عملیات فتح المبین بود. نیروها به شدت درگیر بودند. همون موقع «حسن» تعدادی از فرماندهان را برای شناسایی فرستاد اروند.
گروهی از فرماندهان گفتند: «حسن آقا الآن تو عملیات فتح المبین چه وقت شناسایی ارونده! فتح المبین کجا، اروند کجا؟ چند سال طول میکشه تا برسیم دهانه خلیج فارس، شاید تا اون موقع جنگ تمام بشه، اصلاً شاید شهید بشیم!؟»
حسن با همان متانت همیشگی گفت: «اشکالی نداره، ما وظیفمون را انجام میدهیم، بودیم عمل میکنیم، نبودیم فرماندهان بعد از ما عمل میکنند و دیگر برای شناسایی وقت نمیگذارند.»
«حسن باقری» دشمن را خوب میشناخت، جوان بود اما مدیر بود و آینده نگر.
حضرت آیت الله بهجت در یکی از توصیه های اخلاقی خود پیرامون خودسازی و ارتباط با خدای متعال چنین توصیه فرمودند:
«از ما، عمل چندانی نخواستهاند! مهمتر از عمل کردن، «عمل نکردن» است!
تقوا یعنی «عمل گناه» را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟ من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست: گناه نکنید.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا «گــنــاه نــکــردن» است.»
روز بهروز که جلوتر میرویم، مقتضیات زندگی ماشینی به ما تحمیل میکند که در لاک درونی خودمان بیشتر فرو برویم. همین موضوع باعث میشود تفریحاتمان هم به تفریحات فردی گرایش پیدا کند مثل:
1.تفریحات رایانهای:
با گسترش رایانه و به خصوص اینترنت هم بیشتر ترجیح میدهیم پای نمایشگر چند اینچی سیستممان بنشینیم و به صورت مجازی تفریح کنیم!
بازیهای رایانهای: تا دلتان بخواهد بازیهای رایانهای در بازار موجود است. بازیهایی با موضوعات جنگی گرفته تا خانوادگی و سبک زندگی. بازیهایی که به دلیل وارداتی بودن، غالباً با فرهنگ ما سازگار نیستند. یا خیلی خشن هستند، یا خیلی مستهجن. اما بههرحال برخی بازیهای پرطرفدار دیگر مانند ماشین یا فوتبال و دیگر ورزشها هستند که اولاً خیلی با فرهنگ ما متناقض نیستند، ثانیاً مخصوصا در قشر جوان طرفدارهای زیادی دارند. بعضی از این بازیها هم دخترانه هستند و برخی دیگر پسرانه. البته در این میان بازیهای فرا جنسیتی هم وجود دارند.
وب گردی: سر زدن از این وبلاگ به آن وبلاگ و از این سایت به آن سایت، از جمله تفریحاتی است که معتادان اینترنت به آن عادت کردهاند. حضور در شبکه های اجتماعی و چت کردن هم این روزها دیگر جای خود را به عنوان تفریح بین جوانان باز کرده است. انگار جوانان امروز زندگی مجازی را به نوعی به زندگی حقیقی ترجیح میدهند!
تماشای فیلم یا گوش دادن به موسیقی: اگر این تفریحات را هم در دسته تفریحات رایانهای بگنجانیم، جفای بزرگی در حق رایانه نکردهایم. بعضیها خوره دیدن فیلم هستند و خروجی فیلمهای کل جهان هستی را رصد میکنند و همه آنها را میبینند. گوش دادن به انواع موسیقیهای موجود با گوشی (Hands free) یا بدون آن (با صدای زیاد و صرفاً به جهت ایجاد مزاحمت برای دیگران به خصوص همسایه)، از دیگر تفریحات مردم زمان ماست.
2.تفریحات فکری:
هستند افرادی که برای تفریحاتشان هم اهمیت قائل هستند و دوست دارند سلولهای خاکستری مغزشان هم به همراه بقیه اجزای بدنشان کمی تفریح کند. برای همین تفریحات فکری را انتخاب میکنند.
