گام های استوار برای دفاع از حقیقت
او چنان با ابهت راه رفت که گفتند: «ما تخرم مشیتها مشیة رسولاللّه؛(1)راه رفتن او از راه رفتن رسول خدا هیچ کم نداشت». گویى پیامبر اکرم(ص) است که چنان باوقار، بدون اضطراب، بااطمینان و آرام گام برمىدارد.وقتى بر ابوبکر وارد شد که او در جمع مهاجران و انصار و سایر مسلمانان قرار گرفته بود، حضرت زهرا(ع) به صورت فردى و تکى وارد نشد تا حکایت از عاطفى بودن و احساساتى بودن حرکت وى کند بلکه «فى حفدتها و نساء قومها».
در میان جماعتى از یاران و اعوان و خویشان خود وارد مسجد شد، و با لباسى بلند که تا روى پایش را گرفته بود به طورى که هنگام راه رفتن گاهى پایش را روى لباسش مىگذاشت (تطأ ذیولها).این گونه راه رفتن بیشتر براى این بود که نشان دهد حرکتش و ورودش به مسجد ناشى از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست بلکه حرکتى است از روى شعور و آگاهى بر اساس تصمیم قبلى و براى بیان هدفى بسیار مهم.
طبعا مردم داغدار و عزادار وقتى زهرا(ع) و گروه زنان را دیدند که به مسجد مىآیند براى آنان مکانى را اختصاص دادند و پردهاى کشیدند تا آنان نیز به نوبه خود براى پیامبر(ص) عزادارى کنند: «فضربت بینها و بینهم ریطة بیضاء» پردهاى سفید براى آنان زده شد. ولى در ذهن مسلمانان پرسشى خلجان کرد که این وقت چه وقت آمدن زهرا(ع) به مسجد است؟ آیا مصیبت فوت پدر او را به مسجد کشانده است؟ آیا خاطره و سخنى از پدرش را به یاد آورده است؟ چرا او آرام و بىسر و صدا و حتى بدون گریه و احساسات شدید که با تمامى زنان همراه است بلکه همراه با آرامش کامل و وقار وارد شد؟ چرا چنین باوقار همانند پدر بزرگوارش گام برداشت؟
ادامه دارد