سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وی نسبت به نفس خود، بیشترگردد و در ریاضت و اصلاح آن، کوشش بیشتری مبذول کند . [امام علی علیه السلام]
زمزمه ای بر مزار تازه ترین شهدای استقلال طلب مشهد
مدافعان حرم پایشان را از گلیمشان درازتر کرده‌اند. / مگر نه اینست که باید جان بدهند و پیام نه! / تقسیم کار کرده‌ایم. امنیت با شما؛ فرهنگ و اقتصاد و سیاست با ما! / بمیرید تا به کارمان برسیم. چه تقسیم کار عادلانه ای؟! / مشکلی هست اما. شهیدان نمی میرند.
نویسنده : وحید جلیلی* 

یکشنبه 29 آبان 95. مشهد. تشییع شهید حسین حریری

هوا بس ناجوانمردانه سرد است.

و سرما سخت سوزان است.

 اما سرها در گریبان نیست. دست‌های محبت می‌فشارد شانه‌هایی را که  تکیه‌گاه هم شده‌اند در گریه‌های فراق.

 حریری حرارت را باز گردانده است به رگ های شهر.

" این گل پرپر از کجا آمده                از سفر شام بلا آمده"

**

پدر ایستاده به خوشآمد. پیراهن سیاهش را از تن در کرده مبادا گمان برند برای حسین است.

سرو رعنای گلچهره‌اش . قمر الفاطمیون. که "تنها"  نشانه شهادت است امروز در میدان شهدا.

 تجزیه طلب های  تکنوکرات و سکولار، تهی کرده‌اند میدان «شهدا»ی «مشهد» را از کوچکترین –کمترین- جزئی ترین نشانه‌ای که بخواهد تداعی کند شهدا را و شهادت را؛ "مشهد" را.

***

پدر چشم می‌گرداند در میدان شهدایی که در اِشغال است. 57 را یادش می‌آید شاید؛ که آقای خامنه‌ای –امام مسجدکرامت-  پیش می‌افتاد و پشت سرش ملت.

 یا سالهای جنگ را. دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها. که شهید می‌آمد.

صدام و پَهلَوی ها به خون شستند مشهد را  به 9 هزار شهید، مگر که بیفتد پرچم تاریخی استقلال –یادگار سربداران-  از دستش و جواب ؟

اینک: حسین!

**

انقلاب را ندید. و جنگ را. و نه حتی امام را. این متولد 68.

چه عزتی است در چشمان پیرمرد.

قمر الفاطمیون پسر اوست. سر دست باید گرفت این پسر را که ببیند جهان. خونی است پاشیده بر آسمان.

فریادی است برآمده از حنجر ام وهب.

دوباره اینجا «مشهد» است : نه آویخته به حاشیه دنیای مدرن   که سر برآورده در متن تمدن تاریخسازش .

مشهد : شهر شهادت.

***

 

حسین بر دوش ؛ می گذریم از خیابان های تجدد زده . یادگار اردوغان ها و ملک عبدالله های وطنی.

عبور می کنیم به علمداری "حسین"  از خشونت عریان مدرنیته، در شهر سنت و فرهنگ، به سوی قلب ایران بزرگ : حرم.

که شکر خدا هنوز می تپد و بتن نشده است.

*** 

زیر کجاوه حسین  – گوش شیطان کَر- پر است از دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها.

اقتدا کرده به  دهه هشتادی ها و دهه نودی های آمریکایی؛ در پاره کردن پرچم‌شیطان!

نرسد به گوش آن استاد " دانش کاه" ؛ این «مرگ بر آمریکا»ها. و «مرگ بر اسرائیل»ها. و " شهادت افتخار ماست" ها

چه می‌خواهند این جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی از جان آمریکا و اسرائیل؟

مگر تمام نشده است انقلاب؟ مگر انکار نکرده‌ایم‌شان در تریبون‌ها و رسانه‌ها؟  مگر باطل نکردیم شناسنامه‌شان را در ثبت «احوال» و «اهوال» خودمان؟ مگر قرار نبود همین چندتا را هم دوستان داعشی ( که از سالها پیش به "نه غزه نه لبنان"مان پشتشان را گرم کرده ایم)سر ببرند و تمام کنیم داستان استقلال خواهی ایرانی را. فضولی در کار کدخدا تا کی ؟ سر پیچیدن از قانون جنگل جهان تا کی؟

***

«عارفی» را برای اولین بار در شب وداع با حسین حریری  دیدم.  در مسجد هجرت.

در سلفی همراه حسین می‌گفت:" ان شاءالله جنگ با اسرائیل"

و حالا هر دو تکلیفشان را به شایستگی به  فرجام رسانده‌اند – و نه به برجام- و لبخند می‌زند عکس‌هایشان به ما.

یستبشرون باالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون.

**

به حرم می رسد کجاوه وصل. پیچیده در پرچم  سه رنگ  دل انگیز جمهوری اسلامی..

ایستاده ایم به نماز. پشت سر آقای علم الهدی .

و حرم چه امن است در کنار مدافعان حرم.

اگر چه دندان تیز کرده باشند مال‌ها و میل‌ها و حیف‌ها.

و دهان گشوده باشند لیبرال‌ها و متحجرها به بلعیدن مشهد در مدرنیته ای که تق و توقش در حلب در آمده است و یمن: 

"چه می شود جدّه شود مشهد یا شارجه یا آنتالیا.استانبول لااقل. ایده آل ملک عبدالله سعودی و رجب خبیث اردوغان. صمیمی‌ترین رفقای آمریکا و اسرائیل و داعش."

مشهدِ ایران و ایران مشهد ،  امّا قرار نیست انگار، دست بکشد از تاریخش و سنتش و هویتش . استقلالش.

عارفی می‌گوید این را و حریری و جهانی.

و همین است که عصبانی می کند حضرات را.

**

"جواد جهانی"  را پنج‌شنبه دفن کردیم در بوستان خورشید. به مکافاتی.

هیچکس موافق نبود. شهید اما گوش نکرد به حرف هیچکداممان.

جلسه ها برگزار شد و دعواها ...در میان خودی ها.

که می‌ترسیدند سنت شود: «آقا از فردا اگر هر کدام از شهدا بخواهند خونشان را خرج دفاع از حریم و فرهنگ و هویت مشهد کنند که سنگ روی سنگ  ...  پس ما چه کاره ایم که شهدا دخالت در مهندسی فرهنگی کنند ؟.... »

وصیت کرده "جهانی"  که در ارتفاعات جنوبی (همان جا که رانت‌خواران مشغول کارند) دفن شود. بر فراز بوستان خورشید.

در میانه جنگ حلب؛ نگران این حریم هم هست مدافع حرم. فریاد حقیقتش را در فضای مجازی منتشر کرده است:

«آنجا خاکم کنید شاید آنها که جانمان را فدای امنیت شان کردیم  تجدید نظر کنند در رفتارشان. پوشش‌ها شاید بهتر بشود...» 

و پیچیده است صدایش در شهر.  پس تکنولوژی را هم می شود  ابزار  کرد برای سنت! 

در مشهد عکسش بوده تا به حال. هر چه سنت برای شهر می آورَد را خرج آنتالیا شدن باید کرد! عجب بدعتی!

**

مدافعان حرم پایشان را از گلیمشان درازتر کرده‌اند.

مگر نه اینست که باید جان بدهند و پیام نه!

تقسیم کار کرده‌ایم. امنیت با شما؛ فرهنگ و اقتصاد و سیاست با ما!

بمیرید تا به کارمان برسیم. چه  تقسیم کار عادلانه ای؟!

مشکلی هست اما. شهیدان نمی میرند.

و دایم است پیام بشارتشان به مردم: بل احیاء.....فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون....

****

تاوان خواهد داشت این پا از گلیم درازتر  کردن ها. این از کدخدا نترسیدن ها و دلسرد نشدن ها و به مردم دلگرمی دادن ها .مشهد باید تاوان بدهد.

**

همان یکشنبه ای که تشییع کرده ایم آخرین کشته مشهد در نبرد با داعش را .

هجوم می کنند دوباره مغول‌های مدرن به خراسان.

که بیاندازید پرچم استقلالتان را. هویتتان را. تاریختان را.

" جنگِ انگ" راه انداخته‌اند به سودای تسخیر دوباره خراسان بزرگ .

به تیرها  و تیترهای داعشی !  

چه غوغایی  است! تازه می شود فهمید معنای جیغ "بنفش"  را.

داعشی خطاب کرده اند مشهدی ها  را به تاوان خطایی که دادستانی کرده یا نکرده؟

آتش تهیه ای برای انتخوابات.

***   

مبادا منتشر کنند سخنرانی پدر شهید حریری را وقت دفن حسینش در بهشت رضا.

بر خواهد خورد به تکفیری ها و بسا که آتشی ترشان کند در ترکتازی. تکفیری های مدرن.

که به جای کفر؛ به اسلام متهم ! می کنند . "تسلیمی ها" بایدشان گفت . به هر دو معنا. و مباح است همه چیز برایشان .  

دیر نیست که بکوبند این وقاحت پیشگان ،تصویر زیبای مدافعان حرم را بر اسکناس هایی که کناسان دربار استکبار در کنیسه های صرافان صهیونیست نقش انداخته اند.

بالاست دست ها و تمام اعضا و جوارحشان در برابر کدخدا .

و مترصد که کسی بالای چشم آمریکا ابرویی ببیند. یا سرو رعنایی تیر بیندازد سمت داعشی های گرانقدر که تضمین کرده اند امنیت اسرائیلِ  سوسیال –دموکرات را.  

روزگاری است. در خیابان های نیویورک و کالیفرنیا شعله به  پرچم شیطان افتاده ، و اینجا پاره شده گلوی روشنفکران وطنی در تقبیح  استقلال خواهی و مرگ بر آمریکاگویی ایرانیان!

اذیت می کند استقلال ایران؛ لیبرال مازوخیست ها را.

جیغ بنفش می کشند که در مشهد عَلَم استقلال بلند شده است . و ایستاده اند به انداختنش. و ملحق کردنش به تجزیه طلبان ایالات متحده تهران شمالی و توابع !

همان ها که قانون وطن را طفیل تصمیم تفاله های ترامپ کردند ، همان گیتاریست های هیلاریستی که زیر ایوان کاخ سفید کنسرت "هر چه آن خسرو کند شیرین بود" راه انداختند، حالا نگران وطن شده اند و قانون.

ای جماعت نه اگر بیش کمی عار کنید       کی شما روزه گرفتید که افطار کنید؟ 

در آمریکا همهمه تزلزل  است. "ژنرال" ها  نگران ستاره های پرچم  کدخدایند. چرا ایران ایالتی نباشد از ایالاتِ حالا دیگر غیر متحده !

اسب زین کرده است میلیشیایِ مجازیِ  مغول هایِ مدرن ، نعل وارونه  می زند به غارت خراسان به تلافی تُفویی در مقدم قاضی شارحی که همان را هم شایسته نبود.

عروسک گردانان از چه می ترسانند مشهدِ خامنه ای و مطهری و  شریعتی و هاشمی نژاد و دیالمه و کاوه و برونسی و چراغچی را ؟

برادر جان خراسان است اینجا !

****  

جهانی ها و عارفی ها و حریری ها زنده اند هنوز و همیشه . اگر چه داعشی ها خیال  کدخدایتان را جمع کرده  باشند که "اِربا اِربا " یشان  کردیم.

ببینید اینک علم استقلال  خواهی را بر قله قلب ایران سرفراز.  

و بشنوید از زائران حرم "الصدیق الشهید" - مرتفع ترین پناه  پرچم عزت و استقلال ایران اسلامی  - که  دست کوتاه هیچ اعزه علی المومنین اذله علی الکافرینی را یارای فروانداختن پرچم خونین استقلال ایران اسلامی نیست اگرچه هزار بار "پیاده" به زیارت شیطان بزرگ رفته باشد و چلّه ها  بر خانقاه ِ قاه قاه کری ها و ترامپ ها نشسته باشد.

این گوی و این میدان .

*مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

منبع : فارس

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/9/3::: ساعت 12:20 عصر نظرات دیگران: نظر