سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]

کربلا، درس جهاد کبیر از منظر رهبر معظم انقلاب


1. می‌گویند تاریخ بزرگ‌ترین معلم انسان‌هاست و گذشته، چراغ راه آینده است. پس اگر تاریخ، حکم "معلم" و "چراغ راه" را دارد، باید بتوان از آن درس فرا گرفت و بر مسیر حرکت نور تاباند تا بهتر و درست‌تر به پیش رفت. از این منظر، واقعه‌ی عاشورای سال 61 هجری نیز اگرچه بیش از 14 قرن از آن گذشته است، اما حاوی درس‌ها و عبرت‌هایی برای امروز ماست. یک سؤال مهم آن است «که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر جامعه‌ی اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین ناچار شد برای نجات جامعه‌ی اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟ 71/4/22» رهبر انقلاب، درست در همان روزهایی که عده‌ای از خواص جامعه، مسابقه‌ی ثروت و مانور رفاه و تجمل به راه انداخته بودند، به این پرسش پاسخ دادند: «وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت می‌دهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌کند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می‌شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام- با آن وضع- آغاز می‌شود! 75/3/20»
2. پرسش بعدی اما این است که اساسا چرا امام حسین، با همه‌ی مخالفتی که از جانب دوستان و آشنایان می‌بیند، باز هم می‌فرمایند: "مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ"، "مثل منی، با مثل یزید بیعت نمی‌کند". جواب این پرسش را باید در معنای دقیق مفهوم "جهاد" جستجو کرد. اساسا «جهاد فقط به‌معنای قتال و جنگ نظامی نیست؛ جهاد یک معنای بسیار وسیع‌تری دارد. 95/3/3» و «در بین جهادها، جهادی هست که خدای متعال در قرآن آن را جهاد کبیر نام نهاده. 95/3/3» می‌فرماید: "فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا کَبیرًا". (فرقان، آیه‌ی 52) رمز عدم بیعت امام حسین با چون یزیدی را می‌بایست در معنای جهاد کبیر دانست: «این تقسیم‌بندی غیر از تقسیم‌بندی جهاد اکبر و جهاد اصغر است. جهاد اکبر که از همه سخت‌تر است، جهاد با نفس است، همان چیزی است که هویت و باطن ما را حفظ میکند؛ جهاد اصغر، مجاهدت با دشمن است، منتها در بین جهاد اصغر یک جهاد هست که خدای متعال آن را جهاد کبیر نام نهاده. جهاد کبیر یعنی چه؟ یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزه‌ی با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیت؛ تبعیت نکن. تبعیت نکردن در کجا؟ در میدان‌های مختلف؛ تبعیت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدان‌های مختلف از دشمن تبعیت نکن. 95/3/3»
بنابراین «امام حسین در مقابل چنین وضعیتی مبارزه میکرد. مبارزه او بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل -چه در زمان یزید و چه قبل از او- بود. منتها آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء کند؛ «بیعت» یعنی این. می‌خواست امام حسین را مجبور کند به جای این‌که مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید هم بکند! قیام امام حسین از این‌جا شروع شد. 81/1/9»  
3.  باری، تاریخ معلم بزرگ انسان‌ها است و حال ما در برابر این پرسش قرار داریم، که وظیفه‌ی ما در عصر حاضر، و در مقابله‌ی با دشمن درونی و بیرونی چیست؟ جواب روشن است: «آن ایستادگی، امروز هم واجب و لازم است. امروز قدرت استکباری امریکا می‏خواهد ملت ایران و ملت‌های مبارز مسلمان را در همه دنیا، از سطوت خود بترساند. امروز سیاستی که امریکا به دوستان و دستیاران خودش املا می‏کند، این است که هر مقاومتی در راه تسلّط مطلق استکبار را باید از بین ببرند. می‏گویند: اکنون که بسیاری از دولت‌ها در مقابل ما تسلیم شده‏اند، چرا طرفداران اسلام تسلیم نمی‏شوند؟! چرا ملت‌های اسلامی تسلیم نمی‏شوند؟! چرا ملت ایران تسلیم نمی‏شود؟! می‏خواهند ملت‌های مسلمان را بترسانند. امروز، آن روزی است که ملت‌های اسلامی نباید در مقابل ظاهر قدرتمندانه استکبار، دچار ترس و تردید شوند. 71/4/10» زنده نگاه‌داشتن حادثه‌ی کربلا، بیش از هر چیزی به همین دلیل است. که «اگر پیام امام حسین را زنده نگه میداریم، اگر نام امام حسین را بزرگ می‌شماریم، اگر این نهضت را حادثه عظیم انسانی در طول تاریخ می‌دانیم و بر آن ارج می‌نهیم، برای این است که یادآوری این حادثه به ما کمک خواهد کرد که حرکت کنیم و جلو برویم و انگشت اشاره‌ی امام حسین را تعقیب کنیم و به لطف خدا به آن هدف‌ها برسیم و ملت ایران ان‌شاءا...خواهد رسید. 71/4/10»  

 



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 95/7/25::: ساعت 8:7 صبح نظرات دیگران: نظر
آیت‌الله العظمی جوادی آملی:
سرّ این که سفارش کرده ‏اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل‏ بیت(علیهم ‏السلام) تولّی داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبرّی بجویید، برای آن است که طرز فکر معاندان ایشان منفور شود وگرنه هم ‏اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت ‏بربسته و قبرشان نیز زباله ‏دانی بیش نیست، الآن سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است.
گروه مذهبی: حضرت آیت‌الله جوادی آملی در کتاب ارزشمند «حماسه و عرفان» درباره فلسفه زیارت و عزاداری وعلت سفارش به خواندن زیارت عاشورا در هرروز مطلبی را بیان کرده است، متن ذکر شده این بدین شرح است:

چرا سفارش کرده ‏اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید؟

فلسفه زیارت و عزاداری[1]

سرّ این که سفارش کرده ‏اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل‏ بیت(علیهم ‏السلام) تولّی داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبرّی بجویید، برای آن است که طرز فکر معاندان ایشان منفور شود وگرنه هم ‏اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت ‏بربسته و قبرشان نیز زباله ‏دانی بیش نیست، الآن سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است[2]. زن فرعون وقتی که به درگاه الهی دعا کرد، نگفت خدایا مرا فقط از فرعون نجات بده بلکه گفت: (ربّ ابْنِ لی عنْدک بیتاً فی الجَنّه ونجّنی من فرْعوْن وعمله ونجّنی من القوْم الظالمین)[3] یعنی مرا از فرعون و فرعونیان، که طرفداران سنّت سیّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفکرّ برای همیشه باقی می‏ ماند هر چند که اسم و عنوانش تغییر پیدا کند.

بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنه حیات و زندگی، به علی‏ بن ابی‏طالب(علیهماالسلام) عرض شد: این مقدس ‏های خشک از بین رفتند. فرمود: «کلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء کلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّی یَکون آخرهم لُصوصاً سَلاّبین»[4]؛ اینها نطفه ‏هایی هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداری از اینها از بین بروند، عده ای دیگر ظهورمی کنند تا این که سرانجامِ کار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.

چرا سفارش کرده ‏اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید؟

اکنون نیز، هم راه سالار شهیدان زنده است و هم‏ مرام و مسلک اموی و مروانی و عباسی وجود دارد. این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده ‏اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می‏ گرداند. چون اشکْ رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می ‏شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می‏دهد. از این‏رو انسان حسینی‏ منش، نه ستم می‏ کند و نه ستم می‏ پذیرد. این که عده‏ ای به فکر ظلم کردن یا ظلم‏ پذیری هستند برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست وگرنه شیعه خاص حسین‏بن علی(علیهم االسلام) نه ظلم می کند و نه ظلم می‏ پذیرد. آن کسی که ظلم‏پذیر است اموی مسلک است چنان‏که ظالم هم اموی صفت است، هر چند که زمزمه «یا حسین» بر لب داشته باشد. و در قیامت که هر کسی را به نام زمامدارش صدا می زنند: (یوْم ندْعوا کلَّ أُناسٍ بإمامهم)[5]، شخص ستمگر در صف امویان شرکت می کند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد که راهیِ راه حضرت حسین ‏بن علی(علیهماالسلام) است یا راهیِ راه امویان، باید ببیند که در او خوی ستم‏ پذیری یا سلطه ‏گری وجود دارد یا نه. اگر گرایش به این خصلت‏ های زشت را در خود دید باید در اخلاق خود تجدیدنظر کند.

