سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری مایه دوری از خداوند است که به سرپیچی کردنها نیرو می بخشد؛ پس شکمهایتان را پر نکنید که نورحکمت در سینه هایتان خاموش می شود [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

برخی نیازها جزو نیاز های مرگ و زندگی انسان محسوب می‌شود. مثل نیاز به آب، غذا و هوا. اما دسته دیگر نیازها، با وجود اهمیت بسیار، لزوماً مرگ ما را نزدیک و یا زندگی‌مان را دور نمی‌کند. مثل ازدواج!
همه ما در این جامعه زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که در این دوره ازدواج کردن مشکلات خاص خودش را دارد. مشکلاتی که حتی ممکن است کوچک و یا کم نباشد و شاید جزو دغدغه های اصلی زندگی افراد دسته بندی شود. با این وجود هیچ کس در هیچ کجای این کره خاکی نمی‌تواند اثبات کند که نیازی به ازدواج ندارد. درست مثل اینکه شما سازنده یک ماشین باشید و خودتان این ماشین را طوری طراحی کرده باشید که با بنزین کار کند. آن وقت آن ماشین خودش ادعا کند که بدون بنزین هم می‌تواند راه بیفتد. اصلاً چه نیازی به بنزین!؟
پذیرفتن این اصل حقیقی و غیر قابل نفوذ، مشکلی را حل نمی‌کند و مشکلات ازدواج را آسان نمی‌کند اما ...! می‌تواند زمینه ساز حل مشکلات دیگر شود. نبودن این بنزین برای افراد سبب ایجاد فشارها و ناراحتی‌هایی ست که ممکن است حتی خود فرد هم به ریشه این فشارهای وارده آگاه نباشد.
اگر می‌خواهید بگویید که چه نیازی به ماشین؟ خدا پاهایمان را برایمان نگه دارد!!، به شما می‌گویم یقیناً که این حرف درست است اما نمی‌توان انکار کرد که با ماشین زودتر به مقصد می‌رسید تا با پای پیاده!
گاهی هم به خدا اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که اگر ما را این طور خلق کرده، بهترین حالت ممکن بوده است.

3106_marrige.jpg

شما جزو کدام دسته از مجردها هستید؟
واقعیت اینجاست که متأسفانه هنوز تعدادی از افراد جامعه به دلیل داشتن خواهر یا برادر بزرگ‌تر مجرد خود، شرایط خوب ازدواج را از دست می‌دهند و به گعده مجرد های ما می‌پیوندند و عموماً خانواده های این قربانیان نکاح (!) چشم‌های خود را به روی واقعیت و گوش‌های خود را به روی حقیقت بسته‌اند و می‌خواهند به زور فراموش کنند که هر کسی رزق و روزی‌ای دارد و تعدادی از این عرف‌هایی که به ما به ارٍث رسیده، اساساً بی ریشه و غیر عقلانی ست؛ و بسیار اصرار دارند که فراموش کنند اگر به این دلیل نا موجه که فرزند مجرد کوچک‌تر نباید زودتر از فرزند بزرگ‌تر مجرد ازدواج کند، باعث مجرد ماندن تا آخر عمر و یا حتی باعث تأخیر در ازدواج فرزندشان شوند، حتماً و حتماً پرونده ای پیش خدا باز خواهند داشت که ازشان سؤال پرسیده شود!

دسته دیگری از این جمع مجرد های ما، همان‌هایی هستند که تا بهشان می‌گویند چرا ازدواج نمی‌کنی، روی صندلیشان کمی جا بجا می‌شوند و پا روی پا می‌اندازند و احتمالاً عینکشان را روی بینی تکانی می‌دهند و با صدای نسبتاً ملایمی که سعی دارد منطقی جلوه کند می‌گوید : هنوز فرد مورد نظر خود را پیدا نکرده‌ام!
اصولاً این افراد نه تنها از فرد مورد نظرشان هیچ شناختی ندارند که در ابتدای مسئله خودشان را هم نمی‌شناسند؛ و یا اینکه این افراد آنقدر معیارهایشان را سخت و تنگ چیده‌اند که هیچ بنی بشری در آن جای نمی‌شود. چیزی شبیه همان کفش سیندرلا!

