آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]

مریم آل پیمبر

پروانه نجاتی

این زن که خاک قم به وجودش معطر است

تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین

تکرار آفرینش عرش مصور است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان

چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیره شقایق و همراز رازقی

با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش دو عالم است مست

معصومه است مریم آل پیمبر است

پای ضریح

سودابه مهیجی

بانو سلام! چادرتان ابری است، در آستان گریه و بارانید؟

از بغضتان کویر ترک خورده، باز از کدام غصه پریشانید؟

هی درد زائران نظر کرده، با دستتان شفا شده و لبخند

اما کسی ندیده شما خود نیز لبریز غصه های فراوانید

از کفتران غم زده پرسیدم، نام و نشان دلهره هاتان را

گفتند سال هاست که بی وقفه دلتنگ لحظه های خراسانید

ای آب های شور! شما عمری است، اشک زلال دختر خورشیدید

بانو دلش برای کسی تنگ است، از این غم سترگ چه می دانید؟

ای بادهای مشرقی هر صبح! از سرزمین «توس»، «سلیمان» را

اینجا بیاورید و فقط یک بار، در این ضریح دلشده بنشانید.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/13::: ساعت 9:29 عصر نظرات دیگران: نظر