاله. روایت داریم که هر کس با مومنی اقاله کند، خدا در قیامت لغزش هایش را اقاله می کند. اقاله یعنی نادیده گرفتن.
*ما منکر عذاب نیستیم نعوذبالله. ولی این روش خوب نیست که مرتب با عذاب بخواهیم مردم را به خدا نزدیک کنیم. عذاب برای آخر کار است. اصلا بنا نیست کسی عذاب شود. حالا چه و چه می شود که فلان بنده عذاب می شود. از طریق رحمت مردم را زودتر می شود هدایت کرد. شما وقتی بدانید چه خدای خوبی داری، چقدر مهربان است این خدا؛ بدون جهنم می روی نزدیکش.
"ظهور اسم کریم" را اجازه بدهید توضیح بدهم. یکی از اسما خداوند کریم است. یکی از بزرگان می گفت این اسم در دنیا و آخرت ظهوراتی دارد. کسی که ظهور اسم کریم را در آخرت بداند یک جهنم از خجالت برایش آماده می شود آخرش هم می شود بهشتی. و برای این موضوع مثال می آورد. می گوید شما رفتید خانه کسی. استقبال زیاد، همه را بسیج کرد، پذیرایی مفصل، شربت، غذا، آقا حوله بیارم حمام کنید، ماشین هست برویم بیرون بگردیم، برای شب چه می خواهید، کلی احترام و.... بعدا متوجه بشوید صاحب خانه کسی است که در گذشته در حقش بدی کرده اید. همه آن پذیرایی ها و احترام ها در کامتان زهر می شود.
حالا می گوید بنده که می رود در محشر که عالم کنار رفتن پرده هاست، این جا گناه می کرد می گفت بابا ولش کن، می رود آنجا می بیند گناه عجب زشت بوده. می گویند این کارها را تو کردی و ما تو را بخشیدیم. بیا برو بهشت. می گوید اگر این بنده برود بهشت آن نعمت ها را ببیند و آن گناه ها را به خاطر داشته باشد، شیرینی بهشت زهرش می شود. این جا اسم کریم ظهور می کند و تصرف می کند و گناهانش فراموشش می شود تا بهشت تلخ نشود. به این خدا می شود معصیت کرد؟ گناه بنده را از یادش می برد تا بهشت زهر تنش نشود.
استاد فاطمی نیا در جلسه ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمودند:
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.

منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: "ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت." ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین ... .
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.
گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
1- این روزها حرف زدن سخت شده است. بین مبتدا و خبر ایراد می گیرند. نمی گذارند مبتدا را بگویی بعد به خبر برسی. نمی گذارند جمله کامل بشود.
نمی دانم ما چرا این طور هستیم. زندیق به فردی می گویند که به هیچ چیز معتقد نباشد. یعنی فوق کافر است. کافر داریم که بعضی مسائل را قبول دارد ولی زندیق کسی است که هیچ اعتقادی ندارد.
زندیق ها نقل کرده اند که ما می رفتیم با امام صادق (ع) بحث می کردیم ایشان به قدری زیبا گوش می داد که فکر می کردیم در بحث ایشان را محکوم کرده ایم.
حرف ما که تمام می شد ایشان سرشان را بالا می اوردند همه بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند.
اما ما در برادری و خواهریمان حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدیم. صبر کن! شکر توی کلامت! این شکر این جا به چه دردی می خورد؟ بیچاره زحمت کشیده، انرژی صرف کرده می خواهد نتیجه بگیرد بعد بگوییم شکر توی کلامت! یا وسط بحث اگر از یک جمله خوشش نیاید می پرد وسط حرف. آقا جان کمی صبر کنید! به خدا معلومات بدست آوردن به این راحتی ها نیست.
2- چقدر افترا؟ چقدر تهمت؟ خب! دعا مستجاب نمی شود.
3- خدا با تازه وارد رفتار دیگه ای دارد. جوانان عزیز توجه کنند که در توبه باز است اما نه به معنای عوامانه آن.
شنیدم شخصی گفت من فلان گناه را می کنم. گذاشتم بروم مکه تا توبه کنم.عده ای می گویند مگر چه عیبی دارد؟
اجازه بدهید باطن این حرف را به شما بگویم. متاسفانه معمول شده در جامعه. این فرد معنی توبه را نفهمیده است. توبه این نیست بشینی بگویی استغفرالله ربی و اتوب و الیه. توبه اصلش پشیمانی است. پشیمانی دست تو نیست. دست توست؟ می خواهی بروی مکه پشیمان بشوی؟
چرا وقتی متوجه می شوی قسمتی از مالی که داری متعلق به یتیم است، سریع آن را برمی گردانی؟ چون موجبات پشیمانی فراهم شده است.
پشیمانی از حالات درونی انسان است مثل ترس و وحشت. موجبات ترس وقتی پیش بیاید آدم می ترسد. خوشحالی، ناراحتی و ترس از حالات درونی انسان است و دست او نیست. باید موجباتش فراهم شود.
