پیامبر صلی الله علیه و آله از مغلطه کاری منع فرمود . [معاویه]

ج- نظم در امور اجتماعی
1-   تنظیم وقت برای دیدارهای مردمی
    پیامبر(ص) برای اوقات خود برنامه­ریزی می­کردند ساعاتی از وقت خود را در اختیار مردم قرار می­داد، امام حسین(ع) به نقل از پدر می­فرماید: از پدرم درباره زندگی داخلی رسول­خدا(ص) پرسیدم، فرمود: در مورد قسمت خود آن را بین خود و مردم تقسیم می­کرد و اول خواص و پس از آن سایر مردم وارد می­شدند و چیزی از وقت خود را از مردم دریغ نمی­نمود. در مورد قسمت امت، روش او اینگونه بود که اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازه فضلشان در دین بر دیگران ترجیح می­داد؛ بعضی از آنها یک حاجت، بعضی دو حاجت و بعضی حاجت بیشتری داشتند.[33]
 
2-   نظم در صف­های نماز جماعت
   در روایت مسلم است: رسول­خدا(ص) صف­های نماز را چنان مرتب و منظم می­کرد که گویی چوب­های تیر را جفت و جور می­کند. روزی به مسجد آمد چون خواست تکبیرة­الاحرام گوید متوجه شد که مردی سینه­اش جلوتر از سایرین است؛ فرمود: بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید و گرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد. روایت­های دیگری با تعابیر مختلف در این زمینه آمده است.[34]
 
3-   مسجد پایگاه سامان­دهی و انتظام بخشی امور
   مسجد پیامبر(ص) تنها مکانی برای نمازخواندن و پرستش نبود. در زمان­هایی نیز از حیاطش به عنوان مکان عمومی استفاده می­کردند که در آن پیامبر(ص) به پذیرش ملاقات کنندگان و یاری رساندن به آوارگان و... می­پرداخت. پیامبر(ص) پس از بنای مسجد هر ستون آن را به نامی گذاشت که مشخص شود در کنار ستون­ها چه کارهایی صورت می­گیرد؛ ستون وفود(جایگاه هیئت­ها)، ستون  تهجد(جایگاه شب زنده­داری) و...[35] و این نشان از نظم پیامبر(ص) داشت.
 
4-   توجه به شور و مشورت برای نظم بخشی به امور اجتماعی
  شور و مشورت برای ایجاد یک اتفاق نظر لازم و ضروری است و برنامه­ها را سامان می­دهد، اموری که بدون مشورت باشد گاه موجب سردرگمی، بی­نظمی می­شود به گونه­ای که هر کس به دنبال اعمال نظر خود است و همین امر موجب بی­نظمی در امور جامعه می­شود، پیامبر(ص) خود نیز به این امر توجه داشتند. در جریان غزوه خندق پیامبر(ص) چون خبر حرکت قریش را شنید مردم را فراخواند و با آنان مشورت نمود، سلمان فارسی به حفر خندق اشاره کرد که مسلمانان از این پیشنهاد به شگفت آمدند.[36] در سال هفتم هجری که پیامبر(ص) با اصحاب خود به سمت مکه برای عمره در حرکت بودند قریش در ادامه­ی راه قصد جلوگیری از ایشان داشتند. پیامبر(ص) برای ایراد خطبه میان مسلمانان به پا خاست و پس از ثنا و ستایش خداوند فرمودند: ای گروه مسلمانان عقیده شما در مورد اینهایی که سرسپردگان خود را فرا خواندند تا مرا و شما را از مسجدالحرام بازدارند، چیست؟ آیا عقیده شما این است که به راه خود ادامه دهیم و با هر کس که مانع رفتن ما به مکه شد بجنگیم یا آنکه این گروه را به حال خود گذاشته و به سراغ اهل ایشان برویم و با آنها جنگ کنیم؟ .... ابوهریره گوید: من هیچ کس را ندیده­ام که به اندازه رسول­خدا با یاران خود مشورت کند و البته مشورت آن حضرت فقط در مورد جنگ بود و بس.[37] توجه پیامبر(ص) به شور و مشورت را از سخنان حضرت نیز می­توان دریافت. پیامبر(ص): هیچ بنده­ای با مشورت کردن بدبخت نشد و هیچ کس با بی­نیاز دانستن خود از مشورت سعادت نیافت.[38] در جای دیگر می­فرماید: هرکس تصمیم به کاری گیرد و بر آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یابد.[39]
 


مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 10:5 صبح نظرات دیگران: نظر