آنچه درپی می آید گزیده ای از سخنرانی درس اخلاق آیت الله قرهی رئیس مدرسه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه است که در آن پیرامون رابطه انسان با خدا و ویژگی بندگان خالص حضرت حق سخن گفته شده است.
پرونده سفید و بدون عمل مخلصین!
ذوالجلال و الاکرام وقتی سر عظمایش یعنی اخلاص را به بندگان خاص می دهد، این سر بین خودش و آن بندگان خاصش از همه جهات باقی می ماند. طوری که فرمودند: ذوالجلال والاکرام از حال اخلاص آنها به وجد می آید، آن گونه که آنها را برای خود برمی گزیند و حتی پرونده اعمالشان را هم خود می داند و خود. هیچ ملکی از پرونده خاصان حضرت حق، یعنی مخلصین ( به فتح لام )عالم باخبر نمی شود. طوری که حسب روایت، پرونده آنها فردای قیامت، صورت سفیدی دارد.
در باب عشق و عشق بازی بین حضرت حق، ذوالجلال والاکرام و بندگان خاصش، آن قدر سر است که خود این عشق بازی هم سر است. هیچ کس از محتوای جریان حب بندگان به خدا و حب پروردگار عالم به بندگان خاصش یعنی مخلصین عالم خبر ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) به مفضل بن صالح می فرمایند: «ان لله عباداً عاملوه بخالص من سره فعاملهم بخالص من بره فهم الذین تمر صحفهم یوم القیامه فرغاً و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه»(1) مفضل بن صالح می گوید: «فقلت یا مولای و لم ذلک» و حضرت در جوابش می فرمایند: «فقال أجلهم أن تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم». این یکی از روایات بسیار شیرین و عجیب است که علت عشق پروردگار عالم به بندگان خاص خودش را بیان می فرماید، سری که حضرت صادق(ع) تبیین می فرمایند و به قدری زیباست که به تعبیر سلطان العارفین، سلطان آبادی بزرگ (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمایند: جز عشق بازی بین بندگان خاص خدا و حضرتش چیز دیگری نیست.
می فرمایند: «ان لله عبادا» برای خدا بندگانی است که فقط و فقط خالصانه با حضرت حق برخورد می کنند. عملشان و معامله شان با پروردگار عالم فقط خالصانه است «عاملوه بخالص من سره» آن قدر خالص و عالی که فقط خدای متعال می داند. «عاملوه بخالص من سره»، «من سره» یعنی فقط وفقط خدا می داند؛ چون روایتی را خواندیم که پیامبر(ص) فرمودند: اخلاص، سری از اسرار حضرت حق است که پروردگار عالم فقط به بندگانی مرحمت می کند که آنها برای خودش هستند.
اینها که این گونه خالصانه عمل می کنند که جز حضرت حق کسی از عمل آنها خبر ندارد، آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که آیت الله بهاری همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) ذیل این مبانی اخلاص، در تعبیر زیبایی بیان فرمودند: آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که دوست ندارند عملشان را غیر از حضرت حق کسی بداند.
آنها آنقدر به ذوالجلال والاکرام عشق می ورزند که حتی به جایی می رسد با این که ملک می نویسد، ملک هم دیگر مطلع نیست. به قول آن مرد عظیم الشأن و الهی، ملامحسن فیض کاشانی دیگر دوست ندارند حتی ملک از اعمال خالص آنها باخبر باشد؛ یعنی احساس می کنند وجود ملک بین خودشان و حضرت حق حائل است. آنها حتی حائل نمی خواهند. آنقدر در اخلاص پیش می روند که نه تنها دوست ندارند هیچ بنده ای از بندگان خدا از اعمال آنها باخبر باشد، حتی دوست ندارند ملکان مقرب حضرت حق از اعمال آنها باخبر باشند- خیلی حرف عجیبی است- دلیل این است که پروردگار عالم به واسطه سری که به آنها داده (یعنی اخلاص)، آنها هم سر نگهدارند و به جایی می رسند که پروردگار عالم هم اجر و مزد خالص می دهد؛ یعنی مقابله به مثل می شود، اینها خالص عمل می کنند، خدا هم خالصانه مرحمت می کند «فعاملهم یخالص من بره» خدا هم آنچنان نیکو و زیبا خالصانه با آنها برخورد می کند که فردای قیامت که نامه های اعمال و پرونده ها را به دست افراد می دهند و معمولاً پرونده ها پر از خوبی ها و بدی ها است «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» (زلزال/8)، پرونده این ها سفید سفید است، خالی است «یوم القیامه فرغا» چیزی در آن نیست، گویا فارغ شده از هیچ است، خبری در آن نیست.
منتها موقعی که در محضر ذوالجلال و الاکرام می ایستند، «و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه» آنها را از رازی که با وی در میان گذاشته اند، پر می کند. نکته بسیار عجیب این است که نمی فرماید: «ملأها من اعمال بریه یا من اعمال صالح» بلکه می فرماید: «ملأها من سر ما أسروا الیه».