این فرد که می گوید می خواهم بروم مکه توبه کنم، معنی حرفش این است که می خواهم بروم مکه آنجا پشیمان بشوم. پس چرا اینجا پشیمان نمی شوی؟
حالا در این زمینه کسی هنوز پشیمان نشده ولی به همین اندازه با خودش می گوید خوب است در اعمالم تجدید نظری بکنم! اینها باز خوبند.
عده ای هستند که می گویند ولش کن. مردم کارهایی می کنند که گناهان من پیش آنها مثل نماز شب می ماند. اینهایی که می گویند خوب است با خودم خلوتی بکنم و تجدید نظر بکنم؛ فرموده اند حضرت حق شوری در دلشان می اندازد تا توبه کنند.
علامه طباطبایی می فرماید تواب دو معنی دارد. تواب یک معنایش زیاد توبه پذیر است. اما تواب یعنی کسی که توفیق توبه می دهد و توبه را می پذیرد.
ما یک توبه می کنیم و خدا دو توبه می کند و توبه ما بین دو توبه خدا قرار می گیرد. خدا اول توفیق توبه می دهد، شوری در دل می اندازد. بعد ما توبه می کنیم. دوباره توبه ما را می پذیرد. این توبه دوم خداست.
ذکر هم همین است. اول خدا توفیق ذکر می دهد، بنده ذکر می گوید و خدا ذکر را می پذیرد. به این خدا می شود معصیت کرد؟
پس اگر پشیمان نشوی توبه اصلا صدق نمی کند.
4- چیزهایی بین مردم خیلی رایج شده، فکر نکنید که جایز است. مردم خیلی پشت سر هم حرف می زنند. خدا نعمت عافیت داده، فرد این ظرف عافیت را می کند ظرف غیبت و معصیت.
وارد خانه می شوی، زندگی خوب، غذای خوب و..... بعد غیبت می کنی؟ این نعمت عافیت را چرا ظرف معصیت می کنی؟ خدا عافیت داده پشت سر مردم صحبت بکنی؟
5- سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر بپرسی همه می گویند مار غاشیه، آب جوش و.... ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: "مرگ از هر طرف به سراغ فرد می اید ولی نمی میرد."
زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهر های جاری از عسل و...... ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره کهف است. می فرماید: " اهل بهشت دوست ندارند از بشهت بروند" شما هر جا بروی بعد چند روز خسته می شوی. چون در قرآن آمده که "خالدین فیها ابدا"( در آن جاودانه اند) آدم با خود فکر می کند چقدر در بهشت بمانیم! ولی اینقدر برایت شیرین می کنند که دوست خواهی داشت بمانی.
6- یکی از اهل عرفان گفته به هر بشری زیاد مراجعه کنی آخر از تو منزجر می شود. یک بار، دو بار، سه بار، می گوید این دفعه آمد جواب نده. بد عادت می شود. فقط یک مورد است که هر چه بیشتر مراجعه کنی قدر و منزلتت بالا می رود و آن در خانه حضرت حق است.
7- بعضی ها حرف عوامانه می زنند می گویند نباید چیزی را به زور از خدا گرفت. از این بی معنی تر نمی شود گفت.
خدا که چیزی را به زور نمی دهد. آن چیز را هم که نباید بدهد، نمی دهد. به وقتش هم می دهد.
اجابت دعا بعضی اوقات موانعی دارد. در دعای کمیل می گوییم "اللم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا" خب بعضی کارها مانع از استجابت دعاست.
یکی از این موانع دل شکستن است. پشت سر این و آن حرف زدن است. امروز متاسفانه خیلی معمول شده؛ در مساجد در صف نماز، در هیئت های حسینی می نشینند پشت سر فلان فرد غیبت می کنند.
می فرماید: "هرکس پشت برادر دینی خود غیبت کندکه قدر آن فرد نزد مردم پایین بیاید، از ولایت خدا خارج می شود." تعارف که نیست. باید این کارها را بگذارند کنار، دعا مستجاب شود.
8- خانمی است شوهرش بسیار متدین و اهل نماز و روزه ؛ خانم افسرده شده است. رسیدگی کردیم دیدیم 20 سال این آقا صبح گفته خداحافظ، شب گفته سلام. بله. همان آدم مومن مقدس. نماز جماعتش را با غفلیه و الذنون الذهب اش همه را در مسجد خوانده آمده. بله بعضی ها دین را مسخره کرده اند. دین این نیست که عزیز من.
شب می آید خانه. حاجی شام داریم ، بیاورم؟
با یک لحنی می گوید: چی داریم؟
یک لقمه خورده می گویند حاجی خوابش برد. هیچی. روی حاجی رو بپوشونید! صبح هم بیدار شده نماز و تعقیبات. بعد هم با اخم خداحافظ.
نه یکی نه دوتا بلکه یک گونی پر؛ خانم ها نامه نوشتند. حرفشان این است که جیبمان پر از پول است. طلا، امکانات و خانه بزرگ.... ولی محبت ندیدیم.