حل جدول: به گمانم این حل جدول از آن تفریحاتی است که هیچ وقت از مُد نمیافتد. حالا در این میان بعضی دوست دارند جدول کلمات متقاطع حل کنند. عده دیگری به حل جدول «سودوکو» علاقه دارند و بعضی دیگر هم به حل بازیهای هوش میپردازند.مطالعه کتاب: از آن تفریحات خوب و سالم است. هم خیر و نشاط دنیا را دارد و هم ثواب آخرت را. البته اگر کتاب درست و درمانی بخوانید و از خواندن خزعبلات پرهیز کنید!
***
ب)تفریحات گروهی
خدا رحمت کند کسی را که اگر امکانش را دارد، برای تفریح چهاردیواری خانهاش را بیخیال شود و شریکی برای تفریحاتش انتخاب کند. آن هم در این دوره و زمانه که دو دوست صمیمی هم دیگر حوصله ندارند با یکدیگر دقایقی را سر کنند.
1.تفریحات رایانهای:
با این که رایانه فردگرایی را رواج داده است، اما بازیهای گروهی یا تحت شبکه، باعث میشوند که جماعتی دور هم جمع بشوند و دقایقی را دور هم تفریح کنند.
- بازیهای رایانه ای: سری به گیم نتها بزنید، نمونههای خوبی از مدلهای بازیهای رایانهای گروهی پیدا میکنید. جوانها و نوجوانها مخاطبان اصلی این گروه بازیها هستند و حاضرند از پول تو جیبی خودشان بزنند تا با رفقایشان رقابت کنند.
- بازیهای تحت وب: این روزها بازیهای آنلاین هم بازار داغی دارند. مخصوصا با رونق نسبی شبکه اجتماعی فیسبوک، بازیهای تحت این شبکه، تا حدودی توانستهاند در برخی از اقشار جوانان ایرانی جای خود را باز کنند. از سوی دیگر بازیهای آنلاین به دلیل آن که شما با یک کاربر دیگر در فضای اینترنت به رقابت میپردازید، به نوعی یک تفریح گروهی به حساب میآید؛ به خصوص که گاهی دوستان با هم علیه دشمن مشترکی متحد میشوند.
2.تفریحات فکری: میشود دور هم بود و برای ذهن هم تفریحاتی فراهم کرد. نمونههای آن برای ما کم نیستند.
- بازیهای کاغذی: منچ، مار و پله، شطرنج، اسم و فامیل و از این دست بازیهای کاغذی، رایجترین بازیهای بی تحرک بین ایرانیان هستند. البته جوان ترها هم بازیهایی مانند مافیا (دزد و پلیس) و برخی بازیهای جدیدتر را هم تجربه کردهاند. برخی دیگر از بازیها هم مانند بازیهای آماده چاپ شده در بین کودکان طرفدار دارد. بازیهایی که معمولاً سناریوی خاصی دارند و تمام وسایل آن به صورت آماده توسط تهیه کننده بازی در جعبه شکیلی جمع آوری شده است.
- بازیهای غیر کاغذی: بعضی از بازیها هم خاص ایرانیها هستند. بازیهایی مثل «یه مرغ دارم» یا «مشاعره» که بیشتر با ذهن سروکار دارد. از طرف دیگر برخی دیگر از بازیهای مهرهدار مانند «فکر بکر» هم در برههای توانست بین جوانان رواج پیدا کند. اما شاید قشر جدید جوان با نسخههای رایانهای این بازیها بیشتر آشنا باشد.
3.تفریحات تحرک دار (فیزیکی):
بالا و پایین بپّری بهتر از همه چیز است. هم سلامت جسمت تضمین میشود و هم سلامت روح.
- بازیهای توپ دار: وسطی، رایجترین بازی است که مناسب جمع زیاد است. والیبال، فوتبال و بعضی وقت ها بسکتبال هم بین خانوادههای ما رواج دارد. البته کوچکترها برخی بازیهای کوچکتر مانند «گل کوچک» یا «آقای گل» را به فوتبالهای جدی ترجیح میدهند.
- بازیهای غیر توپ دار: گانیه، الکدولک و بازیهایی از این دست از جمله بازیهایی است که زیاد اسم آنها را شنیدهایم. بچهها هم قایم باشک و بالابلندی و امثال آن را تجربه میکنند. بازیهایی که کم کم انگار دارند به ورطه فراموشی سپرده میشوند.فرق ما با آنها...
