• وبلاگ : خانه طلبگي
  • يادداشت : رسم رفاقت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    روزي جالينوس حكيم به دوستان خود گفت:« مرا نزد فلان پزشك ببريد تا فلان دوا را به من بدهد كه ان موجب درمان من خواهد شد. »

    دوستان گفتند:« تو خود استاد و حكيم هستي و بهتر از ما مي داني كه فلان دوا براي درمان ديوانگي است ، تو كه ديوانه نيستي »

    جالينوس گفت:« امروز ديوانه اي به من نگاه كرد و مدتي چشمك به من زد و استين مرا به نشانه دوستي انچنان كشيد كه پاره شد . اينها علامت ان است كه بين من و او اشتراكي پيدا شده و از اين رو دريافتم كه بايد درمان شوم. »