اگرچه آغاز عصر جدید را به رنسانس تکنولوژیک و فلسفه? منفعتطلب اومانیسم ارجاع میدهند، اما باید دانست که عصر جدید (که زمانه? ماتریالیستی شرک آلوده است) حاصل تلاشهای جبهه باطل در رسمیت بخشی به نفسانیات و لذائذ و اهواء و انسانهای «بَل هُم اَضَلّ» بوده است که ضدیت خویش را با دین کلیسیاییِ انحرافزده، به تمام دینها و مکاتب الهی تعمیم داده و با تمام قوا و توان در پی آن بودهاند که بواسطه تبلیغات اختاپوسی، اهداف باطل و شعائر باطل خود را بر همه? قبائل و اقوام برتری داده و با استیلای تفکر شیطانی و صهیونیستی و استکباری، جبهه حق را شکست دهند. برای اهل توجه و دقت، ناگفته پیداست که این دکترین، به مکر الهی با انقلاب اسلامی مواجه گردید.
برای دیدن تمام آن تلاشهای باطل میتوان به نمایشگاه شفافی نگریست که نام آن «سبک زندگی» است. دهها سال فعالیت جبهه باطل بصورت کاملاً بارز و آشکار در «سبک زندگی غربی» هویداست و غرب باتمام توان، به وسیله هنر و فرهنگ و رسانههای خود و بواسطه همه ابزار قدرتمند سیاسی، نظامی، اقتصادی و... در حال قالب و غالب کردن «سبک زندگی» مورد پسند خود به همه دنیاست.
نکته مهم اینجاست که بدانیم امروز انواع جنگها و مبارزات در مفاهیم مرتبط با «سبک زندگی» خلاصه شده است. به عبارتی امروز شاهد جنگ جهانی «سبکهای زندگی» هستیم. سیستمهای سیاسی/ امنیتیِ غرب، آگاهانه دریافتهاند که برای استمرار هرگونه حکومتی، باید «سبک زندگیِ» حاصل از تفکرِ حاکم و مسلط را تسرّی داد. جملهای طلایی از رابرت مرداک (اسطوره رسانههای صهیونیستی) در اذهان باقی مانده است که در جلسه? مشورتی تاثیرگذاران جنگهای نظامی چند ساله? اخیر ایالات متحده آمریکا گفته است: «عجله نکنید! صبور باشید! مُرده به درد نمیخورَد، کاری میکنیم مثلِ ما فکر کنند!» وی به خوبی میدانست که فتح مرزها پیش از فتح قلبها و عقلها، میتواند عراق را به ویتنامی دیگر تبدیل کند. او با صدها سایت و شبکه ماهوارهای دقیقا نحوه? اندیشیدن آمریکایی/صهیونیستی را به قدرت هنر و پروپاگاندا به جوامع تحت ظلم سرایت میدهد. بنابراین بیمبالغه امروز تمام جنگهای نظامی/ اطلاعاتی، پیشفرضهای جنگ جهانی «سبکهای زندگی» است. انقلاب اسلامی به پشتوانه تفکر عاشورایی خود، جبهه بندیهای این جنگ جهانی را شفاف و شفافتر میکند تا جائیکه انشاالله شاهد اتفاقات غریبی در دنیای آینده خواهیم بود.
با توجه به اینکه تحت تاثیر انقلاب اسلامی، سیر قطعی این شفاف سازی جبهه بندیها (که از نشانههای فِتَن آخرالزّمان است) ادامه خواهد داشت میتوان در چند محیط مختلف به اساسیترین تنوعهای این خاکریزهای جنگ جهانی «سبکهای زندگی» اشاره کرد:
الف- با عنایت به تاریخچهای که در این مقاله برای موضوع سبک زندگی قائل شدهایم، حیاتیترین تقسیم بندی و اساسیترین جهه بندی، حاکی از وجود دو «سبک زندگی» است: ا- «سبک زندگی الهی» 2- «سبک زندگی غیرالهی/شیطانی»
ب- اگر نگرش ما نسبت به موضوع «سبک زندگی» بر مبنای تفکر دینی و وحیانی نباشد و تنها از منظر خرد بشری به این مفهوم بنگریم، قائل به دو جبهه بندی خواهیم بود (چه در جبهه حق باشیم و چه در جبهه باطل): 1- «سبک زندگی درست» و 2- «سبک زندگی نادرست»
موضوع درستی و نادرستی «سبک زندگی» نسبی است (به عکس موضوع الهی و غیر الهی بودن، که قطعی و منطقی و لارَیب است) با همه تلاشی که راهزنان علوم انسانی برای اثبات مستقیم بودن همه صراطها انجام دادهاند آنچه مسلم است حق یا باطل (به عبارتی الهی و شیطانی) بودن سبیل و طریق (و «سبک زندگی») با صراط المستقیمِ «ولایت» سنجیده میشود. اما درستی و نادرستی «سبک زندگی» را با توجه به مکتب اعتقادی هر قومی، تعیین میکنند. فلذا بسیاری از زوایای «سبک زندگی آمریکایی یا غربی»، با اینکه اصولا با توجه به تفکر الهی، «نادرست» است اما با ارجاع به قواعد بالادستی تفکر غربی، «درست» و حتی به عبارتی لازمه? آن تفکر است. نکته قابل تامل دیگر این است که هر مکتبی سعی و تلاش برای اثبات درستی «سبک زندگی» تبلیغی خود نادرستی دیگر «سبکهای زندگی» مینماید. موضوعی که در جنگ جهانی «سبکهای زندگی» با نتایج این تقسیم بندی حاصل میشود دقت در این مفهوم است که غلبه هر مکتبی به توانایی اقناع مخاطبین آن مکتب نسبت به «سبک زندگیِ» پیشنهادی است. ادبیات عمومی فرهنگهای شیطانی برای غلبه بر مکاتب الهی، ادبیات شرعی و ایدوئولوژیک نیست و «سبکهای زندگی» را به الهی و غیرالهی تقسیم نمیکنند بلکه مهمترین تقسیم بندی آنها، در باوراندن درستی این «سبک زندگی» و نادرستی آن دیگری است! برای مثال: این فرهنگ منحط، درستیِ عملیاتهای نظامیِ شیطانی و به تبع آن گرفتاری ملتها را ظاهراً نه بر مبنای شرعی بلکه با القاء درستیِ آن شیوه اثبات میکنند و بطور مثال هرگونه دفاع در برابر این فرهنگ منحط را عقب گرد، تروریسم، خطر، اشتباه و... جلوه میدهند.
ج-از زاویه دیگر، امروزه جنگ جهانی «سبکهای زندگی» دو جبهه بندی عمده دارد: 1- «سبک زندگیِ عقل محور» 2- «سبک زندگیِ نفس محور»
شاهدیم که در سطوح مختلف جوامع انسانی برخورداری از منطق روشن و قوانین مدون (چه درست و چه نادرست) و به عبارتی نظم و قاعدهمندی یک مکتب فکری، «سبک زندگی» را تعریفی نوین میدهد و در مقابل، شاهدیم با مراتبی از جوامع که به علت نداشتن مقررات نظام اندیشه، مبتلا به «نفس محوری» هستند. جوامعی که بر مبنای عقل (ولو عقلِ معاش و یا خِردِ ابزاری) به تنظیم روابط ملّی و انسجام رژیم حاکمیتی خود اقدام کردهاند، مانایی و سیطره? تفکر خود و مقبولیت «سبک زندگی» خود را تضمین کردهاند. ولی در جوامعی که نفس محوری حاکم باشد، میزان قدرت تخریبی در روابط و بلاتکلیفی ملّی و جهانی بالا میرود.
نکات مهم
1) هم در تعریف عقل و هم چنین در تعریف نفس، مراتب متنوعی وجود دارد. کمترین حدّ عقل، خردمندیِ قانونمند در زندگی است که به میزان دلسپردگی و سرسپردگی به قوانین و جامعیت مقررات بستگی دارد و بالاترین سطوح عقل را در تفکر وحیانی میبینیم. لازم به ذکر است که اشتراک همه مراتب عقل در نظم پذیری است. در تعریف نفس نیز پائینترین حد تعریف شده را در نفس امّاره (یا شیطانی/حیوانی بودنِ امیال و شهوات) و بیمهاربودن ارادهها میتوان پیدا کرد. اما مراتب نفس، به تربیت عقلی، میتواند اوج اخلاقی داشته باشد. نفس لوّامه و نفس مطمئنه از انواع تربیت یافته و اوج گرفته? نفس است که ظهورشان به کمال عقلانی منجر میگردد.
2) تلاش عقلای هر قومی، در همه زمانها و همه جوامع به ایجاد گرایش عالمانه به عقل محوری است. در مسیر تاریخی تحولات اجتماعی، شاهد بودهایم که انبیا و اولیاء حتی اگر مجبور به زیستن در شرائط کفر آلود حاکمیتها بودند، همه? حُکّام جور و هم ملت تحت فشار را به سمت عقلانیت و وفای به تعهدات فرا خواندهاند.
