ابعاد گوناگون خطبه حضرت زهرا
چون فعلاً در صدد شرح خطبه زهرا نیستیم و بیشتر به چرایى و چگونگى انشاء خطبه، دوخته شده است و در صدد بیان این نکتهایم که حضرت با این خطبه خود را معرفى کرد و علم و درایت و کاردانى خود را به اثبات رسانید و روشن کرد که سخن پیامبر(ص) «فاطمة بضعة منى» یا «فداها ابوها» به خاطر خویشاوندى نَسَبى نبوده بلکه او گوهرى ناشناخته بوده است که در این خطبه تنها رُخى بنموده و این سخنان نمونه و آینهاى براى نمایش پرتویى از انوار او شده است.
لذا بیشتر به مسایل جنبى خطبه مىپردازیم و از جمله اینکه این خطبه حدود 120 سطر است که 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر(ص) مىباشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احکام است. در این 10 درصد به حکمت و فلسفه 20 رکن و موضوع اساسى از موضوعات دین اشاره مىکند 10 درصد آن را به کارهاى پیامبر اکرم(ص) اختصاص مىدهد تا بیان کند مردم را از کجا به کجا کشاند و در 5 درصد دیگر فداکاریهاى حضرت على(ع) در عین رفاهطلبى دیگران را گوشزد مىکند که تا اینجا دقیقا خطبه نصف مىشود.
از اینجا حضرت شروع مىکند به انحرافات جامعه و بیان توطئههاى شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات که به زودى گریبانگیر مردم مىشود مىپردازد که باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص مىدهد. سپس به موضوع فدک مىپردازد که با استدلالها و پنج آیه قرآن که حضرت به آنها تمسک مىکند باز 10 درصد مىشود.
و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش از فدک به اندازه نصف خطبه او در ثناى خدا و توصیف پیامبر اکرم(ص) بود. شاید حضرت در این انتظار بحق بود که با این مقدار از خطبه خلیفه به اشتباه خویش پى ببرد و خود را از خلافتى که اولین گامهایش بر خطا نهاده شده است و در اولین عمل خطا کرده است، خود را خلع کند و یا مسلمانان به فکر خلع کردن او بیفتند ولى وقتى چنین نشد با سخنانى که خطاب به انصار در حدود سى سطر، گذشته آنان، فداکاریشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان کرد و از آنان خواست که برپا خیزند و از او در برابر ظلمى که بر وى شده است دفاع کنند. اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا(ع) حتى سکوت خود را بشکنند و بالاخره نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید.
شاید و بلکه حتما بسیارى از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا(ع) در مقدار کلمات توجهى نداشتند و این امور را اتفاقى مىدانستند ولى اکنون که نوشتههاى آن سخنان را در جلوى روى خود نگاه مىکنیم به مدیریتى دقیق پى مىبریم که یک چهارم سخنرانى خود را براى دفاع از حق خویش و به استیضاح کشاندن وضع موجود کافى مىدانسته است ولى وقتى خبرى نشد بار دیگر همگان و خصوصا انصار را مورد عتاب قرار مىدهد و تازیانههاى کلام را بر گرده فکر و اندیشه آنان فرود مىآورد و بیان مىکند که فکر دفاع از حکومت نوپاى اسلام با ظلم بر یک فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمىتوان به حکومت اسلامى دلخوش کرد که در آن به یک نفر ـ به اسم زهرا(ع) ظلم شده است و سکوت آنان نه براى مصلحت و رضاى خدا، بلکه ناشى از راحتطلبى و فرصتطلبى و طبق تشبیه خود وى، کره و روغنگیرى از شیر است. بله اگر در جامعه به شخصیت معروفى چون حضرت زهرا(ع) و على(ع) که مظهر فداکارى، قیام، استقامت و ... هستند ظلم شود مسلّم است که به دیگران نیز ستم مىشود و چنین جامعه اى را نمىتوان جامعهاى خداپسند و مورد قبول رسول اکرم(ص) دانست.