سر مخلصین چیست؟
سر چیست؟ اتفاقاً یک معنای سر این است که سر بماند. اگر بنا بود سر افشا شود که دیگر سر نبود، اما یک شمه اش این است که بیان می کنند؛ یعنی وقتی آنها در مقابل خدا می ایستند، دیگران خبر ندارند پروردگار عالم چه غوغایی در پرونده آنها انجام می دهد. آن قدر که خود حضرت حق از خوبی ها، نه از بهشت، نه از جنات و نه از رضوان، به آنها مرحمت می کند. همان که شمه ای از آن را در قرآن کریم و مجید الهی اش فرمود: «یا أیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» (فجر/03) ای نفس مطمئنه- که یقیناً مخلصین عالم جزء آنها هستند- «ارجعی»؛ تو فقط مال من هستی، به من رجوع کن، به آن پروردگار و پرورش دهنده، تو که از تو راضی است و تو هم از او راضی هستی، پس در بندگان خاص خودم یعنی همین مخلصین عالم داخل شو.
نمی فرمایند: «وادخل الی الجنات»، جنات و رضوان در قرآن تکرار شده است، اما جنتی یک بار است. صورت ظاهر این است که در جنتی دیگر از طعام های آن چنانی و از انهار خبری نیست، آنچه که هست خودش است و بنده اش.
بندگان خالص خدا فردا متعلق به خود خدایند. گرچه پروردگار عالم متعلق به همه است و خالق همه اشیاء است، اما تو گویی فردای قیامت بندگان خالص متعلق به خدایند و خدا هم متعلق آنهاست.
لذا عنوان می کند پرونده آنها در روز قیامت «فرغاً! خالی است، اما همین که در محضر ذوالجلال والاکرام قرار می گیرند- نمی فرماید: «واذا وقفوا بین یدی الملائکه» بلکه می فرماید: «واذا وقفوا بین یدیه تعالی»؛ یعنی بازخلوت بین خودشان و خدای خودشان است- آنجاست که پروردگار عالم آن را از سر پر می کنم «من سر ما اسروا الیه».
این سر چیست؟ همین قدر که آنها برای خدا هستند و خدا برای آنها. پروردگار عالم آن رازی را که با وی در میان گذاشتند، برای آنها پر می کند.
شأن و منزلت مخلصین
مفضل بن صالح می گوید: سؤال کردم مولای من! این چیست؟ چرا چنین می شود؟ شاید به این معناست که چرا نامه های اعمالشان سفید و خالی است و بعد ذوالجلال و الاکرام این سر را به آنها مرحمت می کند؟ حضرت چه زیبا پاسخ می دهند. اگر کسی بالجد بداند اخلاص یعنی چه، آن وقت معنای فرمایش حضرت را می فهمد، حضرت فرمودند: «أجلهم أن تطلع الحفظه علی من بینه و بینهم» خدا شأن اینها را اجل و برتر از این می داند که آن ملائکه ای که مقرب خدا هستند، فرشتگان نگهبان حضرت حق از جریان آنها و از رابطه مابین خودش و بندگان خالص خودش مطلع شوند.
این یعنی همان عشق بازی! حضرت حق، ذوالجلال والاکرام دوست ندارد حتی آنها از رابطه بین خودش و بندگان خالص خودش «علی ما بینه و بینهم» آگاه شوند.
بعضی از بزرگان و عرفا مثل آیت الله العظمی شاه آبادی (رض) تعبیری را از باب قریب به ذهن شدن بیان کرده اند. می فرمایند: معلوم می شود که خود پروردگار عالم هم به این بندگان خالص خودش آن قدر عشق می ورزد که حتی دوست ندارد کسی آنها را بشناسد. آنها می خواهند مخفی بمانند، خدا هم می خواهد آنها مخفی بمانند، این عشق دوطرفه، طوری است که گویی پروردگار عالم حسادت می کند که دیگران بفهمند بین او و خالصین عالم چه می گذرد.
چقدر اخلاص، عجیب است!
اگر انسان بفهمد که به واسطه مقام اخلاص تا جایی می رود که حتی ملک نباید از عشق بازی بین او و پروردگار عالم مطلع باشد، دیگر کجا دوست دارد دیگران عملش را بفهمند؟! دیگر کجا دوست دارد- نعوذبالله، نستجیربالله- ولو به لحظه ای ریا کند؛ چون او که فهمید اخلاص یعنی چه، مگر می تواند این درگرانبها و این سر عظمی، یعنی اخلاص را از دست بدهد؟! این سری که معلوم نیست پرونده را چه می کند. کاری می کند که از همه اعمال خوب و بدخالی، اما از سر بین خود و خدایش پرمی شود.
عجیب است آیت الله قاضی(ره)، آن موحد بزرگوار و عارف عظیم الشأن می فرمایند: استادم ملا حسینقلی همدانی را در عالم مکاشفه دیدم، عرضه داشتم: حال شما آنجا چه حالی است؟ فرمودند: تا نیایی، حال من را درک نمی کنی؛ چون بیان کردنی نیست. این سری که پروردگار عالم راجع به اخلاص قرارداده یعنی این.