3107_marriage.jpg

عده ای هم هستند که از ترس طلاق، حتی از دو کیلومتری فکر ازدواج گذر هم نمی‌کنند. در واقع از ترس مرگ، خودکشی می‌کنند. این عده حتماً فراموش کرده‌اند که درصد بالایی از طلاق، با انتخاب آگاهانه، بررسی‌های عقلانی، تحقیقات محلی، و تلاش برای یک شناخت کلی قابل جلوگیری است.

تعدادی از مجردهای موجود را هم عزیزانی تشکیل می‌دهند که کار ندارند، سربازی نرفته‌اند و همچنان مشغول پیدا کردن شغل مناسب معلق اند و تازه پس از آن، به فکر خریدن یک خانه در محله خوب و تهیه یک ماشین ترجیحاً شاسی بلند و بعد چون از اساس تصورشان این است که در زندگی مشترک باید روزی سه بار با فلک تنبیه بدنی شوند، پس قبل از این اتفاق شوم (!) یک بار لااقل دور دنیا را بچرخند و لذت ببرند و بعد اگر عمری باقی ماند، حالا شاید ازدواج هم کردند!! این عزیزان بیکار به احتمال خیلی زیاد از بیکار بودن خود لذت می‌برند و به دلیل ساده «عدم مسئولیت پذیری» یک پلان در اندشت از آینده برای خود ترسیم می‌کنند که به انتها رسیدنش عمر نوح می‌خواهد و صبر ایوب و البته گنج قارون!

یک عده از مجردها را هم دوستانی تشکیل می‌دهند که از ترس «نه» شنیدن در خانه هیچ کسی را نمی‌زنند و هیچ کس را به خانه راه نمی‌دهند و خودشان را بین کار و تحصیل و سربازی قایم می‌کنند.
اصولاً برای ازدواج نیاز به بلوغ عقلی و عاطفی است. یکی از نشانه های بلوغ عقلی این است که شما گاهی در دنیا «نه» بشنوید! و باور داشته باشید که دنیا جای برآورده شدن همه خواسته‌ها نیست. اگر هنوز با این سن و سال به این مرحله از بلوغ نرسیده‌اید پیشنهاد می‌کنم یک فکری به حال خود کنید.

عزیزانی هم هستند که درسشان تمام شده و دست به زیر چانه، منتظر رسیدن فردی هستند که او را به مرحله بعد زندگی ببرد و از تأخیر آن فرد هر روز افسرده تر و یا خشمگین‌تر می‌شود.
این دسته از دوستان احتمالاً فراموش کرده‌اند که زندگی یک بستری ست برای رسیدن به هدف. تا به حال از خود پرسیده‌اند که هدفشان چیست؟ یا آن‌ها مدرسه رفتند چون همه رفته‌اند، دانشگاه رفتند چون همه رفته‌اند و الآن هم باید ازدواج کنند چون همه ازدواج می‌کنند؟ اگر فرد هدفش را از زندگی بداند و در جهت رسیدن به آن تلاش کند، در صورت مجرد ماندن، به مقدار زیادی از این فشارها و عصبانیت‌های ناشی از تأخیر در ازدواج به خودی خود کمرنگ می‌شوند.

3108_marriage.jpgدر این بین دوستانی هم هستند که شامل هیچ یک از موارد بالا نشده و اتفاقاً خیلی عاقلانه این نیاز به ازدواج را متوجه می‌شوند و درک می‌کنند و با همین نگاه آگاهانه، موارد پیش رو را بررسی می‌کنند. که خب ... تا الآن مورد مد نظر یافت نشده است!

