آیةالله میرزا عبدالکریم حق شناس
مسجد امین الدوله تهران سال ها شاهد دردانه ای بود که علم و عمل و اخلاق را سرلوحه تمام کارهای خود قرار داده بود و مشتاقان آسمانی شدن را از سرچشمه ناب و زلال حقیقت سیراب می نمود. امروز اگرچه او در میان ما نیست تا از نفس حقش ما را بهره مند سازد اما بدون شک کلام و گفتاری که از او به یادگار مانده می تواند ما را در این غربت واماندگی، رهنمون باشد.
آنچه که در ادامه می آید گوشه ای از سخنان این نادره روزگار است:
در کتاب غوالی اللئالی تالیف ابن ابی جمهور احسائی روایت شده است که نبی اکرم(ص) میفرماید: «اغد عالماً او متعلماً اومستمعاً او محباً لهم ولاتکن الخامس فتهلک».
یا باید دانشمند باشی و راه را بدانی، داداش جون! یا متعلم باشی مثل شماها، یا مستمع و شنونده علم، ـ البته در شما دو حیثیت جمع است، هم متعلماید هم مستمع و شنونده ـ یا اینکه دوستدار اهل علم باشید و پنجمی نباشید که هلاک خواهید شد.
بنای پروردگار عزیز ـ جلوعز ـ بر آمرزش است. این روایت را شاید بعضی از آقایان اهل علم بنا بر مصالحی که در نظر دارند، نمیخوانند.
سؤال میشود: خوب باباجان! تو عالم بودی؟ جواب میدهد: نه!
متعلم چطور؟ نه!
مستمع چطور؟ نه!
دوستدار اهل علم چطور؟ نه!
در یک سفرهای با عالم همخوراک بودهای؟ نه!
همهاش نه! منفی!
با عالمی همنام هستی؟ بله، اسمم مثلاً عبدالله، حسن، تقی است.
خطاب میشود: خیلی خوب ببریدش بهشت.
رحمت خدا تا این حد است، آقاجان من!
نسبت عالم به غیر عالم، نسبت پیغمبر(ص) به امت
یا عالم باش، یا متعلم، یا مستمع، یا دوستدار اهل علم.
الحمدلله دو حیثیت در شما جمع است، هم متعلماید هم مستمع. یعنی هم گوش میدهید و هم یاد میگیرید. اگر پنجمی باشی، هلاک خواهی شد.
شخصی عرض کرد: یا رسول الله! یک نفر بعد از آنکه نمازش را در مسجد میخواند، عبا را بر سرش کشیده و میرود. یک نفر دیگر هم وقتی که نمازش تمام شد، برای ما مسئله شرعی میگوید و حدیث میخواند.
حضرت فرمود: نسبت دومی به اولی، مثل نسبت ما به شماست!
ببین داداش جون! تعلیم علم، شغل انبیاست. شهید(ره) در کتاب آدابُ المتعلمین میفرماید: آن عالم عاملی که اسلام را در میان مردم پیاده میکند، نسبت به مقام پیامبران یک درجه فاصله دارد. اینقدر درجهاش بالاست. بله، باباجان من! پس بنابراین، اول انبیاء شفاعت میکنند، بعد علماء، بعد شهداء. این هم اشارهای بود به موقعیت شما.
طلب علم نافع
آن علمی را باید طلب کرد که مورد نظر خاندان عصمت بوده و مورد دستور و خطاب پروردگار است.
نبی اکرم(ص) عرض میکردند: «اللهمّ إنّی اعوذ بک من علمٍ لا ینفع». از بیان حضرت معلوم میشود که یک علم غیر نافع داریم و یک علم نافعی که نفع میبخشد.
اوحی الله تعالی الی داود: «تعلّم العلم النافع قال: ما العلم النافع؟ قال أن تعرف جلالی و عظمتی و کبریائی و کمال قدرتی علیکل شیء فهذا الذی یقربک الی».
من هر چه بگویم: علم، کسی که علم اصول میخواند زور میآورد به علم اصول. آن کس که فیزیک یا شیمی میخواند، زور میآورد به فیزیک و شیمی.
اما هیچ کدام از اینها علم نافع نیست، اینها تمامشان طریقیّت دارد، آنچه موضوعیّت دارد، آن علمی است که ما را به پروردگار نزدیک کند.
علم واجب، علم به اصلاح قلب و کمال نفس
از تو سوال میشود، چرا این کارها را نکردی؟ «ما دلک علی صلاح قلبک»، یعنی آن علمی که برای اصلاح قلب تو مفید است، مورد سؤال و مؤاخذه قرار میگیرد که چرا نرفتی یاد بگیری؟
در بعضی از روایات هم بیان شده که «طلب العلم فریضة علی کل مسلمٍ و مسلمة و هو علم الانفس».[1] یعنی علمی واجب است که به واسطهی آن در صدد استکمال نفس خود باشی.