ما تفریح میکنیم که روحمان شاد شود و بتوانیم کار و وظایفمان را با جدیت بیشتری در طول هفته دنبال کنیم. اما آن طرف آبیها (منظورم غربیهاست)، کار میکنند تا بتوانند آخر هفته را تفریح کنند. این جمله، تمام تفاوت ما با آنهاست. برای همین هم ما هیچ وقت تفریحاتی که روح مان را آزرده کند دوست نداریم. تفریح برای ما، بخشی از زندگیمان است.
منبع: دخت ایران
برخی نیازها جزو نیاز های مرگ و زندگی انسان محسوب میشود. مثل نیاز به آب، غذا و هوا. اما دسته دیگر نیازها، با وجود اهمیت بسیار، لزوماً مرگ ما را نزدیک و یا زندگیمان را دور نمیکند. مثل ازدواج!
همه ما در این جامعه زندگی میکنیم و میدانیم که در این دوره ازدواج کردن مشکلات خاص خودش را دارد. مشکلاتی که حتی ممکن است کوچک و یا کم نباشد و شاید جزو دغدغه های اصلی زندگی افراد دسته بندی شود. با این وجود هیچ کس در هیچ کجای این کره خاکی نمیتواند اثبات کند که نیازی به ازدواج ندارد. درست مثل اینکه شما سازنده یک ماشین باشید و خودتان این ماشین را طوری طراحی کرده باشید که با بنزین کار کند. آن وقت آن ماشین خودش ادعا کند که بدون بنزین هم میتواند راه بیفتد. اصلاً چه نیازی به بنزین!؟
پذیرفتن این اصل حقیقی و غیر قابل نفوذ، مشکلی را حل نمیکند و مشکلات ازدواج را آسان نمیکند اما ...! میتواند زمینه ساز حل مشکلات دیگر شود. نبودن این بنزین برای افراد سبب ایجاد فشارها و ناراحتیهایی ست که ممکن است حتی خود فرد هم به ریشه این فشارهای وارده آگاه نباشد.
اگر میخواهید بگویید که چه نیازی به ماشین؟ خدا پاهایمان را برایمان نگه دارد!!، به شما میگویم یقیناً که این حرف درست است اما نمیتوان انکار کرد که با ماشین زودتر به مقصد میرسید تا با پای پیاده!
گاهی هم به خدا اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که اگر ما را این طور خلق کرده، بهترین حالت ممکن بوده است.
شما جزو کدام دسته از مجردها هستید؟
واقعیت اینجاست که متأسفانه هنوز تعدادی از افراد جامعه به دلیل داشتن خواهر یا برادر بزرگتر مجرد خود، شرایط خوب ازدواج را از دست میدهند و به گعده مجرد های ما میپیوندند و عموماً خانواده های این قربانیان نکاح (!) چشمهای خود را به روی واقعیت و گوشهای خود را به روی حقیقت بستهاند و میخواهند به زور فراموش کنند که هر کسی رزق و روزیای دارد و تعدادی از این عرفهایی که به ما به ارٍث رسیده، اساساً بی ریشه و غیر عقلانی ست؛ و بسیار اصرار دارند که فراموش کنند اگر به این دلیل نا موجه که فرزند مجرد کوچکتر نباید زودتر از فرزند بزرگتر مجرد ازدواج کند، باعث مجرد ماندن تا آخر عمر و یا حتی باعث تأخیر در ازدواج فرزندشان شوند، حتماً و حتماً پرونده ای پیش خدا باز خواهند داشت که ازشان سؤال پرسیده شود!
دسته دیگری از این جمع مجرد های ما، همانهایی هستند که تا بهشان میگویند چرا ازدواج نمیکنی، روی صندلیشان کمی جا بجا میشوند و پا روی پا میاندازند و احتمالاً عینکشان را روی بینی تکانی میدهند و با صدای نسبتاً ملایمی که سعی دارد منطقی جلوه کند میگوید : هنوز فرد مورد نظر خود را پیدا نکردهام!
اصولاً این افراد نه تنها از فرد مورد نظرشان هیچ شناختی ندارند که در ابتدای مسئله خودشان را هم نمیشناسند؛ و یا اینکه این افراد آنقدر معیارهایشان را سخت و تنگ چیدهاند که هیچ بنی بشری در آن جای نمیشود. چیزی شبیه همان کفش سیندرلا!
