"یکی از آقایان، پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینههایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ اینجوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمدهی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.
این سخن مقام معظم رهبری که من شمشیر را کشیده ام به این معناست که وقتی من با همه محذورات، در حال روشنگری رُک و شفاف هستم و به میدان آمده ام شما نباید عقب تر حرکت کنید.
در زمان پیامبر اعظم (ص) آنحضرت دستور کشتن منافقی را به مسلمانان داد اما در اثر تعلّل، صحابه ای او را در میان خطابه ی پیامبر اعظم (ص) شفاعت کرد و پیامبر بدلیل محذوریت، از خون او گذشت. آنگاه پس از خروج آن مرد، به جمعیّت رو کرد و فرمود: مگر دستور کشتن نداده بودم!؟ گفتند یا رسول الله منتظر بودیم به ما چشمک بزنید تا او را بکشیم!!
یاللعجب! اکنون نیز حاکم اسلامی میگوید ضربه شمشیر را وارد کنید ولی برخی از خواص یا ساکتند یا هنوز منتظر چشمک زدن هستند.
خطبه ای از امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه پیش روی ماست. آنحضرت در خطبه 119 در ملامت کوفیان میفرماید:
"شما را چه مى شود هرگز ره رستگارى نپویید و به راه عدل هدایت نگردید آیا در چنین شرایطى سزاوار است که من از شهر خارج شوم؟ هم اکنون باید مردى از شما که من از شجاعت و دلاورى او راضى و به او اطمینان داشته باشم، به سوى دشمن کوچ کند و براى من سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت المال و جمع آورى خراج و قضاوت بین مسلمانان، و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را رها سازم، آنگاه با دسته اى بیرون بروم، و به دنبال دسته اى به راه بیفتم، و چونان تیر نتراشیده در جعبه اى خالى به این سو و آن سو سرگردان شوم. من چونان محور سنگ آسیاب، باید بر جاى خود استوار بمانم تا همه امور کشور، پیرامون من و به وسیله من به گردش در آید، اگر من از محور خود دور شوم مدار آن می لرزد و سنگ زیرین آن فرو ریزد."
آیا همواره باید امام جامعه سپر شود و خود شمشیر بگیرد و هر روز از پادگانی به منطقه ای و منبری برود و روشنگری کند؟ آیا کسی نیست که ایشان را از ورود مستقیم کفایت کند؟ آیا حاکم اسلامی باید اینچنین و همواره خود شمشیر بکشد و هزینه شود و کسی قبل از او چاک ندرد و فریاد بر نیاورد؟ و اگر هم نظریه پردازی پیدا شود، جلسات پیش از نماز جمعه ی او دچار وقفه شود؟
نمونه ی دیگر از ورود مستقیم امیرالمومنین علیه السلام در بحث اختلاس است. مسئولی در زمان خلافت حضرت بعد از اختلاس فرار میکند و امیرالمومنین علیه السلام به او پیام میدهد: "اگر خود را تسلیم نکنی به تو دست خواهم یافت آنگاه چنان ضربه ای بر تو وارد میکنم که استخوانهای جمجمه ات ریز ریز شود..."
آیا در این زمان باز هم باید امام مسلمین ورود مستقیم کند و در بحث اختلاس و فیش های حقوقی و قاچاق تذکرات ابتدایی بدهد؟ آیا ایشان باید مانند اختلاس بزرگ قبل، چونان جدّش امیرالمومنین علیه السلام ناچار شود که مستقیم ورود کند و دستور دهد اشدّ مجازات را اجرا کنند و اشخاص متهم اعدام شوند؟
به راستی چه تناسبی بین تهدید به ریزریز کردن جمجمه ی متخلّف از جانب امیرالمومنین علیه السلام و دستورات کلیشه ای پیگیری برخی از مسئولین وجود دارد؟ و چرا امام جامعه را از ورود به جزئیات و تقاضای شکستن جمجمه کفایت نمیکنند؟
البته قبول داریم که در زمان امام راحل (ره) نظریه پردازان انقلاب بیشتر بودند و مانند این زمان، منحصر در دو سه شخصیت نبودند؛ امثال شهید مفتح، شهید مطهری، شهید بهشتی، علامه طهرانی در رده ی بالایی از نظریه پردازی و رهبری فکری جامعه بودند که بار زیادی را از دوش امام راحل برداشته بودند. در مجلس خبرگان و شورای اسلامی شخصیتهایی بودند که به مرجعیت رسیدند که با وجود آنها آن شرایط سخت را طی کردیم و اکنون با کمبود نظریه پرداز مواجهیم ولی باید چاره جویی کرد.
چاره ی امروز این است که در سطح پایین تر از خواص نایاب، اهل رسانه و قلم، اهل تریبون، اهل هنر، وارد شوند و شمشیر جنگ نرم را بر پیکر نیمه جان شبهه و فتنه و نفوذ وارد کنند و طوری نشود که مقام معظم رهبری همواره شفاف سخن بگوید و آنها در لفافه.
نمونه شفافیت و شمشیر حضرتش همین سخنرانی های اخیر است که سنگین ترین آنها بحث جهالت و خیانت بود و آن سخن استراتژیک درباره انتخاب احتمالی رهبر آینده که فرمود: "در انتخاب رهبر آینده کسی دچار رودربایستی نشود..." عمق این مسئله تا کجاست و ایشان چه می بیند که ما نمی بینیم؛ الله العالم.
ناصر اکبری