ادامه دارد
خطبه حماسی
آنگاه شروع به خطبه مىکند اما خطبهاى که با ناله و اشک همراه نیست، خطبهاى که با لرزش صدا و اضطراب همراه نیست بلکه کوبنده و محکم است. آهنگ کلمات به کار گرفته شده براى حالات حماسى قرار داده شده است. زیرا معمولاً وقتى کسى بخواهد همراه با سوز و گداز خطبه بخواند کلماتى را انتخاب مىکند که به حروف قابل مدّ مانند «ین» و «اون» ختم شود نظیر «الحمد اللّه رب العالمین، بارىء الخلائق اجمعین. مالک یوم الدین، مبیر الظالمین» تا اگر صدایش گرفت و گریه گلویش را فشرد با کشیدن حروف مدّ آن ضعف را جبران کند و باز کسى که نمىداند سرانجام، حالش چگونه خواهد شد باز براى رعایت احتیاط همین گونه کلمات را انتخاب مىکند ولى زهراى مرضیه(ع) کلمات دیگرى را انتخاب کرد که کوچکترین لرزش، اضطراب و تغییر حالت کاملاً در آن کلمات رخ مىنمود. با صداى رسا گفت:
«الحمد للّه على ما الهم، و له الشکر على ما انعم، و الثّناء بما قدّم، من عموم نعمة ابتدأها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام مِنَن اولاها، جمّ عن الاحصاء عددها و نأى عن الجزاء امدها و تفاوت عن الإدراک ابدُها، و ندبهم لاِستزادتها بالشکر لإتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها و ثنى بالندب الى امثالها ...»(2)
عمق کلمات و معانى آن را در وقت دیگر باید مورد بررسى قرار داد و مىتوان به شرحهاى خطبه آن حضرت مراجعه کرد. فعلاً هدف بیان آهنگ کلمات، چینش آنها و حروفى است که کلمات به آنها ختم مىشود که هر خوانندهاى مىتواند تمرین کند و با حالت گریه و زارى و فشار گریه بر گلو این کلمات را بخواند تا متوجه شود این کلمات براى آن حالتها نیست و مسلما حضرت زهرا(ع) در آن حال که خطبه مىخوانده گریه و زارى نمىکرده، بلکه خطیبى قوى، حماسى و فصیح بوده که کلمات را و فرازها را یکى پس از دیگرى با آهنگى رسا انشا مىکرده است.
اثرپذیرى بزرگان اهل ادب از مقدمه خطبه حضرت زهرا(ع)
به زودى سران قوم و اهل علم و فرزانگان و کسانى که در امور اجتماعى و روحى دستى داشتند فهمیدند که او یک شخص معمولى نیست؛ او بانویى داغدار و مصیبتزده نیست که مصیبت فقدان پدر، او را آشفته کرده باشد و نتواند بر خود مسلط باشد و نتواند جلوى گریه خود را بگیرد بلکه آگاهانه کلماتى را انتخاب مىکند که با حالت حرارت و فوران، از وجود انسانى نشأت مىگیرد. و باید سخنان او را سخنان حکیمى فرزانه دانست و به آنها گوش دل سپرد.
حضرت زهرا(ع) با این حرکات و سکنات و پیمودن این فراز و نشیبها، در همین مراحل آغازین ثابت کرد که احساسات و عواطف خانوادگى و فامیلى نیست که او را به مسجد کشانده و او را به خطبهخوانى وادار کرده است بلکه مطالب مهم دیگرى در میان است که باید بیان کند. نحوه ورود به مسجد و شروع خطبه و کلمات ابتدایى آنچنان همگان را مجذوب خود ساخت که ابنابىالحدید معتزلى در شرح نهجالبلاغهاش در توضیح نامه 45 حضرت على(ع) به عثمان بنحنیف که حضرت نامى از فدک به میان آورده به نقل قسمتهایى از خطبه حضرت زهرا(ع) مىپردازد و قبل از آن حالت ورود و هیأت وارد شدن حضرت زهرا و گریه و سکوت او و اولین کلماتى که زهرا(ع) خطبه را با آنها شروع کرد را ذکر مىکند و سپس به کلمات حضرت پیرامون مسأله فدک مىپردازد.
از اینکه ابنابىالحدید به بیان حالت ورود زهرا(ع) سکوت و گریه او و جملات اول خطبه آن حضرت مىپردازد معلوم مىشود که این امور در نظر او نیز بسیار مهم بوده است و الا همه این مقدمات را رها مىکرد و همان قسمت مربوط به فدک را نقل مىکرد.
از اینجا معلوم مىشود که قصد حضرت زهرا(ع) از سکنات و حرکاتش بر بزرگان اهل ادب و فضل مخفى نمانده است اگرچه توده مردم ممکن است در آن لحظات متوجه مقصود آن حضرت نشده باشند. بنابراین حضرت زهرا(ع) با گذشت زمان به هدف خود که معرفى جنبههاى مختلف شخصیت خود و بیان انحراف خلافت بود فائق آمده است.
ادامه دارد
هدف اصلی
اگرچه کسى به یارى زهرا(ع) برنخاست و کلام حق او را یارى نکرد و خلیفه اول با تسلیم ظاهرى گناه را به گردن مسلمانان انداختن و آنان را در کار خود شریک ساخت و با تحلیل و تکریم حضرت زهرا(ع) در صدد به سامان کردن اوضاع افتاد ولى آنچه را که باید معلوم مىشد، شد و آنچه از سخنرانى حضرت زهرا(ع) به خوبى روشن مىشد این بود که گرفتن فدک از حضرت زهرا(ع) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفهاى در چند روز اول حکومت که روزهاى طلایى است و تازه پیامبر(ص) از دنیا رفته و همگان فهمیدهاند که مرگ براى همه واقع شدنى است چنین مخالفتى با قرآن بکند و وقتى اولین مظلوم شخصى سرشناس، فداکار و فرزند تنى و واقعى رسولاللّه(ص) و بلکه یگانه فرزند او باشد چنین حکومتى پس از استقرار و پس از فرو افتادن در مقام و منال نسبت به مردم عادى و مجهولالهویه چه رفتارى خواهد داشت و وقتى آیات محکم و روشن خدا که امّهات کتابند اشتباها یا عمدا مورد مخالفت واقع شود دیگر از کتاب خدا چیزى باقى نمىماند.
اگر او عمق کلام حضرت زهرا(ع) را درک مىکرد و اخلاص هم داشت فورا از مقام خلافت کناره مىگرفت و افسار خلافت را بر روى خودش مىانداخت و اگر مردم عمق کلام حضرت را درک کرده بودند فورا او را از خلافت عزل مىکردند و حضرت زهرا(ع) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتى به منزل برگشت به حضرت على(ع) گفت: «خرجتُ کاظمة و عُدتُ راغمةً؛ در حالى که بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالى که خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم.» و در باره برخورد ابوبکر گفت: «لقد اجهد فى خصامى؛ او در دشمنى و خصام با من تمام جهد خود را به کار برد. «و الفیته الدّ فى کلامى؛ او را در مکالمهاى که با وى داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»
بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهاى او از زهرا(ع) را جدّى گرفت.
سخنان خلیفه در پاسخ به زهرا(ع)
«یا بنت رسولاللّه(ص) لقد کان ابوکِ بالمؤمنین عطوفا کریما، رؤوفا رحیما، و على الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباکِ دون النساء، و اخا اِلفکِ دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الاّ سعید و لا یبغضکم الاّ شقى بعید، فانتم عترة رسولاللّه الطیبون، و الخیرة المنتجبون، على الخیر ادلتنا، و الى الجنة مسالکنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فى قولک، سابقة فى وفور عقلک، غیر مردودة عن حقک و لا مصدودة عن صدقک.»
اگرچه در جمله اول تلویحا به حضرت زهرا(ع) گوشزد مىکند که پدرت بر کافران سختگیر بود و بر مؤمنان رحیم، بنابراین تو باید با ما رحمت داشته باشى و شمشیر زبانت را علیه کفار به کار برى و با این کلام در صدد بیان دوگانگى سیاست دختر پیامبر(ص) با روش پیامبر اکرم(ص) است ولى سایر کلماتش همه تعریف و تمجید از زهرا است. شما راستگویید، شما راهنماى ما به سوى حق و به سوى بهشتید، وفور عقل شما بر ما پوشیده نیست و ...
در مقابل این سؤال که اگر چنین است چرا حق مرا غصب کردهاید؟ سخنم پیرامون فدک را به هیچ انگاشتهاید؟ و چرا با فرمانهاى خدا و رسولش که راهنماى به سوى بهشت است مخالفت کردهاید؟ جواب مىدهد که:
«و اللّه ما عدوت رأى رسولاللّه و لا عمدت الاّ باذنه و ان الرائد لا یکذب اهله و انى اشهد اللّه و کفى به شهیدا انى سمعت رسولاللّه(ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ما کان لنا من طعمة فلولى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه؛
به خدا سوگند من از رأى و نظر پیامبر(ص) تجاوز نکردم و آنچه عمل کردم به اذن او بود، و پیشقراول و جلودار قافله به اهلش دروغ نمىگوید. من خدا را شاهد مىگیرم و شهادت او کفایت مىکند من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «ما طایفه انبیاء، طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمىگذاریم بلکه تنها کتاب، حکمت، علم و نبوت را به ارث مىگذاریم و هر آنچه از ما به جاى ماند از آنِ ولىّ امر بعد از ماست او به هر شکل که صلاح دید عمل مىکند.»
او با این حدیث که حضرت زهرا(ع) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت کرد در صدد بیان حجتى بر اینکه فدک ملک زهرا نیست بر آمد و به قسم و سوگند و شهادت الهى متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد که حتما تحت تأثیر سخنان حضرت زهرا(ع) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند که هیچ امر خلاف دینى اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدک به امر رسول اکرم(ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.
سپس به بیان مصرف فدک مىپردازد و آن را نیز ناشى از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان مىداند که در راه باطلى نیز به مصرف نرساندهایم بلکه در راه جنگ با کفار و مرتدان به کار گرفتهایم.
اینجاست که حضرت زهرا(ع) با یک «سبحان اللّه» گفتن تمامى بافتههاى خلیفه را نقش بر آب مىکند و مىفرماید: سبحان اللّه! ما کان ابى رسولاللّه(ص) عن کتاب اللّه صادفا و لا لأحکامه مخالفا! منزه است خداى! پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا روى گردان نبود و با احکام آن مخالف نبود.»
بله کلمه «سبحان اللّه» را در سخن وقتى به کار مىبرند که کسى تهمت بسیار ناروایى بزند که همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است که چنین اتهامى پاى خدا را نیز در میان مىکشد و او را با خلق کردن چنین موجودى که این گونه کار قبیح و فاسدى انجام دهد مورد عیبجویى قرار دهد.
به هر حال حضرت زهرا(ع) با این سبحان اللّه به همگان نشان مىدهد که کلام ابىبکر خالى از حقیقت است و سپس کلام خود را توضیح مىدهد که آیا رسول خدا(ص) بر خلاف احکام قرآن نظرى مىدهد؟! آیا او از احکام کتاب الهى روى گردان بوده است؟!
و سپس اشاره به درون آنان که اجتماع کردن براى حیلهگرى و تزویر بوده است مىکند و باز با تأکید و تلاوت آیات قرآن بطلان سخنان خلیفه را نمایان مىسازد.
خلیفه این بار پس از گفتن «صدق اللّه و صدق رسوله و صدقت ابنته» خدا، رسول و دختر رسولاللّه(ص) راست گفتهاند به تمجید از حضرت زهرا(ع) مىپردازد ولى تمامى گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان مىاندازد:
«هولاء المسلمون بینى و بینک، قلّدونى ما قلّدتُ و باتفاق منهم اخذتُ ما اخذت؛ این مسلمانان بین من و تو قضاوت کنند، اینان حکومت را بر دوش من انداختهاند و با اتفاق و اجماع آنان فدک را گرفتهام.»
در این هنگام حضرت براى آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول کردن سخنان باطل و چشمپوشى از حق و تدبر نکردن در قرآن سرزنش کرد و وقتى که اینان از مسیر خود دست برنمىدارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روى را به طرف قبر پدر بزرگوارش کرد و با خواندن اشعارى یک بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهاى مخالفان را گوشزد کرد و از مسجد خارج شد.
گریه و سکوت حضرت زهرا
پس از زدن پرده و نشستن حضرت زهرا(ع) یکمرتبه سکوت را شکست و نالهاى جانسوز سر داد که یکمرتبه همه مسجد به گریه در آمدند: «انّت انّةً اجهش لها القوم بالبکاء».
