سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]

مریم آل پیمبر

پروانه نجاتی

این زن که خاک قم به وجودش معطر است

تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین

تکرار آفرینش عرش مصور است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان

چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیره شقایق و همراز رازقی

با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش دو عالم است مست

معصومه است مریم آل پیمبر است

پای ضریح

سودابه مهیجی

بانو سلام! چادرتان ابری است، در آستان گریه و بارانید؟

از بغضتان کویر ترک خورده، باز از کدام غصه پریشانید؟

هی درد زائران نظر کرده، با دستتان شفا شده و لبخند

اما کسی ندیده شما خود نیز لبریز غصه های فراوانید

از کفتران غم زده پرسیدم، نام و نشان دلهره هاتان را

گفتند سال هاست که بی وقفه دلتنگ لحظه های خراسانید

ای آب های شور! شما عمری است، اشک زلال دختر خورشیدید

بانو دلش برای کسی تنگ است، از این غم سترگ چه می دانید؟

ای بادهای مشرقی هر صبح! از سرزمین «توس»، «سلیمان» را

اینجا بیاورید و فقط یک بار، در این ضریح دلشده بنشانید.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/13::: ساعت 9:29 عصر نظرات دیگران: نظر