3) نفس محوری در همه جوامع، هزینه دارد و پر خطر است. تنها جایی که میتوان نسبت نفس محوری با مراتب متنوع، احترام مطلق قائل شد، مقام جمع الجمعیِ ولایت است که عقل کلّ و نفس مطمئنه یکی شدهاند، فلذا تربیت جامعه اگر به دست امام و نایب امام بیافتد همه نیروها و خردها و خواستهها به سمت خیر و فضائل خواهد بود. مدینه فاضلهای که در تعاریف مکتب شیعه وعده داده شده است زمان و مکانی است که ولایتشناسی امت، تفکر امام را بپذیرد و امت، همه انرژیهای مادی و معنوی خود را در مسیر فلاح تهییج و تحریک کنند.
4) انقلاب اسلامی با تربیت عقلی ملت و تدبیر الهی حضرت امام (ره) و ولایت پذیری عمیق مردم، معجزهای حیرتبار را ظاهر کرد که در تمام قرون و اعصار گذشته بینظیر بوده است. این اتفاق حکیمانه، در سی و چهار سال گذشته با همه سختیها و مرارتها و رنجها و خون دلها ادامه دارد و نظامیان (با تعریفی جدید از نظامیگری) در «سبک زندگی» خود، شفافترین وجوه معرفتی را نشان دادهاند. فارغ از همه توفیقات، نسبت به تهدیدات جدی این مسیر صحبت خواهیم کرد.
6) «سبک زندگی» در ج. ا. ا حاصل برآیند همان مقام جمع الجمعیِ ولایت است. فلذا هم در تعاریف و هم در الگوشناسیها و هم در نقد و هم در گزینشها باید به نگاه ولیشناسانه دقت کرد. ما ناگزیریم برای توفیق در اهداف عالیه? این مکتب پویا، «سبک زندگیِ» اختصاصی هر صنفی را بازتعریف نموده و برای هر صنفی الگوسازیهای به روز ارائه بدهیم. «سبک زندگی» نیز از این مقوله خارج نیست.
د-یکی از مهمترین انواع تقسیم بندیهای حتمی در جنگ جهانیِ «سبکهای زندگی»، دسته بندی «سبکهای زندگی» بر مبنای «کمال» یا «نقص» است: 1- «سبک زندگیِ کامل» 2- «سبک زندگیِ ناقص»
باید دانست که کمال و نقص (همانند مفهوم درست و نادرست) مفهومی نسبی و ارجاعی است. یعنی کمال و نقص هر نوع «سبک زندگی» را براساس فلسفه و تفکر حاکم بر آن، موردبررسی قرار میدهیم. میدانیم که گاهی کامل بودن یک شیوه زندگی، خطرناک و گاهی ناقص بودن «سبک زندگی» خطرناک است.
مثال 1: «سبک زندگی» در یک مکتب منحط یهودی/صهیونیستی به دلیل رواج نوعی آرمانگرایی شیطانی، هرچه به درجه کمال نزدیکتر باشد، آسیب زاتر و خطرناکتر است و در مقابل آن، «سبک زندگیِ اسلامی» در صورت وجود نقص و عیب، دارای خطرات احتمالی بالاتری است مانند مکتب فکری وهابیت و سلفیگری در اهل سنت و حجتیهگری در میان شیعه. نقص در تفکر اسلامی و بالتبع نقص در «سبک زندگی» هرچه ناقصتر باشد خطرناکتر است. فتواهای شاذّ و شهرت طلبانه و تخریبی و تکفیریِ مفتیان وهابی و سلفیها، که بواسطه حمایتهای نفتی شیوخ و به دلیل چتر امنیتی سرویسهای اطلاعاتی ضد اسلامی، بزرگنمایی میگردد گاهی در فضای کشتار و تکفیر مسلمانان (چه سنی و چه شیعه) و گاهی در فضای تهوع آوری که مایه ریشخند خبرگزاری هاست مثل فتوای حرام بودن استفاده از ابزار مدرن (به دلیل اینکه صحابه از این ابزار استفاده نکردهاند!) و یا مثل فتوای مضحکی که صادر شد: «مردها برای مَحرَم شدن به یک خانواده میتوانند شیرِ یک زن نامحرم آن خانواده را بنوشند و...!» سلفیگری تعبیر کابوسی است که در آن بوزینههای اموی را بر منبر رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم) دیدهاند.
منظور ما در بحث کمال و نقص، فی الحال (همانند مفهوم در ست یا نادرست بودن «سبک زندگی») به نگاه کمال شرعی و نقص شرعی نیست بلکه اصولا با توجه به اینکه هر مکتب فکری در صورت سازمان یافتگی در ظهور خود بواسطه «سبک زندگی» بطور نسبی دارای نقص و کمالی است. مثال 2: ما در سی و چند سال گذشته، شاهد بودهایم که با وجود کمال مطلق دین اسلام و مکتب تشیع، بواسطه نقصِ برخی از رهروان، دچار آسیبها و فتنهها شدهایم. گاهی تنها یک نقص و عیب (بطور مثال نقص در باورها و یا اندیشههای سیاسی) همه جنبههای مثبت یک فرد یا گروه از بین رفتهاند یا دیدهایم که نقص و عیب اقتصادی و یا اباحهگری مالی یک شخص یا جناح، باعث عاقبت به شرّی ایشان شده است؛ فلذا ناگزیریم که در ساختارشناسی حرکتهای اجتماعی، کمال و نقص را در مفهوم نسبی خود جدّی و پراهمیت بدانیم. (برای درک بیشتر موضوع رجوع به سخنان حضرت آقا حفظه الله درمورد تاثیر عوام و خواص در حوادث عاشورا ضروری است.)
هـ - نوعی از تقسیمبندی که در این جنگ جهانی تنها از دریچه توحیدی شیعه قابل بررسی و تبیین است عبارت است از: 1- «سبک زندگی بر مبنای ذکر» 2- «سبک زندگی بر مبنای غفلت»
شاید بروزِ الهی و غیر الهی بودن هر «سبک زندگی» را در دو حالت غفلتزا و یا ذکرافزایی آن بدانیم. بسیاری از اتفاقات و ارتباطات بصورت کاملاً ناخودآگاه و بدون هیچ برنامهریزی، حاصل تنها همین روند است: یا «سبک زندگی» (در همه? زوایا و چه شخصی و چه اجتماعی)، تابعان یک مکتب فکری آن «سبک زندگی» را به غفلت و خودفراموشی و تخدیر و خمودی میکشد یا اینکه بالعکس دائماً دعوت به حضور و ذکر و جهاد دائمی و در یک کلام به انقلابیگری فرا میخواند. این دو «سبک زندگی» در همه زوایا (چه اقتصادی، چه فرهنگی، چه اخلاقی، چه سیاسی،...) در حال نبرد با یکدیگرند و هردو یکدیگر را را متهم به خیانت و جنایت میکنند. یاد خدا و غفلت از اهداف، دو گزینه معرفتی است که در جنگ حق و باطل با یکدیگر درگیرند.
نکته آخر
اولاً- «سبک زندگیِ» حاکم بر دنیا، نوع جنگ آینده را مشخص میکند.
ثانیاً- حُکّام سلطهگر دنیا، به نسبت آن عواملِ تضمین کننده موفقیت خود، «سبک زندگیِ» حاکم بر دنیا و به تبعِ آن نوع جنگ جهانی آینده را مشخص میکنند.
ثالثاً- امروزه از اتفاقات و حوادث دنیا چنین بر میآید که بارِ جنگهای جهانی رسماً به دوشِ جنگهای اطلاعات است. (نوعی جنگ شفاف و شیشهای، جنگهای دیجیتیالی) به تعبیر حضرت آقا حفظه الله، «جنگ نرم».
رابعاً- آنچه به ظنّ غرب، عامل تضمین کننده برتری غرب در این جنگ میباشد، همان تارو پود «سبک زندگیِ غربی» را ساخته است. یعنی: «فضای مجازی». بگذریم از اینکه تمایل به حاکمیت فضای مجازی بر واقعیتهای عالم، نوعی اراده? نشدنی برای فرار از محضر الله است. فضای مجازی، نوشیدن آب شور برای رفع عطش است. استقرار فضای مجازی پایه گذاری حکومت غفلت است. (غفلت از ظلم و عدل و حق و باطل و خیر و شر و خدا و عبودیت و مرگ و قیامت و...) فلذا فضای مجازی به راحتی میتواند معبد تبهکاران و مدینه فاضله? جاسوسها باشد.
خامساً- استکبار بین المللی به دلیل داشتن برتریهای ملموس و غیرملموس در فضای مجازی، هم جنگهای آینده را به این سمت مهندسی و راهبری میکند و هم «سبک زندگیِ» تمام دنیا را معطوف به فضای مجازی خواهد کرد. میبینیم که ارتباطات نوظهور مخابراتی به همراه سایتها و وبلاگها و شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و پلاس و وی چت و... بطور کاملاً غیرملموس ولی به شدت حساب شده، «نوع تفکر» و «سبک زندگی» مردم جوامع را تغییر میدهند.