گریه بر امام حسین (علیه ‏السلام)[6]

براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیها‏ السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه‏ السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى»[7]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه‏ السلام) به خلافت می‏ رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن‏ که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه ‏السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه‏ السلام) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جان سوز کربلا هم بی‏اثر نباشد.

وجود مبارک سیدالشهداء (علیه‏ السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبره»[8]؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه‏ مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم‏ السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می ‏کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم ‏السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی ‏کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می‏ گیرد و دلِ دوستان حسین بن‏ علی (علیه ‏السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می ‏شود.



پی نوشت:

[1] حماسه و عرفان، ص 310.

[2] ـ می دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیّه لعنه الله‏ علیهم با آن که آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فریاد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق(علیهم سلام الله) به طور کوبنده فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود…(وصیت ‏نامه امام ‏خمینی قدّس ‏سرّه، مقدمه).

[3] ـ سوره تحریم، آیه 11.

[4] ـ نهج البلاغه، خطبه 60.

[5] ـ سوره اسراء، آیه71.

[6] . شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 233

[7] ـ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26.

[8] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

منبع: حوزه نیوز

 



مسعود صفی یاری ::: پنج شنبه 95/7/15::: ساعت 10:29 صبح نظرات دیگران: نظر

بایدهای استفاده مطلوب از فرصت مغتنم محرم برای هیات‌های انقلابی از نگاه مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)

فرصت هیات در محرم

 

این فرصت را مغتنم بشمرید؛ از این فرصت بهترین استفاده را بکنید
« امروز جامعه‌ی مدّاح کشور، فرصت بسیار بزرگی را در اختیار دارد؛ شما مجالسی تشکیل میدهید؛ و گاهی جمعیّت‌های هزاران نفری و غالباً هم جوان جمع میشوند پای منبر شما و پای خواندن شما و مدیحه‌سرایی و مرثیه‌خوانی شما؛ از این فرصت بهتر؟ اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب. این فرصت را مغتنم بشمرید؛ از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.
94/1/20» البته « هر فرصتی همراه است با یک مسئولیّت؛ وقتی شما نتوانید با کسانی مخاطبه بکنید، مسئولیّتتان در یک حد است؛ وقتی توانستید مخاطبه کنید، طبعاً فراتر از حدّ شخصی و به اندازه‌ی حوزه‌ی توان تَخاطُب، مسئولیّت گسترش پیدا میکند. شما که میتوانید با مردم حرف بزنید، این مسئولیّت‌آور است. اگر جامعه‌ی مدّاح کشور آنچنان‌که شایسته‌ی این مقام است بتواند مسئولیّت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق میافتد. 93/1/31»

1. نسل جوان را،  به عمل به دین سوق دهید
« بهترین استفاده‌ی از این فرصت چیست؟ تبلیغ معارف دین؛ تبلیغ همان چیزی که این بزرگواران، این نشانه‌های عظمت و فضیلت برای خاطر آن، جانشان را کف دست گرفتند؛ این‌همه رنج بردند؛ این‌همه مصیبت کشیدند؛ حادثه‌ی عاشورا به‌وجود آمد؛ حوادث گریه‌آور صدر اسلام به‌وجود آمد. [اینها] برای چه بود؟ برای ترویج معارف دین بود. از این فرصت برای ترویج معارف دین، برای سوق دادن نسل جوان به عمل به دین، به عمل به شریعت، به عمل به مسئولیّتهای بزرگ این دوران استفاده کنید.
94/1/20»

2. تبدیل جوانها  به انسانهای کارآمد با عزم جزم
«وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را  انتخاب کنید.
95/1/11»

3. هر کلمه‌ی شعرتان آموزنده باشد
«سعی کنیم آنچه را به‌عنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان میگنجانیم، هر کلمه‌ی آن آموزنده باشد. فرق نمیکند؛ گاهی مصیبت است، گاهی مدح است؛ همه‌ی اینها میتواند جوری انتخاب بشود که آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هیجان انقلاب، در محرّمی که آخرین محرّم دوران طاغوت بود و محرّمی بود که بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، هیئات مذهبی در شهرهای مختلف، نوحه‌هایی را میخواندند که هر یک از این نوحه‌ها به‌قدر یک خطابه‌ی بلند و بلیغ، مردم را روشن میکرد و آگاه میکرد و بصیرت میداد. باید همیشه همین‌جور باشد؛ نوحه‌ها را [پرمحتوا کنید]. این کاری که نوحه‌خوان انجام میدهد، کار بسیار جذّاب و جالبی است. این سنّت نوحه‌خوانی و رفتارهایی که در نوحه‌خوانی انجام میگیرد، کارهای بسیار مهمّی است؛ اینها استثنائىِ جامعه‌ی شیعه است، یعنی مخصوص ما است؛ در جاهای دیگر، به این شکل در مراسم مذهبی وجود ندارد؛ این از امتیازات ما است؛ این را باید پرمحتوا کرد، پرمضمون کرد
93/1/31»

4. از محتوا و مضمون شایسته استفاده کنید
« این منبرها یکی از آن وسایل منحصربه‌فرد است. اگر منبرها، مدّاحیها، هیئتها و نوحه‌خوانیهای ما، محتوای شایسته‌ای داشته باشد، هیچ وسیله‌ای نمیتواند با آنها مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربه‌فرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد.
93/1/31»

5. با سینه‌زنی، معرفت‌افزایی کنید
« مسئله‌ی بعد، مضمون است. بهترین مجموعه‌ی شعری که میشود در یک منبرِ مداحی انسان فکر کند، چیزی است که در آن، اولاً منقبت اهل‌بیت  باشد. ذکر مناقب آنها دلها را روشن میکند، شاد میکند، شوق را در انسان برمیانگیزد، اشک را از چشمها جاری میکند. البته منظور، مناقب متقن است. اینجور نباشد که انسان به حرفهای سست تکیه کند. این همه مناقب اهل‌بیت  در کتابهای معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفته‌های افرادی که خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همین شعری که امروز یکی از آقایان از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانی - مفتقر - خواندند. خب، این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهای او هستند. ایشان شاعر هم بوده. خب، این شعر میشود سند. یا روایات گوناگونی که در کتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (
?)، مناقب معتبر. 90/3/3»

6. ارتباط هیئت و مردم را نگه دارید
«وقتی کسی وارد هیئت امام حسین میشود هیچ‌‌کس به او نمیگوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِی بیا، کِی برو؛ کاملاً همه‌‌ی تحرّکات، برخاسته‌‌ی از اراده‌‌ی مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشی از ایمان آنها است؛ این چیز خیلی خوبی است، این را باید نگه دارید؛ یعنی ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایی خود هیئت و خود این کانون را برای دلهای مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنی جوری نشود که حالت اداری و مانند اینها پیدا بکند.
92/8/20»

7. با سینه‌زنی، معرفت‌افزایی کنید
«وقتی‌‌که شما شعر میخوانید یا دم میدهید تا مثلاً در نوحه‌خوانی‌ سینه بزنند، چیزی‌ بگویید که آن‌کس که سینه میزند، بر معرفتش بیفزاید، یک چیز جدیدی‌ بفهمد. بله، میشود گریه گرفت و مصیبت‌خوانی‌ کرد بدون بصیرت، آن هم بلاشک یک مرحله‌ای‌ از فضیلت است، امّا آن فضیلت برتر، این است که ما بصیرتهایمان افزایش پیدا کند؛ نسبت به ائمّه، قرآن، اسلام، نسبت به آینده‌ی‌ جامعه‌ی‌ جهانی؛ اینها هدفهای‌ اصلی‌ است، اینها باید ان‌شاءا...‌ در شعرهای‌ ما، در خواندن‌ها و مدّاحی‌‌های‌ ما هم بیاید.
95/4/24»