مجلس منقلب شد و همه گریه سر دادند. سپس مهلت داد تا همهمهها تمام شد و فریاد مردم ساکت شد و سپس شروع به خطبه کرد. «ثم امهلت طویلاً حتى سکنوا من فورتهم ثم قالت».
نکته مهم این است که بدانیم چرا حضرت در هنگام آمدن به مسجد گریه نکرد؟ چرا هنگام زدن پرده آرام بود؟ و چرا پس از آن ناله سوزناک ناگهان آرام شد؟ در حالى که مهاجران و انصار هنوز گریه مىکردند و روشن است که طبیعت زنان رقیقتر است و طبعا باید او بیش از دیگران به گریه ادامه مىداد و چون دختر پیامبر(ص) بود باید گریهاش شدیدتر و بادوامتر از تمامى گریهها بود اما چرا یکمرتبه گریه را تمام کرد و زمان زیادى منتظر ماند تا دیگران نیز سکوت کنند و از گریه دست بردارند؟ این کارها براى چه بود؟
به نظر مىرسد که حضرت مىخواست با همین راه رفتن به گریه و سکوت به موقع، تسلط خویش را بر احساسات و عواطف خود نشان دهد و بیان کند اگرچه پدرى عظیمالشأن را از دست داده که همه عالم را داغدار کرده است به گونهاى که خود او در جاى دیگر فرموده است:
«صُبَّت علىَّ الدَّهر مصائبَ لو صبّت على الایام صرن لیالیا؛
آنقدر مصیبتهاى زیاد و شدیدى روزگار بر من فرود آورد که اگر بر روز این گونه مصیبت وارد مىشد تار مىگشت.»
و اگرچه او زن است و براى زن تاب تحمل مشکلات و مصائب مشکلتر است و اگرچه فغان اختیارى نیست ولى او مىخواهد شجاعت، شهامت، تسلط بر خویش را کاملاً به نمایش بگذارد و بگوید در حالى که همه مصیبتزدهاید، من مىتوانم لحظهاى گریان و لحظهاى ساکت باشم، مىتوانم باوقار و باابهّت راه روم و مىتوانم در اوج گریه همگان آرام گیرم.
ادامه دارد
گام های استوار برای دفاع از حقیقت
او چنان با ابهت راه رفت که گفتند: «ما تخرم مشیتها مشیة رسولاللّه؛(1)راه رفتن او از راه رفتن رسول خدا هیچ کم نداشت». گویى پیامبر اکرم(ص) است که چنان باوقار، بدون اضطراب، بااطمینان و آرام گام برمىدارد.وقتى بر ابوبکر وارد شد که او در جمع مهاجران و انصار و سایر مسلمانان قرار گرفته بود، حضرت زهرا(ع) به صورت فردى و تکى وارد نشد تا حکایت از عاطفى بودن و احساساتى بودن حرکت وى کند بلکه «فى حفدتها و نساء قومها».
در میان جماعتى از یاران و اعوان و خویشان خود وارد مسجد شد، و با لباسى بلند که تا روى پایش را گرفته بود به طورى که هنگام راه رفتن گاهى پایش را روى لباسش مىگذاشت (تطأ ذیولها).این گونه راه رفتن بیشتر براى این بود که نشان دهد حرکتش و ورودش به مسجد ناشى از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست بلکه حرکتى است از روى شعور و آگاهى بر اساس تصمیم قبلى و براى بیان هدفى بسیار مهم.