پروردگار عالم، پرونده آنها را فردای قیامت خالی می کند «تمر صحفهم یوم القیامه فرغا» می بینند، هیچ چیز در پرونده نیست، سفید است! فقط مابین دستان پروردگار عالم قرار می گیرند، دیگر ملکی نیست، سؤالی نیست، خبری نیست. وقتی می ایستند «واذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر» باز از سر پر می شود.
مفضل می پرسد: چرا این گونه است؟ می فرمایند: به خاطر اینکه شأن بندگان خالص خدا این است که پروردگار عالم نمی خواهد حتی ملکان مقرب، فرشتگان نگهبان حضرت حق، از رابطه بین خدا و مخلصین عالم باخبر شوند «اجلهم ان تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم».
این سر «اخلاص) چه کرده است که وقتی آن عارف بزرگ،سید علی آقا قاضی(ره) به آن مرد عظیم الشأن و عارف بزرگوار، ملا حسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) بیان می کنند: آقا! آنجا چه وضعی است؟ می فرمایند: باید خود بیایی؛ چون اخلاص همه اش سر است، اصلا قابل گفتن نیست.
و این را کسی نمی چشد و درک نمی کند مگر خود، مخلص باشد؛ یعنی من چه می دانم سر چیست. پیامبر(ص) فرمودند: اصلا خود اخلاص سری است از اسرار پروردگار عالم.
این لطف و محبت خداست که بین خودش و بندگان خالص خودش عشق بازی راه می اندازد تا جایی که مثل آیت الله العظمی شاه آبادی می فرمایند: کان خدا حسود است که حتی ملائکه ندانند چه بین آنها می گذرد. شأن آنها بالاست، ملک کیست؟ پرونده بندگان خالص را هم، خود خدا پر می کند و هم خود رسیدگی می کند و هم خود دعوت می کند. در حقیقت، آنها در ضیافت پروردگار عالم هستند که هیچ ملکی نباید در این ضیافت خصوصی بین بندگان خالص حضرت حق و خود ذوالجلال والاکرام راه پیدا کند.
فقط یک لقمه دنیا؟!
برای همین است که وجود مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) بیان می فرمایند: «لو جعلت الدنیا کلها لقمه واحده »(2) اگر کاری کنم که همه دنیا یک لقمه شود، «ولقمتها من یعبدالله خالصا» و دهان کسی بگذارم که خدا را خالص عبادت کرده است «لرایت انی مقصر فی حقه» دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور و کوتاهی شده است.
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) به نقل از سید هاشم حداد(ره) آن عارف بزرگوار فرموده بودند: نیمه شبی خصیصین دور هم جمع شده بودند، نافله می خواندیم و آقا جلو بودند، من دیدم که آیت الله قاضی آن موحد عظیم الشأن و عارف بزرگوار در نماز، دست را دائم تکان می دهند و اشاره می کنند.
بعد از نافله ها عرضه داشتم: آقا! این دست تکان دادن و این حالت در نماز چه بود؟ فرمودند: هیچ. اصرار کردم گفتم: آقا سری هم دارم اگر نفرمایید، آن وقت مجبورم آن سر را افشاء کنم. گفتند: می گویم اما تا زنده ام راضی نیستم افشا شود. در حالی که الله اکبر می گفتم می دیدم ملائکه هم الله اکبر می گویند، منتها آنها رو به قبله نبودند، رو به سمت من ایستاده بودند، به رکوع و سجده می رفتم، آنها هم رو به من به رکوع و سجده می رفتند؛ چون دوست نداشتم آن حالت عبادت بین من و خدا خراب شود، به اشاره دست گفتم: بروید. «واذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا» (بقره/ 43)
حال مخلصین عالم این گونه است. حتی دوست ندارند ملک باخبر باشد. آیا اینها از اینکه ملائکه بفهمند خوششان می آید؟! ابداً. اینها بخواهند معامله کنند و طی الارض بگیرند! ابداً. آنها این مسائل را آب نبات و شکلات می دانند، می گویند: خدایا یک موقعی با این چیزها سرما گرم نشود، ما خودت را می خواهیم.
دیگر کدام مقام بالاتر از این که انسان با حضرت حق مأنوس شود، جز او نبیند و پروردگار عالم هم جز او نبیند؟ آن قدر این مقام برتر و عالی است که می فرمایند: ملائکه هم وقتی آنها را می بینند، اینها ناراحت هستند، دوست ندارند ملائکه از سر بین آنها و پرودگار عالم باخبر شود. این قدر عشق به خدا دارند.
لذا حضرت امام عسکری می فرمایند: اگر دنیا را یک لقمه کنم و دهان بنده خالص پروردگار عالم قرار بدهم دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور شده است! این، فرمایش یک امام معصوم است.
مخلصین نه دنیا و نه اخری می بینند. پس اگر اخری نمی بینند، چه می بینند؟ آنها فقط خدا می بینند و خدا می بینند و خدا.
«فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» اینها دنبال جنات و رضوان نیستند، «جنتی» یک بار بیشتر در قرآن نیامده، آنها دنبال آن هستند. «جنتی» آن جایگاه خلوت بین خودشان و حضرت حق است و آنها آن جایگاه خلوت را می خواهند. طالب آن هستند، نه طالب بهشت، نه طالب حوری، نه طالب انهار و...! آنها طالب خودش هستند.