8. باید اخلاقیات را تکرار کنید
«اگر گوینده‌ای مثل ما بنشیند به مردم نصیحت کند، خیلی معلوم نیست تأثیر عمیقی ببخشد؛ اما وقتی خواننده‌ای همین مضمون را در یک شعرِ زیبا و خوب و با لحن خوب بیان میکند، مثل آب گوارائی است که انسان مینوشد؛ تمام سلولهای بدن انسان از این آب بهره‌مند میشود، تا اعماق وجود انسان اثر میگذارد. البته اخلاقیات باید تکرار شود. گفتن اثر دارد، شنیدن اثر دارد؛ اما این اثر، دائمی و ابدی نیست؛ مؤثرات دیگری هم در جامعه هست که در جهت عکس آن کار میکند.
90/3/3»

9.با قرآن و حدیث انس داشته باشید
 « در مطالعات خود، با قرآن و حدیث آشنا شوید. آشنائی با قرآن و حدیث توصیه‌ی ما به همه است؛ اما مبلغان دین و جامعه‌ی مداحان طبعاً مخاطب ویژه‌ی این حرف هستند؛ با قرآن باید انس پیدا کنند. قرآن را حتماً بخوانید، با توجه به ترجمه بخوانید، این ترجمه را به یاد بسپرید. در آیاتی که نصیحت هست، متضمن یک معرفتی است که انسان میفهمد، آنها را ثبت کنید، ضبط کنید، یادداشت کنید، از آن بهره‌مند شوید؛ هم بگوئید، هم عمل کنید. حدیث هم همین جور.
90/3/3»

10.باید به قرآن در هیئتها توجه کنید
«چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئله‌‌ی قرآن - قرآن‌‌خوانی و معارف قرآنی - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحه‌‌خوانیها مضامین اسلامی، مضامین انقلابی، مضامین قرآنی گنجانده بشود.
92/8/20»



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 95/7/11::: ساعت 12:39 عصر نظرات دیگران: نظر

بایدهای استفاده مطلوب از فرصت مغتنم محرم برای هیات‌های انقلابی  از نگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

فرصت هیات در محرم


این فرصت را مغتنم بشمرید؛ از این فرصت بهترین استفاده را بکنید
« امروز جامعه‌ی مدّاح کشور، فرصت بسیار بزرگی را در اختیار دارد؛ شما مجالسی تشکیل میدهید؛ و گاهی جمعیّت‌های هزاران نفری و غالباً هم جوان جمع میشوند پای منبر شما و پای خواندن شما و مدیحه‌سرایی و مرثیه‌خوانی شما؛ از این فرصت بهتر؟ اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب. این فرصت را مغتنم بشمرید؛ از این فرصت بهترین استفاده را بکنید. 94/1/20» البته « هر فرصتی همراه است با یک مسئولیّت؛ وقتی شما نتوانید با کسانی مخاطبه بکنید، مسئولیّتتان در یک حد است؛ وقتی توانستید مخاطبه کنید، طبعاً فراتر از حدّ شخصی و به اندازه‌ی حوزه‌ی توان تَخاطُب، مسئولیّت گسترش پیدا میکند. شما که میتوانید با مردم حرف بزنید، این مسئولیّت‌آور است. اگر جامعه‌ی مدّاح کشور آنچنان‌که شایسته‌ی این مقام است بتواند مسئولیّت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق میافتد. 93/1/31»

1. نسل جوان را،  به عمل به دین سوق دهید
« بهترین استفاده‌ی از این فرصت چیست؟ تبلیغ معارف دین؛ تبلیغ همان چیزی که این بزرگواران، این نشانه‌های عظمت و فضیلت برای خاطر آن، جانشان را کف دست گرفتند؛ این‌همه رنج بردند؛ این‌همه مصیبت کشیدند؛ حادثه‌ی عاشورا به‌وجود آمد؛ حوادث گریه‌آور صدر اسلام به‌وجود آمد. [اینها] برای چه بود؟ برای ترویج معارف دین بود. از این فرصت برای ترویج معارف دین، برای سوق دادن نسل جوان به عمل به دین، به عمل به شریعت، به عمل به مسئولیّتهای بزرگ این دوران استفاده کنید. 94/1/20»

2. تبدیل جوانها  به انسانهای کارآمد با عزم جزم
«وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را  انتخاب کنید. 95/1/11»

3. هر کلمه‌ی شعرتان آموزنده باشد
«سعی کنیم آنچه را به‌عنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان میگنجانیم، هر کلمه‌ی آن آموزنده باشد. فرق نمیکند؛ گاهی مصیبت است، گاهی مدح است؛ همه‌ی اینها میتواند جوری انتخاب بشود که آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هیجان انقلاب، در محرّمی که آخرین محرّم دوران طاغوت بود و محرّمی بود که بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، هیئات مذهبی در شهرهای مختلف، نوحه‌هایی را میخواندند که هر یک از این نوحه‌ها به‌قدر یک خطابه‌ی بلند و بلیغ، مردم را روشن میکرد و آگاه میکرد و بصیرت میداد. باید همیشه همین‌جور باشد؛ نوحه‌ها را [پرمحتوا کنید]. این کاری که نوحه‌خوان انجام میدهد، کار بسیار جذّاب و جالبی است. این سنّت نوحه‌خوانی و رفتارهایی که در نوحه‌خوانی انجام میگیرد، کارهای بسیار مهمّی است؛ اینها استثنائىِ جامعه‌ی شیعه است، یعنی مخصوص ما است؛ در جاهای دیگر، به این شکل در مراسم مذهبی وجود ندارد؛ این از امتیازات ما است؛ این را باید پرمحتوا کرد، پرمضمون کرد 93/1/31»

4. از محتوا و مضمون شایسته استفاده کنید
« این منبرها یکی از آن وسایل منحصربه‌فرد است. اگر منبرها، مدّاحیها، هیئتها و نوحه‌خوانیهای ما، محتوای شایسته‌ای داشته باشد، هیچ وسیله‌ای نمیتواند با آنها مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربه‌فرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد. 93/1/31»

5. با سینه‌زنی، معرفت‌افزایی کنید
« مسئله‌ی بعد، مضمون است. بهترین مجموعه‌ی شعری که میشود در یک منبرِ مداحی انسان فکر کند، چیزی است که در آن، اولاً منقبت اهل‌بیت  باشد. ذکر مناقب آنها دلها را روشن میکند، شاد میکند، شوق را در انسان برمیانگیزد، اشک را از چشمها جاری میکند. البته منظور، مناقب متقن است. اینجور نباشد که انسان به حرفهای سست تکیه کند. این همه مناقب اهل‌بیت  در کتابهای معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفته‌های افرادی که خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همین شعری که امروز یکی از آقایان از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانی - مفتقر - خواندند. خب، این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهای او هستند. ایشان شاعر هم بوده. خب، این شعر میشود سند. یا روایات گوناگونی که در کتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (?)، مناقب معتبر. 90/3/3»

6. ارتباط هیئت و مردم را نگه دارید
«وقتی کسی وارد هیئت امام حسین میشود هیچ‌‌کس به او نمیگوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِی بیا، کِی برو؛ کاملاً همه‌‌ی تحرّکات، برخاسته‌‌ی از اراده‌‌ی مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشی از ایمان آنها است؛ این چیز خیلی خوبی است، این را باید نگه دارید؛ یعنی ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایی خود هیئت و خود این کانون را برای دلهای مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنی جوری نشود که حالت اداری و مانند اینها پیدا بکند. 92/8/20»

