سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و از او پرسیدند امیر مؤمنان خود را چگونه مى‏بینى ؟ فرمود : ] چگونه بود آن که در بقایش ناپایدار است و در تندرستى‏اش بیمار ، و از آنجا که در امان است مرگ به سوى وى روان است . [نهج البلاغه]

مظلومیت مادر سادات ، حضرت فاطمه(س) همیشه بوده و همه جا هست . دیروز ، امروز و فردا . ولادتش ، شهادتش ، حتی در کشور امیرالمومنین  مهد شیعه ، ایران . و حتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی که بنا بود دانشگاه اسلامی بشه.

 ایام فاطمیه اول اومد و رفت ، خیلی ها متوجه نشدن .صدا و سیما تو حال خودش بود. مطبوعات  تو درگیری ها و هیاهوی سیاسی و اقتصادی . مسئولین در گیر همایش ها و حتی جشنواره های بعضا شاد و....

با خودم گفتم ، لابد اینا اعتقادی به فاطمیه اول ندارن ، فاطمیه دوم  که برسه ،جبران می کنن ، آروم آروم به فاطمیه دوم نزدیک شدیم،حالا وقتشه ، دولت ، ملت، مسولین ، رسانه ها و خلاصه همه اونایی که زندگیشون ، عزتشون ، امنیتشون و خلاصه تموم هستسیشون رو مدیون فاطمه و فاطمیه ها هسیتند یه کاری بکنن ، فضا رو آماده کنن ، یه هیئتی به بزرگی ایران تشکیل بدن .اما دریغ و افسوس ... تو یه جلسه ای به مسولین تذکر دادم داره فاطمیه دوم میاد . مراقب باشید بی ادبی و بی نزاکتی و حریم شکنی نشه ..اگه امروز که نعمت نظام اسلامی رو داریم نتونیم حرمت فاطمه و فاطمیه رو نگه داریم ، فردا و فرداها شرمنده می شیم و سخت پشیمون . قرار گذاشتیم فضا رو فاطمی کنیم ... عروسی ها رو تعطیل کنیم ..حرمت ها رو حفظ کنیم ..

یکی دو روز مونده بود شهادت ، تو خیابونای اصلی شهر تابلوهای تبلیغاتی بزرگی جلب توجه می کرد ، کنسرت موسیقی شاد ....با حمایت اداره کل ..... انگار یه عالمه آب یخ رو مغزم ریخته شد ... پیگیری کردم . گفتند از فلان وزارتخونه مجوز داریم. ...روز قبل شهادت رادیو ماشینمو روشن کردم ...چه آهنگی داشت ...شادتر از شاد ...

  درست شب شهادت یکی به من زنگ زد و گفت : فلانی ، کجای کاری ، تو تالارهای شهر عروسیه ، تو شهر، ماشین عروس و کاروان شادی و هلهله و... تو یه هیئتی بودم که این خبر رو شنیدم ...اوا یه نگاه کردم به جمعیت هیئتی ها .. ده .. بیست ... سی... حداکثر چهل نفر ... از این همه آدم مدعی ..چهل نفر ؟

زنگ زدیم به یکی از مسئولین استان ..... آقای محترم ..شب شهادت و کاروان عروسی ؟ یه جوابی داد که من و همراهان بهتمون برد . گفت : از بالا دستوره که تا فلان ساعت مانع نشیم ... گفتم خوب ، فرضا تا فلا ن ساعت برنامه تموم شد ..مگه عروس رو تو شهر نمی گردونن ؟ مگه فرداش مجلس پایتختی نمی گیرن ؟ دیدم خیلی از مرحله پرتیم ..

تازه فهمیدم ایام فاطمیه هم مثل خود خانم  ،چقدر غریب و مظلومه...هیتی هاش هم مثل خودش غریبن ...

به هر شکلی بود فاطمیه امسال گذشت ، آروم آروم به بیستم جمادی الثانی رسیدیم و همه چشمها به تلویزیون ...تلویزیونی که تو ایام فاطمیه با فاطمیه ای ها همراه نشد ...حالا باید برای ولادت حضرت سنگ تموم بزاره .. غافل از اونکه ولادت بی بی از شهادتش مظلوم تره ... آقایی اومد با لباس مشکی .. قیافه ای گرفته ...چشمانی اشکبار با برنامه ای سرتاسر حزن و اندوه به خاطر درگذشت یه بنده خدایی ... فکر می کنم اگه اون مرحوم می تونست عکس العمل نشون بده خودش هم به این سوراخ دعا کردن صدا و سیما معترض می شد ... فضای شب عید ولادت را هم  با بی تدبیری وبرخوردهای سلیقه ای به کام مردم تلخ کردن .. به یاد رحلت یادگارامام راحل ، حاج سید احمد آقا افتادم ، دم عید بود .. خیلی ها حول و ولا داشتن که چکار کنن ... کلی تهیه دیده بودن ... خانواده مرحوم امام یه اطلاعیه ای دادان و به مردم توصیه کردن که به خاطر عزاداری یادگار امام عیدشونو خراب نکنن .... اون که سید احمدآقا بود ... خدا خودش به دادمون برسه ...



مسعود صفی یاری ::: دوشنبه 90/3/9::: ساعت 7:5 عصر نظرات دیگران: نظر