معلوم است کسی که طالب اوست، خدا هم همان طور که در روایت خواندیم دوست ندارد حتی ملک بفهمد که اینها چه خبر است.
مخلصین، چراغ های هدایت
مخلصین( به فتح لام ) بندگان خالص خدا هستند و آن قدر اوج می گیرند که اصلاً در دنیا هم به واسطه اینهاست که حتی فتنه های آخر الزمان شناخته می شود. آیت الله العظمی سلطان آبادی بزرگ(ره) آینده را برای شیخ شهید، شیخ فضل الله نوری و آیت الله العظمی حائری یزدی تشریح کردند.
چون طبق فرمایش خاتم رسل، حضرت محمد مصطفی(ص) اینها چراغ های هدایت هستند. «طوبی للمخلصین اولئک مصابیح الهدی تنجلی بهم کل فتنه ظلماء»(3) به واسطه آنها فتنه های بسیار تاریک روشن می شود. آنها می فهمند و درک می کنند. بندگان خالص خداوند تا کسی را ببینند، می فهمند که او چه کاره است. آنها سیاس کیاس هستند. بندگان خالص خداوند عالمان حقیقی هستند و همه چیز باذن الله تبارک و تعالی در ید قدرت آنهاست.
البته آنها برای این مسائل کار نمی کنند. اگر برای این مسائل کار می کردند که مخلص نبودند. اما گویی قاعده این است که هر کس فقط برای خدا کار کند، پروردگار عالم هم همه چیز را در ید قدرت او قرار می دهد. او را به عنوان تجلی اسماء و صفات خودش قرار می دهد.
به واسطه مخلصین عالم که چراغ های هدایت هستند، فتنه ها شناخته می شود. چون آنها مخلص هستند، معلوم است که شیطان نمی تواند این افراد را به اغوا بکشاند. شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است که همه را به اغوا بکشاند: «قال فبعزتک لأغوینهم أجمعین» (ص/28). ظاهر امر هم این است که به قول بزرگان، سر قسم خودش ایستاده است، خیلی هم دوست دارد انسان را منحرف کند، حتی تا آن لحظات آخر عمر هم دست بردار نیست.
اضطراب دائمی مخلصین
فقط مخلصین عالم هستند که از یک لحظه غفلت می ترسند و لذا دائم مراقب هستند. اما مابقی احتمال دارد یک لحظه غفلت کنند. این مطلب کد بسیار مهمی است که باید به ذهن مان بسپاریم و تکرار کنیم و آن این است: هر کس ولو به لحظه ای احساس کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. و هر چقدر بالاتر برود، اگر آن لحظه احساس منیت کند، بدتر است! اگر کسی از یک پله بیفتد، مرگی در آن نیست. از یک طبقه بیفتد، احتمال شکستگی است. اگر کسی از یک برج بزرگ بیفتد، طبیعی است که تکه تکه می شود. لذا بی دلیل نیست بزرگان، اعاظم و عرفای ما، خصیصین حضرت حق دائم در اضطراب، ناله و فغان هستند. برای اینکه مواظب هستند ولو به لحظه ای غافل نشوند که در غیر این صورت دیگر سقوط کرده اند. آنها وحشت دارند، ناراحت هستند و در اضطراب هستند که نکند این شیطان رجیم، دینمان را بگیرد! نکند ولو به لحظه ای نفس اماره حرکت کند! عمری تلاش کردند نفس اماره رامغلوب کنند- چون نفس اماره معدوم نمی شود، مغلوب می شود- با یک عمر تلاش، لحظه ای غفلت امکان دارد انسان را بیچاره کند!
لذا شیطان در کمین است و آنها دائم در اضطراب هستند. برای همین هیچ گاه معامله به صورت جنسی نمی خواهند که خدایا! این کار را می کنم تا طی الارض را بگیرم. این کار می کنم تا... ابدا! خدایا! می خواهم بنده و عبد تو باشم! می خواهم تو همیشه خدای من، اله من و من هم همیشه بنده تو باشم. بندگان خالص خداوند این حال را دارند.
حضرت سیدالساجدین(ع) در ناله ها، گریه ها و مناجات هایشان می فرمایند: «وأجعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و أخلص نیاتنا فی معاملتک» خدایا! کاری کن که جهاد ما در راه تو باشد و کوشش ما فقط و فقط در راه و طاعت خودت باشد و در معامله با تو، نیت های ما خالص باشد؛ یعنی فقط برای خودت کار کنم، نه اینکه نیت کنم برای اینکه به فلان مقام برسم ولو مقام معنوی! من فقط می خواهم نیتم این باشد که برای توی خدا بنده باشم و تو هم خدای من بنده، باشی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1- عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 702
2- بحارالأنوار، ج: 76، ص: 245، باب: 45
3- نهج الفصاحه، ص: 557، حدیث: 7091
منبع: کیهان
پرونده سفید و بدون عمل مخلصین!
ذوالجلال و الاکرام وقتی سر عظمایش یعنی اخلاص را به بندگان خاص می دهد، این سر بین خودش و آن بندگان خاصش از همه جهات باقی می ماند. طوری که فرمودند: ذوالجلال والاکرام از حال اخلاص آنها به وجد می آید، آن گونه که آنها را برای خود برمی گزیند و حتی پرونده اعمالشان را هم خود می داند و خود. هیچ ملکی از پرونده خاصان حضرت حق، یعنی مخلصین ( به فتح لام )عالم باخبر نمی شود. طوری که حسب روایت، پرونده آنها فردای قیامت، صورت سفیدی دارد.
در باب عشق و عشق بازی بین حضرت حق، ذوالجلال والاکرام و بندگان خاصش، آن قدر سر است که خود این عشق بازی هم سر است. هیچ کس از محتوای جریان حب بندگان به خدا و حب پروردگار عالم به بندگان خاصش یعنی مخلصین عالم خبر ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) به مفضل بن صالح می فرمایند: «ان لله عباداً عاملوه بخالص من سره فعاملهم بخالص من بره فهم الذین تمر صحفهم یوم القیامه فرغاً و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه»(1) مفضل بن صالح می گوید: «فقلت یا مولای و لم ذلک» و حضرت در جوابش می فرمایند: «فقال أجلهم أن تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم». این یکی از روایات بسیار شیرین و عجیب است که علت عشق پروردگار عالم به بندگان خاص خودش را بیان می فرماید، سری که حضرت صادق(ع) تبیین می فرمایند و به قدری زیباست که به تعبیر سلطان العارفین، سلطان آبادی بزرگ (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمایند: جز عشق بازی بین بندگان خاص خدا و حضرتش چیز دیگری نیست.
می فرمایند: «ان لله عبادا» برای خدا بندگانی است که فقط و فقط خالصانه با حضرت حق برخورد می کنند. عملشان و معامله شان با پروردگار عالم فقط خالصانه است «عاملوه بخالص من سره» آن قدر خالص و عالی که فقط خدای متعال می داند. «عاملوه بخالص من سره»، «من سره» یعنی فقط وفقط خدا می داند؛ چون روایتی را خواندیم که پیامبر(ص) فرمودند: اخلاص، سری از اسرار حضرت حق است که پروردگار عالم فقط به بندگانی مرحمت می کند که آنها برای خودش هستند.
اینها که این گونه خالصانه عمل می کنند که جز حضرت حق کسی از عمل آنها خبر ندارد، آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که آیت الله بهاری همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) ذیل این مبانی اخلاص، در تعبیر زیبایی بیان فرمودند: آن قدر به پروردگار عالم عشق می ورزند که دوست ندارند عملشان را غیر از حضرت حق کسی بداند.
آنها آنقدر به ذوالجلال والاکرام عشق می ورزند که حتی به جایی می رسد با این که ملک می نویسد، ملک هم دیگر مطلع نیست. به قول آن مرد عظیم الشأن و الهی، ملامحسن فیض کاشانی دیگر دوست ندارند حتی ملک از اعمال خالص آنها باخبر باشد؛ یعنی احساس می کنند وجود ملک بین خودشان و حضرت حق حائل است. آنها حتی حائل نمی خواهند. آنقدر در اخلاص پیش می روند که نه تنها دوست ندارند هیچ بنده ای از بندگان خدا از اعمال آنها باخبر باشد، حتی دوست ندارند ملکان مقرب حضرت حق از اعمال آنها باخبر باشند- خیلی حرف عجیبی است- دلیل این است که پروردگار عالم به واسطه سری که به آنها داده (یعنی اخلاص)، آنها هم سر نگهدارند و به جایی می رسند که پروردگار عالم هم اجر و مزد خالص می دهد؛ یعنی مقابله به مثل می شود، اینها خالص عمل می کنند، خدا هم خالصانه مرحمت می کند «فعاملهم یخالص من بره» خدا هم آنچنان نیکو و زیبا خالصانه با آنها برخورد می کند که فردای قیامت که نامه های اعمال و پرونده ها را به دست افراد می دهند و معمولاً پرونده ها پر از خوبی ها و بدی ها است «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» (زلزال/8)، پرونده این ها سفید سفید است، خالی است «یوم القیامه فرغا» چیزی در آن نیست، گویا فارغ شده از هیچ است، خبری در آن نیست.
منتها موقعی که در محضر ذوالجلال و الاکرام می ایستند، «و اذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر ما أسروا الیه» آنها را از رازی که با وی در میان گذاشته اند، پر می کند. نکته بسیار عجیب این است که نمی فرماید: «ملأها من اعمال بریه یا من اعمال صالح» بلکه می فرماید: «ملأها من سر ما أسروا الیه».
سر مخلصین چیست؟
سر چیست؟ اتفاقاً یک معنای سر این است که سر بماند. اگر بنا بود سر افشا شود که دیگر سر نبود، اما یک شمه اش این است که بیان می کنند؛ یعنی وقتی آنها در مقابل خدا می ایستند، دیگران خبر ندارند پروردگار عالم چه غوغایی در پرونده آنها انجام می دهد. آن قدر که خود حضرت حق از خوبی ها، نه از بهشت، نه از جنات و نه از رضوان، به آنها مرحمت می کند. همان که شمه ای از آن را در قرآن کریم و مجید الهی اش فرمود: «یا أیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» (فجر/03) ای نفس مطمئنه- که یقیناً مخلصین عالم جزء آنها هستند- «ارجعی»؛ تو فقط مال من هستی، به من رجوع کن، به آن پروردگار و پرورش دهنده، تو که از تو راضی است و تو هم از او راضی هستی، پس در بندگان خاص خودم یعنی همین مخلصین عالم داخل شو.
نمی فرمایند: «وادخل الی الجنات»، جنات و رضوان در قرآن تکرار شده است، اما جنتی یک بار است. صورت ظاهر این است که در جنتی دیگر از طعام های آن چنانی و از انهار خبری نیست، آنچه که هست خودش است و بنده اش.
بندگان خالص خدا فردا متعلق به خود خدایند. گرچه پروردگار عالم متعلق به همه است و خالق همه اشیاء است، اما تو گویی فردای قیامت بندگان خالص متعلق به خدایند و خدا هم متعلق آنهاست.
لذا عنوان می کند پرونده آنها در روز قیامت «فرغاً! خالی است، اما همین که در محضر ذوالجلال والاکرام قرار می گیرند- نمی فرماید: «واذا وقفوا بین یدی الملائکه» بلکه می فرماید: «واذا وقفوا بین یدیه تعالی»؛ یعنی بازخلوت بین خودشان و خدای خودشان است- آنجاست که پروردگار عالم آن را از سر پر می کنم «من سر ما اسروا الیه».
این سر چیست؟ همین قدر که آنها برای خدا هستند و خدا برای آنها. پروردگار عالم آن رازی را که با وی در میان گذاشتند، برای آنها پر می کند.
شأن و منزلت مخلصین
مفضل بن صالح می گوید: سؤال کردم مولای من! این چیست؟ چرا چنین می شود؟ شاید به این معناست که چرا نامه های اعمالشان سفید و خالی است و بعد ذوالجلال و الاکرام این سر را به آنها مرحمت می کند؟ حضرت چه زیبا پاسخ می دهند. اگر کسی بالجد بداند اخلاص یعنی چه، آن وقت معنای فرمایش حضرت را می فهمد، حضرت فرمودند: «أجلهم أن تطلع الحفظه علی من بینه و بینهم» خدا شأن اینها را اجل و برتر از این می داند که آن ملائکه ای که مقرب خدا هستند، فرشتگان نگهبان حضرت حق از جریان آنها و از رابطه مابین خودش و بندگان خالص خودش مطلع شوند.
این یعنی همان عشق بازی! حضرت حق، ذوالجلال والاکرام دوست ندارد حتی آنها از رابطه بین خودش و بندگان خالص خودش «علی ما بینه و بینهم» آگاه شوند.
بعضی از بزرگان و عرفا مثل آیت الله العظمی شاه آبادی (رض) تعبیری را از باب قریب به ذهن شدن بیان کرده اند. می فرمایند: معلوم می شود که خود پروردگار عالم هم به این بندگان خالص خودش آن قدر عشق می ورزد که حتی دوست ندارد کسی آنها را بشناسد. آنها می خواهند مخفی بمانند، خدا هم می خواهد آنها مخفی بمانند، این عشق دوطرفه، طوری است که گویی پروردگار عالم حسادت می کند که دیگران بفهمند بین او و خالصین عالم چه می گذرد.
چقدر اخلاص، عجیب است!
اگر انسان بفهمد که به واسطه مقام اخلاص تا جایی می رود که حتی ملک نباید از عشق بازی بین او و پروردگار عالم مطلع باشد، دیگر کجا دوست دارد دیگران عملش را بفهمند؟! دیگر کجا دوست دارد- نعوذبالله، نستجیربالله- ولو به لحظه ای ریا کند؛ چون او که فهمید اخلاص یعنی چه، مگر می تواند این درگرانبها و این سر عظمی، یعنی اخلاص را از دست بدهد؟! این سری که معلوم نیست پرونده را چه می کند. کاری می کند که از همه اعمال خوب و بدخالی، اما از سر بین خود و خدایش پرمی شود.
عجیب است آیت الله قاضی(ره)، آن موحد بزرگوار و عارف عظیم الشأن می فرمایند: استادم ملا حسینقلی همدانی را در عالم مکاشفه دیدم، عرضه داشتم: حال شما آنجا چه حالی است؟ فرمودند: تا نیایی، حال من را درک نمی کنی؛ چون بیان کردنی نیست. این سری که پروردگار عالم راجع به اخلاص قرارداده یعنی این.
پروردگار عالم، پرونده آنها را فردای قیامت خالی می کند «تمر صحفهم یوم القیامه فرغا» می بینند، هیچ چیز در پرونده نیست، سفید است! فقط مابین دستان پروردگار عالم قرار می گیرند، دیگر ملکی نیست، سؤالی نیست، خبری نیست. وقتی می ایستند «واذا وقفوا بین یدیه تعالی ملأها من سر» باز از سر پر می شود.