این موضوع یک طرفه نیست. از آن طرف آقا داریم که خانم افسرده اش کرده است. اینقدر خانم بداخلاقی کرده آقا نمی داند چه کار کند.
یک خورده بشینید محاسبه ی نفس بکنید. در بهار درختان را هرس می کنند، چندتا گل می کارند. چند تا گل بکارید. گل رافت و عطوفت بکار!
خانم، آقا! ببینم می توانی اخلاقت را خوب کنی! می توانی فریاد نزنی! می توانی غضب را کنترل کنی! وقتی به باغچه رسیدگی می کنند، بعضی گیاه ها را که خشک شده، در بهار از ریشه در می آورند. این تکبر را بندازید دور. گیاه از خود راضی بودن را بنداز دور. پس کی می خواهیم متحول بشویم؟
9- تشیع این نیست که آدم موقع سینه زدن بالا بپرد، اسم امام حسین را نصفه نیمه ببرد.
یکی از اهل علم حالش به هم خورده بود. می گفت عده ای را دیده بود که روی زمین خوابیده بودند روی زمین می کشیدنشان، صورتشان به زمین کشیده می شد و خون جاری شده بود؛ حال اهل علم بد شده بود. ائمه راضی اند به این؟
ما عاشق اهل بیت هستیم اما ببینید واقعا اهل بیت راضی اند از این حرکت؟ وقتی بنا بشود عالم برود کنار ،محور بشود یک جوان؛ این جوان همه کار می کند دیگر.
اعتقادات که نباید از بین برود. ببینیم اهل بیت از ما چه می خواهند. رضایتشان در چیست. شیعه کیست؟ شیعه علامه امینی است که تشیع را روشن کرده و زحمت کشیده است.
شیعه، شرف الدین است. شیعه، علامه میرحامد حسین هندی است و امثالهم. زحمت کشیدند بحث علمی کردند.
علامه امینی زحمت کشیده به این رسیده که حدیث غدیر از 360 طریق نقل شده است. 360 طریق 14 قرن را مستغرق می سازد. آیا امکان دارد 360 نفر که همدیگر را ندیده اند دروغ بگویند؟ با این دلایل محکم حدیث غدیر را ثابت می کند. شیعه ایشان است.
10- سابق بر این در تهران ختم صلوات می گرفتند. هر فرد تعدادی صلوات به عهده می گرفت کلا 14000 صلوات می شد. حالا ما نمی خواهیم انتقاد کنیم. فردی آمد خدمت آیت الله العظمی بهاالدینی گفت آقا ختم صلوات داریم چند دفعه بفرستیم؟ فرمودند "یک مرتبه". با حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صد هزار صلوات بفرست. علامه طباطبایی فرموده بودند یک صلوات برای همه کافی است.
عصر ایران
حماسه نهم دی ماه و حضور عاشورایی مردم حماسه ساز ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مردو زن ایرانی به حساب می آید . حماسه 9 دی نماد عزّت ، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمانهای انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد .
هر چند تحلیل واقع بینانه و احصاء دستاوردها و ارمغان های این حماسه بزرگ نیازمند فرصت و وسعت بیشتری است، اما در این مختصر به 9 دستاورد مهم حماسه بزرگ نهم دی 88 پرداخته می شود .
1. انقلاب اسلامی انقلابی عاشورایی است، انقلابی برگرفته از مطالبات دینی، شعارهای معنوی و شعورهای متأثر از دینداری و دغدغه های اخلاقی، انقلابی که با الهام از نهضت خونین حسینی و به رهبری مردمی از تبار پاکان، سلاله رسول الله(ص)، بزرگ مرجع عالیقدر، حضرت امام خمینی(ره) آغاز شد و با همان مطالبات، شعارها و شعورها پیروز گشت و استمرار پیدا کرد . حضور حماسی مردم در راهپیمایی 9 دی سال 88 یک بار دیگر خاستگاه عاشورایی و ماهیت معنوی انقلاب را یادآور شد و پس از سی سال به جهانیان و عوامل بیخرد و کم فهم دشمن و فتنه گران داخلی و خارجی ثابت کرد که هنوز هم انقلاب و مردم انقلابی، خون حسین ، پیامحسین و مرام را حسین (ع) در بند بند وجود و لحظه لحظه عمر خویش حفظ نموده و هر لحظه که احساس وظیفه کنند با همان شور حسینی به میدان آمده و توطئه دشمن و فتنه فتنه گران را به خودشان بر می گردانند.