عده ای هم هستند که از ترس طلاق، حتی از دو کیلومتری فکر ازدواج گذر هم نمیکنند. در واقع از ترس مرگ، خودکشی میکنند. این عده حتماً فراموش کردهاند که درصد بالایی از طلاق، با انتخاب آگاهانه، بررسیهای عقلانی، تحقیقات محلی، و تلاش برای یک شناخت کلی قابل جلوگیری است.
تعدادی از مجردهای موجود را هم عزیزانی تشکیل میدهند که کار ندارند، سربازی نرفتهاند و همچنان مشغول پیدا کردن شغل مناسب معلق اند و تازه پس از آن، به فکر خریدن یک خانه در محله خوب و تهیه یک ماشین ترجیحاً شاسی بلند و بعد چون از اساس تصورشان این است که در زندگی مشترک باید روزی سه بار با فلک تنبیه بدنی شوند، پس قبل از این اتفاق شوم (!) یک بار لااقل دور دنیا را بچرخند و لذت ببرند و بعد اگر عمری باقی ماند، حالا شاید ازدواج هم کردند!! این عزیزان بیکار به احتمال خیلی زیاد از بیکار بودن خود لذت میبرند و به دلیل ساده «عدم مسئولیت پذیری» یک پلان در اندشت از آینده برای خود ترسیم میکنند که به انتها رسیدنش عمر نوح میخواهد و صبر ایوب و البته گنج قارون!
یک عده از مجردها را هم دوستانی تشکیل میدهند که از ترس «نه» شنیدن در خانه هیچ کسی را نمیزنند و هیچ کس را به خانه راه نمیدهند و خودشان را بین کار و تحصیل و سربازی قایم میکنند.
اصولاً برای ازدواج نیاز به بلوغ عقلی و عاطفی است. یکی از نشانه های بلوغ عقلی این است که شما گاهی در دنیا «نه» بشنوید! و باور داشته باشید که دنیا جای برآورده شدن همه خواستهها نیست. اگر هنوز با این سن و سال به این مرحله از بلوغ نرسیدهاید پیشنهاد میکنم یک فکری به حال خود کنید.
عزیزانی هم هستند که درسشان تمام شده و دست به زیر چانه، منتظر رسیدن فردی هستند که او را به مرحله بعد زندگی ببرد و از تأخیر آن فرد هر روز افسرده تر و یا خشمگینتر میشود.
این دسته از دوستان احتمالاً فراموش کردهاند که زندگی یک بستری ست برای رسیدن به هدف. تا به حال از خود پرسیدهاند که هدفشان چیست؟ یا آنها مدرسه رفتند چون همه رفتهاند، دانشگاه رفتند چون همه رفتهاند و الآن هم باید ازدواج کنند چون همه ازدواج میکنند؟ اگر فرد هدفش را از زندگی بداند و در جهت رسیدن به آن تلاش کند، در صورت مجرد ماندن، به مقدار زیادی از این فشارها و عصبانیتهای ناشی از تأخیر در ازدواج به خودی خود کمرنگ میشوند.در این بین دوستانی هم هستند که شامل هیچ یک از موارد بالا نشده و اتفاقاً خیلی عاقلانه این نیاز به ازدواج را متوجه میشوند و درک میکنند و با همین نگاه آگاهانه، موارد پیش رو را بررسی میکنند. که خب ... تا الآن مورد مد نظر یافت نشده است!
با این ماشین بی بنزین چه کنیم؟
همه افراد این گروه مجردهایمان مشکلات و فشارهایی را چه روحی و یا جسمی تحمل میکنند که خاص این دوران است.
- بسیاری از مجردها به دلیل مقایسه شدن با افراد هم سن و سال متأهل خود از جانب خانواده، دوستان و سایر آشنایان تحت فشار قرار میگیرند و حتی گاهی کار به تحقیر هم کشیده میشود.
-تعدادی از این افراد تصورشان از زندگی متأهلی آنقدر بزرگ و رویایی است که اگر با بهترین فرد روی کره زمین هم ازدواج کنند احتمالاً دچار شکست خواهند شد.
