یک سرمایه ناشناخته
سادگى است اگر کسى تنها با یک «نگاه» و «لبخند» و اظهار دوستى به «دام» بیفتد و خود را ارزان بفروشد.
گاهى پشت نگاههاى مسموم و محبّتهاى فریبا، درّه هولناکى و شب تیرهاى و بدبختى هول انگیزى نهفته است و جز با «بصیرت»، نمىتوان آن سوى افقهاى غبارآلود را دید.
ما بیش از هر چیز در زندگى، نیازمند «چراغ ایمان» و «عصاى پروا» و «سپر خودسازى» هستیم، تا بتوانیم از پیچ و خم راههاى زندگى به سلامت بگذریم و در کام بدبختى و دام فساد، گرفتار نشویم.
«تجربه»، مىتواند چراغ راهمان باشد و آینه زلالى که بسیارى از حقیقتها را مىتوانیم در آن ببینیم.
بارى! هرچند زمینههاى رشد و تعالى، امکانات تزکیه و تهذیب، مراکز ارشاد و هدایت، انسانهاى دلسوز و متعهّد و برنامههاى مفید و سازنده در پیرامون ما فراوان است و مىتوانند - اگر بخواهیم - ما را به «گوهر عفاف» و «صدف پاکى» برسانند، ولى بیش از اینها، جاذبههاى «گناه» وسوسهانگیزان و دامهاى اغواگر و آنتنهاى فریب و فیلمهاى دجّالگونه و فریبندگىهاى آزادى و بىقیدى و خدافراموشى و در نتیجه، «خودفراموشى» وجود دارد و ما هر لحظه، بر سر دو راهىِ «فسق» و «فلاح» ایستادهایم، و در اندیشه انتخاب و گاهى تردید در گزینش!
و دریغ بر آنکه ارزش «گوهر پاکى» را نشناسد و بدى را انتخاب کند!
آیا تاکنون دیدهاید که باغبانى دور باغ خود حصار و پرچین نکشد و به نام «آزادى»، بوستان خود را در معرض تاراج دیگران قرار دهد؟
اگر باغبانى، سرمایه عمرش را که در «محصول باغ» خلاصه مىشود، محافظت کند، کسى او را بر این حدّ و حریم و حفاظ نهادن سرزنش نمىکند؛ بلکه جاى آفرین است. هیچ کس هم به نام «آزادى»، دیوار خانه خود را برنمىدارد و شبها درِ حیاطش را باز نمىگذارد؛ چون ممکن است دزدى رخنه کند و اموالش را به یغما برد.
صاحبان گنج و گوهر نیز، جواهرات خود را در معرض رهگذران نمىگذارند تا بدرخشد و جلوه کند و چشم و دل برباید، بىآنکه حفاظى براى ایمنىاش قرار دهند؛ چون ممکن است خود جواهر ربوده شود.
خیلى دور نشویم. روش خردمندانه این است که هر چیزى قیمتىتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مىرود و هرچه نفیستر باشد، بیم ربودنش و خوف غارتش بیشتر است؛ بنابراین، مواظبت از آن، لازمتر
نوشته ای از : جواد محدثی