2. ولایت فقیه رکن رکین و عمود خیمه انقلاب است، مردم در طی سالهای انقلاب جایگاه رفیع و نقش کلیدی ولی فقیه را در هدایت سکان انقلاب در امواج سهمگین و طوفانهای مهیب بارها و بارها تجربه کرده اند ، آنان به درستی تضعیف جایگاه ولایت فقیه را تضعیف ولایت معصومین (ع) و اطاعت از ولی امر را اطاعت از خدا، رسول و ائمه (ع) می دانند و بدان پایبندند، عشق به ولایت عشق به خداست و عشق به خدا کلید سعادت دینا و آخرت است. فتنه گران به زعم خود پنداشتند با جوسازی، بی خردی، غوغا سالاری و اتهام تقلب نیست به انتخابات و جسارت به مقام شامخ ولایت به اهداف پلید خود خواهند رسید اما آنچه اتفاق افتاد زلزلة مهیبی بود که در کانوناصلی فتنه گران واقع شد و مردم ولایتمدار در یوم الله 9 دی با بیعت مجدد با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اله خامنه ای ( مدظله العالی ) و آرمان های امام راحل(ره) گور فتنه و فتنه گران را کندند و آنان را به زباله دانی تاریخ فرستادند. حماسه نهم دی خط بطلانی شد بر پندارهای غلط و خیالهای باطل کسانی که تصور می کردند که رهبری از پشتوانه مردمی برخوردار نیست و با همین توهم تمام توان خود را در شکستن خیمه انقلاب بکار بردند . اما زهی خیال باطل، امت حزب الله یک بار دیگر اعلام کرد که همچنان سرباز ولایت بوده و در این راه کوچک ترین تردیدی به خود راه نخواهد داد.
3. حماسه 9 دی تمام محاسبات دشمن را به هم ریخت ، دشمن در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری با استفاده از بغض، کینه و بی بصیرتی برخی عوامل داخلی تمام عِدّه و عُده خود را جمع کرد و با عقبه ای بسیار حساب شده و برنامه ریزی شده وارد صحنه شد تا نقشه های شوم خود را عملی کند . اما سیل خروشان مردم آنان را زمین گیر ساخت و اقتدار و محبوبیت نظام اسلامی بار دیگر را به رُخ جهانیان کشید.
4. نهم دی ماه نمایش بصیرت انقلابی مردم بود . بصیرتی که غبارها و نقاب ها را کنار زد و چهره واقعی مدعیان و فتنه گران را نشان داد ، چهره کسانی که به خاطر رسیدن به قدرت از هیچ تلاشی حتی ضربه زدن به ریشه های انقلاب و ارکان رکین نظام اسلامی دریغ نکردند. چهره کسانی که سالها با نقاب انقلاب گری در صفوف مردم نفوذ کرده بودند و ولایتمداری را فقط در شعار و ظاهر و نه در عمل و رفتار از خودشان بروز داده بودند، یقیناً بزرگ ترین پیام حماسه نهم دی ضرورت بصیرت مداری و پرهیز از غفلت بود .
5. یکی دیگر از دستاوردهای مهم نهم دی، انسجام، وحدت و یگپارچگی مجدّد مردم بود. به لحاظ شرایط خاص انتخابات دهم و تبلیغات و جوسازی گسترده و سوء تفاهمات ایجاد شده اختلاف، چنددستگی، مشاجرات و نزاع های فردی و اجتماعی صفوف متحد و منسجم مردم را به شدت تهدید میکرد و راهپیمایی نهم دی، نقش بسیار مؤثر و معجزه آسایی در پیوند درباره دل ها و جانها ایفاء کرد و انسجام مجدد نیروهای انقلابی با محوریت ولایت فقیه و رفع کدورت ها و سوء تفاهامات ناشی از فتنه گری دشمن را به ارمغان آورد.
6. ملی گرایی کاذب ، اصلاح طلبی دروغین و نفاق لطمه های بسیاری به پیکر انقلاب وارده کرده و استکبار جهانی را به نفوذ و رسوخ در بدنه انقلاب امیدوار کرده بود، اما با عنایت الهی و تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب و حضور میلیونی مردم در نهم دی ماه آخرین میخ بر تابوت معاندان، منافقین و فتنه گران زده شد و مرگ قطعی آنان رقم خورد.
7. حماسه نهم دی پیام مهم دیگری داشت و آن زنگ بیدار باش خواص بود . انتخابات دهم به خوبی این مسئله را نمایان ساخت که سطح بصیرت توده مردم و عوام از بسیاری از خواص بالاتر است، در واقع فریادهای کوبنده مردم در راهپیمایی نهم دی تأکیدی مجدد بود به هشدارهای مستمر رهبر بیدار انقلاب مبنی بر هوشیاری و بصیرت خواص و نخبگان جامعه. رهبر معظم انقلاب بارها و بارها نقش و جایگاه و تکالیف نخبگان و خواص را گوشزد کرده بود. معظم له به خواص توصیه کرده بود که هر حرف، هر اقدامی ، هر تحلیلی که به دشمن کمک کند در مسیر خلاف ملت است . ایشان به خواص هشدار داده بودند که خیلی مراقب باشند، مراقب حرف زدن ، مراقب موضع گیری کردن و ... ولی برخی از خواص در این امتحان مردود شدند و حضور آگاهانه مردم این زنگ خطر را به صدا درآورد .