[1] - قال رسول الله صلی الله علیه وآله: طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة و هو علم الانفس. مصباح الشریعة المنسوب للامام الصادق علیه السلام /22
آنچه که در ادامه می آید گوشه ای از سخنان این نادره روزگار است:
در کتاب غوالی اللئالی تالیف ابن ابی جمهور احسائی روایت شده است که نبی اکرم(ص) میفرماید: «اغد عالماً او متعلماً اومستمعاً او محباً لهم ولاتکن الخامس فتهلک».
یا باید دانشمند باشی و راه را بدانی، داداش جون! یا متعلم باشی مثل شماها، یا مستمع و شنونده علم، ـ البته در شما دو حیثیت جمع است، هم متعلماید هم مستمع و شنونده ـ یا اینکه دوستدار اهل علم باشید و پنجمی نباشید که هلاک خواهید شد.
بنای پروردگار عزیز ـ جلوعز ـ بر آمرزش است. این روایت را شاید بعضی از آقایان اهل علم بنا بر مصالحی که در نظر دارند، نمیخوانند.
سؤال میشود: خوب باباجان! تو عالم بودی؟ جواب میدهد: نه!
متعلم چطور؟ نه!
مستمع چطور؟ نه!
دوستدار اهل علم چطور؟ نه!
در یک سفرهای با عالم همخوراک بودهای؟ نه!
همهاش نه! منفی!
با عالمی همنام هستی؟ بله، اسمم مثلاً عبدالله، حسن، تقی است.
خطاب میشود: خیلی خوب ببریدش بهشت.
رحمت خدا تا این حد است، آقاجان من!
نسبت عالم به غیر عالم، نسبت پیغمبر(ص) به امت
یا عالم باش، یا متعلم، یا مستمع، یا دوستدار اهل علم.
الحمدلله دو حیثیت در شما جمع است، هم متعلماید هم مستمع. یعنی هم گوش میدهید و هم یاد میگیرید. اگر پنجمی باشی، هلاک خواهی شد.
شخصی عرض کرد: یا رسول الله! یک نفر بعد از آنکه نمازش را در مسجد میخواند، عبا را بر سرش کشیده و میرود. یک نفر دیگر هم وقتی که نمازش تمام شد، برای ما مسئله شرعی میگوید و حدیث میخواند.
حضرت فرمود: نسبت دومی به اولی، مثل نسبت ما به شماست!
ببین داداش جون! تعلیم علم، شغل انبیاست. شهید(ره) در کتاب آدابُ المتعلمین میفرماید: آن عالم عاملی که اسلام را در میان مردم پیاده میکند، نسبت به مقام پیامبران یک درجه فاصله دارد. اینقدر درجهاش بالاست. بله، باباجان من! پس بنابراین، اول انبیاء شفاعت میکنند، بعد علماء، بعد شهداء. این هم اشارهای بود به موقعیت شما.
طلب علم نافع
آن علمی را باید طلب کرد که مورد نظر خاندان عصمت بوده و مورد دستور و خطاب پروردگار است.
نبی اکرم(ص) عرض میکردند: «اللهمّ إنّی اعوذ بک من علمٍ لا ینفع». از بیان حضرت معلوم میشود که یک علم غیر نافع داریم و یک علم نافعی که نفع میبخشد.
اوحی الله تعالی الی داود: «تعلّم العلم النافع قال: ما العلم النافع؟ قال أن تعرف جلالی و عظمتی و کبریائی و کمال قدرتی علیکل شیء فهذا الذی یقربک الی».
من هر چه بگویم: علم، کسی که علم اصول میخواند زور میآورد به علم اصول. آن کس که فیزیک یا شیمی میخواند، زور میآورد به فیزیک و شیمی.
اما هیچ کدام از اینها علم نافع نیست، اینها تمامشان طریقیّت دارد، آنچه موضوعیّت دارد، آن علمی است که ما را به پروردگار نزدیک کند.
علم واجب، علم به اصلاح قلب و کمال نفس
از تو سوال میشود، چرا این کارها را نکردی؟ «ما دلک علی صلاح قلبک»، یعنی آن علمی که برای اصلاح قلب تو مفید است، مورد سؤال و مؤاخذه قرار میگیرد که چرا نرفتی یاد بگیری؟
در بعضی از روایات هم بیان شده که «طلب العلم فریضة علی کل مسلمٍ و مسلمة و هو علم الانفس».[1] یعنی علمی واجب است که به واسطهی آن در صدد استکمال نفس خود باشی.
[1] - قال رسول الله صلی الله علیه وآله: طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة و هو علم الانفس. مصباح الشریعة المنسوب للامام الصادق علیه السلام /22
تابناک
مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 89/8/23::: ساعت 10:51 عصر
نظرات دیگران: نظر