با این ماشین بی بنزین چه کنیم؟
همه افراد این گروه مجردهایمان مشکلات و فشارهایی را چه روحی و یا جسمی تحمل می‌کنند که خاص این دوران است.
- بسیاری از مجردها به دلیل مقایسه شدن با افراد هم سن و سال متأهل خود از جانب خانواده، دوستان و سایر آشنایان تحت فشار قرار می‌گیرند و حتی گاهی کار به تحقیر هم کشیده می‌شود.
-تعدادی از این افراد تصورشان از زندگی متأهلی آنقدر بزرگ و رویایی است که اگر با بهترین فرد روی کره زمین هم ازدواج کنند احتمالاً دچار شکست خواهند شد.
همسر هر کس، یک انسان است با تمام محدودیت‌هایی که برای همه افراد وجود دارد. قرار نیست همسرتان همه نیازهای زندگی‌تان را برآورده کند، لحظه به لحظه در دسترس شما باشد، با شما به خرید بیاید، هر ثانیه به پای صحبت‌های شما بنشیند و در یک چشم بر هم زدن تمام مشکلات زندگی‌تان را حل کند! این تصور غلط را از ذهنتان پاک کنید و به جایش سعی کنید تصویر درستی از زندگی مشترک پیدا کنید.
- خیلی از دوستان به دلیل نیاز به همدم تحت فشار قرار می‌گیرند. این عزیزان هم اگر پاراگراف بالا را مد نظر داشته باشند، می‌توانند اثر این ناراحتی را با برقراری ارتباط‌های مناسب و استاندارد، دوستی‌های سالم و گذراندن کلاس‌های مفید تا حد زیادی از بین ببرند.
-تغذیه خود را کنترل کنید. خوردن مواد غذایی با طبع گرم مانند زردچوبه، دارچین، فلفل و ... را کم تر مصرف کنید و در مقابل مواد غذایی با طبع سرد مانند کاهو و عرق کاسنی را در فهرست مواد غذایی‌تان جای دهید.
- ورزش کردن علاوه بر اینکه بدن شما را سالم نگه می‌دارد، باعث سوزاندن مقدار زیادی از انرژی شما می‌شود که فشارهای جسمی و روحیتان را تعادل می‌بخشد.

3109_marriage.jpgبرای ازدواج کردن به یک مرد بالغ و زن بالغ نیاز است. به یک مؤنث و مذکر! نه تنها جسمی ... بلکه حتی روحی! در این فرصت موجود تا زمان ازدواج، می‌توانید برای رسیدن به این ذکر و اونثی بودن حقیقی چاره ای بیندیشید. تمرین خانم بودن و آقا بودن را از حالا شروع کنید. خانم‌ها اولویت‌های زن خوب بودن را پیدا کنند و تلاش کنند برای رسیدن به آن نقطه. معیارهای یک زن خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ اخلاق خوب؟ هنرمند بودن؟ مدیریت بحران در زندگی؟ سیاستمدار بودن؟
خانم مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
برای آقایان مجرد نیز همین طور. اولویت‌های یک مرد خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ مسئولیت پذیری؟ اهل کار بودن؟ اخلاق خوب؟ مدیریت کلی مسائل زندگی؟
آقای مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
از این فرصت می‌توان درست استفاده کرد. می‌توان آماده شد. آماده برای بهترین بودن ... .



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:42 صبح نظرات دیگران: نظر

روز به‌روز که جلوتر می‌رویم، مقتضیات زندگی ماشینی به ما تحمیل می‌کند که در لاک درونی خودمان بیش‌تر فرو برویم. همین موضوع باعث می‌شود تفریحاتمان هم به تفریحات فردی گرایش پیدا کند مثل:

1.تفریحات رایانه‌ای:
با گسترش رایانه و به خصوص اینترنت هم بیش‌تر ترجیح می‌دهیم پای نمایشگر چند اینچی سیستممان بنشینیم و به صورت مجازی تفریح کنیم!
بازی‌های رایانه‌ای: تا دلتان بخواهد بازی‌های رایانه‌ای در بازار موجود است. بازی‌هایی با موضوعات جنگی گرفته تا خانوادگی و سبک زندگی. بازی‌هایی که به دلیل وارداتی بودن، غالباً با فرهنگ ما سازگار نیستند. یا خیلی خشن هستند، یا خیلی مستهجن. اما به‌هرحال برخی بازی‌های پرطرفدار دیگر مانند ماشین یا فوتبال و دیگر ورزش‌ها هستند که اولاً خیلی با فرهنگ ما متناقض نیستند، ثانیاً مخصوصا در قشر جوان طرفدارهای زیادی دارند. بعضی از این بازی‌ها هم دخترانه هستند و برخی دیگر پسرانه. البته در این میان بازی‌های فرا جنسیتی هم وجود دارند.

3045_note.jpg
وب گردی: سر زدن از این وبلاگ به آن وبلاگ و از این سایت به آن سایت، از جمله تفریحاتی است که معتادان اینترنت به آن عادت کرده‌اند. حضور در شبکه های اجتماعی و چت کردن هم این روزها دیگر جای خود را به عنوان تفریح بین جوانان باز کرده است. انگار جوانان امروز زندگی مجازی را به نوعی به زندگی حقیقی ترجیح می‌دهند!