همسر هر کس، یک انسان است با تمام محدودیتهایی که برای همه افراد وجود دارد. قرار نیست همسرتان همه نیازهای زندگیتان را برآورده کند، لحظه به لحظه در دسترس شما باشد، با شما به خرید بیاید، هر ثانیه به پای صحبتهای شما بنشیند و در یک چشم بر هم زدن تمام مشکلات زندگیتان را حل کند! این تصور غلط را از ذهنتان پاک کنید و به جایش سعی کنید تصویر درستی از زندگی مشترک پیدا کنید.
- خیلی از دوستان به دلیل نیاز به همدم تحت فشار قرار میگیرند. این عزیزان هم اگر پاراگراف بالا را مد نظر داشته باشند، میتوانند اثر این ناراحتی را با برقراری ارتباطهای مناسب و استاندارد، دوستیهای سالم و گذراندن کلاسهای مفید تا حد زیادی از بین ببرند.
-تغذیه خود را کنترل کنید. خوردن مواد غذایی با طبع گرم مانند زردچوبه، دارچین، فلفل و ... را کم تر مصرف کنید و در مقابل مواد غذایی با طبع سرد مانند کاهو و عرق کاسنی را در فهرست مواد غذاییتان جای دهید.
- ورزش کردن علاوه بر اینکه بدن شما را سالم نگه میدارد، باعث سوزاندن مقدار زیادی از انرژی شما میشود که فشارهای جسمی و روحیتان را تعادل میبخشد.برای ازدواج کردن به یک مرد بالغ و زن بالغ نیاز است. به یک مؤنث و مذکر! نه تنها جسمی ... بلکه حتی روحی! در این فرصت موجود تا زمان ازدواج، میتوانید برای رسیدن به این ذکر و اونثی بودن حقیقی چاره ای بیندیشید. تمرین خانم بودن و آقا بودن را از حالا شروع کنید. خانمها اولویتهای زن خوب بودن را پیدا کنند و تلاش کنند برای رسیدن به آن نقطه. معیارهای یک زن خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ اخلاق خوب؟ هنرمند بودن؟ مدیریت بحران در زندگی؟ سیاستمدار بودن؟
خانم مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
برای آقایان مجرد نیز همین طور. اولویتهای یک مرد خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ مسئولیت پذیری؟ اهل کار بودن؟ اخلاق خوب؟ مدیریت کلی مسائل زندگی؟
آقای مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
از این فرصت میتوان درست استفاده کرد. میتوان آماده شد. آماده برای بهترین بودن ... .
علامه امینی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب گران قدر الغدیر و از مفاخر معظم شیعه در سال 1390 هجری قمری چشم از جهان فرو بستند.
«حجةالاسلام دکتر هادی امینی» با ذکر خاطره ای از پدر بزرگوارشان مینویسد: «پس از فوت پدرم آرزو داشتم یکبار ایشان را در خواب ببینم و از حالشان باخبر شوم. تا اینکه بعد از چهار سال بالاخره شب جمعه ای قبل از اذان صبح ایشان را در خواب دیدم، در حالی که بسیار شاداب و خوشحال بودند.
جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی پرسیدم: پدر جان! چه علمی باعث سعادت و نجات شما شده است؟
پدرم گفتند: چه میگویی؟
مجدداً عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر، تأسیس کتابخانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یا سایر تألیفات؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند و سپس فرمودند: فقط زیارت امام حسین (علیهالسلام).
عرض کردم: شما میدانید اکنون راه کربلا بسته است، چه کنم؟
پدر فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (علیهالسلام) برپا میشود شرکت کن. پسرم هر گوشه ای، هر جایی چراغی به نام حسین (علیهالسلام) روشن شد؛ همان جا حرم امام حسین(علیهالسلام) است و ثواب زیارت ایشان را به تو میدهند.سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها یادآور شدم و اکنون باز هم به تو توصیه میکنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و خودت را موظف به خواندن آن بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو میباشد و امید دعا دارم.»
فرزند مرحوم آیت الله امینی مینویسد: علامه امینی، علیرغم مشاغل و تألیف و مطالعه و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نجف اشرف هیچ گاه خواندن زیارت عاشورا را ترک نکردند. به همین دلیل من هم حدود 30 سال است به قرائت زیارت عاشورا مداومت دارم.*
_________________________________________________________________
*کتاب شرح زیارت عاشورا و داستانهای شگفت آن/ کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد1