در استقبال از پیادهروی زائران حسینی
راهیکه «حبیب» میسازد!
سخنان صد و بیست و چهارهزار پیامبر هنوز در بشر اثر نکرده است و حالا در این وادی پربلا که زوار به عمر روزگار بعد از عاشورا به قصد دیدار و لبیک گویی به غریبترین سفیر خدا دسته دسته خواهند آمد...
پایگاه خبری انصارحزبالله: کهیعص! قسم به کربلا آن کربِ پربلا... قسم به سختی و شدت هلاکت و قتل عام شدن فرزندان احمدمختار صلیالله علیه واله... قسم به نورالله که در نیم روزی جانکاه طومار یزید قسیالقلب و حکومت افسانهای او را درهم پیچید... قسم به عطش و دیدگانی که از تشنگی تیره و تار شد... قسم به صبر و مقامات شریفش؛ که نور خدا خاموش شدنی نیست ولو اینکه مشرکین و ملحدین اکراه داشته باشند...
قسم به منزلت صبر و عطش و نور و شهادت و کربلا که زوارالحسین علیهالسلام به نص صریح احادیث نبی مکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام، ایمن شدگان از هراسهای یومالحشرند و جمع شوندگان زیر لوای شفاعت حسین علیهالسلام...
که؛ زائر، طالب است. زائر، واجد است. زائر، عارف است. زائر، عاشق است... زائر، واصل است.
زائر، مکرم است از جانب خدا. زائر، محبوب ملائکةالله است. زائر در ظل عنایت و حمایت و شفاعت حسین علیهالسلام است که خود او (علیهالسلام)، بفرموده صادقالالله علیهالسلام در سایه عرش خواهد نشست در یومالحشر و زائران و عاشقان و پیروانش از شدت سرور و سرمستی چنان خواهند شد که کیفیتش را کسی جز خدا نمیداند. و هرگاه زائر خسته اما مشتاق به دیدار رود با سر و روی غبار گرفته، این خداست که به ایشان مباهات میکند و قسم به عزت و بزرگی خویش میخورد که؛ یا ملائکتی! هولاء زوارالحسین حبیب محمد رسولی و محمد حبیبی و من احبنی احب حبیبی و من احب حبیبی احب من یحبه...
زائر، وعدهای محقق گشته است. زائر تعبیر آخرالزمانی حدیث امایمن است. زائر تاویل فرمایش زینب کبری سلامالله علیهاست برای عالمگیر شدن یاد و نام خاندان وحی. زائر، پاسبان چراغ هدایت است. زائر، سائر است، مسافر است، حاجی است... که صادقالالله علیهالسلام فرمود: زیارت قبر حسین علیهالسلام برابر با یک حج و عمره است!
که اگر شناسای حق حسین علیهالسلام باشد، مانند کسی است که سه بار همراه رسولالله حج گزارده باشد...
قسم به منزلت صبر و عطش و نور و شهادت و کربلا که زوارالحسین علیهالسلام به نص صریح احادیث نبی مکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام، ایمن شدگان از هراسهای یومالحشرند و جمع شوندگان زیر لوای شفاعت حسین علیهالسلام...
که؛ زائر، طالب است. زائر، واجد است. زائر، عارف است. زائر، عاشق است... زائر، واصل است.
زائر، مکرم است از جانب خدا. زائر، محبوب ملائکةالله است. زائر در ظل عنایت و حمایت و شفاعت حسین علیهالسلام است که خود او (علیهالسلام)، بفرموده صادقالالله علیهالسلام در سایه عرش خواهد نشست در یومالحشر و زائران و عاشقان و پیروانش از شدت سرور و سرمستی چنان خواهند شد که کیفیتش را کسی جز خدا نمیداند. و هرگاه زائر خسته اما مشتاق به دیدار رود با سر و روی غبار گرفته، این خداست که به ایشان مباهات میکند و قسم به عزت و بزرگی خویش میخورد که؛ یا ملائکتی! هولاء زوارالحسین حبیب محمد رسولی و محمد حبیبی و من احبنی احب حبیبی و من احب حبیبی احب من یحبه...
زائر، وعدهای محقق گشته است. زائر تعبیر آخرالزمانی حدیث امایمن است. زائر تاویل فرمایش زینب کبری سلامالله علیهاست برای عالمگیر شدن یاد و نام خاندان وحی. زائر، پاسبان چراغ هدایت است. زائر، سائر است، مسافر است، حاجی است... که صادقالالله علیهالسلام فرمود: زیارت قبر حسین علیهالسلام برابر با یک حج و عمره است!
که اگر شناسای حق حسین علیهالسلام باشد، مانند کسی است که سه بار همراه رسولالله حج گزارده باشد...
و اربعین؛ وعدهگاه اجتماع بزرگ زوارالحسین علیهالسلام است... همان چهلمین منزل از سفرنامه صبر و صبوری و آزادگی.
زائر اربعین، مهمان اختصاصی زینب کبری سلامالله علیهاست در آن مجلسِ عزایی که اقامه میگردد در عوالم نوری و قدسی، و هر کسی را بدان راه نیست. دعوتنامه میخواهد. و گمان نکن از هزاران هزار زائر، همه دعوت باشند. زائرحسین علیهالسلام بودن، حق معرفتش را میطلبد تا رخصت دهند به مجلسی، آگاه و واقف گردی که دگرگونه مجلس عزایی است مصائبالحسین علیهالسلام را...
که وقتی مرقدالحسین علیهالسلام را از هرکجای راه برابر چشم خویش تصور و تجسم نمود با حزن و ناله میگوید: من به عنوان خنخواه تو آمدهام تا آمادگی خود را به امام زمان عجلالله عرضه دارم. که اگر غیر از این میبود، امام عسگری علیهالسلام، زیارت اربعین را از علامات پنج گانه مومن نمیشمرد. زائر شناسا به حق معرفت حسین علیهالسلام، واقف است این چراغ هدایت چگونه چراغیست و به چه بهایی روشن نگه داشته شده است. واقف است این خون، نورالله است.
واقف است که اگر بالاترین نقطه عالم و اعلیترین و رفیعترین منزل و جایگاه عندربالعالمین، عرشالله است؛ بر پیشانی آن موقف نوشته شده است: انالحسین مصباحالهدی و سفینةالنجاة. زائر واقف است که آن مصباح چگونه چراغی است و اوصافش در کلامالله آمده است. زائر واقف است که حسین علیهالسلام داشتهها و نداشتههایش را وقف خدا نمود و به بذل خون قلب خویش بشریت را از گمراهی و جهل نجات داد.
معنای عجیبی است آنکه زائر مطلوبش را نزد خدا با حسین علیهالسلام می یابد. و نه زائری که دنبال حاجات دنیایی است. بلکه زائری که خونخواه و سوگوار ابدی وترالموتور است.
خونخواه حقیقی حسین علیهالسلام خداست و در این معنا زائر مطلوب و خواستهاش را که خوانخواهی است با حسین علیهالسلام در نزد خدا می یابد.
زائر مودب به آداب زیارت است و این آداب زیارت را نه فقط در کربلا و منازل قدسی... بلکه از لحظه حرکت به قصد زیارت حسین علیهالسلام ملزم به مراعات است. زائر، خود را در حضور اباعبدالله علیهالسلام میداند... نه حتی از لحظه حرکت بلکه از زمانی که شوق زیارت به دلش میافتد و گاه سالهای سال با این اشتیاق جانکاه میسوزد و میسازد و انتظار میکشد تا زمانی که دعوتنامه میرسد که: بیا! چشم انتظاریم تو را!
زائر اربعین، مهمان اختصاصی زینب کبری سلامالله علیهاست در آن مجلسِ عزایی که اقامه میگردد در عوالم نوری و قدسی، و هر کسی را بدان راه نیست. دعوتنامه میخواهد. و گمان نکن از هزاران هزار زائر، همه دعوت باشند. زائرحسین علیهالسلام بودن، حق معرفتش را میطلبد تا رخصت دهند به مجلسی، آگاه و واقف گردی که دگرگونه مجلس عزایی است مصائبالحسین علیهالسلام را...
که وقتی مرقدالحسین علیهالسلام را از هرکجای راه برابر چشم خویش تصور و تجسم نمود با حزن و ناله میگوید: من به عنوان خنخواه تو آمدهام تا آمادگی خود را به امام زمان عجلالله عرضه دارم. که اگر غیر از این میبود، امام عسگری علیهالسلام، زیارت اربعین را از علامات پنج گانه مومن نمیشمرد. زائر شناسا به حق معرفت حسین علیهالسلام، واقف است این چراغ هدایت چگونه چراغیست و به چه بهایی روشن نگه داشته شده است. واقف است این خون، نورالله است.
واقف است که اگر بالاترین نقطه عالم و اعلیترین و رفیعترین منزل و جایگاه عندربالعالمین، عرشالله است؛ بر پیشانی آن موقف نوشته شده است: انالحسین مصباحالهدی و سفینةالنجاة. زائر واقف است که آن مصباح چگونه چراغی است و اوصافش در کلامالله آمده است. زائر واقف است که حسین علیهالسلام داشتهها و نداشتههایش را وقف خدا نمود و به بذل خون قلب خویش بشریت را از گمراهی و جهل نجات داد.
معنای عجیبی است آنکه زائر مطلوبش را نزد خدا با حسین علیهالسلام می یابد. و نه زائری که دنبال حاجات دنیایی است. بلکه زائری که خونخواه و سوگوار ابدی وترالموتور است.
خونخواه حقیقی حسین علیهالسلام خداست و در این معنا زائر مطلوب و خواستهاش را که خوانخواهی است با حسین علیهالسلام در نزد خدا می یابد.
زائر مودب به آداب زیارت است و این آداب زیارت را نه فقط در کربلا و منازل قدسی... بلکه از لحظه حرکت به قصد زیارت حسین علیهالسلام ملزم به مراعات است. زائر، خود را در حضور اباعبدالله علیهالسلام میداند... نه حتی از لحظه حرکت بلکه از زمانی که شوق زیارت به دلش میافتد و گاه سالهای سال با این اشتیاق جانکاه میسوزد و میسازد و انتظار میکشد تا زمانی که دعوتنامه میرسد که: بیا! چشم انتظاریم تو را!
زائر پا جای پای کسانی میگذارد که خداوند روضهخوان ایشان گشته است و جبرئیل امین خبر مصائبالحسین علیهالسلام را با ایشان گفته است:
آدم و حوا... ابراهیم خلیلالله... موسی کلیمالله و یوشع بن نون... سلیمان نبی... عیسی روحالله... خاتمالنبیین... امیرالمومنین...
زائر پا جای پای زینب کبری سلامالله علیها و کودکان و دختران معصوم و مظلوم حسین علیهالسلام میگذارد...
پا جای پای زائرانی که به عمر روزگاران بعد از عاشورا به چه بهای گران و چه رنجها و مشقتهایی زائرالحسین علیهالسلام گشتهاند...
اگر سفر به معرفت و حق شناختن حضرت مصباحالهدی علیهالسلام باشد، صیرورت دارد. نمیشود که چنین سفری زائر را دگرگون نکند و باعث صیرورت و «شدن» او نگردد.
مسلم شدنها! زهیر شدنها! حبیب شدنها! بریر شدنها!...
حسین علیهالسلام به زبان عاطفه و احساس و عقل و عشق با بشر سخن کرده که اگر به کمند یک کدام از اینها گرفتار نشدی به کمند دیگری گرفتار یار گردی!
که اگر گرفتهی یار نشوی، گرفتار خویش می مانی و از معنای آزادگی چیزی نمیفهمی...
سخنان صد و بیست و چهارهزار پیامبر هنوز در بشر اثر نکرده است و حالا در این وادی پربلا که زوار به عمر روزگار بعد از عاشورا به قصد دیدار و لبیک گویی به غریبترین سفیر خدا دسته دسته خواهند آمد... حسین علیهالسلام بار هدایت امتی را... نه! بار هدایت جوامع بشریالی یومالحشر را بر دوش دارد. رسالت هزاران پیامبر با اوست. خون قلب خویش را می بخشد تا بشر را از ضلالت و گمراهی نجات دهد. که، اربعین شهادت دادن به این مفهوم متعالی است.