تماشای فیلم یا گوش دادن به موسیقی: اگر این تفریحات را هم در دسته تفریحات رایانه‌ای بگنجانیم، جفای بزرگی در حق رایانه نکرده‌ایم. بعضی‌ها خوره دیدن فیلم هستند و خروجی فیلم‌های کل جهان هستی را رصد می‌کنند و همه آن‌ها را می‌بینند. گوش دادن به انواع موسیقی‌های موجود با گوشی (Hands free) یا بدون آن (با صدای زیاد و صرفاً به جهت ایجاد مزاحمت برای دیگران به خصوص همسایه)، از دیگر تفریحات مردم زمان ماست.

2.تفریحات فکری:
هستند افرادی که برای تفریحات‌شان هم اهمیت قائل هستند و دوست دارند سلول‌های خاکستری مغزشان هم به همراه بقیه اجزای بدنشان کمی تفریح کند. برای همین تفریحات فکری را انتخاب می‌کنند.
حل جدول: به گمانم این حل جدول از آن تفریحاتی است که هیچ وقت از مُد نمی‌افتد. حالا در این میان بعضی دوست دارند جدول کلمات متقاطع حل کنند. عده دیگری به حل جدول «سودوکو» علاقه دارند و بعضی دیگر هم به حل بازی‌های هوش می‌پردازند.

3046_note.jpgمطالعه کتاب: از آن تفریحات خوب و سالم است. هم خیر و نشاط دنیا را دارد و هم ثواب آخرت را. البته اگر کتاب درست و درمانی بخوانید و از خواندن خزعبلات پرهیز کنید!

***
ب)تفریحات گروهی
خدا رحمت کند کسی را که اگر امکانش را دارد، برای تفریح چهاردیواری خانه‌اش را بی‌خیال شود و شریکی برای تفریحاتش انتخاب کند. آن هم در این دوره و زمانه که دو دوست صمیمی هم دیگر حوصله ندارند با یکدیگر دقایقی را سر کنند.

1.تفریحات رایانه‌ای:
با این که رایانه فردگرایی را رواج داده است، اما بازی‌های گروهی یا تحت شبکه، باعث می‌شوند که جماعتی دور هم جمع بشوند و دقایقی را دور هم تفریح کنند.
- بازی‌های رایانه ای: سری به گیم نت‌ها بزنید، نمونه‌های خوبی از مدل‌های بازی‌های رایانه‌ای گروهی پیدا می‌کنید. جوان‌ها و نوجوان‌ها مخاطبان اصلی این گروه بازی‌ها هستند و حاضرند از پول تو جیبی خودشان بزنند تا با رفقایشان رقابت کنند.
- بازی‌های تحت وب: این روزها بازی‌های آنلاین هم بازار داغی دارند. مخصوصا با رونق نسبی شبکه اجتماعی فیس‌بوک، بازی‌های تحت این شبکه، تا حدودی توانسته‌اند در برخی از اقشار جوانان ایرانی جای خود را باز کنند. از سوی دیگر بازی‌های آنلاین به دلیل آن که شما با یک کاربر دیگر در فضای اینترنت به رقابت می‌پردازید، به نوعی یک تفریح گروهی به حساب می‌آید؛ به خصوص که گاهی دوستان با هم علیه دشمن مشترکی متحد می‌شوند.

2.تفریحات فکری: می‌شود دور هم بود و برای ذهن هم تفریحاتی فراهم کرد. نمونه‌های آن برای ما کم نیستند.
- بازی‌های کاغذی: منچ، مار و پله، شطرنج، اسم و فامیل و از این دست بازی‌های کاغذی، رایج‌ترین بازی‌های بی تحرک بین ایرانیان هستند. البته جوان ترها هم بازی‌هایی مانند مافیا (دزد و پلیس) و برخی بازی‌های جدیدتر را هم تجربه کرده‌اند. برخی دیگر از بازی‌ها هم مانند بازی‌های آماده چاپ شده در بین کودکان طرفدار دارد. بازی‌هایی که معمولاً سناریوی خاصی دارند و تمام وسایل آن به صورت آماده توسط تهیه کننده بازی در جعبه شکیلی جمع آوری شده است.
- بازی‌های غیر کاغذی: بعضی از بازی‌ها هم خاص ایرانی‌ها هستند. بازی‌هایی مثل «یه مرغ دارم» یا «مشاعره» که بیشتر با ذهن سروکار دارد. از طرف دیگر برخی دیگر از بازی‌های مهره‌دار مانند «فکر بکر» هم در برهه‌ای توانست بین جوانان رواج پیدا کند. اما شاید قشر جدید جوان با نسخه‌های رایانه‌ای این بازی‌ها بیشتر آشنا باشد.

3.تفریحات تحرک دار (فیزیکی):
بالا و پایین بپّری بهتر از همه چیز است. هم سلامت جسمت تضمین می‌شود و هم سلامت روح.
- بازی‌های توپ دار: وسطی، رایج‌ترین بازی است که مناسب جمع زیاد است. والیبال، فوتبال و بعضی وقت ها بسکتبال هم بین خانواده‌های ما رواج دارد. البته کوچک‌ترها برخی بازی‌های کوچک‌تر مانند «گل کوچک» یا «آقای گل» را به فوتبال‌های جدی ترجیح می‌دهند.
- بازی‌های غیر توپ دار: گانیه، الک‌دولک و بازی‌هایی از این دست از جمله بازی‌هایی است که زیاد اسم آن‌ها را شنیده‌ایم. بچه‌ها هم قایم باشک و بالابلندی و امثال آن را تجربه می‌کنند. بازی‌هایی که کم کم انگار دارند به ورطه فراموشی سپرده می‌شوند.

3048_note.jpgفرق ما با آن‌ها...
ما تفریح می‌کنیم که روحمان شاد شود و بتوانیم کار و وظایفمان را با جدیت بیشتری در طول هفته دنبال کنیم. اما آن طرف آبی‌ها (منظورم غربی‌هاست)، کار می‌کنند تا بتوانند آخر هفته را تفریح کنند. این جمله، تمام تفاوت ما با آن‌هاست. برای همین هم ما هیچ وقت تفریحاتی که روح مان را آزرده کند دوست نداریم. تفریح برای ما، بخشی از زندگی‌مان است.

منبع: دخت ایران



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:42 صبح نظرات دیگران: نظر



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:40 صبح نظرات دیگران: نظر

http://www.islamiclife.ir/userfiles/images/1393/3084_poster.jpg



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:39 صبح نظرات دیگران: نظر



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:37 صبح نظرات دیگران: نظر

علامه امینی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب گران قدر الغدیر و از مفاخر معظم شیعه در سال 1390 هجری قمری چشم از جهان فرو بستند.

«حجةالاسلام دکتر هادی امینی» با ذکر خاطره ای از پدر بزرگوارشان می‌نویسد: «پس از فوت پدرم آرزو داشتم یک‌بار ایشان را در خواب ببینم و از حالشان باخبر شوم. تا اینکه بعد از چهار سال بالاخره شب جمعه ای قبل از اذان صبح ایشان را در خواب دیدم، در حالی که بسیار شاداب و خوشحال بودند.
جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی پرسیدم: پدر جان! چه علمی باعث سعادت و نجات شما شده است؟
پدرم گفتند: چه می‌گویی؟

مجدداً عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر، تأسیس کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یا سایر تألیفات؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند و سپس فرمودند: فقط زیارت امام حسین (علیه‌السلام).
عرض کردم: شما می‌دانید اکنون راه کربلا بسته است، چه کنم؟
پدر فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) برپا می‌شود شرکت کن. پسرم هر گوشه ای، هر جایی چراغی به نام حسین (علیه‌السلام) روشن شد؛ همان جا حرم امام حسین(علیه‌السلام) است و ثواب زیارت ایشان را به تو می‌دهند.

3247_sunnah.jpgسپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها یادآور شدم و اکنون باز هم به تو توصیه می‌کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و خودت را موظف به خواندن آن بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می‌باشد و امید دعا دارم.»

فرزند مرحوم آیت الله امینی می‌نویسد: علامه امینی، علیرغم مشاغل و تألیف و مطالعه و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نجف اشرف هیچ گاه خواندن زیارت عاشورا را ترک نکردند. به همین دلیل من هم حدود 30 سال است به قرائت زیارت عاشورا مداومت دارم.*


_________________________________________________________________
*کتاب شرح زیارت عاشورا و داستان‌های شگفت آن/ کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد1



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:36 صبح نظرات دیگران: نظر

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:34 صبح نظرات دیگران: نظر
رهبر معظم انقلاب در جمع جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 23/7/91 مطالب ارزشمندی حول محور «سبک زندگی» ایراد فرمودند که در ادامه این رهنمودهای حکیمانه را می خوانید.

