سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میانه‏روى گزید ، درویش نگردید . [نهج البلاغه]

انتظار رهبر انقلاب اسلامی از« مسجد تراز انقلاب اسلامی»

مأموریت بچه مسجدی ها

«حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. 89/7/18» از منظر رهبر انقلاب جایگاه مسجد در ساختن آینده نقش مهمی است. «مسجدی که جایگاه نماز است و مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه‌ی مکتب اسلام است. 89/7/18» حضور و فعالیت جوانان مومن انقلابی در مسجد  باید آینده را بسازد. «آشنا کردنِ جوانان، با صفا و بهجتی که در نماز و ذکر هست، خدمتی بزرگ به آنان و به آینده‌ئی است که باید با دست توانا و عزم جوانانه‌ی آنان ساخته و پرداخته شود. سفارش اینجانب آن است که مسجد را نیز همچون دلهای جوان، پاکیزه و پیراسته، و لبریز از شور و انگیزه‌ و نشاط کنید.88/8/12».«با این نگاه، دل‌های ما برای مسجد می‌تپد و از شوق و احساس مسئولیت، لبریز می‌گردد. 89/7/18» 
برای رسیدن به «مسجد طراز اسلامی»، «امامان جماعت، هیئتهای امناء، خادمان موظف و متبرّع، هر یک باید بخشی از این کار بزرگ و اثرگذار را بر دوش خود حس کنند. 88/8/12» در ادامه مسئولیت هر یک از خدمتگزاران مسجد یا همان "بچه مسجدی‌ها" می‌آید.

1.  امام جماعت
«امام جماعت باید آماده‌سازی خویش برای طبابت معنوی را وظیفه حتمی خود بداند. [زیرا] روحانی پرهیزگار، خردمند، کارشناس و دلسوز در مسجد، همچون پزشک و پرستار در بیمارستان، روح و مایه‌ی حیات مسجد [است]. روحانی دانا و مسئولیت‌پذیر و پرهیزگار میتواند و میباید محور منظومه‌ی تلاش مقدس برای عمران مساجد و پرداختن به آرایه‌های معنوی و ظاهری آن باشد. 89/7/18»  «ائمه‌ی محترم جماعات، مساجد را از همیشه فعال‌تر کنند و آموزش ترجمه و مفهوم و روح نماز را به شکل نوین و جذاب، در برنامه‌های خود بگنجانند.76/7/7»  «امام جماعت، غمگساری و راهنمایی و همدلی را در کنار اقامه‌ی نماز، در آن مهبط رحمت و هدایت الهی (مسجد) به نمازگزاران هدیه کند. 80/6/15»   «امامان محترم جماعت اگر خود بر اثر کهولت و غیره نمی‌توانند وظیفه‌ی رابطه و اُنس و راهنمایی را برای نمازگزاران بویژه جوانان فراهم کنند، در کنار خود فضلای جوان و پرنشاط را به کار گیرند و آنان را در کار با خود شریک سازند. 80/6/15»   «مدیریت محتوایی و معنویِ مسجد که بر دوش روحانی مسجد است باید خردمندانه و مسئولانه، و حتی عاشقانه باشد. 90/7/19»   «امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین بپردازد. 92/6/13»    «نماز صبح در مساجد اقامه شود. 31/6/75»   «چه نیکوست که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوی امام جماعت، تشویق شوند. 89/7/18»
2. متولیان ومدیران مساجد
 «بصورت کامل از ظرفیت شوق‌آوری و شورآفرینی مساجد برای جذب قشرهای مختلف مردم و تبلیغ مفاهیم و معارف اسلامی بهره‌گیری شود. 84/5/30»  «دست‌اندرکاران اداره‌ی مساجد برای رونق بخشیدن روزبه‌روز به نماز، با کیفیت مطلوب،  در میان مردم به‌ویژه جوانان و نوجوانان احساس مسئولیت کنند. 91/6/15»    «زمزمه‌ی محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق کند. 89/7/18»   «باید با برنامه‌ریزی صحیح و استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری، عمران معنوی مساجد را تقویت کرد و از ظرفیت شوق‌آوری و شورآفرینی مساجد برای جذب قشرهای مختلف مردم و تبلیغ مفاهیم و معارف اسلامی، بهره‌گیری کامل کرد.84/5/30»   «پخش صداهای آزاردهنده بویژه در شب و هنگام آسایش مردم، کاری ناروا و در مواردی خلاف شرع است. تنها صدائی که باید از مسجد در فضا طنین بیفکند بانگ اذان با صوت خوش و دلنواز است. 89/7/18»     «مسجد در همه جا باید پاکیزه، زیبا و آرامبخش باشد. 90/7/19»

3. مجموعه فعالان مسجد
«حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. 89/7/18»  «میان مسجد و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایسته‌‌ای برقرار گردد. 89/7/18»  «مسجد باید رابطه‌ی خود را با جوانانی که ازدواج میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست می‌یابند، با صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجهه‌ی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری می‌جویند، و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. 89/7/18»  « مساجد، [باید] به شکل شایسته غبارروبی شود.75/6/31»   «خدمت به مسجد، کاری مردمی و همگانی شمرده شود. 75/6/31»

 



مسعود صفی یاری ::: شنبه 95/5/30::: ساعت 12:33 عصر نظرات دیگران: نظر

عبدالله بنیادی

نردبان آسمان

حضرت امام راحل رحمة الله علیه،در وصیت نامه اش چنین فرمود:«ما مفتخریم که کتاب «نهج البلاغه» که بعد از قرآن بزرگ ترین دستور زندگی مادّی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است از امام معصوم ماست. »

 

ای نام تو زینت زبان ها // وی یاد تو مونس روان ها
چون قالب بی روان نماید // بی نام تو نامه و بیان ها (1)
سال گذشته مزین به نام مبارک مولا علی بود. نه تنها در این سال که در همه زمان ها باید این شخصیت آسمانی را برای تشنگان معرفت معرفی کرد. یکی از راه های شناخت ابعاد مختلف این انسان آسمانی استفاده از کتاب گران سنگ «نهج البلاغه» است. مبلّغان باید برای تبیین شخصیت مولی الموحدین و ارائه معارف بلند دین از کتاب نهج البلاغه بهره گیرند و این کتاب ارزشمند را به مخاطبان خود معرفی نمایند. ما در این نوشتار تلاش خواهیم کرد کتاب شریف نهج البلاغه را از نگاه بزرگان شیعه و غیر شیعه مورد بررسی قرار دهیم.
یک دهان خواهم به پهنای فلک // تا بگویم وصف آن رشک ملک (2)