صد و بیست و چهار هزار پیامبر وعظ کردهاند و رنجها بردهاند و بشر گوشی برای شنیدن نداشته ! قرار است صدای گریه خنده ی طفل شش ماهه حسین علیهالسلام وقتی تیر گلوی لطیفش را پاره میکند و طفل تلظی میکند و لبخندی میزند و چون گل در دستان پدر پرپر میشود؛ آن سان که گلبرگی لطیف در مقدم باران بهاران ... بشر را بیدار کند و به خود بیاورد.
این یک کوچک و کم سن و سال عیار آن صد و بیست و چهار هزار را یک بی نهایت عجیب و لایدرک و لایوصف میکند. این آخرین سرباز حسین علیهالسلام به زبان عاطفه با تاریخ آنگونه صریح و بی پرده سخن میکند که باور نکردنی است... اگرچه این آخرین سرباز، آخرین داشتهی حسین علیهالسلام نیست و ان شاءالله در نوشتارهای آتی به آنچه بعد از عاشورا حسین علیهالسلام در راه خدا میدهد تا نهضت عظیم و جهانی اربعین و اجتماع متصل به قیام و حکومت جهانی عجلالله فرجه را راه بیندازد، اشارتی خواهد رفت ...
آدم و حوا... ابراهیم خلیلالله... موسی کلیمالله و یوشع بن نون... سلیمان نبی... عیسی روحالله... خاتمالنبیین... امیرالمومنین...
زائر پا جای پای زینب کبری سلامالله علیها و کودکان و دختران معصوم و مظلوم حسین علیهالسلام میگذارد...
پا جای پای زائرانی که به عمر روزگاران بعد از عاشورا به چه بهای گران و چه رنجها و مشقتهایی زائرالحسین علیهالسلام گشتهاند...
اگر سفر به معرفت و حق شناختن حضرت مصباحالهدی علیهالسلام باشد، صیرورت دارد. نمیشود که چنین سفری زائر را دگرگون نکند و باعث صیرورت و «شدن» او نگردد.
مسلم شدنها! زهیر شدنها! حبیب شدنها! بریر شدنها!...
حسین علیهالسلام به زبان عاطفه و احساس و عقل و عشق با بشر سخن کرده که اگر به کمند یک کدام از اینها گرفتار نشدی به کمند دیگری گرفتار یار گردی!
که اگر گرفتهی یار نشوی، گرفتار خویش می مانی و از معنای آزادگی چیزی نمیفهمی...
سخنان صد و بیست و چهارهزار پیامبر هنوز در بشر اثر نکرده است و حالا در این وادی پربلا که زوار به عمر روزگار بعد از عاشورا به قصد دیدار و لبیک گویی به غریبترین سفیر خدا دسته دسته خواهند آمد... حسین علیهالسلام بار هدایت امتی را... نه! بار هدایت جوامع بشریالی یومالحشر را بر دوش دارد. رسالت هزاران پیامبر با اوست. خون قلب خویش را می بخشد تا بشر را از ضلالت و گمراهی نجات دهد. که، اربعین شهادت دادن به این مفهوم متعالی است.
صد و بیست و چهار هزار پیامبر وعظ کردهاند و رنجها بردهاند و بشر گوشی برای شنیدن نداشته ! قرار است صدای گریه خنده ی طفل شش ماهه حسین علیهالسلام وقتی تیر گلوی لطیفش را پاره میکند و طفل تلظی میکند و لبخندی میزند و چون گل در دستان پدر پرپر میشود؛ آن سان که گلبرگی لطیف در مقدم باران بهاران ... بشر را بیدار کند و به خود بیاورد.
این یک کوچک و کم سن و سال عیار آن صد و بیست و چهار هزار را یک بی نهایت عجیب و لایدرک و لایوصف میکند. این آخرین سرباز حسین علیهالسلام به زبان عاطفه با تاریخ آنگونه صریح و بی پرده سخن میکند که باور نکردنی است... اگرچه این آخرین سرباز، آخرین داشتهی حسین علیهالسلام نیست و ان شاءالله در نوشتارهای آتی به آنچه بعد از عاشورا حسین علیهالسلام در راه خدا میدهد تا نهضت عظیم و جهانی اربعین و اجتماع متصل به قیام و حکومت جهانی عجلالله فرجه را راه بیندازد، اشارتی خواهد رفت ...
زائر به مصباحالهدی علیهالسلام میاندیشد تمام راه ...
به کیفیت روشن ماندن این نور که جاذبههای معنوی اش زمان را بی معنا و گذر آن را بی تاثیر کرده است. زائر به اشکهای متصل به باور متعالی می اندیشد. زائر به آرمان نهایی دل میدهد. از خود میگذرد و در دریایی بیکرانه غرق میگردد. برای دریا شدن قطره بودن لازم است و این همان صیرورتی است که سفینه نجات مد نظر داشته است. مقصود حسین علیهالسلام دریا کردن این قطرهها بوده است... اما چون پای مصائبالحسین علیهالسلام به میان بیاید، قطره بودن سخت میشود. تا دریا اگرچه راهی نمانده باشد؛ اساسا قطره بودن کار دشواری است...
زائر با این دیدگاه است که زمزمههای حزین دارد: «پدرم و مادرم فدایتای اباعبدالله، سفر من با وجود راه دورم بسوی توست و اشکم برای تو سرازیر گشته است و اندوه و گریه و ناله و فریاد و صدای من، بر توست و آمدنم بسوی توست و گناه بزرگم را با تو می پوشانم. به زیارت و میهمانی تو آمده ام در حالیکه پشت خود را از بار گناهان سنگین کرده ام. مرا چه عذری است اگر بر تو نگریم که از دورترین جای بهشت تا زمین خاکی بی تابانه برایت گریستهاند؟...» زیارت مطلق / دانشنامه امام حسین علیهالسلام
زائر، پیام رحمانی حسین علیهالسلام را به زبان گریه پاسخ میدهد و به مویه و بیتابی مقدس، لبیک میگوید حسین علیهالسلام را...
زائر، پیام رسان است. پیک است. قاصد است. سفیر است حسین علیهالسلام را... و اربعین؛ وعدهگاه مقدس این منظور و مقصود معظم است...
به کیفیت روشن ماندن این نور که جاذبههای معنوی اش زمان را بی معنا و گذر آن را بی تاثیر کرده است. زائر به اشکهای متصل به باور متعالی می اندیشد. زائر به آرمان نهایی دل میدهد. از خود میگذرد و در دریایی بیکرانه غرق میگردد. برای دریا شدن قطره بودن لازم است و این همان صیرورتی است که سفینه نجات مد نظر داشته است. مقصود حسین علیهالسلام دریا کردن این قطرهها بوده است... اما چون پای مصائبالحسین علیهالسلام به میان بیاید، قطره بودن سخت میشود. تا دریا اگرچه راهی نمانده باشد؛ اساسا قطره بودن کار دشواری است...
زائر با این دیدگاه است که زمزمههای حزین دارد: «پدرم و مادرم فدایتای اباعبدالله، سفر من با وجود راه دورم بسوی توست و اشکم برای تو سرازیر گشته است و اندوه و گریه و ناله و فریاد و صدای من، بر توست و آمدنم بسوی توست و گناه بزرگم را با تو می پوشانم. به زیارت و میهمانی تو آمده ام در حالیکه پشت خود را از بار گناهان سنگین کرده ام. مرا چه عذری است اگر بر تو نگریم که از دورترین جای بهشت تا زمین خاکی بی تابانه برایت گریستهاند؟...» زیارت مطلق / دانشنامه امام حسین علیهالسلام
زائر، پیام رحمانی حسین علیهالسلام را به زبان گریه پاسخ میدهد و به مویه و بیتابی مقدس، لبیک میگوید حسین علیهالسلام را...
زائر، پیام رسان است. پیک است. قاصد است. سفیر است حسین علیهالسلام را... و اربعین؛ وعدهگاه مقدس این منظور و مقصود معظم است...
مسعود صفی یاری ::: شنبه 95/8/22::: ساعت 2:23 عصر
نظرات دیگران: نظر