طبعا مردم داغدار و عزادار وقتى زهرا(ع) و گروه زنان را دیدند که به مسجد مىآیند براى آنان مکانى را اختصاص دادند و پردهاى کشیدند تا آنان نیز به نوبه خود براى پیامبر(ص) عزادارى کنند: «فضربت بینها و بینهم ریطة بیضاء» پردهاى سفید براى آنان زده شد. ولى در ذهن مسلمانان پرسشى خلجان کرد که این وقت چه وقت آمدن زهرا(ع) به مسجد است؟ آیا مصیبت فوت پدر او را به مسجد کشانده است؟ آیا خاطره و سخنى از پدرش را به یاد آورده است؟ چرا او آرام و بىسر و صدا و حتى بدون گریه و احساسات شدید که با تمامى زنان همراه است بلکه همراه با آرامش کامل و وقار وارد شد؟ چرا چنین باوقار همانند پدر بزرگوارش گام برداشت؟
ادامه دارد
فاطمه (س)پس از پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت و اولین خلیفه پس از وى با مشورت و صلاحدید اطرافیان تصمیم گرفت فدک، قریه آباد و پر محصول را از حضرت زهرا(ع) بگیرد تا به گفته خودشان آن را در راه تأمین مخارج جنگ مصرف کنند زیرا پیامبر اکرم(ص) تا آخرین لحظه حیات بر اعزام لشکریان به سرحدّات اصرار داشته و علاوه بر آن، گروههایى از داخل نیز سر به شورش برداشتهاند و باید هزینه این لشکریان فراهم شود و فدک مال چشمگیرى براى این اهداف است.
اما در واقع و در باطن امر هدف آنان خالى کردن دست حضرت زهرا(ع) و حضرت على(ع) از مال و اموال دنیایى بود تا با فقر مالى کاملاً خلع سلاح شوند و هیچ خطرى براى حکومت نوپاى آنان نداشته باشند و حکومت بتواند با صبر و تأمل پایههاى خود را مستحکم کند.
مردم نیز، خبر از باطن امور ندارند و آنچه را که در ظاهر مىبینند، حکومت نوبنیادى است که با مشکلات بسیارى مواجه است و نیاز به کمک مالى دارد و از طرفى خانواده کوچک حضرت زهرا(ع) و حضرت على(ع) را خانوادهاى زاهد، کمهزینه و پرتلاش مىبینند که نه تنها نیازى به مال دنیا و پر کردن جیب ندارند که کاملاً از آن بیزار بودهاند.
حضرت زهرا(ع) در بین توده مردم از خانوادهاى است که بیشترین فداکارى را در راه اسلام کردهاند و طبعا مردم انتظار دارند که باز همان فداکاریها را و بیشتر از آن را انجام دهند و نه تنها از حکومت نوپاى اسلام مالى طلب نکنند بلکه اموال خود را همچون گذشته و حتى بیشتر از آن در اختیار حکومت اسلامى قرار دهند و خلیفه را به جهت حفظ نظام اسلامى از انحطاط و هجوم دولتهاى مستکبر و پرتوان به مدینه را یارى دهند، در چنین جوّى اگر او بخواهد انحرافات را بیان کند، گوش شنوایى وجود ندارد و سخنان او را بر امور دیگرى حمل مىکنند. خصوصا اگر وسایل تبلیغاتى در اختیار طرف مقابل باشد.
در چنین جوّى بیان انحرافات خلیفه از مسیر اسلام بسیار سخت است و با شدیدترین وجه پاسخ داده مىشود و مردم نه تنها مسیر حکومت و خلافت را منحرف شده تشخیص نمىدهند بلکه مخالفت با خلیفه را انحراف از خط صحیح و ناشى از درک نکردن اوضاع و شرایط جدید و توجه نداشتن به توطئههاى روم و ایران و تازه مسلمانانِ منتظر فرصت، و منافقان داخلى، مىدانند.
به همین جهت حضرت زهرا(ع) که مىخواهد جوّشکنى کند اول باید مقام علمى، ادراکى، عقل و درایت، تسلط کامل خویش بر احساسات خود را بر همگان ثابت کند. شرایط موجود و شرایط گذشته را با عقل و درایت براى مردم بیان کند تا به ناآگاهى از شرایط متهم نشود. توحید و نبوت و ... را توضیح دهد و هدف را بیان کند تا دنیاخواه معرفى نشود و در ضمن این امور انحرافات خلیفه را مطرح کند و بر انحرافى بودن آنها اصرار بورزد تا مردم متوجه انحراف بشوند. لذا کیفیت به مسجد رفتنش به گونه خاص بود. طرز لباس پوشیدن، طرز ورود، گریه و نالهاش، و نحوه خطبهاش، همه و همه خاص بود تا بتواند با یک خطبه به هدف والایى که در نظر داشت برسد. اگرچه در آن زمان به آن اهداف نایل نشد ولى با مرور زمان حقانیت زهرا(ع) و انحرافات آنان روشن شد.
ادامه دارد