8. فتنه 88 با بهره گیری از حمایت آشکار و علنی استکبار جهانی بخصوص آمریکا ، انگلیس و رژیم صهیونیستی و تکیه بر امکانات رسانه ای مدرن و گسترده فضای یأس و ناامیدی را در میان انقلابیون و نهضت های مقاومت جهان حاکم کرده و نگرانی ها و دغدغه هایی را دامن زده بود ، اما تجلی غیرت و بصیرت عاشورایی امت حزب الله در روز 9 دی تمامی نگرانی ها را برطرف ساخت و یک بار دیگر اقتدار معنوی نظام اسلامی در سطح بین الملل و امید و نشاط دوستداران انقلابی در سطح جهان را به ارمغان آورد .
9. دشمن پس از آنکه از مقابله نظامی و اقتصادی با نظام بهره ای نبرد به جنگ نرم روی آورده و مقام معظم رهبری نیز بارها با عناوین مختلف این مهم را یادآور شده و توجه همگان بخصوص مسئول و نخبگان را به ضرورت هوشیاری در برابر جبهه فرهنگی معاند جلب نمود. فتنه 88 نمادی شفاف از سرمایه گذاری فرهنگی استکبار جهانی برای به زانو درآوردن نظام اسلامی با بهره گیری از عناصر داخلی بود . مردم با حضور آگاهانه و هدفمند خود پیام روشن و قاطع خویش را با صدای رسا اعلام نمودند که در جبهه فرهنگی نیز همچون سالهای دفاع مقدس، مقتدارنه ، آگاهانه و با تجهیز سلاح ایمان، علم و بصیرت با محوریت ولایت فقیه از آمان ها و اصول اسلام عزیز و انقلاب اسلامی حراست نموده و این مسیر پر افتخار را تا فتح قله های فرهنگی و علمی جهان ادامه خواهند داد .

بین عاشورا و انتظار پیوندی عمیق و ناگسستنی است . در واقع می توان گفت انتظاربر گرفته و استمرار قیام سید الشهدا (ع) در کربلا است و پیروان اهل بیت (ع) همواره با اقتدا به عاشورا و الگوگیری از آن حماسه بزرگ چشم به افقی روشن و صبحی صادق دارند و با کوله بارایمان ، شهادت طلبی و ایثار چشم انتظار منتقم ثار الله هستند . این پیوند به روشنی در روایات وارده از اهل بیت (ع) از زوایای گوناگون مطرح شده است که برخی سر فصل های آن را تقدیم دوستان عزیز می کنم :
1 - مهدی (ع) فرزند حسین (ع) است .
2 - مهدی (ع) خونخواه و منتقم حسین (ع) است.
3 - نام و یاد امام حسین (ع) اولین کلام و ندای مهدی موعود (ع) هنگام ظهور است .
4 - شعار یاران حضرت حجت ( ع) چیزی نیست جز : یا لثارات الحسین
5 - ظهور حضرت مهدی (ع) در روز عاشورا واقع خواهد شد .
6 - طبق روایتی از امام عسکری ( ع) امام حسین (ع) در رکاب حضرت مهدی (ع) رجعت کرده با اهدافی مشترک و یارانی مشترک پرچم ایمان و عدالت را در سرتاسر گیتی به اهتزاز در خواهند آورد و گلبانگ ملکوتی لا اله الا الله و محمد رسول الله را در جهان طنین انداز خواهند فرمود.
"وتر الموتور" به معنای مصیبت زده و مظلومی است که انتقام او گرفته نشده است . حال سوالی پیش می آید و آن این است که مگر انتقام آن حضرت و سایر شهدای گرانقدر و مظلوم کربلا در جریان قیام مختار گرفته نشد ؟ پس چگونه در این فراز از زیارت عاشورا تعبیر" انتقام گرفته نشده" برای امام (ع) بکار رفته است .؟
پاسخ : انچه مختار انجام داد انتقام خون به ناحق ریخته شده امام حسین (ع) به عنوان شخص حقیقی به حساب می اید که از آن به" مصیبت عظیم "تعبیر می شود اما ما همچنان در انتظار انتقام" مصیبت اعظم" که همانا غصب خلافت و امامت آن حضرت و سایر معصومین (ع) است قرار داریم که انشا الله با دستان مبا رک صاحب الامر امام زمان (ع) محقق خواهد شد .از این رو در زیارت عاشورا می خوانیم:
فا سئل الله الذی اکرم به مقامک و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم .........
تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، انقلابی دیگر
اولین نشست اندیشه های راهبردی که با هدایت و سکانداری رهبر فرزانه انقلاب برگزار شد بارقه های امید و نشاط را شعله ور ساخت و یک بار دیگر نقش محوری رهبری و همچنین پویایی نظام اسلامی را نمایان ساخت.
در نظام جمهوری اسلامی علم به روز و تجهیز به فنون و اندیشه های نوین و آینده نگری بر مبنای عدالت و پیشرفت که شعار دهه چهارم انقلاب اسلامی است یک اصل کلیدی و امری حیاتی به شمار آمده و براین اساس اندیشه های راهبردی برای تدوین الگوی اسلامی ایرانی یک ضرورت و به بیانی انقلابی دیگر در مسیر پیشرفت و تعالی نظام برآمده از اسلام و مطالبات ارزشمدارانه مردم و انتظارات جامعه جهانی از آن است.
اکنون که با عنایات الهی و درایت پیامبرگونه امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) سه دهه با شکوه از انقلاب پشت سر گذاشته شده و دهه چهارم توسط رهبری تیزبین و آینده نگر انقلاب به عنوان دهه عدالت و پیشرفت نامگذاری شده ضرورت تدوین الگوی مبتنی بر ارزش های معنوی برگرفته از اعتقادات مستحکم و راسخ توحیدی و متکی به مبدا و معاد و همچنین نیازها، خلاء ها و ظرفیت ها و اقتضائات جامعه ایرانی بر هیچ کس پوشیده نیست.
پس از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ایران به شکوفه نشست انتظار تدوین الگویی بومی و متکی به مبانی اعتقادی و مبتنی بر اندیشههای خلاق و ظرفیت های نرم افزاری و فکر بلند ایرانی انتظاری شایسته و بایسته است.
امام راحل(ره) با اتکا به خدا، ایمان راسخ و قلبی مطمئن ، انقلابی منحصر به فرد را در جهان به یادگار گذاشت و اهداف بلند و آرمان های الهی خویش را با شعار "ما می توانیم" و با نگاهی تکلیف مدارانه به دنیای غفلت زده و عصر جاهلیت مدرن عرضه کرده و با اندیشه های آسمانی خویش دنیا را مسخٌر گردانید و امروز خلف صالح آن پیرفرزانه، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) همان اهداف و رویکردها را در قالبی نوین و اندیشه ای منطبق با شرائط و اقتضائات دنیای امروز و اهداف متعالی نظام در دهه های بعدی مدیریت و هدایت می نماند.
بدیهی است نیل به ان اهداف بلند بدون همت مضاعف و کار مضاعف محقق نمی شود.
نباید اجازه داد این مسئله مهم نیز مانند برخی از موارد مشابه با برخوردی شعاری و تئوری مواجه شده و صرفا با تکرار سخنان رهبری نظام ، توسط متولیان امور، هدف واقعی و نتایج عملی آن به فراموشی سپرده شود.
نگاه تخصصی به الگو و پیشرفت مبتنی بر استفاده از ذخیره انبوه نرم افزاری و ظرفت های بالای فکری نخبگان کشور است وباید از تمامی افکار و اندیشه های موجود بهره برد و به تعبیر رهبری نخبگان را درگیر این موضوع نمود.
براین اساس تمام برنامه ریزی ها و برنامه ها باید دارای عقبه اندیشه ای، علمی و فکری شده و پیوست علمی و فکری به عنوان ضرورتی کلبدی به رسمیت شناخته شود.
مقام معظم رهبری در سخنان پیشین بر تشکیل اطاق های فکر بخصوص در حوزه فرهنگ تاکید کرده اند، آنچه از اولین جلسه اندیشه ها ی راهبردی برای تدوین الگوی پیشرفت استفاده می شود حضور نخبگان با افکار، ایدهها و دیدگاهها ی مختلف و بهره گیری از سلایق متفاوت فرهنگی و حتی سیاسی است، مراقب باشیم این امر مهم نیز مانند بسیاری از امور در بازی های سیاسی گرفتار نشده و آن را با عینک تنگ جناحی و حزبی محدود نکنیم ، همچنانکه در اولین روز پس از برگزاری جلسه برخی رسانه ها و سایت ها با نگاه کوته بین و کوچک خویش و برخورد گزینشی با این نشست آن را مصادره به مطلوب نمودند.
نکته مهم دیگری که باید مورد دقت قرار گیرد نگاه جامع و مانع رهبری به طرح تدوین الگوی پیشرفته است .برخلاف دهه های پیشین که بعضا دچار افراط، تفریط و نگاههای تک بعدی و توسعه های تک جانبی شدیم، رهبر معظم انقلاب پیشرفت همه جانبه و متوازن را مورد تاکید قرار داده و چهار عرصه مهم و اساسی فکر، علم، زندگی و معنویت را به عنوان ارکان پیشرفت و تعالی مطرح نموده و بخصوص بر محوریت معنویت به عنوان زمینه ساز پیشرفت در سایر عرصه ها تاکید کردند.
بنابراین نگاه توامان به دنیا و آخرت مردم و توجه به سعادت مادی و معنوی جامعه امتیاز منحصر به فرد این طرح خواهد بود که در صورت عملیاتی شدن و پیدایش آثار و برکات آن نه تنها ایران که دنیا را متحول خواهد ساخت.
در این نشست مهم، رهبر انقلاب به نکته دیگری هم اشاره کردند و آن کلان نگری مسئولین در برنامه ریزی ها بود که از آن به ریل گذاری تعبیر فرمودند که باید مود توجه سیاستگذاران و برنامه ریزان قرار گیرد.
پرواضح است پس ازسه دهه انقلاب، دوران آزمون و خطا و برنامه ریزی های مقطعی و کم ثمر گذشته است و مدیران نظام باید خود را با کلان نگری و سیاست های کلان آشنا ساخته و از درگیر کردن خود و ظرفیت های نظام در کارهای کوچک پرهیز نمایند.
مسئله ظریف و البته بسیار مهم دیگری که در سخنان حکیمانه رهبری وجود داشت نگاه توامان اسلامی – ایرانی بود.امری که تا همین چندی پیش هم مورد مناقشه و جنجال بین نیروهای خودی در جنبه فرهنگی نظام قرارداشت.
نگاه های افراطی و تفریطی به این قضیه آنقدر جدی بود که می رفت به چالشی برای نظام تبدیل شود اما تحلیل جامع و کامل رهبری در توجه به اسلامیت و ایرانیت در طرح راه را بر کوتاه بینی ها و کج فهمی ها و سوء تفاهمات موجود بست و همگان را به تامل بیشتر و دقیق تر در این قضیه فرا خواند.
مهم تر اینکه بخشی از سخنان رهبر ناظر براین مطلب بود که اگر بر تدوین الگوی اسلامی و ایرانی تاکید می شود به معنای قهر نمودن با دانش غربی و تجربیات کشورهای دیگر و دیدگاه های اندیشمندان جهان نیست بلکه به این معنی است که باید از دانش و تجربه دیگران نیز بهره برد اما بهره ای فعال نه منفعل، بهره ای مبتنی بر بصیرت، عزتمندی و حکیمانه
و آخرین نکته که به نظر راقم این سطورمهم است توجه به تعامل و هم افزایی تدوین الگو با سایر طرح ها از قبیل چشم انداز بیست ساله نظام، نقشه فرهنگی و مهندسی فرهنگی است که باید با دقت و ظرافت مورد عنایت قرار گیرد.

آنچه که در ادامه می آید گوشه ای از سخنان این نادره روزگار است:
در کتاب غوالی اللئالی تالیف ابن ابی جمهور احسائی روایت شده است که نبی اکرم(ص) میفرماید: «اغد عالماً او متعلماً اومستمعاً او محباً لهم ولاتکن الخامس فتهلک».
یا باید دانشمند باشی و راه را بدانی، داداش جون! یا متعلم باشی مثل شماها، یا مستمع و شنونده علم، ـ البته در شما دو حیثیت جمع است، هم متعلماید هم مستمع و شنونده ـ یا اینکه دوستدار اهل علم باشید و پنجمی نباشید که هلاک خواهید شد.
بنای پروردگار عزیز ـ جلوعز ـ بر آمرزش است. این روایت را شاید بعضی از آقایان اهل علم بنا بر مصالحی که در نظر دارند، نمیخوانند.
سؤال میشود: خوب باباجان! تو عالم بودی؟ جواب میدهد: نه!
متعلم چطور؟ نه!
مستمع چطور؟ نه!
دوستدار اهل علم چطور؟ نه!
در یک سفرهای با عالم همخوراک بودهای؟ نه!
همهاش نه! منفی!
با عالمی همنام هستی؟ بله، اسمم مثلاً عبدالله، حسن، تقی است.
خطاب میشود: خیلی خوب ببریدش بهشت.
رحمت خدا تا این حد است، آقاجان من!
نسبت عالم به غیر عالم، نسبت پیغمبر(ص) به امت
یا عالم باش، یا متعلم، یا مستمع، یا دوستدار اهل علم.
الحمدلله دو حیثیت در شما جمع است، هم متعلماید هم مستمع. یعنی هم گوش میدهید و هم یاد میگیرید. اگر پنجمی باشی، هلاک خواهی شد.
شخصی عرض کرد: یا رسول الله! یک نفر بعد از آنکه نمازش را در مسجد میخواند، عبا را بر سرش کشیده و میرود. یک نفر دیگر هم وقتی که نمازش تمام شد، برای ما مسئله شرعی میگوید و حدیث میخواند.
حضرت فرمود: نسبت دومی به اولی، مثل نسبت ما به شماست!
ببین داداش جون! تعلیم علم، شغل انبیاست. شهید(ره) در کتاب آدابُ المتعلمین میفرماید: آن عالم عاملی که اسلام را در میان مردم پیاده میکند، نسبت به مقام پیامبران یک درجه فاصله دارد. اینقدر درجهاش بالاست. بله، باباجان من! پس بنابراین، اول انبیاء شفاعت میکنند، بعد علماء، بعد شهداء. این هم اشارهای بود به موقعیت شما.
طلب علم نافع
آن علمی را باید طلب کرد که مورد نظر خاندان عصمت بوده و مورد دستور و خطاب پروردگار است.
نبی اکرم(ص) عرض میکردند: «اللهمّ إنّی اعوذ بک من علمٍ لا ینفع». از بیان حضرت معلوم میشود که یک علم غیر نافع داریم و یک علم نافعی که نفع میبخشد.
اوحی الله تعالی الی داود: «تعلّم العلم النافع قال: ما العلم النافع؟ قال أن تعرف جلالی و عظمتی و کبریائی و کمال قدرتی علیکل شیء فهذا الذی یقربک الی».
من هر چه بگویم: علم، کسی که علم اصول میخواند زور میآورد به علم اصول. آن کس که فیزیک یا شیمی میخواند، زور میآورد به فیزیک و شیمی.
اما هیچ کدام از اینها علم نافع نیست، اینها تمامشان طریقیّت دارد، آنچه موضوعیّت دارد، آن علمی است که ما را به پروردگار نزدیک کند.
علم واجب، علم به اصلاح قلب و کمال نفس
از تو سوال میشود، چرا این کارها را نکردی؟ «ما دلک علی صلاح قلبک»، یعنی آن علمی که برای اصلاح قلب تو مفید است، مورد سؤال و مؤاخذه قرار میگیرد که چرا نرفتی یاد بگیری؟
در بعضی از روایات هم بیان شده که «طلب العلم فریضة علی کل مسلمٍ و مسلمة و هو علم الانفس».[1] یعنی علمی واجب است که به واسطهی آن در صدد استکمال نفس خود باشی.
[1] - قال رسول الله صلی الله علیه وآله: طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة و هو علم الانفس. مصباح الشریعة المنسوب للامام الصادق علیه السلام /22
1342یادآور خروش غریبانه مردی الهی از گوشه حجره های فیضیه قم در روزگار غربت اسلام است . مردی که از حرم اهل بیت همه گان را به مبارزه با طاغوت و دفاع از اسلام فراخواند و انقلابی نوین و استثنایی را بنیان نهاد .
1342یادآور عزم راسخ و اراده آهنین مردی است از تبار نور که با ایمانی عمیق ، قامتی استوار و قلبی مطمئن چشم به دنیایی فارغ از زور و زور و تزویر داشت و نگاهی نافذ و امیدوار به رفع ظلم و ستم و استقرار نظام اسلامی در کشور ایران به عنوان پیش درآمدی بر حکومت عدالت گستر مهدی موعود (ع) .
و 1404تابلو عزت ، عظمت ، کرامت و اقتدار نظامی است که با اتکاء به خدا ، محوریت ولایت فقیه و خروش مردمی غیرتمند و جوانانی جسور و هوشمند در سال 1342 آغاز و در سال 1357به شکوفه نشست و ثمرات درخشان خود را به رخ جهانیان کشید .
آری ، 1342 نماد خواستن بود و 1404 نماد توانستن .اگر امام (ره) از همان ابتداء قیام در میان سیل نا امیدی ها و کار شکنی ها ندا برآورد " ما می توانیم " ،و همواره برحاکمیت الله وکارآمدی دین در اداره جامعه به عنوان یک اصل کلیدی تاکید داشت ، در سال 1404 همه به روشنی خواهند دید به رغم توطئه های بی شمار دشمنان و علیرغم میل بد خواهان نه تنها توانستیم از کشوری کاملا وابسته ، زبون ، ضعیف ، فقیر و غرق در فساد ، سرزمینی آزاد ، مستقل ، قوی ، توسعه یافته و برخوردار از مردمی باایمان و پرشور بسازیم که پا را فراتر گذاشته ، اراده کرده ایم بهترین باشیم و با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامه ریزی شده و مدبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی ، در چشم انداز بیست ساله :
جامعه ی ایرانی در افق این چشم انداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
• توسعه یافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی، با تاکید بر: مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسان ها ، و بهره مند از امنیت اجتماعی و قضایی.
• برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی.
• امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت.
• برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر،فساد، تبعیض و بهره مند از محیط زیست مطلوب.
• فعال، مسئولیت پذیر، ایثارگر، مومن ، رضایت مند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه ی تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.
• دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه ی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرم افزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل.
• الهام بخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقه ای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره).
• دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
البته تحقق این امر منوط به ایمان مضاعف ، همت مضاعف ، کار مضاعف و اراده ای مضاعف است . سند چشم اندار باید در اولویت و محوریت تمتم برنامه ریزی ها قرار گرفته و به تعبیر رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) همه آن را بخوانند ، کار کنند ، تحلیل کنند و همه وقت خود را مصروف اهداف آن نمود . (27/3/83)
خطر بزرگ این است که چشم انداز نظام جمهوری اسلامی در کوچه پس کوچه های فعالیت های اجرایی ،دعواهای جناحی و برداشت های سلیقه ای ذبح شود . چنانچه هشدار مقام معظم رهبری ناظر به همیم مطلب است که :
بزرگترین خطر این است که چشم انداز تعریف شده و هدف های تعریف شده را گم کنیم و نبینیم . نگذارید عبارها و ابرها جلوی این هدف ها و آرمان ها را بگیرد (20/3/83)
در بیانی دیگر فرموده اند :
ممکن است فعالیت های کاری ما یا ابتکارها و دیدگاه های نو و نیروهای پر نشاط و نو به نو تغییر پیدا کند ، لکن سیاست های کلی مان نباید دچار التهاب و اغتشاش شود . یعنی خط سیاسی مستمری که در سند چشم انداز دیده شده باید ادامه پیدا کند .(4/6/83)