سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس به لاغ نپرداخت جز که اندکى از خرد خود بپرداخت . [نهج البلاغه]
زیباترین رابطه خواهر و برادری در تاریخ بشریت مربوط به امام حسین و حضرت زینب است.
شدّت علاق? حضرت زینب(س) به برادرش امام حسین (ع) در طول تاریخ بی نظیر است؛ به طوری که راویان در مورد ایشان می گویند که وی در ایّام کودکی به برادرش امام حسین(ع) به قدری انس و محبت داشت که جز در آغوش و دامان او آرام نمی‌گرفت و هر وقت نزد آن حضرت بود، چشم از روی برادر برنمی داشت و نمی‌توانست ساعتی از حضور مبارکش دوری کند، و اگر دور می‌شد، می‌گریست.
این وابستگی خواهر به برادر به حدی بود که هرگاه سیدالشهدا(ع)از نظر ایشان غایب می‌شد، بی‌قراری می‌کرد و چون دیده ایشان به جمال برادر می‌افتاد، شاداب می شدند[1]
 تا جایی این علاقه شدید بود که مادر این بانوی گرانقدر دردوران  طفولیت اگر در گهواره به گریه می‌افتاد، دیدار امام حسین(ع) و یا شنیدن صدای ایشان، مایه آرامش و قرار زینب بود[2]
روزی حضرت زهرا(س) به پدرشان عرض کردند: «ای پدر! از محبت شدیدی که بین زینب و حسین می‌باشد در شگفتم، چنانکه او بی دیدار حسین(ع) صبر ندارد، و اگر ساعتی بوی حسین را حس نکند جانش بیرون می آید.»
چون رسول خدا(ص) این سخن را شنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک بر دیدگانش جاری شد و فرمود: «ای نوردیده‌ام، این دخترم زینب با حسین به سفر کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و سختی گرفتار خواهد شد.»
محبت به برادر برای ایشان تا حدی مهم بود که حضرت زینب (س) هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط نمود که من به برادرم علاقمندم و باید همه‌روزه به من اجازه دهی حسینم را زیارت کنم. در تمام مدّت زندگی کمتر می‌شد روزی بگذرد که حضرت زینب حضرت حسین(ع) را نبیند.
 
و فاضل بیرجندی در «کبریت احمر» می‌نویسد: «حضرت زینب(س) چنان به برادر علاقه داشت که در هیچ خواهر و برادری دیده نشده است، از طفولیت با حضرت حسین(ع) انس گرفته بود.»
شیخ ربّانی خلخالی می‌نویسد: «روزی به محضر آیة الله بزرگوار سید شهاب الدین نجفی مرعشی رسیدم، ازهر دری سخنی به میان آمد تا اینکه ایشان فرمودند: هنگامیکه حضرت فاطمه(س) قنداق? حضرت زینب(س) را به محضر رسول خدا(ص) برد، این نوزاد چشم مبارک را برای هیچ یک از اهل بیت باز نکرد و تنها وقتی قنداقه در بغل امام حسین(ع) قرار گرفت چشم مبارک را گشود.»
 
و بعضی نوشته‌اند: «هنگامی‌که عبدالله بن عباس به امام حسین(ع) گفت: شما می‌فرمایید می‌روم کشته می‌شوم، پس چرا زنها را با خود می‌برید؟
حضرت زینب(س) سر از محمل بیرون آورد و فرمود: ای پسر عباس، می‌خواهی بین من و برادرم جدایی بیندازی؟ هرگز من از او مفارقت نکنم.»[3]
محبت حضرت زینب(س) به امام حسین(ع) به گونه‌ای بود که هر روز چند بار به دیدار آن حضرت می‌رفت. هنگام نماز نخست به چهره نورانی برادر می‌نگریست، سپس نماز می‌خواند.[4]
در روز عاشورا، دو نوجوانش محمّد و عون را نزد برادر آورد و عرض کرد بانوی گرانقدر جدّم ابراهیم خلیل(ع) از درگاه خدا قربانی را قبول نمود، تو نیز این قربانی را از من بپذیر! اگر چنین نبود که جهاد برای زنان روا نیست، هر لحظه جان را فدای جانان می‌نمودم.[5]
واین رابطه خواهر و برادر  براین منوال گذشت تا جایی که  سر مقدّس امام حسین(ع)را در دامان گرفت و در تمام مصائب صبر کرد و در جواب دشمن خود با صلابت ایستاد و فرمود: «و ما رایت الا جمیلا»
 
اینجاست که همان دردانه برادر وظیفه سنگین حفاظت از امام بعد را برعهده می گیرد و از خاندان نبوت سرپرستی می کند. هر چند داغ هجران برادر او را پیر کرده، اما خم به ابرو نمی‌آورد و فرزندان برادررا دلداری می‌دهد و مهمتر از آن  وظیفه خطیرش که همان پیام امام شهیدش است را به گوش تاریخ می‌سپارد و خطبه حضرت زینب(س) تا جایی اثر گذار می شود که یزید میگسار را به گریه می‌اندازد.
تاریخ نویسان معتقدند که اگر زینب رسالت برادر را ادامه نمی داد، این نهضت در تاریخ بشریت محو می شد. 
 این بانوی بزرگوار پس از اتمام رسالتش به یکسال نرسید که از هجران ان مفارقت برادر جهان را بدرود گفت.
دوستی امام حسین(ع) برای خواهر، تنها از سر عاطفه نبود، بلکه این محبت از جهان غیب و ملکوت سرچشمه می‌گرفت. محبت به امام عصر خود بود به طوری که  گرمی عشق امام حسین(ع) در جان حضرت زینب(س) آمیزه‌ای از ایمان، عشق، عاطفه و شعور بود و جوشیدن چنین محبتی در سامان‌بخشی قیام عاشورا بسیار کارساز شد.
و بعد از شهادت امام(ع) پرچم امام بر زمین نماند و این بانوی عالیقدر پرچمدار نهضت کربلا شد تا راه حق زنده بماند.
 
 



[1] سید نورالدین جزائری، پیشین، ص 255.
[2] جعفر النقدی، پیشین، ص 95.
[3] سید نورالدین جزائری، پیشین، ص 255.
 [4] ریاحین الشریعة: 3ج /ص 41
[5] محمد محمدی اشتهاردی، پیشین، ص 38ـ39.


مسعود صفی یاری ::: پنج شنبه 93/8/29::: ساعت 11:26 عصر نظرات دیگران: نظر