چرا باید به «سبک زندگی» اهمیت داد؟

یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوهى زیستن - اینها عبارةٌ اخراى یکدیگر است - این یک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یک قدرى بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است.

سبک زندگی بخش حقیقی و اصلی تمدن اسلامی است

ما اگر پیشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبهى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بینالمللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشتهایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینهى سیاست، هم در زمینهى مسائل علمى، هم در زمینهى مسائل اجتماعى، هم در زمینهى اختراعات - که شما حالا اینجا نمونهاش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز براى ما شرح دادند - و از این قبیل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، علىرغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.

باید آسیب‌شناسی کنیم چرا در بخش سبک زندگی پیشرفت نکردیم

در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیبشناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنابراین باید آسیب‌شناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمام‌شده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعه‌ى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگى‌مان رعایتهاى لازم را نمیکنیم؟ چرا صله‌ى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه‌ى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفت‌وآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى کوچکى هم نیست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در این مقوله‌ى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضى‌ها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ در محیط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد میکنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانون‌گریزى - که یک بیمارى خطرناکى است - در برخى از مردم چیست؟ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم‌کارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایده‌هاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاه‌هاى ادارى ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آیا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مى‌آوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه‌ى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکى‌اش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زمان‌دار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعه‌ى ما در آینده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پیر خواهد شد؛ این چهره‌ى جوانى که امروز جامعه‌ى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ کرده است؟ تجمل‌گرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و ده‌ها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت درباره‌ى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.
نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.

سبک زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است

رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.

تقلید از غرب جز ضرر و فاجعه چیزی به بار نمی‌آورد

براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روشهاى زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئى و تحمیل، تمدن غربى است. نه اینکه ما بناى دشمنى با غرب و ستیزهگرى با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشى از بررسى است - ستیزهگرى و دشمنىِ احساساتى نیست. بعضى بمجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوههاى غرب و توطئهى غرب و دشمنى غرب مىآید، حمل میکنند بر غربستیزى: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگىِ آنچنانى نداریم - البته پدرکشتگى داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسىشده است.
تقلید از غرب براى کشورهائى که این تقلید را براى خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّى آن کشورهائى که بظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکنندهى فرهنگهاست. هرجا غربىها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود کردند، بنیانهاى اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آنجائى که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومى را تبدیل کردند به انگلیسى؛ اگر زبان رقیبى وجود داشت، آن را از بین بردند.

باطن فرهنگ غربی، سبک زندگی مادی شهوت‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت است

یکى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادىسازى گناه است؛ گناههاى جنسى را عادى میکنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت کشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضى از کشورهاى دیگر و آمریکا. این گناه بزرگِ همجنسبازى شده یک ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض میکنند که چرا او با همجنسبازى مخالف است، یا با همجنسبازها مخالف است! ببینید انحطاط اخلاقى به کجا میرسد. این، فرهنگ غربى است. همچنین فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الکلى، گسترش مواد مخدر.
من سالها پیش - در دههى 30 و 40 - در منطقهى جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فکر و پیرمردهائى را دیدم که یادشان بود که انگلیسها چگونه تریاک را با شیوههاى مخصوصى در بین مردم رائج میکردند؛ والّا مردم تریاک کشیدن بلد نبودند؛ این چیزها وجود نداشت. این افراد یادشان بود، سراغ میدادند و خصوصیاتش را میگفتند. با همین روشها بود که مواد مخدر بتدریج در داخل کشور توسعه پیدا کرد. فرهنگ غربى اینجورى است.
فرهنگ غربى فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربى است، که تعیینکننده نیست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبک زندگى مادىِ شهوتآلودِ گناهآلودِ هویتزدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجهى اول این است که از تقلید غربى پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، یک چیزهائى را عادت کردهایم تقلید کنیم.
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگسازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.
منبع: پایگاه دفتر حفظ و نشر اثار مقام معظم رهبری(مدظله العالی)


مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:28 صبح نظرات دیگران: نظر

http://rasekhoon.net/_files/userfiles//vizhe/92/sabk%20e%20zandegi.jpg



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:26 صبح نظرات دیگران: نظر

http://www.islamiclife.ir/userfiles/images/1393/3104_religion-poster.jpg



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 93/8/21::: ساعت 12:25 صبح نظرات دیگران: نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >