سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید و آن را با بردباری و آرامش بیارایید [امام صادق علیه السلام]

 

تاکید رهبر انقلاب اسلامی به مسئولین برای کار فوق‌العاده، فوق‌عادت و مضاعف در حـوزه رفـع آسیب‌های اجتماعی

مردم عائله ما هستند

زلزله‌ی بم که آمد، خانه‌های مردم همه تخریب شد مردان،  زنان و کودکان زیادی زیر آوار باقی مانده بودند. شدت آسیب‌ها و لطمات به حدی بود که مردم مستأصل مانده بودند. 26 هزار کشته و 30 هزار زخمی عدد کمی نبود. چشم همه‌ی مردم داغدار به مسئولین بود بلکه کاری کنند. هنوز چند ساعت از حادثه نگذشته بود که رهبر انقلاب در پیامی، از همه‌ی مسئولین خواستند که با همه‌ی توان به کمک مردم بشتابند. اما ایشان به همین پیام اکتفا نکردند. دو سه روز از زلزله نگذشته بود که شخصا وارد بم شدند تا از نزدیک در جریان کمک‌های امدادی قرار بگیرند. اما این اولین و آخرین بازدید ایشان از بم نبود. 18 روز بعد از آن، مجددا رهبر انقلاب وارد بم شدند. این بار با لباس مبدل به میان مردم رفتند و از نزدیک با آنها حرف زدند و مشکلات‌شان را شنیدند. مردم که "آقا" را دیدند، آرام شدند.

آسیب‌های اجتماعی مانند آسیب‌های طبیعی‌اند؛ مانند زلزله که می‌تواند بنای خانه‌ها را تخریب کند، این آسیب‌ها بنیان خانواده و اجتماع را برهم می‌ریزد. اگر به موقع و به‌هنگام شناخته شود و یا پیشگیری شود، احتمال کاهش خسارت‌ها افزایش خواهد یافت. اما اگر نسبت به آن غفلت شود؛ خدای نکرده ممکن است بنای جامعه را متزلزل کند. «درست است که ما در کشور در درجه‌ی اول مسئله اقتصاد را داریم و خود مشکلات اقتصادی هم [به عنوان] یکی از آن عوامل ریشه‌ای این مفاسد، مورد توجه ما است، لکن مسئله‌ی مفاسد اجتماعی با شرحی که در جلسه‌ی قبل داده شد، یکی از بیماریهایی است که هر روزی که بر آن بگذرد و علاج نشود، عمق بیشتری پیدا می‌کند و علاجش دشوارتر خواهد شد. لذا مسئله فوق‌العاده مهم است.شاید از نگاه جامعه‌شناسانه، وجود آسیب‌های اجتماعی در هر اجتماع بشری امری طبیعی باشد، اما در شأن کشوری که آرمان «ساخت تمدن نوین اسلامی» دارد، به هر میزان، ولو اندک هم شایسته نیست.

بنابراین گرچه در خصوص مقابله با آسیب‌های اجتماعی کارهایی شده است اما یقینا کافی نیست. برای حل آن، باید کار شبانه‌روزی کرد. «توقعات بیشتر از اینها است... اهمیت کار را، بزرگی مسئولیت را، خطرات ناشی از آن را آدم توجه بکند، آن وقت می‌فهمد که چه قدر باید در این زمینه تلاش کرد و شب و روز نشناخت.ممکن است حتی در کوتاه‌مدت، نتایج این تلاش شبانه‌روزی مشخص نشود اما نفس تلاش مسئولین، برای مردم مایه‌ی آرامش و مرهم است. «یک اشکالی که در کارهای بلند مدت هست و آن اینکه غالباً مجریان علاقه‌ای به کارهایی که تأثیراتش بلند مدت است ندارند؛ طبیعت انسان است... چون مردم این آسیبها را در زندگی لمس می‌کنند... وقتی می‌بینید یک دولتی است که دنبال علاج این آسیبها است، نفس این تلاش مردم را خرسند می‌کند، راضی می‌کند، امیدوار می‌کند.

 اما چگونه یک مسئول یا یک عنصر مؤمن و انقلابی می‌تواند این کار بلندمدت را شبانه‌روزی و با تمام وجود پی ‌بگیرد و خسته نشود؟ وقتی که حس کند خود او، جزئی از آن خانواده است و مشکل مردم، مشکل اوست. «ما مردم را باید عائله‌ی خودمان بدانیم. ما مسئولین کشوریم دیگر... این ملت، این کشور، این مرزها، این فضای زندگی، عائله‌ ما است. به مسئله‌ی آسیبهای اجتماعی در سطح کشور جوری نگاه کنیم که اگر این آسیب در داخل خانواده‌ی خود ما بود، آن‌جور نگاه می‌کردیم. اگر بنده یک بچه‌ی معتاد داشته باشم چه حالی دارم؟ اگر کسی در خانه یک دختر فراری از...   
  خانه داشته باشد چه حالی دارد؟ تصورش را بکنید، اگر این دختر از خانه‌ی دیگری هم فرار کرد، ما باید همان احساس را به خودمان تلقین کنیم ولو طبیعتاً نداشته باشیم... ما باید به این قضیه در سطح جامعه حساس باشیم و به فکر علاج باشیم... ما در واقع اهتماممان به وضعیت مردم مثل اهتماممان به داخل خانواده‌ی خودمان باشد.
اما در مقابله با آسیب‌های اجتماعی نباید به کارهای معمولی و جاری دستگاه‌ها اکتفا شود و هر از گاهی برای رفع تکلیف گزارشی‌ داده شود. تاکید رهبر انقلاب اسلامی در جلسات مختلف بر کار جهادی مستمر ویژه است. «انتظارم از مجموعه‌ی حاضر کارهای فوق العاده است؛ یک کارهایی هست که کارهای طبیعی دستگاه شما است و باید انجام بدهید، لابد هم انجام می‌دهید، بعد از این هم-این جلسه و امثال این جلسه باشد یا نباشد-انجام می‌دهید؛ این چیزی نیست که ما را قانع کند؛... یک کار فوق عادت انجام بگیرد، یک تلاش مضاعف انجام بگیرد.

همچنین در این موضوع مهم نیز مانند اقتصاد مقاومتی که همه‌ی دستگاه‌ها باید وسط میدان بیایند «همه‌ی دستگاه‌ها باید نقش آفرینی کنند؛ هم دستگاه‌های دولتی-منظورم قوه‌ی مجریه است-هم دستگاه‌های غیر قوه‌ی مجریه مثل مجلس، مثل قوه‌ی قضائیه، مثل نهادهای انقلابی. همه باید نقش آفرینی کنند، باید نقش خودشان را، سهم خودشان را مشخصاً پیدا کنند، بفهمند چه هست، و آن سهم را به بهترین وجهی، با شتاب متناسب انجام بدهند.

 نقش دستگاه‌های تبلیغاتی نیز در این کار اهمیت زیادی دارد اما بعضاً تاکنون نقش‌آفرینی مؤثری نداشته‌اند «عدم توجیه فرض کنید سازمان تبلیغات یا دفتر تبلیغات نسبت به این قضیه موجب می‌شود که در این زمینه کار نکنند. خب ما این همه امکانات داریم... باید دنبال کنند.... مجموعه‌ی صدا‌وسیما باید مطلع بشوند از آنچه که واقعیت کار است تا بتوانند برنامه‌ریزی کنند، صدا‌وسیما خیلی می‌تواند نقش ایفا کند.اما در مقابل این عملیات جهادی و مقاوم‌سازی اجتماعی، نباید از عوامل مزاحم و ضد عملیات هم غفلت شود؛ مثلاً «وقتی که ما در جشنواره فجرمان فیلم‌هایی نشان داده می‌شود که اصلاً سوق می‌دهد مردم را به سمت این مفاسد اجتماعی، در واقع فرهنگسازی ضد این جهت را داریم انجام می‌دهیم؛ باید مراقبت بشود، باید به اینها توجه بشود.

 و در آخر آنچه که هم برای مسئولان، و هم برای مردم -به‌ویژه جوانان مؤمن و انقلابی- وظیفه ایجاد می‌کند، به میدان آوردن ظرفیت‌ها و نیروهای مردمی است؛ «نیروهای مردمی خیلی می‌توانند کمک کنند و کمک هم می‌کنند، منتها برنامه می‌خواهد که چه‌جوری از نیروهای مردمی استفاده کنیم. جذب دلهای مردم و جذب کمکهای مردم-چه کمکهای مالی‌شان چه کمکهای فکری و بازویی‌شان-خیلی هنر می‌خواهد و این برنامه‌ریزی لازم دارد. در این کار پر اهمیتی که برای آن نباید شب روز و شناخت، نیز دست معجزه‌گر مردم که عنایت الهی را به‌دنبال دارد، راهگشا خواهد بود؛ این را تجربه‌ی انقلاب اسلامی ثابت کرده است؛ مهم این است که نیروی حزب‌اللهی این عرصه را نیز سنگری برای انقلابی‌گری و جهاد خود بداند، که «جهاد فقط شمشیر گرفتن و جنگ کردن در میدان قتال نیست؛ جهاد شامل جهاد فکری، جهاد عملی، جهاد تبیینی و تبلیغی، و جهاد مالی است. 95/2/29»  

 



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 95/3/2::: ساعت 11:59 عصر نظرات دیگران: نظر

1. قانون محدودیت ویزا؛ دسامبر 2015 میلادی (آذرماه 1394) «مجلس نمایندگان آمریکا» طرحی را در قانون بودجه‌ی 2016 این کشور قرار داده و تصویب کرد که محدودیت‌های تازه‌ای را بر شهروندان کشورهایی که بدون ویزا به ایران سفر می‌کنند اعمال کند. تغییری که به‌طور بالقوه می‌تواند حتی بر شهروندان ایرانی الاصل این کشورها که عمدتا اروپایی هستند هم تأثیر بگذارد. براساس این طرح شهروندان کشورهای دارای وضعیت لغو ویزا با آمریکا (اعم از 38 کشور اروپایی و سایر کشورهایی که با آمریکا مراودات زیادی دارند) که بعد یک مارس 2011 به چهار کشور سوریه، عراق، ایران و سودان سفر کرده باشند نمی‌توانند بدون ویزا به آمریکا بروند. روزنامه‌ی انگلیسی گاردین در واکنش به این موضوع به طنز نوشت: «تصویب لایحه‌ی لغو روادید و پیشگیری از سفر تروریست‌ها، یک ضرب‌المثل فارسی را درباره‌ی یک حاکم به یادمان می‌آورد که شنید آهنگری در بلخ مرتکب جنایتی شده است. حاکم که دوست داشت همه بدانند او در اجرای عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگیر کنند و گردن بزنند. اما از آنجایی که بلخ خیلی دور بود، حاکم دستور داد آهنگر دیگری در همان نزدیکی پیدا کنند. اما در شهرهای نزدیک آهنگر پیدا نشد و فقط توانستند یک مسگر را در شهر شوشتر بیابند. حاکم دستور اعدام مسگر بیچاره را صادر کرد و در نتیجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند.»7

2. تحریم‌های موشکی علیه ایران؛ پس از آزمایش موفقیت‌آمیز موشک «عماد» که به‌صورت منطقی، حق هر کشوری است که برای تأمین امنیت خود و دفاع از کشور دارای چنین قدرتی باشد، آمریکایی‌ها دست به کار شدند تا مناقشه‌ی جدیدی در این خصوص ایجاد کنند.8 بلافاصله سامانتا پاور اظهار داشت: «در صورتی‌که این آزمایش تأیید شود و نقض قطعنامه‌ی 2231 باشد، آمریکا از این اختیار و امکان بهره‌مند است تا موضوع را به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده و ترتیبات بعدی را پی‌گیری کند.»9

3. شروط جدید کنگره‌ی آمریکا برای رفع تحریم؛ موضوع و موضع ضدایرانی کنگره‌ی آمریکا از سال 2015 به سال جدید میلادی هم روانه شد و درست 4 روز بعد از شروع سال جدید میلادی کمیته‌ی روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را تصویب کرد که طبق آن «لغو تحریم‌های اعمال شده علیه برخی اشخاص و نهادهای ایرانی در صورتی اجرا می‌شود که اثبات شود در برنامه‌ی موشکی ایران نقشی نداشته‌اند.»

4. پرداخت غرامت 10.5 میلیارد دلاری؛ در 20 اسفند 1394 «دادگاهی در نیویورک در حکمی غیابی، ایران را به پرداخت بیش از 10.5 میلیارد دلار غرامت به اعضای خانواده‌ی کشته‌شدگان در نتیجه‌ی عملیات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 و همچنین شرکت‌های بیمه‌ی پرداخت‌کننده‌ی غرامت، به‌علت ضررهای ناشی از این عملیات تروریستی محکوم کرده است.»10 این در حالی است که حتی یک سند هم مبنی بر همکاری مستقیم یا غیرمستقیم ایران در این حادثه ارائه نشده است.

در یک آوریل 2016 و در حاشیه‌ی نشست امنیت هسته‌ای واشنگتن اوباما اظهار داشت: «کشورش در نظر ندارد اجازه دهد از طریق نظام بانکی آمریکا با ایران معاملات دلاری انجام شود و شرکت‌های خارجی می‌توانند از طریق بانک‌های اروپایی با ایران همکاری داشته باشند.» به‌همین دلیل، همچنان تعامل اقتصادی ایران با سایر کشورها با مشکلات عدیده‌ای مواجه است.


5. محدودیت‌های مکرر مالی علیه ایران؛ در یک آوریل 2016 و در حاشیه‌ی نشست امنیت هسته‌ای واشنگتن اوباما اظهار داشت: «کشورش در نظر ندارد اجازه دهد از طریق نظام بانکی آمریکا با ایران معاملات دلاری انجام شود و شرکت‌های خارجی می‌توانند از طریق بانک‌های اروپایی با ایران همکاری داشته باشند.» به‌همین دلیل، همچنان تعامل اقتصادی ایران با سایر کشورها با مشکلات عدیده‌ای مواجه است.
 
6. راهزنی در روز روشن؛ در آخرین مورد نیز دیوان عالی آمریکا روز چهارشنبه (اول اردیبهشت 1395) در حکمی جنجالی و یک‌طرفه اعلام کرد که حدود 2 میلیارد دلار از دارایی‌ها و اموال بلوکه‌شده‌ی ایران باید به خانواده‌ی آمریکایی‌های کشته‌شده در بمب‌گذاری 1983 پایگاه تفنگداران آمریکایی در بیروت و دیگر حملاتی که گفته می‌شود ایران در آن‌ها دست داشته، پرداخت شود. آمریکایی‌ها با این اقدام این پیام را صادر کردند که به هیچ‌وجه گزینه‌ی فشار اقتصادی را از روی میز بر نداشته‌اند و اگرچه در ظاهر متعهد به حذف تحریم‌ها شده‌اند، اما فشار اقتصادی به ایران را از راه‌های دیگر دنبال می‌کنند.
 
* نتیجه
بیش از 100 سال پیش بود که آمریکایی‌ها خود را وارد فضای سیاسی ایران کردند. آمریکایی‌ها تا پیش از انقلاب تعیین‌کننده‌ی معادلات سیاسی در ایران بودند اما بعد از انقلاب اسلامی، ید طولای آن‌ها در ایران قطع شد. در طول این 100 سال، همواره آنکه ضرر کرده است، ایران بوده و آنکه جز غارت و چاپیدن کار دیگری نکرده، آمریکا بوده است. گرچه رئیس‌جمهور وقت آمریکا پیام نوروزی می‌فرستد و در آن اظهار امیدواری می‌کند که راه‌های نوینی برای رابطه‌ی دو کشور به وجود آید، اما آنچه هیچ تغییری نکرده است، ماهیت وجودی رابطه‌ی آمریکا با سایر کشورهاست. ماهیتی که برخاسته از خوی استکباری و سلطه‌طلبی آن‌ها است.  
 
پی‌نوشت‌ها:
1. شوستر، مورگان (1362) اختناق ایران، ترجمه‌ی ابوالحسن موسوی شوشتری جزائری، تهران: صفی علی‌شاه،
2. بونداروفسکی، گریگوری لوویچ (1358) تاریخ توسعه‌طلبی آمریکا در ایران، تهران: آلفا، ص1-60.
3. عیوضی، محمدرحیم (1391) درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، ص77.
[4. http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=32080
5. Daniel H. Joyner, University of Alabama, USA web: http://armscontrollaw.com/
6. (Anonymous) (2012) "Iran and the bomb: The legal standards of the IAEA" Available in: "http://thebulletin.org/iran-and-bomb-legal-standards-iaea-0"
7.http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/dec/10/iranian-americans-scapegoats-for-terrorist-acts-by-us-congress-hr158
8. (16 Oct 2015) "US envoy says recent Iran missile test violated UN sanctions" Available in:
http://bigstory.ap.org/article/f26217dd0c1d45ce90f7a196764f06a1/us-envoy-says-recent-iran-missile-test-violated-un
9.(16 Oct 2015) "US envoy says recent Iran missile test violated UN sanctions" Available in:
http://bigstory.ap.org/article/f26217dd0c1d45ce90f7a196764f06a1/us-envoy-says-recent-iran-missile-test-violated-un
10. http://www.yjc.ir/fa/news/5532999/



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:47 عصر نظرات دیگران: نظر


 

* اپیزود چهارم: جزیره‌ی ثبات صنعت تسلیحاتی آمریکا
آمریکایی‌ها بسیار تلاش کردند تا شاه را به‌عنوان یکی از ستون‌های دکترین دوستونی خویش در منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا، که به‌صورت جعلی به خاورمیانه مشهور است، تبدیل کنند.

1. رژیم محمدرضا، ده‌ها میلیارد دلار از دلارهای نفتی ایران را به‌صورت سفارش و خرید گران‌ترین سلاح‌های غیرقابل استفاده برای ایران، به آمریکا برمی‌گرداند. مبالغ عظیمی از درآمد نفت نیز برای ساختمان انواع پایگاه‌های نظامی زمینی و هوایی و دریایی و پرداخت حقوق‌ها و مزایای کلان بیش از صد هزار کارشناس و مستشار نظامی و کشوری خرج می‌شد. به بیان دیگر، این هزینه‌ها نیز به گاوصندوق‌های آمریکایی سرازیر می‌شد.

2. پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعین‌حال در عمل پارادوکس‌گونه رفتار می‌کرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر می‌شد که شاه در مقابل باج‌خواهی‌های آمریکا تمکین می‌کرد. شفاف‌ترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینه‌ی سنگینی داشت، «لایحه‌ی کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود که مصونیت قضایی مستشاران ومأموران آمریکایی را در ایران تضمین می‌کرد؛ امری که حکایت‌گر وابستگی و سرسپردگی رژیم پهلوی بود.3

پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعین‌حال در عمل پارادوکس‌گونه رفتار می‌کرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر می‌شد که شاه در مقابل باج‌خواهی‌های آمریکا تمکین می‌کرد. شفاف‌ترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینه‌ی سنگینی داشت، «لایحه‌ی کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود


3. یکی دیگر از این پارادوکس‌ها، که اتفاقاً بزرگ‌ترین دستاوردهای آمریکایی‌ها در ایران قبل انقلاب نیز محسوب می‌شود، انقلاب سفید بود. اما آنچه نصیب ایران شد، چه بود؟ کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش واردات مواد غذایی ضروری. ایرانی که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب می‌شد و در زمینه‌ی تولید گندم نیز خودکفا بود، با انجام طرح انقلاب سفید، به واردکننده‌ی گندم تبدیل شد؛ به‌طوری‌که حتی نمی‌توانست نیاز چند ماه خودش را تأمین کند.4

* اپیزود پنجم: ملی کردن صنعت هسته‌ای ایران
آنچه تا اینجا گفته شد، تنها گوشه‌ای از بلاهایی است که توسط آمریکا بر سر این کشور و مردمانش آمده است. به این لیست می‌توان موارد عدیده‌ی دیگری هم اضافه کرد. این دشمنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مراتب بیشتر از قبل شد. از ایجاد لانه‌ی جاسوسی و نفوذ در صف انقلابیون و مسئولین بگیرید تا کمک به گروهک‌های تروریستی، کمک و پشتیبانی از دیکتاتور عراق برای حمله به ایران، ایجاد انواع‌واقسام تحریم‌های اقتصادی و مالی، انواع تبلیغات و لجن‌پراکنی علیه ایران و...

به سه دهه بعد می‌آییم. از رابطه‌ی ایران و آمریکا چیزی جد بدبینی تاریخی در ذهن مردم باقی نمانده است. اما جایگاه ایران کجاست؟ کشوری که هر روز صنایع خود را ملی می‌کند.

1. اساسی‌ترین مناقشه‌ی جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله‌ی هسته‌ای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بین‌الملل، به‌صورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد. پرونده‌ای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود و متعاقباً در یک فرایند غیرقانونی قطعنامه‌های تحریمی در این شورا در شش نوبت علیه تهران تصویب شد. قطعنامه‌هایی که به تعبیر پروفسور دانیل جوینر،5 در اساس «غیرحقوقی» بودند.

2. بدین‌ترتیب هرچند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها در گزارش‌های خود اذعان داشته که ایران هیچ‌گاه از برنامه‌ی صلح‌آمیز به‌سمت اهداف نظامی منحرف نشده است،6 اما فرایند فشار بین‌المللی علیه ایران شروع شد تا ایران در محدودیت قرار گیرد و به‌زعم آن‌ها، دست از «برنامه‌ی هسته‌ای غیرصلح‌آمیز خود» بردارد. متعاقباً در سال‌های گذشته، ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد به‌عنوان یک کشور برهم‌زننده‌ی آرامش و امنیت بین‌المللی تعریف شد و همین موضوع شرایطی را برای تشدید اجماع و مقبول افتادن سیاست‌های آمریکا فراهم ساخت. به‌دنبال آن، انواع تحریم‌های مالی و اقتصادی که به تعبیر مقامات آمریکایی، تحریم‌های فلج‌کننده بود، علیه ایران وضع شد و ایران به بهانه‌های واهی، متحمل میلیاردها دلار ضرر مالی و اقتصادی شد که البته هنوز هم رفع نشده است.

اساسی‌ترین مناقشه‌ی جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله‌ی هسته‌ای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بین‌الملل، به‌صورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد. پرونده‌ای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود


3. مذاکرات دوازده‌ساله‌ی ایران و 5+1 به سندی منتهی شد که به «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» موسوم است و طی آن طرفین تعهداتی را پذیرفته‌اند که طبق گفته‌ی آمریکایی‌ها، ایران به تمامی تعهداتش عمل کرده است. اما در مقابل چه اتفاقی افتاده است؟

* اپیزود ششم، آخرین درس: آمریکا تغییری نمی‌کند
در عمل، آمریکایی‌ها حتی به آن چیزی که خود در سند موسوم به برجام امضا کرده بودند هم پایبند نشدند و خلاف آن عمل کردند. در اینجا صرفاً به چند رویداد به‌صورت کوتاه اشاره می‌کنیم تا از اقدامات جدیدی که آمریکایی‌ها بعد از توافق هسته‌ای انجام داده‌اند مطلع شویم و معنای عدم اعتماد به آمریکا را، که رهبر انقلاب از آن سخن می‌گویند، بهتر لمس کنیم.

1. قانون محدودیت ویزا؛ دسامبر 2015 میلادی (آذرماه 1394) «مجلس نمایندگان آمریکا» طرحی را در قانون بودجه‌ی 2016 این کشور قرار داده و تصویب کرد که محدودیت‌های تازه‌ای را بر شهروندان کشورهایی که بدون ویزا به ایران سفر می‌کنند اعمال کند. تغییری که به‌طور بالقوه می‌تواند حتی بر شهروندان ایرانی الاصل این کشورها که عمدتا اروپایی هستند هم تأثیر بگذارد. براساس این طرح شهروندان کشورهای دارای وضعیت لغو ویزا با آمریکا (اعم از 38 کشور اروپایی و سایر کشورهایی که با آمریکا مراودات زیادی دارند) که بعد یک مارس 2011 به چهار کشور سوریه، عراق، ایران و سودان سفر کرده باشند نمی‌توانند بدون ویزا به آمریکا بروند. روزنامه‌ی انگلیسی گاردین در واکنش به این موضوع به طنز نوشت: «تصویب لایحه‌ی لغو روادید و پیشگیری از سفر تروریست‌ها، یک ضرب‌المثل فارسی را درباره‌ی یک حاکم به یادمان می‌آورد که شنید آهنگری در بلخ مرتکب جنایتی شده است. حاکم که دوست داشت همه بدانند او در اجرای عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگیر کنند و گردن بزنند. اما از آنجایی که بلخ خیلی دور بود، حاکم دستور داد آهنگر دیگری در همان نزدیکی پیدا کنند. اما در شهرهای نزدیک آهنگر پیدا نشد و فقط توانستند یک مسگر را در شهر شوشتر بیابند. حاکم دستور اعدام مسگر بیچاره را صادر کرد و در نتیجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند.»7



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:44 عصر نظرات دیگران: نظر


 

* اپیزود چهارم: جزیره‌ی ثبات صنعت تسلیحاتی آمریکا
آمریکایی‌ها بسیار تلاش کردند تا شاه را به‌عنوان یکی از ستون‌های دکترین دوستونی خویش در منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا، که به‌صورت جعلی به خاورمیانه مشهور است، تبدیل کنند.

1. رژیم محمدرضا، ده‌ها میلیارد دلار از دلارهای نفتی ایران را به‌صورت سفارش و خرید گران‌ترین سلاح‌های غیرقابل استفاده برای ایران، به آمریکا برمی‌گرداند. مبالغ عظیمی از درآمد نفت نیز برای ساختمان انواع پایگاه‌های نظامی زمینی و هوایی و دریایی و پرداخت حقوق‌ها و مزایای کلان بیش از صد هزار کارشناس و مستشار نظامی و کشوری خرج می‌شد. به بیان دیگر، این هزینه‌ها نیز به گاوصندوق‌های آمریکایی سرازیر می‌شد.

2. پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعین‌حال در عمل پارادوکس‌گونه رفتار می‌کرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر می‌شد که شاه در مقابل باج‌خواهی‌های آمریکا تمکین می‌کرد. شفاف‌ترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینه‌ی سنگینی داشت، «لایحه‌ی کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود که مصونیت قضایی مستشاران ومأموران آمریکایی را در ایران تضمین می‌کرد؛ امری که حکایت‌گر وابستگی و سرسپردگی رژیم پهلوی بود.3

پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعین‌حال در عمل پارادوکس‌گونه رفتار می‌کرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر می‌شد که شاه در مقابل باج‌خواهی‌های آمریکا تمکین می‌کرد. شفاف‌ترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینه‌ی سنگینی داشت، «لایحه‌ی کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود


3. یکی دیگر از این پارادوکس‌ها، که اتفاقاً بزرگ‌ترین دستاوردهای آمریکایی‌ها در ایران قبل انقلاب نیز محسوب می‌شود، انقلاب سفید بود. اما آنچه نصیب ایران شد، چه بود؟ کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش واردات مواد غذایی ضروری. ایرانی که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب می‌شد و در زمینه‌ی تولید گندم نیز خودکفا بود، با انجام طرح انقلاب سفید، به واردکننده‌ی گندم تبدیل شد؛ به‌طوری‌که حتی نمی‌توانست نیاز چند ماه خودش را تأمین کند.4

* اپیزود پنجم: ملی کردن صنعت هسته‌ای ایران
آنچه تا اینجا گفته شد، تنها گوشه‌ای از بلاهایی است که توسط آمریکا بر سر این کشور و مردمانش آمده است. به این لیست می‌توان موارد عدیده‌ی دیگری هم اضافه کرد. این دشمنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مراتب بیشتر از قبل شد. از ایجاد لانه‌ی جاسوسی و نفوذ در صف انقلابیون و مسئولین بگیرید تا کمک به گروهک‌های تروریستی، کمک و پشتیبانی از دیکتاتور عراق برای حمله به ایران، ایجاد انواع‌واقسام تحریم‌های اقتصادی و مالی، انواع تبلیغات و لجن‌پراکنی علیه ایران و...

به سه دهه بعد می‌آییم. از رابطه‌ی ایران و آمریکا چیزی جد بدبینی تاریخی در ذهن مردم باقی نمانده است. اما جایگاه ایران کجاست؟ کشوری که هر روز صنایع خود را ملی می‌کند.

1. اساسی‌ترین مناقشه‌ی جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله‌ی هسته‌ای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بین‌الملل، به‌صورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد. پرونده‌ای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود و متعاقباً در یک فرایند غیرقانونی قطعنامه‌های تحریمی در این شورا در شش نوبت علیه تهران تصویب شد. قطعنامه‌هایی که به تعبیر پروفسور دانیل جوینر،5 در اساس «غیرحقوقی» بودند.

2. بدین‌ترتیب هرچند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها در گزارش‌های خود اذعان داشته که ایران هیچ‌گاه از برنامه‌ی صلح‌آمیز به‌سمت اهداف نظامی منحرف نشده است،6 اما فرایند فشار بین‌المللی علیه ایران شروع شد تا ایران در محدودیت قرار گیرد و به‌زعم آن‌ها، دست از «برنامه‌ی هسته‌ای غیرصلح‌آمیز خود» بردارد. متعاقباً در سال‌های گذشته، ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد به‌عنوان یک کشور برهم‌زننده‌ی آرامش و امنیت بین‌المللی تعریف شد و همین موضوع شرایطی را برای تشدید اجماع و مقبول افتادن سیاست‌های آمریکا فراهم ساخت. به‌دنبال آن، انواع تحریم‌های مالی و اقتصادی که به تعبیر مقامات آمریکایی، تحریم‌های فلج‌کننده بود، علیه ایران وضع شد و ایران به بهانه‌های واهی، متحمل میلیاردها دلار ضرر مالی و اقتصادی شد که البته هنوز هم رفع نشده است.

اساسی‌ترین مناقشه‌ی جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله‌ی هسته‌ای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بین‌الملل، به‌صورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد. پرونده‌ای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود


3. مذاکرات دوازده‌ساله‌ی ایران و 5+1 به سندی منتهی شد که به «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» موسوم است و طی آن طرفین تعهداتی را پذیرفته‌اند که طبق گفته‌ی آمریکایی‌ها، ایران به تمامی تعهداتش عمل کرده است. اما در مقابل چه اتفاقی افتاده است؟

* اپیزود ششم، آخرین درس: آمریکا تغییری نمی‌کند
در عمل، آمریکایی‌ها حتی به آن چیزی که خود در سند موسوم به برجام امضا کرده بودند هم پایبند نشدند و خلاف آن عمل کردند. در اینجا صرفاً به چند رویداد به‌صورت کوتاه اشاره می‌کنیم تا از اقدامات جدیدی که آمریکایی‌ها بعد از توافق هسته‌ای انجام داده‌اند مطلع شویم و معنای عدم اعتماد به آمریکا را، که رهبر انقلاب از آن سخن می‌گویند، بهتر لمس کنیم.

1. قانون محدودیت ویزا؛ دسامبر 2015 میلادی (آذرماه 1394) «مجلس نمایندگان آمریکا» طرحی را در قانون بودجه‌ی 2016 این کشور قرار داده و تصویب کرد که محدودیت‌های تازه‌ای را بر شهروندان کشورهایی که بدون ویزا به ایران سفر می‌کنند اعمال کند. تغییری که به‌طور بالقوه می‌تواند حتی بر شهروندان ایرانی الاصل این کشورها که عمدتا اروپایی هستند هم تأثیر بگذارد. براساس این طرح شهروندان کشورهای دارای وضعیت لغو ویزا با آمریکا (اعم از 38 کشور اروپایی و سایر کشورهایی که با آمریکا مراودات زیادی دارند) که بعد یک مارس 2011 به چهار کشور سوریه، عراق، ایران و سودان سفر کرده باشند نمی‌توانند بدون ویزا به آمریکا بروند. روزنامه‌ی انگلیسی گاردین در واکنش به این موضوع به طنز نوشت: «تصویب لایحه‌ی لغو روادید و پیشگیری از سفر تروریست‌ها، یک ضرب‌المثل فارسی را درباره‌ی یک حاکم به یادمان می‌آورد که شنید آهنگری در بلخ مرتکب جنایتی شده است. حاکم که دوست داشت همه بدانند او در اجرای عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگیر کنند و گردن بزنند. اما از آنجایی که بلخ خیلی دور بود، حاکم دستور داد آهنگر دیگری در همان نزدیکی پیدا کنند. اما در شهرهای نزدیک آهنگر پیدا نشد و فقط توانستند یک مسگر را در شهر شوشتر بیابند. حاکم دستور اعدام مسگر بیچاره را صادر کرد و در نتیجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند.»7



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:44 عصر نظرات دیگران: نظر

* اپیزود اول: نحوه‌ی ورود آمریکایی‌ها به ایران
1. انحصارگران آمریکایی در جریان انقلاب‌های ترکیه و ایران در زمان مشروطه کوشیدند در پرده‌ی شعار «لزوم تحکیم استقلال»، از این انقلاب‌ها برای اعمال‌نفوذ در اقتصاد و سیاست آنان استفاده کنند. در سال 1289 شمسی (1910 میلادی) دستگاه دیپلماسی آمریکا دولت ایران را واداشت تا هیئتی از مستشاران مالی آمریکایی را به ایران دعوت کند. به دستور تافت، رئیس‌جمهور آمریکا، مورگان شوستر به ریاست این گروه منصوب شد. او پس از ورود به ایران، خزانه‌دار کل کشور اعلام شد و حق نظارت بر تمام عملیات مالی و پولی دولت و از آن جمله حق جمع‌آوری مالیات‌ها و تفتیش مالی و حسابداری به او واگذار گردید. از آن پس هیچ‌یک از وزارتخانه‌های ایران بدون امضای خزانه‌دار کل، حق هیچ‌گونه عملیات مالی نداشت.1

2. در همان سال 1911 شوستر برای دریافت یک وام پنج میلیون لیره‌ای که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، با محافل انگلیسی و آمریکایی به مذاکره پرداخت. برای تضمین پرداخت این وام، اقتصاد کشور می‌بایست در طول چهل سال کاملاً زیر کنترل بانکداران غرب قرار می‌گرفت. مجله‌ی آمریکایی «رویو اف رویوز» که آن زمان بسیار متنفذ بود، ضمن تفسیر فعالیت شوستر نوشت: «اداره‌‌ی امور ایران از نیویورک انجام خواهد شد.»

3. در پاییز همان سال 1911 شوستر با پشتیبانی کامل راسل، سفیر آمریکا، خواستار شد که در ایران نوع جدیدی از نیروهای مسلح به نام ژاندارمری مالی تشکیل شود و زیر فرمان شخص خود او باشد. این نیرو اسماً برای جمع‌آوری مالیات بود، ولی در واقعیت امر، نقش تکیه‌گاه نظامی شوستر و آمریکا را در ایران بازی می‌کرد. شوستر و راسل پس از ایجاد نخستین واحدهای ژاندارم مالی، که شمار آن‌ها به دو هزار نفر می‌رسید، از دولت ایران خواستند تا این تعداد را به پانزده هزار نفر برساند.2

* اپیزود دوم: سلطنت برای ایران از هر نظام دیگری بهتر است!
1. در نوامبر 1921 (1300 شمسی) مجلس ایران زیر فشار مورگان شوستر و آرتور میلسپو امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در استان‌های پنج‌گانه‌ی شمال ایران به کمپانی آمریکایی «استاندارد اویل» را تصویب کرد. برای راضی نگه داشتن انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها نیمی از سهام خود را به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار کردند. این عمل چنان موجی از برآشفتگی در کشور به پا کرد که دولت ایران در مارس 1922 مجبور شد امتیاز «استاندارد اویل» را ملغی کند. وزارت خارجه‌ی آمریکا تصمیم جدیدی گرفت و آرتور میلسپو را که با کمپانی نفت «سینکر» بستگی نزدیک داشت، به‌عنوان مستشار عالی مالی کشور، یعنی به‌عنوان مقامی که در ایران سابقه نداشت، منصوب کرد و به‌دلیل بدنامی شرکت نفت ایران و انگلیس و استاندارد اویل، این‌بار این شرکت امتیاز نفت شمال را دریافت کرد.

در سال 1911 شوستر برای دریافت یک وام پنج میلیون لیره‌ای که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود، با محافل انگلیسی و آمریکایی به مذاکره پرداخت. برای تضمین پرداخت این وام، اقتصاد کشور می‌بایست در طول چهل سال کاملاً زیر کنترل بانکداران غرب قرار می‌گرفت. مجله‌ی آمریکایی «رویو اف رویوز» که آن زمان بسیار متنفذ بود، ضمن تفسیر فعالیت شوستر نوشت: «اداره‌‌ی امور ایران از نیویورک انجام خواهد شد.»


2. میلسپو و دستیارانش همزمان با اقدام فوق امتیاز ساختمان راه‌های آهن و راه‌های شوسه سراسر کشور را به کمپانی بزرگ «اولن» آمریکایی واگذار کرد. این امتیازها در سال 1924 به آمریکایی‌ها واگذار شد. کمی بعد اداره‌ی مخصوص راه‌آهن ایران به ریاست کلند آمریکایی تأسیس شد.

3. میلسپو با تکرار شیوه‌ی شوستر در امور سیاسی کشور نیز بی‌پروا مداخله می‌کرد. در سال 1924 که مردم از انحطاط سیاسی و اخلاقی سلسله‌ی قاجار خشمگین بودند و نهضت جمهوری‌خواهی اوج می‌گرفت، میلسپو شدیداً علیه آن به مخالفت برخاست. او در این زمینه نوشت: «استقرار نظام جمهوری عملاً در حکم یک انقلاب جدید خواهد بود... و بی‌نظمی و نابسامانی پدید خواهد آمد. برای مردمی که در امر خودگردانی تجربه ندارند، سلطنت از هر نظام دیگری بهتر است.» در همین سال به اصرار اکید میلسپو یکی از سربازان ایران به نام مرتضی به اتهام حمله به سرگرد ایمبری آمریکایی در حضور تمام اعضای سفارت خانه آمریکا در تهران تیرباران شد.

4. اقدامات میلسپو، تأثیرات منفی غیرقابل جبرانی بر اقتصاد ایران گذاشت. برای نمونه در طول سال‌های 1920-1930 سطح کشت توتون 40 درصد و محصول پنبه 43 درصد کاهش یافت و میزان وسیعی از زمین‌های کشاورزی قابل کشت بدون زراعت باقی ماند.

5. میلسپو خود می‌گفت که او فقط به تحکیم مبانی اقتصاد ایران مشغول است و قصد دخالت در امور داخلی کشور را ندارد. اما وی در کتاب «آمریکایی‌ها در ایران» که در سال 1946 با عنوان «کلینیک انترناسیونالیسم جدید» انتشار یافت، نوشت: «استقلال و حاکمیت ایران در بهترین حالت چیزی جز امید یا وعده نیست... این هدف‌ها تحقق‌پذیر نیست و نمی‌تواند تحقق‌پذیر باشد... ایران کشوری است که اتفاقا در امور داخلیش باید دخالت کرد.»

* اپیزود سوم: پیشانی آلوده‌ی آمریکا و کودتای ننگین 28 مرداد 1332
نفوذ گسترده و جدی آمریکا از کودتای 28 مرداد به بعد آغاز شد. ملی شدن صنعت نفت برای آمریکایی‌ها به‌قدری مهم بود که دین آچسون، وزیر خارجه‌ی این کشور، در کتاب خاطرات خود، دو فصل تمام را به مناسبات ایران و آمریکا در سال‌های 1951 و 1952 (1330-1331 شمسی) اختصاص داده است. او شرح مبسوطی بیان می‌دارد درباره‌ی اینکه وزارت خارجه و کاخ سفید چه نقشه‌هایی طرح کرده بودند تا از وضع بغرنج آن زمان ایران برای منزوی کردن مصدق استفاده کنند.

1. سه هفته بعد از نخست‌وزیری مصدق، آمریکا رسماً نظر منفی خود را درخصوص ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد. در ماه می همان سال (اردیبهشت 1329)، ترومن نامه‌ای خطاب به مصدق نوشت که اختلافاتش را با انگلیس رفع کند.

2. دادگاه لاهه در 5 ژوئیه‌ی 1951 (15 دی 1329) زیر فشار آمریکا قراری صادر کرد که به‌موجب آن اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت عملاً برای دولت ایران ممنوع اعلام شد. چهار روز بعد ترومن نامه نوشت که دولت ایران رأی دادگاه لاهه را بی‌چون‌وچرا بپذیرد. سوای از غیرقانونی بودن رأی دادگاه، آمریکا به‌صورت مداخله‌جویانه فرستاده‌ای به ایران فرستاد که مورد اعتراض صدها هزار نفری مردم قرار گرفت. دولت زاهدی بیش از صد نفر را کشت و بیش از پانصد نفر را زخمی کرد، در تهران حکومت نظامی اعلام کرد و بیست روزنامه را نیز توقیف کرد.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20327/C/13910413_0520327.jpg
اینفوگرافیک | سیاهه جنایات آمریکا
3. چون آمریکا عزم ملی کردن را جدی دید، محاصره‌ی مالی و اقتصادی ایران را آغاز کرد. شرکت‌های آمریکا و انگلیس نفت ایران را نخریدند و کمپانی‌های فرانسه، ایتالیا و ژاپن را وادار به نخریدن نفت ایران کردند. در نتیجه در نیمه‌ی سال 1951 (1329 شمسی) استخراج نفت ایران به‌طور کامل قطع شد. هم‌زمان دولت انگلیس دارایی‌های ایران را مسدود کرد. با فشار آمریکا به شاه، مصدق مجبور به استعفا شد. به‌دنبال آن مردم اعتصاب عمومی کردند. در 21 ژوئیه (اول بهمن) قوام مجبور به استعفا شد و مصدق مجدداً نخست‌وزیر شد. مشهور شد که در سال 1953 (1332) کرمیت روزولت به‌همراه دسته‌چک ضخیم بدون محدودیتی وارد تهران شده است.



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:40 عصر نظرات دیگران: نظر
در جنگ نرمِ زیرپوستی بسیار فراگیر بین جمهوری اسلامی و آمریکا:

گزارش نشریه‌ی خط حزب‌الله(شماره‌ی بیست‌و‌نهم)

"من برایشان آرزوهای خوب دارم." این جمله‌ی رئیس دولت شیطان بزرگ است برای ملت ایران. اوباما که این جملات را سال گذشته و در بحبوحه‌ی پایان مذاکرات هسته‌ای بیان می‌کرد برای این آرزوی خوبش برای ملت ایران شرایطی هم گذاشت: "باید تحولی، حتی تدریجی، در داخل ایران روی دهد تا به این نتیجه برسند که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران این کشور یا تهدید به نابودی اسرائیل یا رساندن سلاح به حزب‌الله که در لیست گروه‌های تروریستی است باعث می‌شود ایران در چشم بخش بزرگی از جهان منزوی شود..." آقای شیطان حتی به ملت ایران تضمین اعطای آب نبات‌های شیرینی هم می‌دهد: "به شما تضمین می‌دهم که در لحظه‌ای که حکومت ایران دست از این شعارها و رفتارها بکشد، به لطف اندازه، استعدادها و منابعش فورا شاهد بالا گرفتن نفوذ و قدرتش در جهان خواهد بود. این تحولات به تغییرات صحنه‌ی سیاسی ایران و تغییر در ذهنیت رهبران آن بستگی دارد." اوباما اما نشان می‌دهد برای تحقق همه‌ی این نقشه‌ی مکارانه‌ی خود روی جوانان ایران اسلامی حساب باز کرده و نیرنگ خود را بر آنها استوار کرده است: "شاید نسل جوان ایران این تحول را ممکن کند."
 
* جنگ نرم گسترده و همه‌جانبه
رهبر حکیم انقلاب اما چند سال پیش‌تر گویی دست شیطان را خوانده و به اهداف پلیدش پی برده بودند که چنین گفتند: «ببینید عزیزان! شماها می‌دانید امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است، لیکن جنگ نرم؛ خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکری‌اند. یعنی شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با جنگ نرمید... . باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.»(1388/06/04) این جملات و عبارات در اوج فتنه‌ی 88 و عملیات انقلاب رنگی دشمنان علیه ملت بیان شده است. یعنی در زمانی‌که اوج تهاجم علیه اصل انقلاب صورت گرفته بود، رهبر انقلاب اسلامی نیروهای جوان را فراخوان کرده و ضمن نشان دادن صف‌آرایی دشمنان و برشمردن اهداف این نبرد، به آنها نقش جدیدی اعطا کردند: «افسر جوان جبهه مقابله با جنگ نرم». عنوانی که تنها به دانشجویان بسنده نماند و در سال 92 در دیدار به مناسبت 13 آبان، دانش‌آموزان انقلابی کشور نیز به این نشان مفتخر شدند. اما آیا با پایان پرونده‌ی فتنه‌ی 88 در آن سال‌ها، جنگ نرم دشمنان علیه ملت ایران به پایان رسید؟ از نظر رهبر انقلاب نه تنها جنگ نرم دشمنان پایان نیافته است، بلکه در حقیقت در این عرصه «لشکر فرهنگی دشمن و لشکر سیاسی دشمن با همه‌ی ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کرده‌اند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما، تقویت نارضایی‌ها در داخل کشور، جذب جوان‌ها بخصوص جوان‌های فعّال و اثرگذار در سطوح مختلف برای مقاصد خودشان.»(1394/07/13) عباراتی در باب «جنگ نرمِ برنامه‌ریزی شده، گسترده و همه‌جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی» که چند روز بعد از آن در دیدار با مدیران سازمان صداوسیما مطرح شد؛ جزئیات بیشتری از این صحنه نبرد را تکمیل کرد.
 
* مطالبه رهبر انقلاب از افسر جنگ نرم
حالا وقتی پس از 9 سال نخبگان دانش‌آموزی در انجمن‌های اسلامی سراسر کشور به دیدار رهبر انقلاب رفته‌اند، ایشان برنامه‌ی دشمن برای این افسران را با جزئیات به تصویر می‌کشند: «این یکی از موارد سخت اختلاف بین ما و دشمنان ما است. دشمن، افسر جنگ نرم ما را، که جوان‌ها هستند، یک جور می‌پسندد، جمهوری اسلامی یک جور می‌پسندد... آمریکایی‌ها دلشان می‌خواهد جوان‌های ما آن شجاعت را نداشته باشند، آن امید را نداشته باشند، آن انگیزه را نداشته باشند، آن تحرّک را نداشته باشند، آن توان جسمی را نداشته باشند، آن توان فکری را نداشته باشند، نسبت به دشمن خوش‌بین باشند، نسبت به فرماندهی خودی و عقبه‌ی خودی بدبین باشند؛ جوان ما را دشمن این‌جوری می‌پسندد.»(1395/02/01) این نقشه‌ی پیچیده و گسترده چنان است که «تبلیغات رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی دشمن و همه‌ی کارهای گوناگونی که می‌کند، که مخاطبش جوان‌های ما باشند، این است؛ جوان ایرانی را می‌خواهد تبدیل کند به آن‌چنان عنصری؛ عنصری که نه ایمان درستی دارد، نه شجاعت آن‌چنانی دارد، نه انگیزه‌ای دارد، نه امیدی دارد؛ می‌خواهد تبدیل کند به این.»(1395/02/01) اما حالا پدر معنوی این جوانان مومن و انقلابی اگر نقشه‌ی پیچیده‌ی دشمن را ساده ترسیم می‌کنند و پیش چشم ما می‌گذارند راهکار را هم نشان می‌دهند و آن را از همه‌‌ی افسران جوان جنگ نرم مطالبه می‌کنند: «جمهوری اسلامی درست نقطه‌ی مقابل [است]؛ می‌خواهد ‌این جوان تبدیل بشود به یک عنصر فعّال و اثرگذار. حالا اینجا مطالبه‌ی بنده از شما عزیزان من و فرزندان من: شما باید نقش ایفا کنید برای اینکه همسالان خودتان را -جوانان دوران دبیرستان را که با شما همسال هستند- طبق این تعریف درست بار بیاورید و کمک کنید آنها این‌جوری بشوند... طبعاً، [این] در صورتی امکان‌پذیر است که در ساخت خود و در خودسازی توفیقی به دست آورده باشید.»(1395/02/01)
 
* وعده پیروزی
رهبر حکیم جوانان انقلابی اما به آنها وعده‌ی پیروزی و نصرت الهی را هم می‌دهند و در خلال این نوید، عنوان «سرباز حقیقت» را برای آنان انتخاب می‌کنند: «حقیقت رو به رشد است، حقیقت رو به بالندگی است. حقیقت ممکن است دچار سختی‌هایی در راه خود بشود امّا در نهایت پیروز خواهد شد. قرآن فرمود: فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفآء؛ این کف روی آب می‌رود پی کارش نابود می‌شود. وَ اَمّا مایَنفَعُ النّاسَ فَیمکُثُ  فِی الاَرض؛ آن چیزی که نافع است، آن چیزی که حیات مردم به آن است، یعنی آن آب روان، آب زلال، آن می‌ماند. حقیقت این‌جوری است، حقیقت پیروز خواهد شد، حقیقت به اهداف خود دست خواهد یافت.  بله، در راهش مشکلاتی وجود دارد. شرطش این است که در مقابل این مشکلات خودش را نبازد؛ سرباز حقیقت، افسر حقیقت، رهرو حقیقت خودش را در مقابل این مشکلات نبازد. وقتی نباخت، ایستاد، تحمّل مشکل کرد، به نتیجه خواهد رسید؛ کمااینکه به نتیجه رسید.»(1395/02/01)

 



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:32 عصر نظرات دیگران: نظر

منقول است آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری که بعد از مهاجرت از کربلا به ایران، مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ای در اراک را بر عهده گرفته بود، در سفری که به قصد مشهد داشت، در مسیر خود چند روز هم در قم اقامت کرد. او با دیدن غربت حوزه‌ی قم در آن ایام، افسوس زیادی خورد و شاید همین موضوع هم موجب شد در سفر بعدی که به دعوت علمای قم به این شهر رفته و دست بر قضا با استقبال چشم‌گیر مردم هم همراه شده بود، تصمیم گرفت که به قم مهاجرت کرده و مدیریت حوزه‌ی قم را بر عهده بگیرد. از آن پس بود که او را «آیت‌الله مؤسس» نام نهادند.

با این اقدام، حوزه‌ی قم جانی دوباره گرفت و حال و هوای آن به‌کلی عوض شد. ورود آیات عظام سیدابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی به قم، و وجود شاگردانی چون سیدمحمدتقی خوانساری، امام خمینی، سید احمد خوانساری، سید محمدرضا گلپایگانی و محمدعلی اراکی و... موجب رونق و افزایش اهمیت حوزه‌ی قم شد به‌طوری‌که شمار طلاب آن به بیش از 1000 نفر در آن روزگار رسید. شیخ عبدالکریم از سه جهت در تثبیت و توسعه حوزه‌ی قم تأثیر داشت: مرجعیت، تحول در روش‌های آموزشی و زعامت علمی، و اداره‌ی امور حوزه.

پس از دوران آیت‌الله حائری، با تلاش افرادی چون امام خمینی، آیت‌الله بروجردی زعامت حوزه‌ی قم را بر عهده گرفت که بر شور و نشاط علمی حوزه دوچندان اضافه کرد. او با ارائه‌ی شیوه‌ی جدیدی از تدریس مباحث فقهی، نسلی از شاگردان را تربیت کرد که بعدتر جزو مراجع و اساتید مهم حوزه شدند. آیت‌الله بروجردی همچنین در زمینه‌ی موضوعات سیاسی- اجتماعی نیز اقداماتی انجام داد که می‌توان به مسائلی چون پیشنهاد گنجاندن درس تعلیمات دینی در کتب درسی مدارس و موافقت دولت با آن، پیشنهاد توقف قطارها در ایستگاه برای اقامه‌ی نماز مسافران، مقابله با نفوذ بهائیت در مراکز دولتی، حمایت از مردم فلسطین و صدور اعلامیه درباره‌ی آن اشاره کرد. پس از ارتحال آیت‌الله بروجردی، بسیاری از شاگردان او، گرداگرد امام جمع شدند به‌طوری‌که در درس خارج او، بیش از 400 تن شرکت می‌کردند. در این دوران بود که امام خمینی، با علم به تثبیت جایگاه و موقعیت حوزه در جامعه، اقدامات سیاسی و اجتماعی خود را گسترش داد. گرچه رژیم پهلوی، خیلی زود متوجه خطر امام شد و ابتدا او را زندانی و سپس به خارج از کشور تبعید کرد، اما به دلیل پرورش نسلی از "طلاب جوان و انقلابی" که حرف امام خمینی را تا دل شهرها و روستاها "امتداد" می‌دادند، نهایتا نهضت امام خمینی در سال 57 به پیروزی رسید. بی‌تردید «اگر طلّاب نبودند این حرکت این‌طور گسترش پیدا نمی‌کرد... طلبه‌ها بودند که این فکر را منتقل کردند به سرتاسر کشور.»(1394/12/25) در میان شاگردان امام، یکی از مهم‌ترین و مطرح‌ترین آنها، شهید بزرگوار مرتضی مطهری بود. «همان‌طور که ایشان شاگرد خوبی برای امام بودند و قدر امام را واقعاً ایشان می‌دانست و امام را می‌شناخت، امام هم این شاگرد خوب و ممتاز خودش را واقعا می‌شناخت.»(1363/02/10)

شهید مطهری دو کار مهم را در آن مقطع حساسِ منتهی به انقلاب اسلامی انجام داد:
اول، پاسخ دادن به نیازهای جامعه‌ی زمانه‌ی خود بر اساس طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی. «شهید مطهری به عرصه‌ی ذهنیت جامعه نگاه کرد و عمده‌ترین سؤالات ذهنیت جامعه‌ی جوان و تحصیلکرده کشور را بیرون کشید و آنها را با تفکر اسلامی و فلسفه‌ی اسلامی و منطق قرآنی منطبق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت.»(1383/04/15)

دوم، شهید مطهری، در مقابل نسخه‌های التقاطی از اسلام و یا افکار وارداتی غربی، به تمام معنا ایستاد و تفکر صحیح اسلامی را در جامعه شرح و بسط داد. «ایشان با قوّت فکری و اندیشه‌ی قوی و صائب خود وارد میدان‌هایی شد که تا آن‌وقت هیچ‌کس در زمینه‌ی مسائل اسلامی وارد این میدان‌ها نشده بود... ایشان، هم در جبهه‌ی مقابله‌ی با مارکسیست‌ها به یک جهاد بسیار هوشمندانه دست زد، و هم در جبهه‌ی مقابله‌ی با تفکرات غربی و لیبرالیست‌ها وارد میدان شد.»(1382/12/18)

به‌همین دلیل، آثار شهید مطهری، «مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران است. دیگران به مقدمات این انقلاب خیلی کمک کردند، ولی افکار آن‌ها در ساخت نظام جمهوری اسلامی ایران، نقش آن‌چنانی نداشته است.» با این همه اما «ما نمی‌توانیم در شهید مطهری متوقف شویم... ما احتیاج داریم مطهری‌هایی برای دهه‌ی 80 و 90 داشته باشیم؛ چون نیازهای فکری روزبه‌روز و نوبه‌نو وجود دارد.»(1383/04/15) فارغ از شخصیت انگشت‌شماری که هم‌اکنون چنین نقشی را ایفا می‌کنند، امروز جریان حوزه می‌بایست همان کاری را انجام دهند که مطهری انجام داد. امروز مطهری‌های دهه‌ی 90 باید همان نسبتی را با انقلاب داشته باشند که مطهری داشت. یعنی اولا آنکه انقلابی باشند و نسبت به پروژه‌ی انقلاب‌زدایی از حوزه و جامعه حساس باشند. ثانیا حرف انقلاب را تا اقصی نقاط کشور و بلکه جهان امتداد دهند. ثالثا فرزند زمانه‌ی خویش باشند و برای سؤالات جدید، پاسخ‌های متناسب و منطقی ارائه دهند. و رابعا اینکه تفکر ناب اسلامی را از خطر التقاط و انحراف به مسیر تفکرات وارداتی شرقی و غربی مصون بدارند. «حرف من این است که می‌گویم حوزه‌ی علمیّه‌ی قم بایستی به‌عنوان یک حوزه‌ی انقلابی، به‌عنوان مهد انقلاب، به‌عنوان آن کوره‌ی آتشفشانی که همین‌طور دارد انرژی انقلابی را صادر می‌کند از خودش، حضور داشته باشد و ظهور داشته باشد.»(1394/12/25)
خط حزب الله

 



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 95/2/13::: ساعت 7:30 عصر نظرات دیگران: نظر
  
توصیف عجیب علامه طباطبایی از لحظه دیدار با شهید مطهری

شهید آیت‌الله مرتضی مطهری یکی از شخصیت‌های برجسته و کم‌نظیر در تاریخ اسلام و یکی از دانشمندان اسلام‌شناس و محققان توانا به شمار می‌رود. ایشان عصاره مؤثر حوزه‌های علمیه و حاصل عمر با برکت امام امت بود.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ،‌ شهید آیت‌الله مرتضی مطهری یکی از شخصیت‌های برجسته و کم‌نظیر در تاریخ اسلام و یکی از دانشمندان اسلام‌شناس و محققان توانا به شمار می‌رود. ایشان عصاره مؤثر حوزه‌های علمیه و حاصل عمر با برکت امام امت بود.شهید مطهری با افکار و اندیشه‌های ناب و اصیل خود، آثار و نتایج بزرگی را در زمینه‌های گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان حوزویان و دانشگاهیان بر جای گذارد. با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیات‌بخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگی کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادی، التقاطی و متحجرانه پرداخت، اسلام را به دور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشی معرفی کرد و بدینوسیله از خود نامی جاودانه در تاریخ باقی گذاشت.اینک به مناسبت فرار رسیدن سالروز شهادت ایشان جملاتی کوتاه و ناب از اندیشه‌های آن عالم ربانی که از لابلای کتاب‌های ایشان انتخاب شده و در پایگاه بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری انتشار یافته، تقدیم مشتاقان اندیشه بلند آن دانشمند جلیل‌القدر می‌شود.

معلم در کلام استاد مطهری
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون کند. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش‌گیره از خارج می‌آورید و آن‌قدر زیر این چوب‌ها و هیزم‌ها قرار می‌دهید که اینها کم‌کم مشتعل  شود.
(مجموعه‏ آثار استادشهید مطهرى، ج‏22، ص 52)

ضرورت راهنمایی نسل جوان
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جست‌وجو کرد. فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنانکه باید راهنمایی نشده است. اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او، با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس می‌کند این نسل برخلاف آنچه ابتدا به نظر می‌رسد لجوج نیست و آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد. (از کتاب مسئله حجاب)

یاد خدا تنها مایه آرامش جان
ایمان هم یکی از حوائج فطری و تکوینی است و بلکه حاجت است و هر وقت به سرچشمه ایمان و معنا رسیدیم و نور خدا را مشاهده کردیم و خدا را در روح و جان خود دیدیم و مشاهده کردیم آن وقت است که معنای سعادت و لذت و بهجت را درک می‌کنیم. (از کتاب حکمت‌ها و اندرزها)

راه سعادت
منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکم‌ترین اطمینان‌ها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاک‌ترین نیت‌ها و در ناحیه عمل نیکوترین عمل‌ها باشد. زندگی پاک و سعادت‌بخش همین است.(از کتاب حکمت‌ها و اندرزها)

حجاب و شرافت زن
شرافت زن اقتضا می‌کند هنگامی که از خانه بیرون می‌رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ‌گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی‌دار به سخن خود آهنگ ندهد. (از کتاب مسئله حجاب)

حق و باطل در جهان هستی
در حکمت الهی اصالت در هستی با حق است، با خیر است، با حسن و کمال و زیبایی است، باطل‌ها شرور، و نقص‌ها و زشتی‌ها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستی منتهی می‌شوند نه به هستی‌ها.

- باطل حق را با شمشیر خود حق می‌زند، پس باطل نیروی حق را به خدمت گرفته است. این همان نیروی حق است که او از آن استفاده می‌کند. (از کتاب حق و باطل)

شرط موفقیت
صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است، در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر می‌رسد. اگر صبر و استقامت و حوصله باشد، بی‌استعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید. (حکمت‌ها و اندرزها)

وظیفه مرثیه خوان‌ها
باید کسانی که مرثیه خوانی می‌کنند، توجه داشته باشند به فلسفه قیام سید الشهدا و به فلسفه دستوراتی که ائمه اطهار درباره عزاداری داده‌اند. بی‌جهت دستوری نداده‌اند. باید فلسفه قیام سید الشهدا و هم فلسفه عزاداری آن حضرت را به مردم بگویند و مردم را آگاه کنند. (کتاب ده گفتار)

هجوم اندیشه‌های غربی
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم‌الشأن نهضت السلامی که برای همه‌شان احترام فراوان قایلم، هشدار می‌دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشه‌های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه روی سوء‌نیت و یا عدم سوء‌نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می‌کند. (نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر)

راه مبارزه با انحرافات نسل جوان
راه مبارزه این خطر تحریم و منع نیست. مگر می‌شود تشنگانی را که برای جرعه‌ای آب له له می‌زنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟ این ما (رهبران دینی) هستیم که مسئولیم، ما به قدر کافی در زمینه‌های مختلف اسلامی به زبان روز عرضه نکرده‌ایم. اگر ما به قدر کافی آب زلال عرضه کرده بودیم، به سراغ آب‌های آلوده نمی‌رفتند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه‌ها با زبان روز است. (نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر)

من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می‌دهم، که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. (پیرامون انقلاب اسلامی)

انسان کامل
انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزش‌های انسانی است، در همه میدان‌های انسانیت قهرمان است. (لمعاتی از شیخ شهید)

جهان‌بینی اسلامی
ما باید نشان دهیم جهان‌بینی اسلامی نه با جهان‌بینی غرب منطبق است و نه با جهان‌بینی شرق و به هیچ کدامشان وابسته نیست. (لمعاتی از شیخ شهید)

وابسته به عقیده
در مکتب پیامبران، انسان بیش از اینکه وابسته به منافع باشد وابسته به مسلک و ایمان است، در حقیقت در این مکتب فکر و عقیده زیر بناست. (لمعاتی از شیخ شهید)

جایگاه مکتب اسلام
یگانه مکتبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد اسلام است. وقت آن است که غرب مانند همه زمان‌های دیگر با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد.

تلازم علم و دین
اگر ما می‌خواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر می‌خواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر می‌خواهیم از مرض نجات پیدا کنیم، اگر می‌خواهیم عدالت در میان ما حکمفرما باشد، اگر می‌خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم، اگر می‌خواهیم جامعه ما برخلاف حال حاضر به امور اجتماعی علاقه‌مند باشد، منحصرا راهش علم است و علم، آن علمی که عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس در آید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمره‌اش را هم خود آنها خواهند برد، یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می‌داند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمه بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد. شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی‌دین می‌خواهد نه جاهل دین‌دار.

حافظ
امروز چرا حافظی به وجود نمی‌آید؟ آیا دیگر قریحه‌ها خشک شده است که حافظی نباشد؟ خیر! دلیلی ندارد که قریحه‌ها خشک شده باشد، بلکه روح‌ها در مسیر دیگری است. یعنی روح حافظ دیگر وجود ندارد تا اثری مثل حافظ و حتی مثل جامی به وجود آورد. (از کتاب تماشاگه راز، عرفان حافظ)

غلط ترین فکر
غلط ترین فکر این است که ما همه اصلاحات جزئی و کلی را از مصلح و ظهور غیبی بخواهیم .(یاداشت‌های استاد مطهری، ج1 ـ ص 169)
اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است انسان به حکم اینکه از جامعه بهره می برد و به حکم اینکه کار بهترین عامل سازنده فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است باید کار مفید انجام دهد .(وحی و نبوت ـ ص 118)

زنان در طول تاریخ تنها مولد و زاینده مردان و پرورش‌دهنده جسم آنها نبوده‌اند بلکه الهام‌بخش و نیرو‌دهنده و مکمل مردانگی آنها نیز بوده‌اند .(آینده انقلاب اسلامی ایران ـ ص 225)

دموکراسی در اسلام
دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده ودر غرب یعنی حیوانیت رها شده؛ بنابراین آزادی و دموکراسی در قاموس اسلام جنبه انسانی دارد و در غرب جنبه حیوانی .(آینده انقلاب اسلامی ایران ـ ص 272)

معنای آزادی معنوی
آزادی معنوی یعنی آزادی فکر از خرافات و اوهام و آزادی اراده از وابستگی‌های حیوانی .(یادداشت‌های استاد مطهری، ج 1 ـ ص 98)

آمادگی و نیرومندی در برابر دشمن
قرآن می گوید برای اینکه رعب شما به دل دشمن بیفتد و خیال تجاوز به ساحت شما را در دماغ خود نپرورد، نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید. (جهاد ـ ص 28)

اهمیت شخصیت و هویت یک ملت
برای یک ملت هیچ موهبتی بالاتر از شخصیت نیست اگر همه مواهب و ابزارهای زندگی را از ملتی بگیرند و شخصیتش محفوظ باشد غمی نیست. (یادداشت‌های استاد مطهری، ج9 ـ ص 51)

ضرورت وجود نیروهای نظامی
اگر خداوند به وسیله بعضی از افراد بشر جلو بعضی دیگر را نگیرد خرابی و فساد همه جا را می گیرد ارتشی که وظیفه اش جلوگیری از تجاوز است، وجودش لازم و ضروری است. (جهاد ـ ص 16)

منبع:کیهان

انتهای پیام/

 



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 95/2/12::: ساعت 11:40 عصر نظرات دیگران: نظر

گزارشی از برنامه بلند مدت دشمن برای تغییر « باورهای» ملت مسلمان ایران

نشریه آمریکایی تایم در پرونده‌  ویژه شماره اخیر خود با عنوان «ایران 2025: چگونه دهه‌ی آینده تغییر را ایجاد خواهد کرد؟» مانند رویه همیشگی رسانه‌های غربی، تلاش کرد تا «آرزوها» و «رؤیاهای» خود از ایران را به خورد مخاطبین دهد. مهم‌ترین مسئله‌ای که تایم تلاش می‌کند تا به آن دست یابد این است که روزی روزگاری فرا می‌رسد که ایران دیگر کشوری «دینی و انقلابی»  نباشد. تایم این گزاره را  از قول یک «جوان ایرانی» که نه اسمش و نه هویتش معلوم است، بیان می‌کند. آن‌جا که از او می‌پرسد: ایرانیان دوست دارند ایران 10- 15 سال بعد چگونه باشد؟ و او جواب می‌دهد که «آن‌ها دوست دارند ایدئولوژیک نباشند.»  این البته اولین باری نیست که نشریات آمریکایی و غربی چنین تیترها و مطالبی منتشر می‌کنند. چند ماه پیش، نشریه‌ی اکونومیست نیز پرونده‌ای را درباره‌ی ایران منتشر کرده بود با عنوان «انقلاب تمام شد» و استدلال کرده بود که جامعه‌ی ایران در حال دور شدن از فضای دینی و انقلابی است.

  از آندلس تا مسکو
تهاجم فرهنگی «مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است.» (21/5/71) مثل آن دزدی که از او پرسیدند چه می‌کنی؟ گفت دهل می‌زنم. گفتند پس صدایش کو؟ گفت فردا صدایش در می‌آید. درست مثل کاری که در «آندلس» شد. (21/5/71) روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن آندلسىِ قرون اوّلیه‌ی اسلام شکوفا گردید. (6/12/81) غربی‌ها که این منطقه را تهدیدی برای خود می‌دیدند، برنامه‌ی فرهنگی بلندمدتی ریختند و به مرور، «نظام باورهای» مسلمانان آندلس را تغییر دادند.
شبیه چنین کاری در شوروی سابق هم اتفاق افتاد. در زمان گورباچف، «سیل تبلیغات غربی و فرهنگ غربی و نمادهای غربی - سمبل‌های لباس و «مک‌دونالد» و از این چیزهایی که در واقع جزو سمبل‌های امریکایی است - در شوروی راه پیدا کرد» (19/4/79) و «تایم» و «نیوزویک» هم با خوشحالی، خبر آن را پوشش دادند که بالاخره آمریکا توانست با نمادهای فرهنگی خود شوروی را تسخیر کند. چند سال پس از ورود نمادهای فرهنگی آمریکا به شوروی، دیگر نه گورباچفی وجود داشت و نه شوروی. «اتحاد جماهیر شوروی» هم به کشورهایی کوچک، ضعیف و کم‌اهمیت تبدیل شد.

    جنگ باورها
 در میدان نبرد، مهم‌ترین موضوع، شناخت «جبهه» و «نقشه» دشمن است. همان‌طور که در جنگ نظامی، «هر طرفی که بدون شناسایی و دیده‌بانی و بدون دانستن وضعیت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد.» (12/2/69) در جنگ نرم هم اگر این دو عنصر شناسایی نشود، جنگ مغلوبه خواهد شد. هدف جنگ نرم امروز آن‌چنان‌که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کرده‌اند «تغییر باورها» است. آمریکاییها که دیده‌اند توان از بین بردن انقلاب اسلامی را ندارند، امروز تغییر رویه داده‌اند. آن‌ها امروز اعلام می‌کنند با «جمهوری اسلامی» مشکلی ندارند؛ «در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین‌کننده‌ی اهدافشان باشد.» (20/7/94) کما اینکه با بسیاری از جمهوری‌های اسلامی و کشورهای اسلامی ارتباط حسنه دارند. مشکل آن‌ها با محتوای جمهوری اسلامی ایران است. «مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئله‌ی زن و مرد و استقلال دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دست‌کاری کند و یا تغییر دهد. مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشته‌ای درخشان و زیبا تغییر یابد.» (20/7/94) بنابراین «هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحی‌شده، انحلال درونی و استحاله‌ی داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و به‌ویژه جوانان است.» (20/7/94)
باراک اوباما بعد از مذاکرات وین به صراحت اعلام کرده بود: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد.» مارک گلن، نویسنده و تحلیلگر آمریکایی نیز در مصاحبه‌ای به تلاش آمریکایی‌ها برای نفوذ فرهنگی در ایران و تغییر فکر، اندیشه و باور جوانان ایرانی پرداخت و گفت: «داستان اسب تراوا را به یاد بیاورید، آمریکایی‌ها دقیقا قصد دارند این مسئله را در قبال شما اجرا کنند. آن‌ها می‌خواهند نسخه ایرانی فرهنگ مد نظر خود را در جوانان شما ایجاد کنند»

     ایران آندلس نیست
 واقعیت این است که ایران اسلامی، نه آندلس است و نه شوروی و نه حتی کشورهای کوچکی که غرب موفق به انقلاب‌ و استحاله در آن‌ها شد. ایران و نظام فرهنگی اجتماعی آن، خصوصیاتی دارد و تا هنگامی که این ویژگی‌ها را در خود حفظ کند، چنین طرح‌هایی در آن به سرانجام نخواهد رسید. چرا که «اوّلا متّکی است به مردم - این انقلاب، انقلابِ مردم است- ثانیا متّکی است به باورهای دینی.» (12/8/94) اما اگر دشمن، به همین دو اصل حمله کرد چه؟ اگر دشمن درصدد غیر مردمی کردن آن بر آمد و باورهای دینی را مورد حمله قرار داد چه؟ چه کسی می‌تواند از این دو اصل محافظت کند؟
در مقابل این تهاجم، باید هم «کار» کرد و هم «ابتکار» داشت. این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند. این کار و مأموریت بر عهده «نیروی مؤمن و انقلابی» است. بهترین طرح‌های فرهنگی اگر به دست عناصر غیر مؤمن و غیر انقلابی انجام شوند، نه تنها به نتیجه‌ی مطلوب نخواهند رسید، بلکه ممکن است حتی نتیجه معکوس هم بدهند. «کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌تواند دفاع کند.» (22/4/71) «در مقابل تهاجم، عناصرِ مؤمنِ خودی می‏توانند بایستند.» (21/5/71)

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/1/25::: ساعت 2:20 عصر نظرات دیگران: نظر

نگاهی به مبنا و سیره امام خمینی (رحمه الله) در ممانعت از ورود عناصر ناصالح به قدرت:

      به نفوذی‌ها مهلت ندهید
شاید خیلی‌ها خیال کنند موضوع«نفوذ» و هشدار نسبت به آن، مسأله‌ای است که در دوران کنونی شکل گرفته، اما حضرت امام خمینی  در متن وصیت‌نامه‌‌‌ی خود نیز همگان را به مراقبت در برابر «نفوذی‌ها» فراخوانده‌اند: «هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است درخدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرق‌زدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت درکشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار می‌کشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید.» وصیت‌نامه امام خمینی
   خوشبختی ملتها
 وابسته به صلاحیت حاکمان است
توجه به «صلاحیت حاکمان» همواره یکی از نکات مورد توجه امام بوده است تا آنجا که حتی در روزهای قبل از پیروزی انقلاب نیز بر آن تأکید کرده‌اند: «بدبختی و خوشبختی ملتها بسته به اموری است که یکی از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانی که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد می‏کشند.» 10/10/1357 این تأکید بر انتخاب افراد «معتقد و متعهد» پس از پیروزی انقلاب نیز مورد توجه قرار گرفت: «اشخاصی اسلامی، متعهد، غیر منحرف از صراط مستقیم الهی را در نظر بگیرید و سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند.» 23/11/58 و در طول دوران رهبری امام ادامه یافت: «مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانى رأى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند... و افرادى را که طرفدار... اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند.» 11/1/67 نکته‌ی مهم این است که حضرت امام ورود نفوذی‌ها را «توطئه‌»ی قدرتها  می‌دانند: «[قدرتمندان شرق و غرب  خصوصاً امریکا] چه بسا، با نفوذ عُمال سرسپرده‌ی داخلی  در ارگانهای دولتی و مقامات مؤثر، بتدریج قدم به قدم کار خود را انجام دهند... غفلت از این امر، فاجعه‌انگیز است.» 13/6/64
     نکند مشروطه تکرار شود
برای جلوگیری از وقوع امر «فاجعه‌بارِ» ورود نفوذی‌ها به قدرت است که امام خمینی با یادآوری تجربه‌ی مشروطه بر جایگاه رفیع شورای نگهبان تأکید کرده و نسبت به «انحراف تدریجی» هشدار می‌دهند: «نکند مثل مشروطه شود... من قبلاً در مورد انتخابات گفتم که همه چیز ما باید روی موازین اسلامی باشد. افرادی که تعیین می‌شوند باید کسانی باشند که به درد اسلام و جمهوری اسلامی بخورند، و عقیده‌شان هم این باشد که اسلام خوب است.» 20/9/62 «من به این آقایان هشدار می‌دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است. همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم وارد می‌شود و در آخر، رژیمی را ساقط می‌نماید.» 25/2/63

   نمی‌گذارم حکومت  دست لیبرال‌ها بیفتد
با دقت در «سیره و رفتار عملی» حضرت امام نیز می‌توان به موارد مهمی دست یافت که حاکی از حساسیتِ جدی نسبت به ورود و حضور عناصر غیرمعتقد و منحرف در ارکانِ قدرت است. برخورد قاطع با «نهضت آزادی» یکی از این موارد است. ایشان طرفداری از فکرِ «وابستگی به آمریکا» و تلاش‌ در این جهت را به عنوان نقطه‌ی سیاه این جریان معرفی‌ می‌کنند: «نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است... نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند.» 30/11/66 حضرت امام در حالی صلاحیت نهضت آزادی را برای امور گوناگون رد می‌کنند که «مهدی بازرگان» به عنوان یکی از بنیان‌گذاران این جریان با حکم حضرت امام اولین دولتِ انقلاب را تشکیل داده بود. این موضع و برخورد قاطعانه تا به آخر در گفتار و رفتار امام خمینی  وجود داشت: «تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها بیفتد... تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینه‌ها کوتاه می‌کنم.» 3/12/67

   ماندگاری  انقلاب با حفظ  اصول امام
بر اساس گفتار و رفتار حضرت امام آنجا که «آینده انقلاب» و «سرنوشت ملت» در میان است نمی‌توان به صرفِ «اتکاء به سوابق» و... اجازه‌ی حضور به افرادِ فاقد صلاحیت داد. «ماندگاری انقلاب» و «حفظ نظام» به عنوان اوجب واجبات در گرو حفظ و صیانت از اصول و سیره‌ی‌ رهبر کبیر و بنیانگذار این نظام است که به روشنی در بیانات و وصیتنامه‌ی امام راحل ثبت شده است. حقیقت این است که امروز نیز با حاکمیت معیارها و ارزش‌های مدنظر امام بر کشور «ورود نااهلان و نامحرمانِ نفوذی به قدرت ممنوع بوده» و اینگونه حیات معنوی امام خمینی با تثبیت و فراگیری خط و مکتب سیاسی‌‌اش ادامه می‌یابد، همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «تفکر خاتمه یافتن دوران امام خمینی که دشمن با صد زبان سعی در القای آن دارد، نیرنگی استکباری بیش نیست و علیرغم امریکا و همکارانش، امام خمینی در میان ملت خود و جامعه‌ی خود حاضر است و دوران امام خمینی ادامه دارد و خواهد داشت. راه او راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزنده‌ی ماست.10/3/69»

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/1/25::: ساعت 2:16 عصر نظرات دیگران: نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >