برخی نیازها جزو نیاز های مرگ و زندگی انسان محسوب میشود. مثل نیاز به آب، غذا و هوا. اما دسته دیگر نیازها، با وجود اهمیت بسیار، لزوماً مرگ ما را نزدیک و یا زندگیمان را دور نمیکند. مثل ازدواج!
همه ما در این جامعه زندگی میکنیم و میدانیم که در این دوره ازدواج کردن مشکلات خاص خودش را دارد. مشکلاتی که حتی ممکن است کوچک و یا کم نباشد و شاید جزو دغدغه های اصلی زندگی افراد دسته بندی شود. با این وجود هیچ کس در هیچ کجای این کره خاکی نمیتواند اثبات کند که نیازی به ازدواج ندارد. درست مثل اینکه شما سازنده یک ماشین باشید و خودتان این ماشین را طوری طراحی کرده باشید که با بنزین کار کند. آن وقت آن ماشین خودش ادعا کند که بدون بنزین هم میتواند راه بیفتد. اصلاً چه نیازی به بنزین!؟
پذیرفتن این اصل حقیقی و غیر قابل نفوذ، مشکلی را حل نمیکند و مشکلات ازدواج را آسان نمیکند اما ...! میتواند زمینه ساز حل مشکلات دیگر شود. نبودن این بنزین برای افراد سبب ایجاد فشارها و ناراحتیهایی ست که ممکن است حتی خود فرد هم به ریشه این فشارهای وارده آگاه نباشد.
اگر میخواهید بگویید که چه نیازی به ماشین؟ خدا پاهایمان را برایمان نگه دارد!!، به شما میگویم یقیناً که این حرف درست است اما نمیتوان انکار کرد که با ماشین زودتر به مقصد میرسید تا با پای پیاده!
گاهی هم به خدا اعتماد کنیم و باور داشته باشیم که اگر ما را این طور خلق کرده، بهترین حالت ممکن بوده است.
شما جزو کدام دسته از مجردها هستید؟
واقعیت اینجاست که متأسفانه هنوز تعدادی از افراد جامعه به دلیل داشتن خواهر یا برادر بزرگتر مجرد خود، شرایط خوب ازدواج را از دست میدهند و به گعده مجرد های ما میپیوندند و عموماً خانواده های این قربانیان نکاح (!) چشمهای خود را به روی واقعیت و گوشهای خود را به روی حقیقت بستهاند و میخواهند به زور فراموش کنند که هر کسی رزق و روزیای دارد و تعدادی از این عرفهایی که به ما به ارٍث رسیده، اساساً بی ریشه و غیر عقلانی ست؛ و بسیار اصرار دارند که فراموش کنند اگر به این دلیل نا موجه که فرزند مجرد کوچکتر نباید زودتر از فرزند بزرگتر مجرد ازدواج کند، باعث مجرد ماندن تا آخر عمر و یا حتی باعث تأخیر در ازدواج فرزندشان شوند، حتماً و حتماً پرونده ای پیش خدا باز خواهند داشت که ازشان سؤال پرسیده شود!
دسته دیگری از این جمع مجرد های ما، همانهایی هستند که تا بهشان میگویند چرا ازدواج نمیکنی، روی صندلیشان کمی جا بجا میشوند و پا روی پا میاندازند و احتمالاً عینکشان را روی بینی تکانی میدهند و با صدای نسبتاً ملایمی که سعی دارد منطقی جلوه کند میگوید : هنوز فرد مورد نظر خود را پیدا نکردهام!
اصولاً این افراد نه تنها از فرد مورد نظرشان هیچ شناختی ندارند که در ابتدای مسئله خودشان را هم نمیشناسند؛ و یا اینکه این افراد آنقدر معیارهایشان را سخت و تنگ چیدهاند که هیچ بنی بشری در آن جای نمیشود. چیزی شبیه همان کفش سیندرلا!
عده ای هم هستند که از ترس طلاق، حتی از دو کیلومتری فکر ازدواج گذر هم نمیکنند. در واقع از ترس مرگ، خودکشی میکنند. این عده حتماً فراموش کردهاند که درصد بالایی از طلاق، با انتخاب آگاهانه، بررسیهای عقلانی، تحقیقات محلی، و تلاش برای یک شناخت کلی قابل جلوگیری است.
تعدادی از مجردهای موجود را هم عزیزانی تشکیل میدهند که کار ندارند، سربازی نرفتهاند و همچنان مشغول پیدا کردن شغل مناسب معلق اند و تازه پس از آن، به فکر خریدن یک خانه در محله خوب و تهیه یک ماشین ترجیحاً شاسی بلند و بعد چون از اساس تصورشان این است که در زندگی مشترک باید روزی سه بار با فلک تنبیه بدنی شوند، پس قبل از این اتفاق شوم (!) یک بار لااقل دور دنیا را بچرخند و لذت ببرند و بعد اگر عمری باقی ماند، حالا شاید ازدواج هم کردند!! این عزیزان بیکار به احتمال خیلی زیاد از بیکار بودن خود لذت میبرند و به دلیل ساده «عدم مسئولیت پذیری» یک پلان در اندشت از آینده برای خود ترسیم میکنند که به انتها رسیدنش عمر نوح میخواهد و صبر ایوب و البته گنج قارون!
یک عده از مجردها را هم دوستانی تشکیل میدهند که از ترس «نه» شنیدن در خانه هیچ کسی را نمیزنند و هیچ کس را به خانه راه نمیدهند و خودشان را بین کار و تحصیل و سربازی قایم میکنند.
اصولاً برای ازدواج نیاز به بلوغ عقلی و عاطفی است. یکی از نشانه های بلوغ عقلی این است که شما گاهی در دنیا «نه» بشنوید! و باور داشته باشید که دنیا جای برآورده شدن همه خواستهها نیست. اگر هنوز با این سن و سال به این مرحله از بلوغ نرسیدهاید پیشنهاد میکنم یک فکری به حال خود کنید.
عزیزانی هم هستند که درسشان تمام شده و دست به زیر چانه، منتظر رسیدن فردی هستند که او را به مرحله بعد زندگی ببرد و از تأخیر آن فرد هر روز افسرده تر و یا خشمگینتر میشود.
این دسته از دوستان احتمالاً فراموش کردهاند که زندگی یک بستری ست برای رسیدن به هدف. تا به حال از خود پرسیدهاند که هدفشان چیست؟ یا آنها مدرسه رفتند چون همه رفتهاند، دانشگاه رفتند چون همه رفتهاند و الآن هم باید ازدواج کنند چون همه ازدواج میکنند؟ اگر فرد هدفش را از زندگی بداند و در جهت رسیدن به آن تلاش کند، در صورت مجرد ماندن، به مقدار زیادی از این فشارها و عصبانیتهای ناشی از تأخیر در ازدواج به خودی خود کمرنگ میشوند.
در این بین دوستانی هم هستند که شامل هیچ یک از موارد بالا نشده و اتفاقاً خیلی عاقلانه این نیاز به ازدواج را متوجه میشوند و درک میکنند و با همین نگاه آگاهانه، موارد پیش رو را بررسی میکنند. که خب ... تا الآن مورد مد نظر یافت نشده است!
با این ماشین بی بنزین چه کنیم؟
همه افراد این گروه مجردهایمان مشکلات و فشارهایی را چه روحی و یا جسمی تحمل میکنند که خاص این دوران است.
- بسیاری از مجردها به دلیل مقایسه شدن با افراد هم سن و سال متأهل خود از جانب خانواده، دوستان و سایر آشنایان تحت فشار قرار میگیرند و حتی گاهی کار به تحقیر هم کشیده میشود.
-تعدادی از این افراد تصورشان از زندگی متأهلی آنقدر بزرگ و رویایی است که اگر با بهترین فرد روی کره زمین هم ازدواج کنند احتمالاً دچار شکست خواهند شد.
همسر هر کس، یک انسان است با تمام محدودیتهایی که برای همه افراد وجود دارد. قرار نیست همسرتان همه نیازهای زندگیتان را برآورده کند، لحظه به لحظه در دسترس شما باشد، با شما به خرید بیاید، هر ثانیه به پای صحبتهای شما بنشیند و در یک چشم بر هم زدن تمام مشکلات زندگیتان را حل کند! این تصور غلط را از ذهنتان پاک کنید و به جایش سعی کنید تصویر درستی از زندگی مشترک پیدا کنید.
- خیلی از دوستان به دلیل نیاز به همدم تحت فشار قرار میگیرند. این عزیزان هم اگر پاراگراف بالا را مد نظر داشته باشند، میتوانند اثر این ناراحتی را با برقراری ارتباطهای مناسب و استاندارد، دوستیهای سالم و گذراندن کلاسهای مفید تا حد زیادی از بین ببرند.
-تغذیه خود را کنترل کنید. خوردن مواد غذایی با طبع گرم مانند زردچوبه، دارچین، فلفل و ... را کم تر مصرف کنید و در مقابل مواد غذایی با طبع سرد مانند کاهو و عرق کاسنی را در فهرست مواد غذاییتان جای دهید.
- ورزش کردن علاوه بر اینکه بدن شما را سالم نگه میدارد، باعث سوزاندن مقدار زیادی از انرژی شما میشود که فشارهای جسمی و روحیتان را تعادل میبخشد.
برای ازدواج کردن به یک مرد بالغ و زن بالغ نیاز است. به یک مؤنث و مذکر! نه تنها جسمی ... بلکه حتی روحی! در این فرصت موجود تا زمان ازدواج، میتوانید برای رسیدن به این ذکر و اونثی بودن حقیقی چاره ای بیندیشید. تمرین خانم بودن و آقا بودن را از حالا شروع کنید. خانمها اولویتهای زن خوب بودن را پیدا کنند و تلاش کنند برای رسیدن به آن نقطه. معیارهای یک زن خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ اخلاق خوب؟ هنرمند بودن؟ مدیریت بحران در زندگی؟ سیاستمدار بودن؟
خانم مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
برای آقایان مجرد نیز همین طور. اولویتهای یک مرد خوب زندگی چیست؟ ایمان کافی؟ مسئولیت پذیری؟ اهل کار بودن؟ اخلاق خوب؟ مدیریت کلی مسائل زندگی؟
آقای مجرد گرامی... چقدر به این معیارها نزدیک هستی؟
از این فرصت میتوان درست استفاده کرد. میتوان آماده شد. آماده برای بهترین بودن ... .