7. با سینه‌زنی، معرفت‌افزایی کنید
«وقتی‌‌که شما شعر میخوانید یا دم میدهید تا مثلاً در نوحه‌خوانی‌ سینه بزنند، چیزی‌ بگویید که آن‌کس که سینه میزند، بر معرفتش بیفزاید، یک چیز جدیدی‌ بفهمد. بله، میشود گریه گرفت و مصیبت‌خوانی‌ کرد بدون بصیرت، آن هم بلاشک یک مرحله‌ای‌ از فضیلت است، امّا آن فضیلت برتر، این است که ما بصیرتهایمان افزایش پیدا کند؛ نسبت به ائمّه، قرآن، اسلام، نسبت به آینده‌ی‌ جامعه‌ی‌ جهانی؛ اینها هدفهای‌ اصلی‌ است، اینها باید ان‌شاءا...‌ در شعرهای‌ ما، در خواندن‌ها و مدّاحی‌‌های‌ ما هم بیاید. 95/4/24»

8. باید اخلاقیات را تکرار کنید
«اگر گوینده‌ای مثل ما بنشیند به مردم نصیحت کند، خیلی معلوم نیست تأثیر عمیقی ببخشد؛ اما وقتی خواننده‌ای همین مضمون را در یک شعرِ زیبا و خوب و با لحن خوب بیان میکند، مثل آب گوارائی است که انسان مینوشد؛ تمام سلولهای بدن انسان از این آب بهره‌مند میشود، تا اعماق وجود انسان اثر میگذارد. البته اخلاقیات باید تکرار شود. گفتن اثر دارد، شنیدن اثر دارد؛ اما این اثر، دائمی و ابدی نیست؛ مؤثرات دیگری هم در جامعه هست که در جهت عکس آن کار میکند. 90/3/3»

9.با قرآن و حدیث انس داشته باشید
 « در مطالعات خود، با قرآن و حدیث آشنا شوید. آشنائی با قرآن و حدیث توصیه‌ی ما به همه است؛ اما مبلغان دین و جامعه‌ی مداحان طبعاً مخاطب ویژه‌ی این حرف هستند؛ با قرآن باید انس پیدا کنند. قرآن را حتماً بخوانید، با توجه به ترجمه بخوانید، این ترجمه را به یاد بسپرید. در آیاتی که نصیحت هست، متضمن یک معرفتی است که انسان میفهمد، آنها را ثبت کنید، ضبط کنید، یادداشت کنید، از آن بهره‌مند شوید؛ هم بگوئید، هم عمل کنید. حدیث هم همین جور. 90/3/3»

10.باید به قرآن در هیئتها توجه کنید
«چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئله‌‌ی قرآن - قرآن‌‌خوانی و معارف قرآنی - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحه‌‌خوانیها مضامین اسلامی، مضامین انقلابی، مضامین قرآنی گنجانده بشود.92/8/20»

 



مسعود صفی یاری ::: یکشنبه 95/7/11::: ساعت 12:33 عصر نظرات دیگران: نظر
د - نظم در امور اقتصادی
   در ابتدا که پیامبر(ص) به دنبال ابلاغ رسالت خویش بود و اصحابی نیز به ایشان پیوستند با تحریم اقتصادی قریش روبه­رو شد پس از مدتی با پایان یافتن محاصره پیامبر(ص) با برنامه­ریزی اقتصادی به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی مردم بود و به گونه­ای پیش رفت که با بهبود وضعیت مالی، مردم در سال نهم هجری موظف به پرداخت زکات هم شدند.[40]
 
اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) برای سامان دهی امور اقتصادی
1. برقراری عقد اخوت که در پی آن هر برادر انصاری موظف به کمک رسانی مالی به برادر مهاجر خود می­شد.[41]
2. بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجر و انصار؛ با ورود مهاجرین به مدینه، انصار قصد داشتند نیمی از اموال خود را به آنها را از این عمل باز داشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آنها بر قرار کرد.[42]
3. تقسیم غنائم جنگی بین مسلمانان[43] پیامبر(ص) غنائم را میان مسلمانانی که در بدر بودند تقسیم کردند،[44] در دیگر غزوه­ها چنین می­کردند.
4. ترویج و گسترش تجارت و بازرگانی[45] در ابتدا تجارت در انحصار قریش بود و به مسلمانان اجازه تجارت داده نمی­شد. پیامبر(ص) با به مخاطره انداختن امنیت تجاری قریش در جنگ بدر توانست غنائمی از جنگ بدر به دست آورد.[46]  
5. جلوگیری از تورم که از جمله عوامل گرانی واسطه­های غیر مفید است.
پیامبر(ص) فرمود: به استقبال کالا نروید تا وارد بازار شود.[47]
6. نهی از احتکار، پیامبر(ص): هر کس خوار و بار را چهل روز احتکار کند بی­گمان از خدا بیزاری جسته است.[48]
7. تعیین ناظر بر بازار نیز از دیگر اقدامات ایشان بود. پیامبر(ص) سعید بن عاص را بر بازار مکه و عمر را بر بازار مدینه به نظارت تعیین کرد.[49]
8. از دیگر اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) ایجاد منابع درآمدی برای نظام اسلامی بود؛ خراج: پیامبر(ص) برای برآورد محصول خیبر و دریافت خراج مأمورانی فرستاد.[50] جزیه: رسول­خدا(ص) از اهل ایله سالانه سیصد دینار جزیه می­گرفت.[51] اموال شخصی، خمس و غنائم جنگی نیز از دیگر منابع در آمدی بودند.


[1]. محمدمعین، فرهنگ فارسی، تهران:امیرکبیر، چاپ چهارم، 1360ج1ص382
[2]. دهخدا، لغت نامه، تهران:دانشگاه تهران، 1342بخش دوم، ص412
[3]. مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت:دارالکتب العلمیه، 1420، ج13ص30
[4]. ترمذی، الشمائل المحمدیه ، بیروت:داراحیاءالتراث العربی، ص161
[5]. احمد بن حنبل ، مسند احمد ، بیروت : دارصادر ج1 ص85؛متقی  هندی ، کنزالعمال ، بیروت : الرساله، 1409 ، ج8 ص383
 .[6] ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410، ج1، ص156.
 .[7] ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت: دارالفکر،1401، ج1، ص24.
 .[8] سوره شعراء، آیه214 .
[9]. سوره حجرآیه94 .
[10]. ابن عبدالبر، استیعاب بیروت: دارالجیل، 1412، ج1، ص41.
[11]. استیعاب، ج1، ص80.
[12]. طبرسی، مکارم اخلاق، قم: شریف رضی، چاپ ششم، 1392، صص35-34 .
[13]. حلبی، السیره الحلبیه، بیروت: داالمعرفه، 1400، ج3، ص352.
[14]. کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367، ج6، ص532.
 .[15] شیخ صدوق، امالی، قم، بعثت، 1417، ص510.
 .[16] سیوطی، الجامع الصغیر، بیروت:دارالفکر، 1401، ج2، ص394.
 .[17] ابن ابی جمهور الاحسانی، عوالی اللثالی، قم: سید الشهداء، 1403، ج1، ص292.
 .[18] طبقات الکبری، ج1، ص423؛ ثعالبی، تفسیر ثعالبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1418، ج4، ص306.
 .[19] واقدی، المغازی، بیروت: اعلمی، چاپ سوم، 1409، ج2، ص464.
 .[20] المغازی، ج1، ص57؛ مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420، ج1، ص138.
 .[21] سوره صف، آیه4.
 .[22] المغازی، ج1، ص56؛ امتاع الاسماع، ج1، ص99.
 .[23] المغازی، ج1، ص56.
 .[24] المغازی، ج3، ص.895.
[25]. طبقات الکبری، ج2، ص36.
[26]. طبقات الکبری، ج1، ص170 و ج3، ص452.
[27]. مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی«منطق عملی»، تهران: دریا، 1385، چاپ دوم، ج1، ص651.
[28]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج3، ص274.
[29]. ابن حجر، الاصابة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415، ج4، ص356.
[30]. طبقات الکبری، ج1، ص203.
[31]. البدایة والنهایة، ج5، ص76 .
[32]. طبقات الکبری، ج2، ص78.
[33]. طبقات الکبری، ج1، ص325؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج3، ص349.
[34]. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج2، ص31؛ بیهقی، سنن الکبری، بیروت: دارالفکر، ج2، ص21.
[35]. سیره نبوی(منطق عملی)، ج3، ص352.
[36]. طبقات الکبری، ج2، ص51.
[37]. المغازی، ج2، ص580-581.
 .[38] ابن سلامه، مسند الشهاب، بیروت: موسسه الرساله، 1405، ج2، ص6؛ ابواللیث السمرقندی، تفسیرسمرقندی، بیروت: دارالفکر، ج1، ص285.
[39]. الطبرانی، المعجم الاوسط، دارالحرمین، 1415، ج8، ص181؛ هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408، ج8، ص96.
[40]. طبری، تاریخ طبری، بیوت: دارالتراث العربی، چاپ دوم، 1387، ج3، ص125.
[41]. سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1374، ص65-66.
[42]. بیهقی، سنن الکبری، بیروت:دارالفکر، ج6، ص116.
[43]. المغازی، ج1، ص18.
[44]. طبقات الکبری، ج2، ص13 .
[45]. اقتصاد صدر اسلام، ص65-67.
[46]. اقتصاد صدراسلام، ص43. 
 .[47] زکریا انصاری، فتح الوهاب، داالکتب العلمیه، 1418، ص285.
 .[48] احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت: دارصادر، ج2، ص33.
[49]. حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400، ج3، ص424.
[50]. ابن هشام السیرة نبویة، بیروت: دارالمعرفة ، ج2، ص354.
[51]. المغازی،  ج 2، ص 1031. 




مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 10:6 صبح نظرات دیگران: نظر

ج- نظم در امور اجتماعی
1-   تنظیم وقت برای دیدارهای مردمی
    پیامبر(ص) برای اوقات خود برنامه­ریزی می­کردند ساعاتی از وقت خود را در اختیار مردم قرار می­داد، امام حسین(ع) به نقل از پدر می­فرماید: از پدرم درباره زندگی داخلی رسول­خدا(ص) پرسیدم، فرمود: در مورد قسمت خود آن را بین خود و مردم تقسیم می­کرد و اول خواص و پس از آن سایر مردم وارد می­شدند و چیزی از وقت خود را از مردم دریغ نمی­نمود. در مورد قسمت امت، روش او اینگونه بود که اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازه فضلشان در دین بر دیگران ترجیح می­داد؛ بعضی از آنها یک حاجت، بعضی دو حاجت و بعضی حاجت بیشتری داشتند.[33]
 
2-   نظم در صف­های نماز جماعت
   در روایت مسلم است: رسول­خدا(ص) صف­های نماز را چنان مرتب و منظم می­کرد که گویی چوب­های تیر را جفت و جور می­کند. روزی به مسجد آمد چون خواست تکبیرة­الاحرام گوید متوجه شد که مردی سینه­اش جلوتر از سایرین است؛ فرمود: بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید و گرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد. روایت­های دیگری با تعابیر مختلف در این زمینه آمده است.[34]
 
3-   مسجد پایگاه سامان­دهی و انتظام بخشی امور
   مسجد پیامبر(ص) تنها مکانی برای نمازخواندن و پرستش نبود. در زمان­هایی نیز از حیاطش به عنوان مکان عمومی استفاده می­کردند که در آن پیامبر(ص) به پذیرش ملاقات کنندگان و یاری رساندن به آوارگان و... می­پرداخت. پیامبر(ص) پس از بنای مسجد هر ستون آن را به نامی گذاشت که مشخص شود در کنار ستون­ها چه کارهایی صورت می­گیرد؛ ستون وفود(جایگاه هیئت­ها)، ستون  تهجد(جایگاه شب زنده­داری) و...[35] و این نشان از نظم پیامبر(ص) داشت.
 
4-   توجه به شور و مشورت برای نظم بخشی به امور اجتماعی
  شور و مشورت برای ایجاد یک اتفاق نظر لازم و ضروری است و برنامه­ها را سامان می­دهد، اموری که بدون مشورت باشد گاه موجب سردرگمی، بی­نظمی می­شود به گونه­ای که هر کس به دنبال اعمال نظر خود است و همین امر موجب بی­نظمی در امور جامعه می­شود، پیامبر(ص) خود نیز به این امر توجه داشتند. در جریان غزوه خندق پیامبر(ص) چون خبر حرکت قریش را شنید مردم را فراخواند و با آنان مشورت نمود، سلمان فارسی به حفر خندق اشاره کرد که مسلمانان از این پیشنهاد به شگفت آمدند.[36] در سال هفتم هجری که پیامبر(ص) با اصحاب خود به سمت مکه برای عمره در حرکت بودند قریش در ادامه­ی راه قصد جلوگیری از ایشان داشتند. پیامبر(ص) برای ایراد خطبه میان مسلمانان به پا خاست و پس از ثنا و ستایش خداوند فرمودند: ای گروه مسلمانان عقیده شما در مورد اینهایی که سرسپردگان خود را فرا خواندند تا مرا و شما را از مسجدالحرام بازدارند، چیست؟ آیا عقیده شما این است که به راه خود ادامه دهیم و با هر کس که مانع رفتن ما به مکه شد بجنگیم یا آنکه این گروه را به حال خود گذاشته و به سراغ اهل ایشان برویم و با آنها جنگ کنیم؟ .... ابوهریره گوید: من هیچ کس را ندیده­ام که به اندازه رسول­خدا با یاران خود مشورت کند و البته مشورت آن حضرت فقط در مورد جنگ بود و بس.[37] توجه پیامبر(ص) به شور و مشورت را از سخنان حضرت نیز می­توان دریافت. پیامبر(ص): هیچ بنده­ای با مشورت کردن بدبخت نشد و هیچ کس با بی­نیاز دانستن خود از مشورت سعادت نیافت.[38] در جای دیگر می­فرماید: هرکس تصمیم به کاری گیرد و بر آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یابد.[39]
 


مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 10:5 صبح نظرات دیگران: نظر
   نظم به معنای آراستن، ترتیب دادن کار و...[1] و انضباط به معنای سامان گرفتن، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج و... می­باشد.[2]
   هستی بر پایه نظمی استوار شده است که دارای ناظمی مقتدر است.  خداوند خود ناظم است و جهان را بر اساس نظم آفریده است و شایسته است فرستادگانش نیز از نظم و انضباطی ویژه برخوردار باشند از جمله ایشان پیامبراکرم(ص) بود که نظمی دقیق و الهی بر همه شؤون رفتار ایشان حاکم بود. زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حضرت نمایشی از نظم خداوند بود.
 
الف - نظم در امور فردی
1-   نظم در عبادت
   عبادت پیامبر(ص) از نظم خاصی برخوردار بود. از عایشه نقل شده است که شبها بر بالین پیامبر مسواک نهاده می­شد و مکرر مسواک می­زد چون برای نمازشب برمی­خاست نخست مسواک می­زد، سپس وضو می­گرفت.[3] در مورد نماز شب پیامبر(ص) هم از وی پرسیده شد گفت: معمولاً پس از نماز عشاء در آغاز شب می­خوابید و سپس بر می­خاست و نماز می­گزارد. چون نزدیک سحر می­شد نماز وتر خود را می­گزارد و آنگاه در بستر خود می­آرمید همین که آوای اذان می­شنید شتابان از جای بر می­خاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون می­شد.[4] روایتی هم از عاصم بن ضمره از علی(ع) است که در مورد نمازهای مستحبی روزانه پیامبر پرسید علی(ع) فرمود: هر گاه خورشید از سوی خاور چندان بالا می­آمد که به هنگام نماز عصر همان اندازه به سوی باختر فرو نشسته است، دو رکعت می­گزارد و هرگاه خورشید، نزدیک به نیم روز می­رسید، نزدیک ظهر چهار رکعت می­گزارد، آن گاه اندکی پیش از نماز ظهر چهار رکعت می­گزارد و پس از نماز ظهر دو رکعت نماز می­خواند و پیش از نماز عصر هم چهار رکعت نماز می­خواند.[5] 
 
2-   نظم در ابلاغ رسالت خویش
   سیر مراحل دعوت پیامبر(ص) به اسلام نشان از آن دارد که ایشان با یک برنامه­ریزی از پیش تعیین شده که البته ناشی از امر خداوند است به ابلاغ رسالت خویش پرداخت.
    دعوت ایشان چند مرحله داشت؛ در مرحله اول، دعوت، نهانی و به مدت سه سال بود.[6] مرحله دوم دعوت آشکار که از ابتدا از اقوام خود بود.[7] «و أنذر عشیرتک الاقربین»[8] مرحله سوم، دعوت آشکار و عمومی بود. «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین»[9] بر آنچه دستور یافته­ای آشکار کن و از مشرکان روی برتاب.
   در مراحل بعد نیز پیامبر(ص) با پیمان­های عقبه اول و دوم رسالت­های خود را در مکان­های دیگر ابلاغ کرد.[10] انتخاب دوازده نفر نقیب هم در همین راستا بود.[11]
 
3-   نظم در ظاهر
   یکی از شاخصه­های نظم در امور فردی توجه به آراستگی ظاهری است. پیامبر(ص) به آینه نگاه می­کرد، موی سر را صاف می­کرد و شانه می­زد و این کار را نه تنها برای خانواده خود بلکه برای یارانش نیز خود را می­آراست؛[12] ایشان در مسافرت هم به نظم ظاهری خود توجه داشتند و پیوسته پنج چیز را با خود همراه داشت؛ آیینه، سرمه­دان، شانه، مسواک و قیچی.[13]
   ایشان در مورد نظم در امور منزل نیز سفارش­هایی کردند؛ پیامبر(ص) می­فرماید: خانه شیطان­ها(آلودگی­ها) در منزلتان خانه عنکبوت است[14] و در روایتی دیگر می­فرماید: خاکروبه را پشت در نریزید که جایگاه شیطان است.[15]
   یکی دیگر از مسائلی که موجب نظم در زندگی شخصی پیامبر(ص) می­شد نامگذاری اشیاء بر وسایل شخصی بود؛ از اخلاق حضرت بود که حیوانات، اسلحه و اثاث خود را نام­گذاری می­کرد.[16]
 
4-   تقسیم ساعات شبانه روز برای امور مختلف
   یکی از ارکان نظم، انجام دادن به موقع امور است پیامبر(ص) می­فرماید: کارها در گرو وقت خود است.[17]
   بر همین اساس رسول­خدا(ص) چون به خانه می­رفت، اوقات خویش را سه قسمت می­کرد؛ بخشی را برای عبادت خدا، بخشی برای خانواده خود و بخشی را به خود اختصاص می­داد و سپس بخش مربوط به خود را میان خود و مردم تقسیم می­کرد.[18]
 
ب- نظم در امور سیاسی
1-   برنامه­ریزی و نظم در جنگ­ها
   پیامبر(ص) به نظم و سامان­دهی امور جنگی نیز می­پرداخت. به عنوان نمونه پیامبر(ص) سپاه خود را در غزوه خندق سازمان دهی کرد و نگهبانانی بر آن گمارد؛ از جمله به عبادبن بشر فرمان داد. اطراف خندق گشت زنی کرده و مراقب دشمن باشد و مسلمانان هم هنگامی که دشمن را می­دیدند با تیر و سنگ آنها را عقب می­راندند.[19] ایشان در جنگ­ها صفوف یارانش را منظم می­کرد. چنان نظمی که گویی تیرها را در ترکش مرتب می­کند.[20]
   خداوند در این زمینه نیز سفارش کرده است: «خداوند کسانی که در راه او در صفوف منظمی چونان استوار و محکم می­جنگند، دوست دارد.»[21]
   پیامبر(ص) در جنگ بدر نیز مشغول مرتب­کردن صف­ها بود، مردی از اصحاب گفت: ای رسول­خدا اگر در مورد صف­آرایی در این نقطه بی­توجهی شده است، به دستور عمل فرمای و گرنه عقیده من این است که به قسمت بالای این دره بروی پیامبر(ص) فرمود: صف­ها را مرتب کرده، پرچم خود را نصب کرده و آن را تغییر نمی­دهم.[22]
   از عروِة بن زبیر روایت شده که پیامبر(ص) در آن روز صف­ها را مرتب می­فرمود و به صف می­کرد سواد بن غزیه جلوتر از صف ایستاده بود، پیامبر(ص) با چوبه تیری به شکم او زد و فرمود: ای سواد در صف بایست، سواد گفت: به دردم آوردی! تو را سوگند می­دهم به کسی که تو را به حق برانگیخته است که قصاص مرا باز دهی پیامبر(ص) شکم خود را برهنه کرد و فرمود: قصاص کن؛ سواد آن حضرت را بوسید و گفت: می­بینی که فرمان خدا رسیده است، ترسیدم کشته شوم، خواستم که آخرین  عهد من با تو چنین باشد که تو را در آغوش گیرم.[23]
   در غزوه حنین نیز پیامبر(ص) سپاه را سحرگاه مرتب می­فرمود و به صف می­کرد و با تقسیم سپاه پرچم­داری آن را به افرادی چون علی(ع)، سعدبن ابی وقاص، عمربن خطاب، حباب بن منذر و... دادند.[24]
   البته در برخی غزوه­ها چون غزوه احد به علت برخی بی­نظمی­ها و سرپیچی از فرمان رسول­اکرم(ص) شکست مسلمانان رقم خورد. در غزوه
احد پیامبر(ص) آرایش نظامی به سپاه داد؛ پنجاه تیرانداز ماهر در شکاف کوه قرار داد تا از این قسمت حمله کند و دستور داد به ایشان که حتی اگر دیدید که ما کشته شدیم باز هم به فکر یاری از ما نباشید؛ اما در اثر یک بی­انضباطی و سرپیچی از دستورات با مشاهده پیروزی مسلمانان محل خود را ترک و به جمع­آوری غنائم پرداختند. همین بی­انضباطی موجب شد دشمن از همین ناحیه حمله کرده و مسلمانان را شکست دهد.[25]
 
2-   اقدامات سیاسی برای نظم بخشی به امور سیاسی
   پیامبر(ص) اولین اقدامی که پس از مهاجرت به مدینه داشت برای اینکه امور سیاسی را سامان بخشد نیازمند تشکیل یک نظام سیاسی و حکومتی بود اقدامات تأسیسی پیامبر(ص) نیز در همین راستا بود، بیعت عقبه و تعیین نقبا[26] اولین تشکل سیاسی پیامبر(ص) برای ایجاد نظم و انضباط در اداره امور جامعه است. تاسیس مسجد از دیگر اقدامات پیامبر(ص) بود. برای ایجاد نظم الهی و ایجاد وحدت مسجد مدینه را تاسیس کرد که البته مسجد تنها پایگاه عبادی نبود بلکه محل تعلیم و تربیت، مأمن فقیران و مسکینان، مکان دیدارهای رسمی با وفود و...بود.[27] ایشان با تدوین میثاق مدینه[28] که اولین قانون اساسی نیز مشهور شد نظم بیشتری به جامعه بخشید انتخاب کارگزاران و شرح وظایف آنها و فرستادن به مناطق مختلف نیز در همین راستا بود از جمله کارگزاران: عتاب بن اسید به عنوان استاندار مکه منصوب شد[29] معاذ بن حیل در یمن اعزام شد.[30] عمرو بن حزم کارگزار پیامبر(ص) برای جمع­آوری مالیات و صدقات به یمن بود.[31] پیمان حدیبیه اقدام سیاسی دیگر حضرت بود با اینگونه پیمان­ها پیامبر(ص) جامعه اسلامی از هرج مرج و درگیری­ها و اقدامات دور کرد. این پیمان­نامه که میان پیامبر(ص) و مشرکان بسته شد نتایجی درپی­داشت؛ از جمله رفت و آمد مسلمانان به مکه آزاد شد و آنان در مسافرت­های خود به مکه با مسلمانان تماس بیشتری گرفته و از برنامه­های سودمند و تعالیم عالی اسلام آگاه شدند.[32]
 

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 10:4 صبح نظرات دیگران: نظر

سفیر انقلاب در نیویورک

«من از ایران می‌آیم، که زادگاه پرآوازه‌ترین و درعین‌حال ناشناخته‌ترین انقلابهای دوران معاصر است. انقلابی بر پایه‌ی دین خدا و در امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهی؛ راهی به درازای همه‌ی تاریخ بشر.66/6/31»
روزهای پایانی شهریورماه هر سال موعد اجلاس عمومی سازمان ملل متحد است که در آن هر سال رئیس‌جمهور وقت به نمایندگی از کشورمان حضور می‌یابند. حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای به عنوان رییس‌جمهور و به نمایندگی از ملت ایران راهی نیویورک مقر سازمان ملل متحد شدند. سفری که اقدامات در آن می‌تواند الگو و شاخصی برای انجام رسالت «دیپلماسی ایرانی» باشد.

نظر امام
رهبر انقلاب درباره یکی از مقدمات ضروری سفر در آن دوران چنین می‌گویند: «من به یاد می‌آورم که در زمان ریاست جمهوری خود، قصد شرکت در یک مجمع جهانی و ایراد سخنرانی را داشتم. رسمِ من این بود که متن این نوع سخنرانیها را قبلاً خدمت امام ارائه می‌دادم... تا ایشان اگر نظری داشتند، بیان کنند. در مورد آن سخنرانی... ایشان به من گفتند قضیه‌ی تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست را هم در متن سخنرانی بگنجانید! من ابتدا تعجّب کردم که آخر این قضیه چه مناسبتی دارد؟! اما چون ایشان فرموده بودند، خود را موظّف می‌دانستم آنچه را که خواسته‌اند، انجام دهم... قضیه تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست را در متن آن سخنرانی گنجاندم. نهایتِ سعی‌ام این بود که آن قضیه، در ابتدای متن سخنرانی و جای برجسته‌ای گنجانده شود. 75/12/18»
تبعیت ایشان از نظر امام در گنجاندن تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست درحالی است که ایشان در ابتدا امیدی به تاثیر و تناسب این موضوع با سخنرانی نداشتند اما: «بعدها هرچه زمان گذشت، به صحّت نظر ایشان، بیشتر معتقد شدم. همان وقت هم -بعد از آن‌که سخنرانی انجام شد و برگشتم- به دوستانم گفتم: «این فرموده و نظر امام، در ابتدا به نظرم عجیب آمد؛ امّا پس از ایراد سخنرانی، فهمیدم که این فکر کاملاً درست بود.» تاکید مکرّر امام به این خاطر بود که واقعاً... دشمن روی قضیه‌ی تفکیک دین از سیاست، فراوان کارکرده است و از طرف خودیها هم نسبت به قضیه‌ی تفکیک‌ناپذیری خیلی قصور شده است. 75/12/18»

صحبت با مردم دنیا
هدف این سفر علی‌رغم تبلیغات رسانه‌های بیگانه برای از سرگیری مذاکره و رابطه با آمریکا، بهره از فرصت مناسب برای دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی و تلاش برای روشنگری و اقناع افکار عمومی جهانی بود. «آن سالی که بنده برای اجلاس سازمان ملل به نیویورک رفتم، یکی از مسؤولین بلندپایه یکی از کشورهای اروپایی پیش من آمد و گفت: «شما بالأخره باید مسأله خود را با آمریکا حل کنید!» فکر می‌‌‌کردند ما که به نیویورک رفته‌‌‌ایم و در کشور آمریکا هستیم، شاید بتوانند نان را به تنور گرم بزنند! گفتم نمی‌‌‌شود. قضیه سازمان ملل، قضیه دیگری است. من به سازمان ملل آمده‌‌‌ام تا با مردم دنیا حرف بزنم و این ربطی به آمریکا ندارد! مسأله آمریکا، مسأله دیگری است.»

دو واکنش متفاوت
این سخنرانی را «چند کانال تلویزیونیِ اروپایی... مستقیم پخش کردند. چون ممکن بود این سخنرانی تأثیرات زیادی بگذارد، در همان روز یا فردای روز سخنرانی، کشتی «ایران اجر» را در خلیج فارس توقیف کردند!82/2/22» آیت‌ا...‌العظمی خامنه‌ای از تلاش رسانه‌ای غرب برای بایکوت آن سخنرانی و جلوگیری از جریان‌سازی آن چنین می‌گویند «در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونی را می‌گرفتیم، ماجرای کشتی "ایران اجر" و اقدام به مین‌گذاری‌اش در خلیج فارس، تمام فضای تبلیغاتی امریکا و بلکه دنیا را پُر کرده بود. این کار برای این بود که آن سخنرانی را تحت‌الشّعاع قرار دهند.82/2/22»
از سوی دیگر و برخلاف واکنش رسانه‌ای دشمن، رهبر و مراد "سفیر انقلاب" در مورد این سفر به مردم ایران پیغامی می‌دهند. این پیغام را آیت‌ا...‌العظمی خامنه‌ای در قامت خطیب جمعه تهران به اطلاع مردم می‌رسانند: «من همین حالا خدمت امام بودم - یک ساعت قبل از این -ایشان ضمن این‌که اظهار خشنودى فرمودند از آنچه در این سفر گذشته بود و محتواى این سفر، به من امر کردند که من به شما پیغام ایشان را برسانم، من پیغام امام را -که چند جمله خطاب به نمازگزاران و همه‌ى ملت ایران است- این‌جا نوشتم، فرمودند به مردم بگو که بدانند هیچگونه سازشى ما با استکبار جهانى نخواهیم داشت. [تکبیر نمازگزاران] .... فرمودند... ما بر سر مواضع اصولى خودمان ایستادیم... و فرمودند بدانید که ان‌شاءاللَه پیروزى با ماست.»