مفضل می پرسد: چرا این گونه است؟ می فرمایند: به خاطر اینکه شأن بندگان خالص خدا این است که پروردگار عالم نمی خواهد حتی ملکان مقرب، فرشتگان نگهبان حضرت حق، از رابطه بین خدا و مخلصین عالم باخبر شوند «اجلهم ان تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم».
این سر «اخلاص) چه کرده است که وقتی آن عارف بزرگ،سید علی آقا قاضی(ره) به آن مرد عظیم الشأن و عارف بزرگوار، ملا حسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشریف) بیان می کنند: آقا! آنجا چه وضعی است؟ می فرمایند: باید خود بیایی؛ چون اخلاص همه اش سر است، اصلا قابل گفتن نیست.
و این را کسی نمی چشد و درک نمی کند مگر خود، مخلص باشد؛ یعنی من چه می دانم سر چیست. پیامبر(ص) فرمودند: اصلا خود اخلاص سری است از اسرار پروردگار عالم.
این لطف و محبت خداست که بین خودش و بندگان خالص خودش عشق بازی راه می اندازد تا جایی که مثل آیت الله العظمی شاه آبادی می فرمایند: کان خدا حسود است که حتی ملائکه ندانند چه بین آنها می گذرد. شأن آنها بالاست، ملک کیست؟ پرونده بندگان خالص را هم، خود خدا پر می کند و هم خود رسیدگی می کند و هم خود دعوت می کند. در حقیقت، آنها در ضیافت پروردگار عالم هستند که هیچ ملکی نباید در این ضیافت خصوصی بین بندگان خالص حضرت حق و خود ذوالجلال والاکرام راه پیدا کند.
فقط یک لقمه دنیا؟!
برای همین است که وجود مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) بیان می فرمایند: «لو جعلت الدنیا کلها لقمه واحده »(2) اگر کاری کنم که همه دنیا یک لقمه شود، «ولقمتها من یعبدالله خالصا» و دهان کسی بگذارم که خدا را خالص عبادت کرده است «لرایت انی مقصر فی حقه» دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور و کوتاهی شده است.
علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) به نقل از سید هاشم حداد(ره) آن عارف بزرگوار فرموده بودند: نیمه شبی خصیصین دور هم جمع شده بودند، نافله می خواندیم و آقا جلو بودند، من دیدم که آیت الله قاضی آن موحد عظیم الشأن و عارف بزرگوار در نماز، دست را دائم تکان می دهند و اشاره می کنند.
بعد از نافله ها عرضه داشتم: آقا! این دست تکان دادن و این حالت در نماز چه بود؟ فرمودند: هیچ. اصرار کردم گفتم: آقا سری هم دارم اگر نفرمایید، آن وقت مجبورم آن سر را افشاء کنم. گفتند: می گویم اما تا زنده ام راضی نیستم افشا شود. در حالی که الله اکبر می گفتم می دیدم ملائکه هم الله اکبر می گویند، منتها آنها رو به قبله نبودند، رو به سمت من ایستاده بودند، به رکوع و سجده می رفتم، آنها هم رو به من به رکوع و سجده می رفتند؛ چون دوست نداشتم آن حالت عبادت بین من و خدا خراب شود، به اشاره دست گفتم: بروید. «واذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا» (بقره/ 43)
حال مخلصین عالم این گونه است. حتی دوست ندارند ملک باخبر باشد. آیا اینها از اینکه ملائکه بفهمند خوششان می آید؟! ابداً. اینها بخواهند معامله کنند و طی الارض بگیرند! ابداً. آنها این مسائل را آب نبات و شکلات می دانند، می گویند: خدایا یک موقعی با این چیزها سرما گرم نشود، ما خودت را می خواهیم.
دیگر کدام مقام بالاتر از این که انسان با حضرت حق مأنوس شود، جز او نبیند و پروردگار عالم هم جز او نبیند؟ آن قدر این مقام برتر و عالی است که می فرمایند: ملائکه هم وقتی آنها را می بینند، اینها ناراحت هستند، دوست ندارند ملائکه از سر بین آنها و پرودگار عالم باخبر شود. این قدر عشق به خدا دارند.
لذا حضرت امام عسکری می فرمایند: اگر دنیا را یک لقمه کنم و دهان بنده خالص پروردگار عالم قرار بدهم دارم به تحقیق می بینم که در حق بنده مخلص پروردگار عالم قصور شده است! این، فرمایش یک امام معصوم است.
مخلصین نه دنیا و نه اخری می بینند. پس اگر اخری نمی بینند، چه می بینند؟ آنها فقط خدا می بینند و خدا می بینند و خدا.
«فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» اینها دنبال جنات و رضوان نیستند، «جنتی» یک بار بیشتر در قرآن نیامده، آنها دنبال آن هستند. «جنتی» آن جایگاه خلوت بین خودشان و حضرت حق است و آنها آن جایگاه خلوت را می خواهند. طالب آن هستند، نه طالب بهشت، نه طالب حوری، نه طالب انهار و...! آنها طالب خودش هستند.
معلوم است کسی که طالب اوست، خدا هم همان طور که در روایت خواندیم دوست ندارد حتی ملک بفهمد که اینها چه خبر است.
مخلصین، چراغ های هدایت
مخلصین( به فتح لام ) بندگان خالص خدا هستند و آن قدر اوج می گیرند که اصلاً در دنیا هم به واسطه اینهاست که حتی فتنه های آخر الزمان شناخته می شود. آیت الله العظمی سلطان آبادی بزرگ(ره) آینده را برای شیخ شهید، شیخ فضل الله نوری و آیت الله العظمی حائری یزدی تشریح کردند.
چون طبق فرمایش خاتم رسل، حضرت محمد مصطفی(ص) اینها چراغ های هدایت هستند. «طوبی للمخلصین اولئک مصابیح الهدی تنجلی بهم کل فتنه ظلماء»(3) به واسطه آنها فتنه های بسیار تاریک روشن می شود. آنها می فهمند و درک می کنند. بندگان خالص خداوند تا کسی را ببینند، می فهمند که او چه کاره است. آنها سیاس کیاس هستند. بندگان خالص خداوند عالمان حقیقی هستند و همه چیز باذن الله تبارک و تعالی در ید قدرت آنهاست.
البته آنها برای این مسائل کار نمی کنند. اگر برای این مسائل کار می کردند که مخلص نبودند. اما گویی قاعده این است که هر کس فقط برای خدا کار کند، پروردگار عالم هم همه چیز را در ید قدرت او قرار می دهد. او را به عنوان تجلی اسماء و صفات خودش قرار می دهد.
به واسطه مخلصین عالم که چراغ های هدایت هستند، فتنه ها شناخته می شود. چون آنها مخلص هستند، معلوم است که شیطان نمی تواند این افراد را به اغوا بکشاند. شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است که همه را به اغوا بکشاند: «قال فبعزتک لأغوینهم أجمعین» (ص/28). ظاهر امر هم این است که به قول بزرگان، سر قسم خودش ایستاده است، خیلی هم دوست دارد انسان را منحرف کند، حتی تا آن لحظات آخر عمر هم دست بردار نیست.
اضطراب دائمی مخلصین
فقط مخلصین عالم هستند که از یک لحظه غفلت می ترسند و لذا دائم مراقب هستند. اما مابقی احتمال دارد یک لحظه غفلت کنند. این مطلب کد بسیار مهمی است که باید به ذهن مان بسپاریم و تکرار کنیم و آن این است: هر کس ولو به لحظه ای احساس کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. و هر چقدر بالاتر برود، اگر آن لحظه احساس منیت کند، بدتر است! اگر کسی از یک پله بیفتد، مرگی در آن نیست. از یک طبقه بیفتد، احتمال شکستگی است. اگر کسی از یک برج بزرگ بیفتد، طبیعی است که تکه تکه می شود. لذا بی دلیل نیست بزرگان، اعاظم و عرفای ما، خصیصین حضرت حق دائم در اضطراب، ناله و فغان هستند. برای اینکه مواظب هستند ولو به لحظه ای غافل نشوند که در غیر این صورت دیگر سقوط کرده اند. آنها وحشت دارند، ناراحت هستند و در اضطراب هستند که نکند این شیطان رجیم، دینمان را بگیرد! نکند ولو به لحظه ای نفس اماره حرکت کند! عمری تلاش کردند نفس اماره رامغلوب کنند- چون نفس اماره معدوم نمی شود، مغلوب می شود- با یک عمر تلاش، لحظه ای غفلت امکان دارد انسان را بیچاره کند!
لذا شیطان در کمین است و آنها دائم در اضطراب هستند. برای همین هیچ گاه معامله به صورت جنسی نمی خواهند که خدایا! این کار را می کنم تا طی الارض را بگیرم. این کار می کنم تا... ابدا! خدایا! می خواهم بنده و عبد تو باشم! می خواهم تو همیشه خدای من، اله من و من هم همیشه بنده تو باشم. بندگان خالص خداوند این حال را دارند.
حضرت سیدالساجدین(ع) در ناله ها، گریه ها و مناجات هایشان می فرمایند: «وأجعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و أخلص نیاتنا فی معاملتک» خدایا! کاری کن که جهاد ما در راه تو باشد و کوشش ما فقط و فقط در راه و طاعت خودت باشد و در معامله با تو، نیت های ما خالص باشد؛ یعنی فقط برای خودت کار کنم، نه اینکه نیت کنم برای اینکه به فلان مقام برسم ولو مقام معنوی! من فقط می خواهم نیتم این باشد که برای توی خدا بنده باشم و تو هم خدای من بنده، باشی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1- عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 702
2- بحارالأنوار، ج: 76، ص: 245، باب: 45
3- نهج الفصاحه، ص: 557، حدیث: 7091
منبع: کیهان
مسعود صفی یاری ::: جمعه 90/10/16::: ساعت 8:13 عصر
نظرات دیگران: نظر