نهج البلاغه و ما ادراک ما نهج البلاغه! 
نهج البلاغه، گنجینه پایان نا پذیر دانش ناب الهی است.
نهج البلاغه، اقیانوس خروشان و موّاج علوم علوی است.
نهج البلاغه، خورشید درخشان آسمان فصاحت و بلاغت است.
نهج البلاغه، چشمه سار هماره جوشان معارف توحیدی است.
نهج البلاغه، معلم عشق و معرفت است و درس سیر و سلوک.
هر چه گویم عشق را شرح و بیان // چون به عشق آیم خجل باشم از آن (3)
نهج البلاغه، سخن راد مردی است که جامع خوبی ها، آیت عظما و مظهر کامل اسمای حسنای پروردگار بود.
نهج البلاغه، نردبان معراج انسان به آسمان عشق و عرفان است.
نردبان آسمان است این کلام // هر که از آن بر رود آید به بام
نی به بام چرخ کان اخضر بود // بل به بامی کز فلک برتر بود (4)
نهج البلاغه، دائرة المعارف عظیم فرهنگ اسلامی و دانشگاه بزرگ الهیات است.
نهج البلاغه، شاهکاری است جاودان و منشوری است و ماندگار که از هر مقوله ای مقاله ای دارد.
با آن که نزدیک به چهارده قرن از تاریخ صدورش می گذرد، هرگز غبار کهنگی بر چهره اش ننشسته است و گویا هر روز، تازه به تازه نو به نو ظهور می کند و تشنگان معرفت را از آب حیات و گوارایش سیراب می کند.
«کلام العلی علی الکلام»
این شرح بی نهایت کز حسن یار گفتند // حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد (5)
گرچه نهج البلاغه ترجمه و شرح های فراوانی دارد، امّا باید اعتراف کرد که همچنان ناشناخته است.
تمام دانشمندان و اندیشوران و ادیبانی ـ اعم از شیعه و سنی و مسیحی ـ که با این کتاب شگفت انگیز رو به رو شده اند مجذوب آن گشته و زبان به ستایش گشوده اند. اینک سخنی چند از این عالمان و اندیشمندان و فرهیختگان را مرور می کنیم:
حضرت امام راحل رحمة الله علیه آن پیر عارف، در وصیت نامه سیاسی الهی اش چنین فرمود:
«ما مفتخریم که کتاب «نهج البلاغه» که بعد از قرآن بزرگ ترین دستور زندگی مادّی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است از امام معصوم ماست. » (6)
و همان سفر کرده که صدها قافله دل همره خود داشت، در پیام به گنگره نهج البلاغه این گونه نگاشت:
«کتاب نهج البلاغه که نازله روح او [امیر المؤمنان علیه السلام] است، برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خودخواهی، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی؛ از زمان صدور تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها به وجود آید و دولت ها و ملّت ها متحقق شوند و هر قدر متفکّران، فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند.
هان! فیلسوفان و حکمت اندوزان، بیایند و در جملات خطبه اوّل این کتاب الهی به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق و وجدان خود برای درک واقعی آن ارضا کنند؛ به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازی ندهند و نگویند و بگذرند؛ تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند و این جمله است آن جمله: «مع کلّ شیء لا بمقارنة و غیر کلّ شیء لا بمزایله ».
این کتاب بزرگ را به جوامع بشری معرفی نموده و عرضه دارید که این متاعی است که مشتری آن انسان ها و مغزهای نورانی است. »(7)
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) که خود از شیفتگان نهج البلاغه است و به مناسبت های مختلف از این کتاب تجلیل کرده، سخن گفته، در سال 63 در کنگره هزاره نهج البلاغه سخنان مفصّلی ارائه نمود که گزیده ای از آن نقل می شود:
«نهج البلاغه در حقیقت کتاب معرفی علی بن ابی طالب علیه السلام است. چهره علی بن ابی طالب علیه السلام در هیچ جا مانند نهج البلاغه آشکار نمی شود. یک انسان کامل در نهج البلاغه مجسم می شود و آن انسان کامل خود امیر المؤمنین علیه السلام است. این کتاب در مجموع درس زندگی اجتماعی برای مسلمان ها است.
ما امروز همیشه به نهج البلاغه محتاج تر هستیم. امروز روز استفاده بیشتر از نهج البلاغه است. » (8)
استاد شهید مرتضی مطهری رحمة الله علیه:
«اخیراً جهان اسلام دارد نهج البلاغه را کشف می کند؛ به تعبیر دیگر نهج البلاغه جهان اسلام را فتح می کند.
ما شیعیان باید اعتراف کنیم که بیش از دیگران درباره کسی که افتخار پیروی نام او را داریم، ظلم یا لااقل کوتاهی کرده ایم، اساساً کوتاهی های ما ظلم است. ما نخواسته یا نتوانسته ایم علی علیه السلام را بشناسیم، بیشتر مساعی ما در تنصیصات (سخن های صریح) رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی علیه السلام و سبّ و شتم کسانی است که این نصوص را نادیده گرفته اند، نه درباره شخصیت عینی مولا علی علیه السلام.
غافل از این که این مشکی که عطار الهی به حق، معرّف اوست، خود بوی دلاویز دارد و بیش از هر چیز لازم است مشام ها را با این بوی خوش آشنا کرد. معرفی عطار الهی به این منظور بوده است که مردم با بوی خوش آن آشنا شوند، نه این که به گفته عطّار قناعت ورزند و تمام وقت خویش را صرف بحث در معرفی وی کنند، نه آشنایی با او.
آیا اگر نهج البلاغه از دیگران می بود، با او همان گونه رفتار می شد. » (9)
استاد مطهری (رضوان الله تعالی علیه) از حالات استاد خود مرحوم میرزا علی آقا شیرازی رحمه الله چنین حکایت می کند:
«او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب... یگانه تدریسی که با علاقه می نشست، نهج البلاغه بود؛ نهج البلاغه به او حال می داد و روی بال و پر خود می نشاند و در عوالمی که ما نمی توانستیم درست درک کنیم، سیر می داد.
او با نهج البلاغه می زیست؛ با نهج البلاغه تنفّس می کرد؛ روحش با این کتاب همدم بود؛ نبضش با این کتاب می زد؛ قلبش با این کتاب می طپید؛ جمله های این کتاب ورد زبانش بود و به آن ها استشهاد می نمود. غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود. برای ما درگیری او با نهج البلاغه که از ما و هر چه در اطرافش بود می برید و غافل می شد، منظره ای تماشایی و لذّت بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحبدلی شنیدن، تأثیر، جاذبه و کشش دیگری دارد. او نمونه ای عینی از سلف صال ح بود. » (10)

شهید مطهری رحمةالله علیه پس از آشنایی با این استاد بزرگ و کتاب عظیم القدر نهج البلاغه می گوید:
«از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد. مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم. احساس کردم که دنیای جدیدی کشف کرده ام. » (11)
محدّث فرزانه مرحوم شیخ عباس قمی) در شرح حال «حریری» صاحب کتاب مقامات چنین می گوید:
«مقامات کتابی است که پیوسته اهل فضل به آن عنایتی داشته اند و شرحی بر آن نگاشته اند و حقیر نیز چندی بر خواندن و مطالعه آن کتاب اهتمامی داشتم تا آن که یافتم مطالعه امثال این کتاب ها دل را سیاه می کند.
با بودن کتاب مستطاب «نهج البلاغه» که مشرع فصاحت و بلاغت است، چه حاجت که انسان به مطالعه مقامات بپردازد و ازطلای بی غش به سفالی قانع شود. چه همان نسبت که ما بین حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و مردم است همان نسبت ما بین کلام آن و کلام سائرین است:
علی الدّر و الذّهب المصفّا // و باقی النّاس کلّهم تراب (12)
دکتر شهیدی نیز در مقایسه، میان معلقات و نهج البلاغه این چنین اظهار می دارد:
«پنج یا شش سال پیش بعضی دوستان خواستند معلّقات را بر بنده بخوانند، گفتم، من این قصیده ها را فراوان خوانده و درس گفته ام. شعرهای جاهلی اثری است ارزنده، در لفظ و ترکیب استوار، امّا سراسر تعبیری است گاه صافی و گاه ناهموار، و همچون باد وزان آن سرزمین سختی جان نواز و زمانی شراره بار، چرا به نهج البلاغه روی نمی آرید که هم لفظ آن صلابت شعر شاعران پیش از اسلام را به یاد می آورد و هم معانی بلند قرآن کریم و سنّت نبوی را در بر دارد. هم موعظت است، هم دستور زندگی، هم درگاه ربوبیت را آموزنده راه و رسم بندگی؟
درباره نهج البلاغه و محتوای آن از دیرباز بحث ها شده و شرح ها و تفسیرها به زبان های گوناگون بر این مجموعه نوشته اند، امّا هر چه نوشته باشند و هر چه بنویسند، باز هم حقّ این سخنان را نگزارده اند. » (13)
مرحوم سید علی نقی فیض الاسلام رحمه الله مترجم ارجمند نهج البلاغه از این کتاب وحی گونه، این گونه یاد می کند:
«از سال های دراز این کتاب مقدّس مورد مطالعه این بنده بود. روز به روز شوقم به خواندن و اندیشه درآن زیادتر می شد. گویا چیزی نمی دیدم، مگر کتاب «نهج البلاغه» و سخنی نمی شنیدم، مگر فرمایش های امیر المؤمنین علی علیه السلام و هر گاه بافضلا و دانشمندان ملاقاتی پیش می آمد، قبل از شروع به هر سخن در باب عظمت و بزرگی نهج البلاغه سخن گفته، به آنان یادآوری می نمودم که سید شریف رضی یکی از شاهکارهای تألیف را در این کتاب به کار برده است». (14)
سید سالکان و شهیر عارفان مرحوم سید بن طاووس (رضوان الله تعالی علیه) در سفارش های خود به فرزندش چنین می نگارد:
«بر تو باد که کتاب نهج البلاغه را با تأمل مطالعه کنی و در اسرار و حکمت های آن به ژرفی بیندیشی » (15)
حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) به نقل از استاد بزرگوارش این گونه حکایت می کند:
«مرحوم آقای قمشه ای بارها در عظمت شأن «نهج البلاغه» می فرمود:
برویم بهشت نهج البلاغه را خدمت امیر المؤمنین علیه السلام درس بخوانیم تا بفهمیم آن حضرت چه فرموده است». (16)
حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی حفظه الله، پس از آن که در سال 42 در زندان رژیم پهلوی فرصتی را برای مطالعه نهج البلاغه می یابد، از آن هنگام چنین یاد می کند:
«نهج البلاغه را مطالبه کردم که در آن فرصت خوب با فراغت بال بتوانم به طور مرتّب و منظم آن را مرور کنم، مخصوصاً توفیق الهی شامل حال شد. بخش دوم نهج البلاغه (بخش نامه ها و فرمان های سیاسی و اخلاقی) را به طور کامل مطالعه و بررسی کنم. آن ایام متوجّه شدم که نهج البلاغه چیزی فراتر از آن است که ما فکر می کنیم و درباره آن می اندیشیم.
خود را با دریایی از علم و دانش رو به رو دیدیم که با مهم ترین مسائل زندگی انسان در تمام ابعاد معنوی و مادّی سر و کار دارد. دریایی موّاج و خروشان که گوهرهایش را همراه امواجش به ساحل فرو می پاشد و ساحل نشینان خود را غرق در انواع مواهب معنوی و مادّی می کند ولی غوّاصان تلاشگر سهم بیشتری دارند. آن روز فهمیدم چقدر محرومند کسانی که با داشتن چنین گنجینه ای گران بها از آن بی خبرند و دست سوی دیگران دراز کرده و آنچه خود دارند، از بیگانه تمنّا می کنند. » (17)
شارح معروف و معتزلی نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، که در جای جای کتاب خویش در برابر سخنان بلند امیر کلام و بیان سر تعظیم فرود می آورد و زبان به ستایش می گشاید، در ذیل خطبه 221 می گوید:
«اگر تمام فصیحان عرب در مجلسی گرد هم آیند و این بخش از خطبه، بر آن ها خوانده شود، سزاوار است در برابرش سجده کنند!
آنگاه سوگند یاد می کند از حدود پنجاه سال قبل از شرح این خطبه، آن را بیش از هزار بار خوانده است و هر بار در خود تأثیری شگرف احساس نموده است. » (18)
محمد غزالی، دانشمند و نویسنده معروف، به نقل از یکی از عارفان در سفارش به فرزندش چنین نقل می کند:
«اگر می خواهی از اقران و همطرازان در علم، ادب و نویسندگی برتر باشی، در حفظ قرآن و نهج البلاغه بکوش. » (19)
عباس محمود عقاد، نویسنده شهیر مصری، کتاب گران سنگ نهج البلاغه را چنین توصیف می نماید:
«نهج البلاغه» چشمه جوشانی است از آیات توحید و حکمت الهی که آگاهی بحث کنندگان در عقاید و اصول خداشناسی و توحید را گسترش می دهد. » (20)
محمّد امین نواوی، نویسنده و دانشمند معاصر، نیز این گونه از نهج البلاغه سخن گوید:
«این کتابی است که خداوند آن را حجت آشکاری بر این حقیقت قرار داده که علی بهترین مثال زنده نور قرآن و حکمت آن و علم و هدایت و اعجاز و فصاحتش بود. برای علی علیه السلام در این کتاب مطالب گران بهائی جمع شده که هیچ یک از بزرگان حکما و فلاسفه معروف جهان و نوابغ از علمای ربانی در زمینه فلسفه و اصول سیاست راستین و مواعظ آشکار و حجت رسا دارا نبوده اند. »(21)
استاد محمد دشتی (زید عزه) در مقدمه ترجمه نهج البلاغه می نویسد:

«از آغاز تحصیلات حوزوی که ترجمه های موجود را مطالعه می کردم و کاستی های مفهومی را می یافتم، نگران و در فکر چاره اندیشی بودم که یکی از نوشته های جرج جرداق مسیحی را خواندم که اعتراف کرده بود:
«جاذبه های کلمات امام علی علیه السلام شوری در من ایجاد رد که 200 بار «نهج البلاغه» را مطالعه کردم. »
چنان بر خو لرزیدم و در تعصب و غرور اعتقادی من ضربه وارد شد که تا مدّتی حالت عادی نداشتم، بر خود نفرین کردم که چرا یک مسیحی 200 بار نهج البلاغه را می خواند امّا من که خود را از شیعیان امام علی می شمارم و ادعای محبت و ولایت او را دارم، به راستی چند بار نهج البلاغه را خوانده ام و با مفاهیم ارزشمند آن چه میزان آشنایی دارم؟ » (22)
اگر بخواهیم با فرهنگ ناب علوی و سیره فردی، اجتماعی، سیاسی، عبادی و... مولا علی علیه السلام آشنا شویم باید به نهج البلاغه باز گردیم. با گذشت بیش از بیست و دو سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، هنوز یک شرح کامل فارسی نهج البلاغه که با ادبیات نو و برای نسل حاضر با زبان روان نوشته شده باشد، سراغ نداریم.
امروز بر حوزه های علمیه، دانشگاه ها، رسانه های جمعی، مؤسسات فرهنگی و آموزش و پرورش است که با یک تصمیم جدّی و همّتی بلند بپا خیزند و دست در دست هم نهند و آن گونه که شایسته این کتاب زندگی است، به احیا و گسترش آن در سطح جامعه بپردازند و نسل انقلاب را با فرهنگ متعالی نهج البلاغه آشنا سازند.
به امید روزی که همه ما در کنار آبشار بلند معارف علوی نهج البلاغه جان و روان خود را طراوت و نشاط بخشیم.


پی نوشت :

1) فیض.
2) مولوی.
3) مولوی.
4) مولوی.
5) حافظ.
6) مقدمه وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی.
7) پیام امام خمینی رحمه الله به کنگره هزاره نهج البلاغه، امام علی علیه السلام از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، صص 121 ـ 122.
8) پیام و خطابه، ص 105 ـ 109.
9) سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، صص 13، 39، 10 و 9.
10) همان.
11) همان.
12) هدیه الاحباب، شیخ عباس قمی، ص 141.
13) ترجمه نهج البلاغه، دکتر شهیدی، مقدمه.
14) مقدمه ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 7.
15) کشف المحجة، سید بن طاووس، ترجمه اسدالله مبشری، بخش 16، ص 13.
16) نامه ها و برنامه ها، ص 88.
17) پیام امام، [امیر المؤمنین علیه السلام] ، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، ج 1، آیه الله مکارم شیرازی و نویسندگان، ص 34.
18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 153.
19) پیام امام، [امیر المؤمنین علیه السلام] ، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، ج 1، ص 34، 43 و 44.
20) همان.
21) همان.
22) مقدمه نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، ص 14.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 15 .

 



مسعود صفی یاری ::: شنبه 95/5/23::: ساعت 1:43 عصر نظرات دیگران: نظر

بایدها و نبایدهای شش‌گانه رهبر معظم انقلاب درباره جهاد روشنگری نیروهای مومن و انقلابی؛

آداب جهاد روشنگری

«تبیین و روشنگری» کلید واژه‌هایی پر تکرار در بیانات ماه‌های اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی است. ایشان تبیین حقیقت را «مهم‌ترین وظیفه» و «عمده‌ی هدف انبیاء» می‌دانند، و معتقدند بدون تبیین و روشنگری، «قطعاً هیچ فکری و هیچ اندیشه‌ی متقنی، توفیق رواج و اعتقاد عمومی را پیدا نخواهد کرد 89/4/14» و ایجاد گفتمان و مطالبه عمومی و حرکت کشور به سمت اهداف اصلی نیز بدون روشنگری محقق نمی‌شود، زیرا «ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمی‌افتد، جسمها به‌کار نمی‌افتد 95/4/12»
روزگار حسّاس و پیچیده‌ای که در آن قرار داریم، اهمیّت روشنگری را بیش از هر زمان دیگری یادآور می‌شود؛ در دوره کنونی، نقشه دشمن علیه انقلابِ ملت ایران، «نفوذ» است؛ زیرا «از اینکه بتواند به نظام اسلامی ضربه‌ی اساسی وارد کند ناامید است، چون میداند در داخل به‌قدر کافی انگیزه و ایمان و صدق و آمادگی وجود دارد؛... امّا ناامید نیستند از اینکه بتوانند نفوذ کنند... میخواهند دلها را تسخیر کنند، میخواهند ذهنها را تغییر بدهند. 95/3/3» و در مقابل این نقشه پیچیده و ابزارهای فراوان آن، وظیفه بزرگ تبیین، «بر دوش همه‌ی غمخواران ملّت ایران و غمخواران کشور است 95/3/3» این روشنگری، نیز در واقع جهاد است. چراکه «جهاد فقط شمشیر گرفتن و جنگ کردن در میدان قتال نیست؛ جهاد شامل جهاد فکری، جهاد عملی، جهاد تبیینی و تبلیغی، و جهاد مالی است. 95/2/29» اما جهاد روشنگری همان‌قدر که اهمیت دارد، آداب مهمی نیز دارد که باید دلسوزان انقلاب و جهادگران این عرصه به آنها ملتزم باشند:
1. آگاه‌سازی بدون ایجاد فتنه، فساد و دعوا
«شکلی که در آن فتنه و دعوا به‌وجود بیاید، مطلوب نیست. آن شکلی که برای مردم آگاهی به‌وجود بیاید، برای مسئولین تنبّه به راه‌حل‌ها به‌وجود بیاید[مطلوب است]... آن جور که موجب و موجد فساد باشد، نباید باشد... گاهی انسان یک حرفی را میزند اگرچه انتقادآمیز است، مسئولین می‌آیند تشکّر میکنند؛ برای خود ما مکرّر پیش آمده که مسئولین میگویند آقا این نکته‌ای که شما گفتید، کار ما را آسان کرد. 94/12/20»
2. متقن، مستدل و  بهنگام
«موضعی که میگیرید متقن و مستدل باشدکه نتوانند درباره‌اش خدشه کنند... بهنگام باشد. گاهی اوقات موضع‌گیری در یک مورد و یک چیزی، در یک وقت خوب است، [امّا] فردایش خوب نیست؛ یعنی بی‌فایده است یا گاهی هم مضر است؛ باید حواستان باشد بهنگام این کار را انجام بدهید. 95/4/12»
3. دوری از جنجال، هیاهو و غرض‌ورزی
«اینکه مثلاً فرض کنید علیه برجام بروند جلوی مجلس شورای اسلامی اجتماع کنند، من فکر نمیکنم یک منطقی پشت سر این باشد؛ خب، حالا مگر نمایندگان مجلس چقدر فرصت دارند؟ اجتماعِ درست این است که شما یک سالنی اجاره کنید یا در اختیار بگیرید... دو نفر سه نفر با مطالعه‌ی قبلی بروند آنجا به‌طور استدلالی حرف بزنند...95/4/12» و «گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسه‌ای مخالفند، بنا میکنند هیاهو کردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم. این هیچ فایده‌ای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کرده‌ام... این هیچ فایده‌ای ندارد. فایده در تبیین است، فایده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اینها است که فایده دارد. گاهی اوقات بعضی‌ها از روی اغراضی این کارها را میکنند، به پای بچّه‌های مؤمن و حزب‌اللهی می‌اندازند؛ حواستان به این هم باشد. 3/3/95»
4. عمارگونه و بدون تعصب و تعلقات جناحی
«یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکی از کارهای مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. 88/5/5»
5. استقامت و تکرار
«البتّه تداوم کاری لازم دارد، استقامت لازم دارد، درست گفتن لازم دارد، تکرار لازم دارد، ممکن است یک زمانی هم طول بکشد. 95/4/12»
6. پرهیز از تهمت زدن: «روشنگریِ بدون اتّهام، بدون تهمت زدن، بدون مصداق معیّن کردن 94/10/14» 

 

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/20::: ساعت 12:29 عصر نظرات دیگران: نظر

درس‌های مشروطه برای حفظ انقلاب اسلامی  از منظر رهبر معظم انقلاب

تاوان غفلت زخم تفرقه

«چه شد که غربی‌ها، مشخصاً انگـلیســی‌ها، در مســأله [مشروطه]  کامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده کردند که کامیاب شدند. در حالی که مردم که جمعیت اصلی هستند، می‌توانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود که شیخ فضل‌ا... جلو چشم همین مردم به دار کشیده شود؛ قاعده‌ی قضیه این بود... که اینها توانستند یک عده‌ای از اعضای جبهه‌ی عدالت‌خواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد کنند. [دوم اینکه]حرفهایی را که از سوی روشنفکرها و به‌وسیله‌ی عمال حکومت گفته می‌شد و وعده‌هایی را که داده می‌شد، حمل بر صحت می‌کردند. این‌طور می‌گفتند که: شما دارید عجله می‌کنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند... انسان می‌بیند که حساسیت آنها را در مقابل انحراف کم کرده‌اند؛ اما حساسیت بعضی‌ها مثل مرحوم آشیخ فضل‌ا... باقی ماند... در قضایای عراق هم اول علما به طور جدی وارد شدند، بعد تعبیر و توجیه شروع شد: حالا شاید اینها راست بگویند! شاید هدف بدی نداشته باشند! انگلیس‌ها در آن‌جا بین مردم عراق شعارهایی را پخش کردند: «جئنا محررین لا مستعمرین!»؛ ما نیامده‌ایم برای استعمار شما، ما آمده‌ایم شما را از دست عثمانی‌ها آزاد کنیم... آن وقت آنها در آن‌جا از 1920 تا 1958 ظاهراً یا 57، سی‌وهشت سال عراق را آن‌چنان فشردند که وقتی انسان این سال‌های طولانی را نگاه می‌کندو می‌خواند، گریه‌اش
 می‌گیرد. 85/2/9»   
 «در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئه‌ای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی تحت تأثیر غرب،  طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائی که اینها دارند در مجلس شورای ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزه‌ی با اسلام است... مماشات کردند. 88/12/6»  با توجه به غفلت و عدم حساسیت جریان‌های مذهبی و اختلافی که بین آن‌ها افتاده بود، استعمار خط خود را در بین افکار عمومی جلو می‌برد. «آن خطِ انگلیسىِ ماجرای مشروطه... [با] شعار توسعه و پیشرفت 86/2/25» اذهان مردم را به سمت خود کشیده بود.
«نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضل‌ا... نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت نداده بودند، بعد از شیخ فضل‌ا... مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند؛ بعضی جانشان را، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت. 88/12/6» «ما اگر می‌خواهیم از تجربه‌ی مشروطیت استفاده کنیم، نباید بگذاریم این اشتباه تکرار شود. 9/2/85»  در آن روزها غربی‌ها و غرب‌زده‌ها  «شعارهای برّاقی را مطرح کردند و عده‌ای را غافل کردند 85/2/9» درست مانند این روزها که آمریکایی‌ها «با تملّق حرف میزنند؛ گاهی به انسان نامه مینویسند که شما بیایید -با ما که آمریکا هستیم- مسائل جهانی را با مشارکت یکدیگر حل کنیم... انسان در اینجا ممکن است دچار وسوسه بشود که برویم با یک ابرقدرتی در حلّ مسائل بین‌المللی همکاری کنیم... امّا باطن قضیّه این نیست؛ باطن قضیّه این است که او یک نقشه‌ای دارد؛ میگوید شما بیا در آن میدانی که من ترسیم کرده‌ام بازی کن... تا آن هدفی که برای آن نقشه کشیده شده است، تحقّق پیدا بکند... اگر جمهوری اسلامی اینجا خام بشود، وارد بازی آنها بشود... معنایش این است که نقشه‌ی آنها را کامل کرده است. 95/3/14»  یا اینکه غرب‌گرایان با افتخار بگویند که اقتصاد ایران را باید در اقتصاد جهانی حل کرد. در حالیکه این الگوی اقتصادی «عبارت است از نقشه‌ای و نظامی که سرمایه‌داران عمدتاً صهیونیستی و بعضاً غیر صهیونیستی برای تصرّف منابع مالی همه‌ی دنیا طراحی کرده‌اند... اینکه یک کشوری اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی، افتخار نیست؛ این خسارت است[این کار]یعنی بلعیدن اقتصاد ایران به‌وسیله‌ی هاضمه‌ی اقتصاد بین‌المللی و جهانی که سردمدار آن هم آمریکا است. 95/3/14» بنابراین باید هوشیار بود چراکه اگر در نقشه استعمار بیفتیم سیلی ذلت را خواهیم چشید.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/20::: ساعت 12:27 عصر نظرات دیگران: نظر

اعلام قضاوت قطعی رهبر انقلاب اسلامی درباره تجربه مذاکره با آمریکا در پرونده هسته‌ای

این شد تجربه، این شد آمریکا

دور جدید مذاکرات ایران با 5 1 با هدف رفع تحریم‌های ظالمانه از چندسال پیش آغاز و از همان روزهای نخستین اهداف آن بیان می‌شد: «مسئولین، هم به ما میگفتند، هم به مردم میگفتند که در این مذاکرات، قرار بر این است که وقتی ایران تعهدات خود را انجام میدهد، یکباره همه‌ی تحریمها برداشته بشود. یعنی این مانعی که آمریکا سر راه ملت ایران ظالمانه و خباثت‌آمیز به وجود آورده بود، برداشته بشود. 95/5/11»

 یکم: به مردم گفته شد تحریم‌ها برداشته می‌شود
اما پس از گذشت شش ماه از امضای برجام، «هیچ تأثیر محسوس و ملموسی هم در وضع معیشت مردم به وجود نیامده است. 11/5/95». حالا اما در این روزها در برخی از اظهارنظرها برداشته شدن "دفعی"  تحریم‌ها توسط طرف خارجی تبدیل به کاهش "تدریجی" تحریم‌ها شده است، غافل از اینکه «برجام اصلاً برای برداشتن تحریمها بود؛ برای اینکه تحریمهای ظالمانه برداشته بشود. مگر غیر از این است؟ خب برداشته نشده؛ حالا میگویند بتدریج، یواش یواش دارد درست میشود! مگر بحث سرِ یواش یواش بود؟ 95/5/11»

  دوم: مسئولان میگویند تحریم باقی مانده است
این ادعا که برجام نتوانسته به اهداف از پیش تعیین شده در ابتدای مذاکرات و حتی به اهداف بیان شده توسط مسئولان امر برسد، سخنی است که این روزها زیاد به گوش می‌رسد: «امروز مسئولین دستگاه دیپلماسی خود ما و همان کسانی که در این مذاکرات از اول تا آخر حضور داشتند، همینها دارند میگویند آمریکا نقض عهد کرده است. 11/5/95» حدود دو هفته‌ی پیش و در پایتخت نروژ، «مسئولین محترم مذاکره‌کننده‌ی‌ ما با طرفهایشان در اروپا جلسه داشتند؛ همین حرفها را مسئولین ما به آنها گفتند و آنها جواب نداشتند؛ گفتند شما این نقض عهد را کردید، آنها هم جوابی نداشتند بدهند. 95/5/11»

  سوم: برجام یک تجربه شد؛ برجام نشد
رهبر انقلاب یک سال و نیم پیش به طور مشخص از درس گرفتن از برجام سخن گفتند: «اگر طرف مقابل از کج‌تابی‌های معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربه‌ای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ اما اگر دیدیم نه، این کج‌تابی‌هایی که همیشه از اینها دیده‌ایم باز هم وجود دارد و کج‌راهه دارند میروند، خب طبعاً تجربه‌ی گذشته‌ی ما تقویت خواهد شد. 94/01/20» اکنون و پس از مشخص شدن بدعهدی آمریکا از یک سو و بیان این نکته از سوی مسئولین امر، دیگر میتوان برجام را تجربه ناموفق دیگری از مراوده و مذاکره با آمریکا دانست: «این برجام شد برای ما یک نمونه، یک تجربه... در ظاهر وعده میدهند، با زبان چرب و نرم حرف میزنند اما در عمل توطئه میکنند، تخریب میکنند، مانع از پیشرفت کارها میشوند؛ این شد آمریکا؛ این شد تجربه. 95/5/11»

  چهارم: تلف کردن زمان، کافی است
اکنون که تجربه‌ی بدعهدی آمریکا ورد زبان همه شده، دیگر نمیتوان ظرفیت‌های کشور را معطل «نقطه‌های خیالی» کرد: «شش ماه برای یک مملکت هشتاد میلیونی زمان کمی است؟ در این شش ماه دولت محترم کم میتوانست کار بکند اگر چنانچه این خباثت آمریکایی‌ها نبود؟ 95/5/11». امروز کسی دیگر نیست که نداند و نشنیده باشد که «ملت ایران اگر بخواهد از مشکلات مادی و معنوی خود ... رهایی پیدا کند، باید به خود، به فکر خود، به اراده‌ی خود، به ایمان خود، به جوانهای خود، به شخصیت‌های خود تکیه کند و علاج کار را از خدای متعال بداند. 92/10/19» چرا که در نقطه مقابل آن، امید به شیطان بزرگ، درس نگرفتن از تجربه‌ی بدعهدی آمریکا و دست‌کم گرفتن توانایی‌های خود، سه ضلع مثلثی است که باعث عقب‌گرد کشور میشود و انسان را شایسته ملامت میکند: «شیطان به پیروان خودش میگوید خدا وعده‌ی روراست درست به شما داده بود، شماها از وعده‌ی خدا پیروی نکردید، پابند نماندید؛ من وعده‌ی دروغی به شما دادم، شما دنبال من راه افتادید!... این عیناً امروز منطبق است با آمریکا. حالا شیطان در قیامت این حرف را میزند، آمریکایی‌ها امروز در دنیا این حرف را میزنند؛ وعده میدهند، عمل نمیکنند، تخلف میکنند. 95/5/11» 

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/20::: ساعت 12:22 عصر نظرات دیگران: نظر

مریم آل پیمبر

پروانه نجاتی

این زن که خاک قم به وجودش معطر است

تکرار آفرینش زهرای اطهر است

تکرار آفرینش افلاک بر زمین

تکرار آفرینش عرش مصور است

دست سخاوتش پر از آمال دوستان

چشم محبتش به غریبان مضطر است

همشیره شقایق و همراز رازقی

با آفتاب مشرقی عشق خواهر است

این زن که از نیایش دو عالم است مست

معصومه است مریم آل پیمبر است

پای ضریح

سودابه مهیجی

بانو سلام! چادرتان ابری است، در آستان گریه و بارانید؟

از بغضتان کویر ترک خورده، باز از کدام غصه پریشانید؟

هی درد زائران نظر کرده، با دستتان شفا شده و لبخند

اما کسی ندیده شما خود نیز لبریز غصه های فراوانید

از کفتران غم زده پرسیدم، نام و نشان دلهره هاتان را

گفتند سال هاست که بی وقفه دلتنگ لحظه های خراسانید

ای آب های شور! شما عمری است، اشک زلال دختر خورشیدید

بانو دلش برای کسی تنگ است، از این غم سترگ چه می دانید؟

ای بادهای مشرقی هر صبح! از سرزمین «توس»، «سلیمان» را

اینجا بیاورید و فقط یک بار، در این ضریح دلشده بنشانید.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/13::: ساعت 9:29 عصر نظرات دیگران: نظر

هم رکاب خورشید

علی خیری

امشب، آسمان با دامنی از ستاره به استقبال زمین آمده و مدینه، بی تاب تر از هر زمان چشم به آسمان دوخته است.

تو می آیی تا برای بابا زینت باشی و برای رضا(ع)، زینب. تو می آیی تا خاطرات کوچه های آتش گرفته مدینه را از پستوی ذهن ها بیرون بکشی.

از بهشت بر خاک سرنوشت، فرود می آیی تا در قلب کویر، عطر بهشت بپراکنی.

وقتی خسته از زمانه و دل شکسته از همه جا، رو به حرمت می آورم، انگار همه دردها از وجودم رخت برمی بندد. گاه نگاهم را بر پر کبوتران حرم می بندم و تا اوج آسمان پر می گیرم و گاه در زاویه ای از حرم، زانوی ارادت بر زمین می زنم.

نمی دانم در تو چه رازی نهفته است که جست وجوگران مزار بی نشان فاطمه را به خود می کشاند و آبی بر آه آتشناک آنها می پاشد.

نمی دانم تو برای دیدار برادر، بی قرارتر بودی یا او برای دیدن تو؟ اما خوب می دانم که بی برادر، مدینه جای ماندن نبود و این گونه، شوق دیدار برادر، از مدینه راهی ات کرد. و اینک در وسط کویر، اقیانوسی شده ای برای تشنگان و در راه ماندگان.

دختری هم رکاب خورشید و پناهگاه هرچه ناامید. شکوفاتر از گل های اردیبهشتی و دلکش تر از حوریان بهشتی؛، با حرمی به وسعت تمام آفرینش، با زایرانی زلال و بارانی.

تاریخ ننوشته است، اما دلم گواهی می دهد که روز ولادت، تو هم مثل زینب(س)، تنها در پناه آغوش پرمهر برادر آرام شدی و طعم زندگی از نگاه دلنواز او در دلت جوشید.

اگر نیامده بودی، پیوند مدینه و توس، بر صفحه روزگار نقش نمی بست و قم تا همیشه کویر می ماند.

اگر نیامده بودی، غبار زمین بر گونه های قم می نشست و در هیاهوی تاریخ گم می شد.

اینجا چقدر دست های زیارت نامه به آسمان بلند است و دعا به اجابت نزدیک؛ با گلدسته هایی که به سمت آسمان قنوت گرفته اند و تصویرشان در حوض آبی افتاده است.

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/13::: ساعت 9:27 عصر نظرات دیگران: نظر

به کسی گفتم : این نمازی را که میخوانی برای خودت است یا برای خدا ؟ گفت : برای خدا . گفتم : خدا لازم ندارد . نخوان . گفت : پس برای خودم است . گفتم : کسی از خودش دزدی می کند ؟ چرا از نمازت می دزدی ؟ این بی انصافی است . سخت ترین عمل انصاف است . حداقل انصاف را در مورد خدا رعایت کنیم . از من بهترین زیارت و حج را می خواهد . بهترین خمس دادن ،  زکات دادن ، روزه و دعا کردن را می خواهد .بهترین دعا این است که شرایط آنرا داشته باشم . به اسباب آن هم توجه داشته باشم . به موانع و مراحل آن توجه داشته باشم . در تکلیف مان به فکر رفع تکلیف هستیم . در غذا خوردن این جوری نیستیم . منتظر سفره و سالاد هستیم ، دسر می چینیم . چرا ؟ اگر سفره مرتب نباشد ، دعوا راه می اندازید ؟

از حضرت آیت الله بهجت رحمه‌الله‌علیه مطلبی درباره نماز اول وقت نقل شده است که اهمیت به این مهم را دو چندان می‌کند:

از ایشان س?ال می شود اینکه حضرت آقای قاضی می‌فرمودند هرکس نماز اول وقت بخواند به مقام می‌رسد، آیا مرادشان نماز با حضور قلب است یا خیر؟

شیخ نخودکی فرمود نماز اول وقت شاه کلید است!

آیت‌الله بهجت فرمودند: نه! اگر نماز با حضور قلب منظورشان بود، آن‌وقت س?ال می‌کردند چگونه باید خواند این نماز را، به چه سببی بخواند نمازکامل را! این که چیزی به دست نداد که! وقتی چیزی به دست می‌آید که مطلق نماز، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت به نماز عالی می‌رسد؛ می‌رسد خودش، تکویناً شیئاً و شیئاً روز به روز می‌رود بالاتر.

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

– قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

– قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

– قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود:

برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است .

 



مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/5/13::: ساعت 12:59 عصر نظرات دیگران: نظر
هر چه دارم از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیب من شده است.

دوران طلبگی را در نجف اشرف می‌گذراندیم. گرمای آن روزهای نجف بسیار شدید و طاقت فرسا بود. به مناسبت شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها دوستان طلبه شربت خنک تهیه کرده بودند. بعد از اقامه نماز مغرب و عشا و نوشیدن شربت مشغول بحث و گفتگو شدیم. در همین حین «آقا شیخ حیدر علی اصفهانی» وارد شد. ایشان از طلابی بود که بسیار به او علاقه‌مند بودم و از هم صحبتی با او به وجد می‌آمدم.
بین حرف‌ها و مباحث دوستانه، مدیر مدرسه علمیه از آقا شیخ حیدر علی خواست چیزی بگوید. وی رو کرد به ما و گفت: سؤالی می‌پرسم و از شما می‌خواهم خوب فکر کنید و بعد بدون شوخی و صادقانه جواب من را بدهید. سؤال او این بود اگر در این شرایط تجرد و طلبگی و زندگی در غربت به شما پیشنهاد شود بین ازدواج با یک دختر زیبا روی و دارای مال و مکنت و یا زیارت جمال زیبای مولای متفیان حضرت علی علیه‌السلام، یکی را انتخاب کنید، شما الحق والانصاف کدام یک را ترجیح می‌دهید؟

چون او از ما خواسته بود به سؤالش صادقانه پاسخ دهیم چند نفری که در آن حجره بودیم، به فکر فرو رفتیم. یکی از دوستان گفت: مگر خود حضرت نفرموده‌اند که «فمن یمت یرنی: هرکس موقع مرگ مرا خواهد دید؟» چون حضرت را در آن موقع خواهم دید، لذا من ازدواج با دختر زیبا را انتخاب می‌کنم. همه از این سرهم بندی او به خنده افتادند.

3872_sunnah.jpgهر یک از حاضران چیزی می‌گفت. تا اینکه نوبت به من رسید، آقا شیخ حیدر علی پرسید: جعفری، تو کدام یک را انتخاب می‌کنی؟
من بدون تأمل جواب دادم: من زیارت جمال علی بن ابیطالب علیه‌السلام را می‌خواهم. قدری که بحث به مسائل دیگر کشید، به من حال عجیبی دست داد، به طوری که برخاستم و به حجره خودم رفتم. در آن حال، حالتی شبیه رویا به من دست داد که چهره امیرالمؤمنین علیه‌السلام در برابر من مجسم و ظاهر شد. چهره به حدی نورانی و زیبا بود که از دیدن آن به وجد و شعف افتادم و از خود بیخود شدم. پس از لحظاتی که به حال خود برگشتم، برخاستم و دوباره به حجره دوستان وارد شدم. وقتی آن‌ها متوجه تغییر حالت من شدند، پرسیدند: جعفری چه شده؟ نمی‌خواستم حقیقت را بگویم. اما آن‌ها اصرار کردند و من هم به ناچار آنچه را که اتفاق افتاده بود برایشان تعریف کردم.

علامه جعفری بیان می‌کردند که این خاطره از خاطرات بزرگ زندگی من است و هر چه دارم از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیب من شده است.

این استاد فرزانه و چهره تابان علمی 25 آبان ماه سال 1377 چشم از جهان فرو بست و در دارالزهد حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام به خاک سپرده شد. روحش شاد

 



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 95/5/12::: ساعت 9:39 عصر نظرات دیگران: نظر
ایرانی‌ها هم برای جمعه سیاه آماده شوند!

سالهاست که در رسانه ها صحنه هجوم مردم به فروشگاه های آمریکا را مشاهده می کنیم. مردم برای ورود به فروشگاه هجوم می برند و تقریبا هر آنچه که می توانند خرید می کنند. این تصاویر در واقع نشان دهنده همان black Friday  یا جمعه سیاه آمریکایی هاست. بلک فرایدی یا جمعه سیاه، جمعه پس از روز شکرگزاری یا «تنکزگیوینگ» (Thanksgiving) در آمریکا است که معمولا با حراج های بزرگ سالانه همراه است.
فروشگاهها در این روز معمولا بهای اجناس خود را به طرزی باور نکردنی کاهش می دهند و همین امر باعث هجوم خریداران به فروشگاهها می شود. به طوری که مردم از شب قبل جلوی مراکز خرید می خوابند و با وجود اینکه این روز تعطیل نیست، اما کارمندان حق دارند که در این روز به دنبال خرید های خود بروند.
اما تفاوت این آخرین جمعه ماه نوامبر با سایر روزها چیست؟ در Black Friday اجناس فروشگاه ها تخفیف های عمده ای می خورند. برای مثال شما می توانید یک سینمای خانگی را با نصف قیمت روز قبل خریداری کنید. این تخفیف هم شامل وسایل الکترونیکی و هم غیر الکترونیکی است.  از نظر روانشناسی و علم بازاریابی تکنیک هایی که فروشنده ها در این روز به کار می برند باعث می شود آنها فروش فوق العاده ای داشته باشند.

2 (6).jpgتخفیف دادن ایراد دارد؟
هیچ کس با تخفیف مشکل ندارد و در ظاهر امر این فروشگاه ها صرفا تخفیفاتی را برای کالاهای خود درنظر می گیرند ولی بد نیست بدانید این سبک تخفیف نوعی از الگوهای مصرف‌گرایی نوین محسوب می شود.
توسعه انواع فروشگاههای بزرگ (مواد غذایی، اسباب منزل، پوشاک، وسایل الکتریکی و ...) در زیر یک سقف، مردم را به مصرف گرایی انبوه عادت داد. افراد در محیطی قرار می گرفتند که کالاهای متنوع را در یک جا جلوی چشمان خود می‌دیدند. هم زمان، مدگرایی بوجود آمد که بر اساس آن کالاها برای دوره های معینی (یا محدودی) تبلیغ و استفاده می شدند. مردم به این سمت هدایت می شدند که کالاها را در زمان محدودی استفاده کنند. مصرف گرایی می بایستی سهل و آسان گردد. پس ابزار مصرف گرایی باید مهیا می شد. در این جوامع وسایل ارتباط جمعی به مهمترین ابزار مدگرایی و تبلیغ برای کالاها تبدیل شدند. دو نوع ابزار مصرف گرایی در جوامع رواج پیدا کرد: نخست حراج های پی در پی کالاها و دیگری اشاعه کارتهای اعتباری.

1 (1).jpg

در کشورهای توسعه یافته، در طول یک سال به بهانه های متعدد حراج کالاها وجود دارد . در حراج کالاها، از یک روان شناسی استفاده می شود و آن ایجاد احساس نیاز کاذب است . مشتری جنسی را که در حراج می بیند، فکر می کند که نیاز دارد، در حالی که اگر حراج نبود چنین احساسی به او دست نمی داد. در واقع با ابزارهای نوین مصرف گرایی توسط حراج های پیاپی نیاز کاذب ایجاد شده و از سوی دیگر با ترویج کارت های اعتباری توانایی خرید مصنوعی القا می شود.

1 (3).jpg

نکته جالب اینکه اغلب کالاهایی که در این حراجی ها شامل تخفیف های اساسی می شوند، کالاهای الکترونیک و پوشاک است. که هر دو این محصولات شدیدا تحت تاثیر مُدگرایی بوده و تقریبا هر سال و شاید هرماه محصولات جدید در این حوزه ها عرضه می شود تا حس نیاز شما را تحریک کند.

1 (5).jpg

کپی برداری ایرانی ها این بار برای بلک فرایدی
هرچند که کمپانی های غربی برای ترویج و تبلیغ بلک فرایدی ناچار هستند از گزاره هایی همچون «نزدیکی به پایان سال میلادی»، «تسهیل خرید کریسمس» و موارد مشابه استفاده کنند؛ اما برخی فروشگاههای ایرانی صرفا با عنوان «برگزاری بلک فرایدی همزمان با دیگر کشورهای دنیا» اقدام به برگزاری بلک فرایدی ایرانی کرده اند! یعنی اینجا دیگر مهم نیست که چرا قرار است حراج ویژه برگزار شود! همین که در غرب بلک فرایدی برگزار می شود، کافی است تا در ایران هم برای 6 آذرماه روز بلک فرایدی راه اندازی کنیم!
یک شرکت فروش اینترنتی در تبلیغاتی گسترده روز 6 آذر را «بلک فرایدی» ایرانی معرفی کرده و اقدام به برگزاری حراج گسترده کرده است. حراجی که مشابه مدل های غربی اکثرا شامل محصولات الکترونیک و البسته است.

1 (4).jpgدر شرایطی که اصلی ترین نگرانی کشور «نفوذ» در حوزه سبک زندگی بوده و مسئولین کشور مکررا نگرانی خود را از این موضوع عنوان می کنند؛ شاهد آن هستیم که یکی از ناپسندترین سنت های غربی بدون هیچ توجیه اقتصادی وارد کشور شده است. سنتی که جز الگوبرداری کورکورانه از فرهنگ غربی هیچ مزیت دیگری ندارد و البته اگر مسئولین جدی حساسیت جدی در این زمینه نداشته باشند این سنت غلط در سالهای آینده بجای برگزاری «فروش اینترنتی بلک فرایدی» به صورت گسترده در شهرهای کشور برگزار شده و همچون «جشن کریسمس مسلمانان» و «جشن ولنتاین ایرانی» باید شاهد برگزاری این سنت در سطح شهر باشیم.

 



مسعود صفی یاری ::: سه شنبه 95/5/12::: ساعت 9:36 عصر نظرات دیگران: نظر
   1   2      >