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 9:23 صبح نظرات دیگران: نظر

حزب الله پیروز است

رهبر انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر صحنه سیاسی اجتماعی کشور را صحنه تقابل دو جریان فکری ارزیابی کرده‌اند که یکی راه‌حل «مشکلات را تکیه‌ی به بیگانگان و تذلّل در مقابل دیگران 92/06/14» میداند و دیگری معتقد است که «مشکلات را با نیروی خودمان، با توان داخلی خودمان باید حل کنیم. 92/06/14» تقابلی که در واقع، امروز محل تلاقی جریان اصیل انقلاب و جریان غربگرا است. سرانجامِ این تقابل و سرنوشت نهایی این مصاف فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز بر اساس آیات محکم الهی برای مؤمنین و مخاطبان کلام الهی روشن است: پیروزی از آن حزب‌اللهی‌هاست اما واضح است که رسیدن به این نتیجه به همین سادگی نیست و چنین نیست که صرف اهل جبهه حق‌بودن موجب پیروزی بر باطل شود. «یک جبهه‌ای دارد حق را دنبال میکند؛ جبهه‌ی مقابل او به دنبال باطل است. یک وقت هست که این جبهه‌ی حق میترسند؛ خب بله، معلوم است که شکست میخورند؛ حقند، اما شکست میخورند. یک وقت هست که بی‌صبری نشان میدهند، البته شکست میخورند؛ یک وقت حرف حق دارند، اما به لوازمش عمل نمیکنند، دنبال دنیا و مادیت و عشرتند، البته شکست میخورند. خدای متعال چک سفیدی نداده است که شما چون برحقید، حتماً پیروز خواهید شد. 90/7/22» سه شرط مهم برای تحقق پیروزی جریان حق در مقابل باطل وجود دارد:
یک. توکل
یکی از چالش‌های اصلی در برابر جبهه حق، تزریق یأس و نامیدی از تداوم مبارزه و   کار است. «از نقشه‌های خیلی روشن و از دست‌های روشده‌ی شیطان یکی این است: زودتر از موعد، شکست جبهه‌ی الهی و رحمانی را اعلام بکند که بله، شما شکست خوردید، ... بالاترین بن‌بست‌ها ... در این بن بست‌ها، یک مؤمن متوکل چه می‌کند؟ اتکای به خدا.... به نظر من دو بالِ نیرومند برای پرواز انسان در تلاش‌های زندگی، یکی صبر است، یکی توکل. هر امتی که این دو بال را داشت، از تیررس دشمن‌های خاکی به کل دور خواهد شد. 53/6/29»
دو. عمل متعهدانه
ایمان همان حقیقت زلالی است که میتواند اهالی‌اش را از گردنه‌های سخت و چالش‌های دشوار عبور دهد. اما کدام ایمان؟ «ایمانی از نظر اسلام ارزش دارد که با عمل، با مسئولیت، با تکلیف، با تعهد همراه است. اگر تعهدی احساس نکردی، در مؤمن بودنِ خودت شک کن. 53/7/31» ایمان اگر «با تعهدهای عملی همراه نبود، منتظر نتیجه‌هایش هم نباش، منتظر نصرت در دنیا نباش... آن ایمانی که تعهد در کنارش نیست...پیروزیِ او را تضمین نمی‌کند...خلاصه یک کلام، بهشت دنیوی و اخروی را به او نمی‌دهد. 53/7/31»
سه. اطاعت
«وَ یَقولونَ آمَنّا بِاا...ِ وَ بِالرَسولِ [عده‌ای] می‌گویند ایمان آورده‌ایم به خدا و به پیامبر، «وَ اَطَعنا» و فرمان برده‌ایم. این ادعاها را می‌کنند، که ادعا کردنش آسان است، اما «ثُمَّ یَتَوَلّی فَریقٌ مِنهُم مِن بَعدِ ذلِکَ» پس از این ادعا، گروهی از آنان رو برمی‌گردانند، وقتی که رو برگرداندند، صحبت از کفار نیست، صحبت از مرتدین نیست که یکهو قهر می‌کنند، از عالم اسلام خارج می‌شوند، می‌روند؛ نه، صحبت از همین مؤمنین معمولی داخل جامعه‌هاست. اینجاست که در کنار توکل و عمل صالح، "اطاعت از ولایت"  شرط سوم پیروزی برای جریان مومن انقلابی شکل می‌گیرد. «این کلام مؤمنین است که در قرآن به آن اشاره شده است که میگویند «سَمِعنا وَ اَطَعنا پس از آنکه آگاهانه ایمان آوردیم، آن وقت اطاعت هم ورزیدیم. «وَ اَولئِکَ هُمُ المُفلِحونَ» آنانند آن کسانی که به هدف و مقصود دست یافتند. 53/7/1» آزمون اطاعت از احکام خدا و رسول و امروز آزمون ولایت‌پذیری پیش روی کسانی است که ادعای ایمان به اسلام ناب و پیروی اصول انقلاب اسلامی را دارند.
و در پایان، تحقق وعده پیروزی بسیار نزدیک است. چه آنکه در عرصه میدان و عمل «جوانهایی... امروز در این کشور برای احیاء اسلام، برای اقامه‌ی دین با جد مشغول کارند، بحمدا... روزبه‌روز دارند زیاد میشوند. اینها همانهایی هستند که به فضل الهی، به حول‌وقوّه‌ی الهی، هر دشمنی از جمله آمریکا و صهیونیست را به زانو خواهند فکند.95/6/30» و این جوان مؤمن انقلابی ثابت خواهد کرد که حزب‌ا... پیروز است.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 9:9 صبح نظرات دیگران: نظر

احادیث عزاداری

حدیث اول

 

آتش عشقِ حسینی

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله :

اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

ترجمه :

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

 

برای شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایی در دلهای مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.

جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

حدیث دوم

عاشورا، روز غم

قال الرّضا علیه السّلام :

مَنْ کانَ یَوْمُ عاشورا یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ یَوْمَ القیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ.

ترجمه :

امام رضا علیه السّلام فرمود:

هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روزشادی و سرورقرار می دهد.

بحارالانوار، ج 44، ص 284

حدیث سوم

محرّم ، ماه سوگواری

قال الرّضا علیه السّلام :

انَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا کانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ ... . 

ترجمه :

امام رضا علیه السّلام فرمود:

هرگاه ماه محرّم فرا می رسید، پدرم (موسی بن جعفرعلیه السّلام ) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرّم می گذشت ، روز دهم محرّم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود.

امالی صدوق ، ص 111

 

حدیث چهارم

دیده های خندان

قالَ رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و آله :

یا فاطِمَةُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ اِلاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الْحُسَینِ فَاِنِّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنّةِ.

ترجمه :

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

فاطمه جان !روز قیامت هر چشمی گریان است ؛ مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.

بحارالانوار، ج 44، ص 293

حدیث ششم

بودجه عزاداری

قالَ الصّادق علیه السّلام :

قالَ لی اَبی : یا جَعْفَرُ! اَوْقِفْ لی مِنْ مالی کَذا وکذا النّوادِبَ تَنْدُبُنی عَشْرَ سِنینَ بِمنی اَیّامَ مِنی .

ترجمه :

امام صادق علیه السّلام می فرماید:

پدرم امام باقر علیه السّلام به من فرمود:

ای جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدّت ده سال در (منا) در ایام حجّ، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند.

بحارالانوار، ج 46، ص 220  

حدیث هفتم

نوحه خوانی سنّتی

عَن اَبی هارونَ المکفوفِ قال :

دَخَلْتُ عَلی ابی عَبْدِاللّه علیه السّلام فَقالَ لی : اَنْشِدْنی ، فَاءَنْشَدْتُهُ فَقالَ: لا، کَما تُنْشِدوُنَ وَ کَما تَرْثیهِ عِنْدَ قَبْرِه ...

ترجمه :

ابو هارون مکفوف می گوید:

خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم . امام به من فرمود: (برایم شعر بخوان ). پس برایش اشعاری خواندم .

فرمود: اینطور نه ، همان طور که (برای خودتان ) شعرخوانی می کنید و همانگونه که نزد قبر حضرت سیدالشهدا مرثیه می خوانی .

بحارالانوار، ج 44، ص 287

 

حدیث هشتم

پاداش شعر گفتن برای حسین علیه السّلام

قال الصّادق علیه السّلام :

ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فی الحُسَینِ شِعْراً فَبَکی وَ اَبکْی بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.

ترجمه :

امام صادق علیه السّلام به جعفربن عفان فرمود:

هیچ کس نیست که درباره حسین علیه السّلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می آمرزد.

رجال شیخ طوسی ، ص 289

حدیث نهم

سرودن برای اهل بیت علیهم السّلام

قال الصّادق علیه السّلام :

مَنْ قالَ فینا بَیْتَ شِعْرٍ بَنَی اللّهُ لَهُ بَیْتاً فیِ الْجَنَّةِ.

ترجمه :

امام صادق علیه السّلام فرمود:

هرکس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت ، بنا می کند.

وسائل الشیعه ، ج 10، ص 467

حدیث دهم

اصحاب مدح و مرثیه

قال الصّادق علیه السّلام :

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ فیِ النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا وَ یَمْدَحُنا وَ یَرْثی لَنا.

ترجمه :

امام صادق علیه السّلام فرمود:

خدا را سپاس که در میان مردم ، کسانی را قرار داد که به سوی ما می آیند و بر ما وارد می شوند و ما را مدح و مرثیه می گویند.

وسائل الشیعه ، ج 10، ص 469

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 8:57 صبح نظرات دیگران: نظر