وقتی خداوند، انسان رو آفرید و فرزندان رو به پدر و مادر هدیه کرد، فرمود: «و بِالوالدَین اِحْساناً» و سفارش مادر رو بیشتر کرد.
خداوند که آفریدگار همه ماست، می دونست که برخی از انسان ها در مسیری قرار می گیرن که به پدر و مادرشون ظلم می کنن، با صدای بلند با والدین سال خورده شون صحبت می کنن، قلب اونا رو به درد می آرن و حرمتشون رو می شکنن. انگار هر روز که می گذره این مسیر، شلوغ تر می شه و مسافرای بیشتری به این مسیر وارد می شن؛ مسافرایی که زحمت های پدر و مادرشون رو نادیده می گیرن!
کجاست اون روزایی که جوونا به احترام پدر و مادرشون، روی حرفشون حرف نمی زدن و به ارزش هاشون افتخار می کردن.
کجاست اون روزایی که پدرا و مادرا به برازندگی پوشش جوونا، رفتار و گفتارشون می بالیدن!
و امروز، گفتار و پوشش نامناسب، استفاده از تکیه کلام هایی که بعضی فیلم ها و سریال ها رواج می دن، رفتارهای نامتناسب با سن و سال؛ مثلاً جوونی که در اوج جوونیه، رفتارش مثل یک نوجوون تازه به دوران رسیده است و به طور کلی، پذیرش گسترده فرهنگ های بی ارزش به جای فرهنگ غنی و اصیل ایرانی، مایه شرمساری همه شده.
مشکل کجاست؟ مقصر کیه؟
جوونا یا بزرگ ترا؟
پدر و مادرا در زندگی جوونا چقدر نقش دارن و اثرگذارن؟ فقط باید امر و نهی کنن: «کجا بودی؟ کجا رفتی؟ چرا رفتی؟ با کی رفتی؟ چکار کردی؟» یا فقط باید جوون رو درک کنن و هر چی خواست براش فراهم کنن؟ اصلاً چرا جوونا از نگرانی ها و دلواپسی های والدینشون ناراحت می شن؟ مگه چه اشکالی داره که پدر و مادر، مراقب جووناشون باشن؟ آخه مگه مهربون تر و دل سوزتر از پدر و مادر هم می شه پیدا کرد؟ اصلاً این همه مراقبت و نگرانی پدر و مادرا لازمه؟ چرا جوونا دوست دارن، حرف، فقط حرف خودشون باشه؟ چرا حرف هیچ کس دیگه ای رو قبول نمی کنن و خودشون رو علامه دهر می دونن؟ اصلاً چرا اعضای خانواده، مشکلاتشون رو با هم در میون نمی ذارن تا مرز این دو تا نسل از بین بره و بتونن همدیگه رو بهتر درک کنن؟
فکر کنم، تقریباً همه تونستن موضوع مقاله رو حدس بزنن، ما داریم در مورد تفاوت بین دو گروه سنی صحبت می کنیم؛ گروه های سنی که از اونا به عنوان نسلِ جدید و قدیم یاد می شه.
بله، موضوع بحث ما شکاف نسل هاست.
شاید همه شما بارها و بارها این تعبیر رو شنیده باشید، یا این موضوع حتی کلافه تون کرده باشه.
شما کدوم طرف این شکاف قرار دارید؟
به نظر شما چطوری می شه این شکاف رو پر کرد؟
جوونا با تجربیاتی که به دست می یارن نگرش خاصی به دوره خودشون پیدا می کنن. این نگرش، رفتار، عقاید و ارزش های هر شخصی رو شکل می ده. در واقع، بین رفتارها و عقاید و عواطف و نگرشای آدمای هر نسل، یا بهتر بگیم پدر و مادرا و فرزندا، یه تفاوتی وجود داره. این تفاوت همون مسئله شکاف نسل هاست که حتماً تا حالا خیلی به گوشتون خورده. مسئله شکاف نسل ها اولین بار در دهه 60 میلادی، در کشورهای غربی مطرح شد. از نظر لغوی، شکاف نسلی به معنای «بریده شدن و منفرد گشتن از دوست یا کسی است.» در فرهنگ نامه آکسفورد، «شکاف نسلی، اختلاف در نگرش یا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعریف شده (یعنی همون دو نسل ) که موجب درک نکردن متقابل می شه.» به تعبیر دیگه، شکاف نسل ها، فاصله تولد والدین با تولد فرزندانه که معمولاً این فاصله، سی ساله گرفته می شه؛ یعنی سه نسل در صد سال یا یه قرن....اما چی شده که امروز بین دو نسل، این همه مشکل وجود داره؛ چه برسه به سه نسل؟ در بعضی مناطق کشور، هنوز هم این سه نسل با هم زندگی می کنن و هیچ مشکلی هم ندارن، اما وقتی به گوشه ای از پایتخت می رسیم، به طبقه ای برمی خوریم که به دلیل فقدان فرهنگ دینی و ملی، با فرهنگ بیگانه و وارداتی انس گرفته و باورهاش، نَه هفته به هفته و ماه به ماه، بلکه روز به روز با هم تفاوت می کنه. هر سال هم فقط چهار فصل داره، ولی بعضی از جوونای امروزی، روز به روز تغییر می کنن. رنگا، شکلا، گویشا، تفکرا و باورا برای این قشر، فقط وسیله ای برای خودنمایی شده.
واقعاً کسی که نتونه فرهنگ اصیل خودشو یاد بگیره، چطور می تونه به نسل آینده یاد بده؟ نسلی که بعد از گذشت دو دهه و اندی از دفاع مقدس، امروز این طوری دست مایه مدهای عجیب و غریب می شه، چطوری می تونه پایه گذار فرهنگ فردا باشه؟
اگر از جوون دهه شصت تعریف و تمجید می شه، برای اینه که باور دینی و ملی داشت؛ نسبت به خدا، دین، وطن، ارزش های ملی و فرهنگی، خانواده، و هم وطنش احساس مسئولیت می کرد. همینا، از اون برای جوون امروزی اسطوره ساخت. اونا که از ملکوت سرازیر نشده بودن؛ توی همین شهرا زندگی می کردن، پس چرا بین جوون دیروزی و جوون امروزی این قدر تفاوت وجود داره؟ اگه پیشرفت اینه که روز به روز به سمت زندگی مدرن تر پیش بریم، پس چرا جوون امروزی زندگی مطلوبی نداره؟
واقعیت اینه که اگه علم پیشرفت می کنه، فرهنگ رفتاری هم باید پیشرفت کنه. چی شده که امروز، در فرهنگ، رتبه جوونا داره به صفر می رسه، حالا خدا رو شکر هنوز به منفی نرسیده!
در تعریف از فرهنگ مدرن، امروز پسامدرن، «به روز بودن» تعریف می شه و این «به روز بودن»؛ یعنی رفتارای خشن، حرفای نامربوط امروزه و… بین پدر و مادر و بچه ها اون قدر اختلاف نظر وجود داره، که حتی نمی تونن حرف هم رو بفهمن.
شکاف نسل ها، متفاوت شدن اندیشه ها و نتایج اون، در همه خانواده ها یکسان نیست. ما از تعاریف زیر برای نشون دادن این تفاوت استفاده می کنیم:
گروه اول: تاریک در تاریک:
خانواده هایی هستن که پدر و مادر، رفتار درستی با فرزنداشون ندارن و به جای حل کردن مشکلات بچه ها و درک احساسات و هیجان هاشون، به بدترین شکل با اونا برخورد می کنن. این برخورد، حتی گاهی شامل تنبیه جسمی یا به اصطلاح کتک زدن می شه. فرزندان چنین خانواده هایی، همیشه به دنبال آرامش در مکان هایی غیر از خونه هستن و برای بهتر کردن زندگی شون، به جای تفریح های سالم، به خشونت و مواد مخدر و … رو می یارن. این جوونا علاوه بر اینکه گذشته تاریکی داشتن، آینده شون رو هم تیره تر می کنن.
گروه دوم: تاریک در روشن:
فرزندانی در خانواده های نابسامان هستن که سعی می کنن آیندشون رو از راه درست بسازن و با رفت و آمد با خانواده های فرهنگی و سالم، به دنبال پیشرفت می رن تا فردایی روشن تر برای خودشون رقم بزنن.
گروه سوم: روشن در تاریک:
خانواده های فرهنگی و اصیلی هم هستن که به دلیل نداشتن درک متقابل با بچه هاشون و مراقبت یا توجه ناکافی، جووناشون مثل جوونای گروه اول، آینده ای تیره برای خودشون رقم می زنن.
گروه چهارم: روشن در روشن:
خانواده هایی هستن که از ابتدا درست زندگی کردن و اهدافشون در زندگی، حفظ ارزش ها و عقاید، پیشرفت علمی و فرهنگی، سالم زیستن و خدمت به خلق خداست. این نوع خانواده ها، هم خودشون، هم فرزندانشون، همیشه در زندگی موفقند و شکاف نسل ها و تفاوت نگرش های والدین و فرزندان در این خانواده ها پیش نمی یاد، یا اگر پیش می آد، با حفظ حرمت ها و احترام متقابله. امیدواریم همه خانواده هایی که در کشور ما زندگی می کنن، از این گروه باشن.
منبع: ماهنامه گلبرگ – شماره 122